ساعت از ۸ شب گذشته بود ، از سالن ورودی و سپس پله ها به سمت ورودی مترو سرازیر شدم ، سالن ایستگاه نسبتا خلوت بود ، بوی آشنایی در لحظه شامه ام را نوازش کرد، از آن رایحه های کلاسیک که اگر یکبار به مشامت خورد براحتی فراموش نخواهی کرد، هوا سرد بود و گرمی بوی عطر خودنمایی میکرد،
به مسافران نگاهی انداختم ، میخاستم ببینم از روی تیپ و چهره اشخاص میتوانم حدس بزنم ، بوی عطر متعلق به کدام شخص است، این بار اولم نبود، همیشه عادت داشتم خود را محک بزنم و از روی تیپ و چهره اشخاص ، آنرا که عطری تنپوش کرده تشخیص دهم.
مرد میانسالی چند متر دور از من توجهم را جلب کرد ، قدی بلند با پالتو مشکی و لباسی که میشد حدس زد یا ازآن ور آب خریداری شده ، یا برند است و گرانقیمت ،
هنگام سوار شدن با عجله خودرا نزدیکش رساندم و کنارش نشستم،
بار دیگر درست حدس زده بودم ،منشاء رایحه ایشان بود.
دقیقه ای بعد نام ایستگاهش را گفت و از من پرسید چند ایستگاه دیگر باید پیاده شود،
بعد از راهنمایی او ، من نیز از سرشوق با ایشان وارد گفتگو شدم. با کلماتی نافذ و شمرده سخن میگفت از اینکه ساکن سوئد است و برای دیدن برادر به وطن آمده، از اینکه مردم در چه شرایط سختی روزگار میگذرانند و از خرید وسایل بهداشتی ناچیز و ابتدایی هم ناتوانند ، نام عطر را پرسیدم ، پیر کاردین پور مونسیور، همان عطری که چندین سال پیش باتل سرخالی آنرا در بازار کویتیهای آبادان به قیمتی مناسب همراه عطر پلو بلو خریداری کرده بودم ،
براستی رایحه ها چه خاطراتی را که برایمان یادآوری نمیکنند.
امشب هم قسمت این بود با شخصی همکلام شوم که خاطره ای از دفتر روزگار را بر من ورق زد .
پاینده باشید و تندرست.
بانو فیروزه عزیز مبارکتون باشه . به شادی و سلامتی بپوشید و لذتش رو ببرید . ممنونم که اسم منم آوردید . خیلی عطر سنگین و رنگین و برازنده ای است برای محیط های مختلف .
شخصا چون عطر های خنک دوست دارم خیلی فرقی نمیکنه به قول دوستات بوی عطری هایپ شده باشه یا نه. خیلی بوی شیک و دلنشینی داره ، برای عطر امضا و قرار های دوستانه عالیه. اولش تلخه و بوی سیب سبز توش خیلی غالبه که نزدیک ترین بویی که میتونم بهش تشبیه کنم اونتوس نسخه کلن هستش که بوی سیب سبز مثل وای غالبه تو نت اولیه. بعد از حدودا ۲۰ دقیقه شیرین میشیه و یه بوی معتدل و ملایمی میده. ولی خیلی به لحاظ ماندگاری و پخش بو معمولیه.
آروماتیک ، سبز ، آیریسی
برعکس اسمش اصلا اکواتیک و آبزی نیست و هیچ نت آبی هم نداره. به هرحال از معدود کارهای زنبقی خنک هست.
کلیت برام حس پاستیلی و آدامسی داره ولی چیزی از شیک بودنش کم نمیکنه.
عمر رایحه بسیار کوتاه هست که در شروع زنبق بولد هست و تا نیم ساعت حضور داره و رایحه عمر ۱ ساعته داره ( چه بسا کمتر)
بعد از همون نیم ساعت رایحه کاملا اسکین سنت هست.
با اینکه نسخه سال اول رو دارم ولی ایراد اصلی این عطر پرفورمنس ضعیف هست. که لطافت رایحه هم کمکی بهش نکرده.
اگر دنبال عطر زنبقی تابستانه هستین گزینههای زیادی ندارین و این یکی از گزینههای خوب و کمتر شنیده شده هست که شما رو متمایز میکنه.
نمیدونم به این مورد برخوردین یا نه اما توی بازار دو تا اسد با رنگ آبی موجوده و روی این دوتا اسد هر دو روش نوشته زنزیبار ولی رنگ یکی آبی روشنه و یکیش آبی لاجوردی، میخواستم بدونم این دوتا با هم فرق میکنند ؟چون توی کامنتها هم نظرات بسیار متناقض بود گفتم شاید علت این تناقض همون تفاوت رنگ و محتویات باتل باشه،
چون دوستمم همون آبی روشن رو داره و من خوشم اومده بود از بوش،و تفاوت رنگی مطمئنم به نوع عکاسی و زاویه نور ربطی نداره واقعاً رنگها فرق میکنه، ولی الان اغلب سایتها اون آبی لاجوردیو رو دارند
ممنون میشم راهنمایی بفرمایید که آیا با هم فرقی دارند؟
عطر میتیور از برند لویی ویتون یک عطر شامه نواز است که خوشبختانه از سرنوشت عطر ایمجینیشن فاصله گرفته و گمنام مانده ، البته شخصا ایمجینیشن را با اینکه یه سری نقد بهش دارم اما در مجموع رایحه اش را می پسندم و بزودی ریویو کاملی ازش به اشتراک میزارم .
برگردیم به میتئور ,, به عقیده بنده این عطر در میان سه عطر برتر لویی ویتون جای میگیرد ( حداقل جز تاپ تری کارای خنک و ترند لویی ویتون است ).
این عطر صرفاً مجموعهای از مولکولهای معطر نیست بلکه یک روایت بویایی است که با ظرافت و جسارت بیننده را به سفری چند لایه دعوت میکند . تمرکز اصلی این عطر نه در انفجار اولیه بلکه در تکامل سیال و پیچیدگی ظریف نتهای آن نهفته است.
عطری که قدرت و زیبایی لحظات زودگذر اما یه یادماندنی را به شما هدیه می دهد .
از همان لحظه اول، عطر ادعای خود را مطرح میکند.
نتهای آغازین برخلاف بسیاری از عطرهای مرکباتی که با یک انفجار تیز و غیرشفاف آغاز میشوند ، ورودی نرم و دعوت کننده دارند. این مرکبات نه صرفاً یک هیجان زودگذر، بلکه حسی از طراوت آفتاب خورده را القا میکنند که بلافاصله حس سکون و آرامش را در ذهن بیدار میسازد، این شروع نویدبخش یک تجربه طولانی و متفکرانه است .
در میانه مسیر جایی که عطر به هویت اصلی خود نزدیک میشود، کیفیت اجرای مواد اولیه به اوج خود میرسد.
نتهای میانی با پیچیدگی ظریفی نمایان میشوند که نشاندهنده مهارتِ پرفیومر در ترکیب بندی است.
این بخش جایی ست که احساسات عمیق تر میشوند.
هر نت به جای سردرگمی و رقابت با دیگری، در یک هارمونی دقیق به کمک رایحه اصلی میآید .
این ساختار به عطر اجازه میدهد تا به جای ماندن در یک حالت ثابت ، به شکلی ارگانیک و زنده حرکت کند، گویی که یک پارچه ابریشمی در حال حرکت است .
پایان این سفر جایی ست که روحِ واقعی عطر آشکار میشود. نتهای پایه با گرمی و عمق چشمگیر خود لنگرگاه این رایحه هستند .
این پایان بندی به وضوح روحیه لوکس و جسورانه برند را منعکس میکند. این نتها نه تنها ماندگاری را تضمین میکنند، بلکه به عنوان راوی خاطرات عمل میکنند؛
رایحهای که پس از ساعتها، با ظرافتی پنهان، یادآور حضور شما باقی میماند.
این عطر برای کسانی ست که به دنبال رایحهای هستند که با آنها صحبت کند، عطری که با هر مرحله از روز داستانی جدید را روایت کند.
این یک انتخاب مدرن است که در عین حال به ریشه های کلاسیک احترام میگذارد و با اجرای بینقص نت هایش ، تجربهای حسی و به یاد ماندنی را به ارمغان میآورد .
بررسی رایحه : خنک ، شیرین و ترش با رگه هایی از تلخی و تندی که در دسته عطرای سیتروس آروماتیک قرار میگیرد .
آکورد ابتدایی اینکار سیتروسی و شروعِ آرپژ آن بعنوان اولین نتی که باز میشود و بستر اصلی عطرو شکل میدهد پرتقال ماندارین است .
شروعی خنک ، تمیز و شیرین از ماندارین که با رایحه ترش و رگه های سبز برگاموت هم آغوش شده .
در کنار نت های سیتروسی ، تم لیمو مانند و نیمه صابونی سیترال حضور دارد که به عنوان نت پشتیبان به آکورد مرکباتی عمق میبخشد . همچنین نرولی به زیبایی در بطن این آکورد به کار رفته تا با صیقل دادن نتها و تزریق رایحه آروماتیک و سبز خود ، حس تمیزی و طراوت مرکبات را تقویت کند .
آکورد میانی اینکار اسپایسی و نت غالب آن رایحه فلفلی میباشد .
در بک گراند میتیور، فلفل ، کمی جوز و رگههایی بسیار کمرنگ از هل را میتوان حس کرد که با تمِ اسپایسی ، تند و نیمه شیرین خود نتهای سیتروسی را متعادل کرده و رایحهای توصیف ناپذیر و توهمی از شبه فوژه خلق میکنند .
تضادی دلنشین بین خنکای مرکبات و گرمای ادویهجات در جریان است ، البته با غلبه محسوس مرکبات .
پرفیومر به زیبایی دو اکورد سیتروسی که بستر اصلی هست و اسپایسی که نقش بک گراند را دارد با نازکه ای چوبی ، نیمه سبز ( شبیه پوست گریپ فروت ) ، کمی خاکی و تاحدودی دودی و غبارآلود از وتیور و رایحه مخملی ، امبری و سدر مانند ایزو آی سوپر ادغام کرده و اوج زیبایی میتیور را در بیس نت رقم میزند .
ادغام وتیور و ایزو آی سوپر که هر دو تم چوبی دارند، برگ آسِ پرفیومر برای تکمیل ضیافت رایحهها در بیس نت است.
ممکن است برخی پس از تست اولیه شباهتهایی با پرسیوال از مارلی ، سی کی وان از کالوین کلین و یا پلاتینیوم از شنل احساس کنند و آن را نسخهای بهروز شده از گزینههای مذکور بدانند در حالی که شباهتهای ظاهری در آغاز ممکن است وجود داشته باشد اما میتیور عمق ساختاری بیشتری دارد، با گذشت زمان تفاوتها و تغییر ریل آشکارتر میشوند و از همه مهمتر کیفیت و شفافیت نتهای به کار رفته در آن یک سر و گردن بالاتر است .
مرکبات به کار رفته در این عطر به هیچ وجه با مرکبات استفاده شده در آثار مارلی و امثالهم قابل قیاس نیست ،
کیفیت ایزو آی سوپر و کاشمری که لویی ویتون به کار میبرد و امضای پنهان بسیاری از کارهای خنک و ملایم این خانه عطرسازی است با نمونههای استفاده شده توسط برندهای ترند قابل مقایسه نیست .
طراحی رایحه این عطر توسط یکی از پرفیومرهای خلاق صنعت عطرسازی آقای ژاک کاوالیه انجام شده است. کاوالیه یکی از پرفیومرهای سرشناس شرکت فیرمنیخ سوئیس و شارابوت فرانسه (زیرمجموعه کمپانی روبرته) است.
او تخصص بالایی در خلق عطرهای سیتروس آروماتیک و اورینتال وودی دارد.
آثاری چون تایگار و گیان از بولگاری، میتیور و سور لا روت از لویی ویتون، کافی بریک از میسون مارتین مارژیلا ، M7 از ایوسن لورن و نویر د نویر از تام فورد تنها گوشهای از کارنامه این پرفیومر بزرگ است.
تا کنون چندتا بازطراحی اماراتی و داخلی از اینکار تست داشتم اما هیچکدام نتوانستند حتی نزدیکش بشن و اصلا گزینه های مناسبی برای درک حداقلی از رایحه میتیور نیستند .
ماندگاری : ۶ از ۱۰•
نشر بو : ۶ از ۱۰•
محبوبیت رایحه : ۸ از ۱۰•
ارزش خرید نسبت به قیمت : ۶٫۵ از ۱۰
سلام و احترام به سخی عزیز و دیگر معطران عطرافشان ... جناب سخی واقعا خودتون خوشحالی بچه ها رو خوندید که تا چه حد منتظر بودند و بودیم ، صمیمانه خوشحال مون کردین [ امید برگشت به اردو]
امیدوارم دیگر دوستان هم اگر معذوریات ندارن زودتر برگردن ! جناب ایکاروس عزیز ، مسیح بزرگوار ،مهربد مهر آفرین ، جناب روهام عزیز که همیشه با عکسای لوکس و ناب ذوق زده مون میکرد و همه عزیزان و همچنین متین راد بزرگوار که هرکدوم از متن هاشون جای یک چالش رو باز میکردن ... ممنون از حضور گرم تون🙏🌹🙏
این عطر میتونست از برند davidoff باشه، اون موقع یه کار دیزاینری متوسط روبه بالا و مقرون به صرفه بود و از جیب شهید کِنِدی هم برای تبلیغات خرج نمی کرد...
سلام دوست عزیز جناب ehsankgr
نسخه اکستریت اینکار یجورایی با خود بویس امپریال تفاوت داره...
اون رایحه خنک و چوبی آبزی در اوپنینگ تبدیل شده به یه رایحه چوبی تند...
در کل نسخه اکستریت اینکار دوام بیشتر و پخش بوی قوی تری داره...
اما نسخه بویس امپریال خوشپوشتر و خوش بازخورد تره...
با توجه به حجم ۳۰ میل کار هم از نطر اقتصادی خریدش در حال حاضر بصرفه نیست..
اما در صورتی که از نظر قیمتی مشکلی ندارید تهیه اش خالی از لطف نیست...
کار خوب و قوی ای هست...
امیدوارم کمکی کرده باشم 💐
این عطر در ابتدا مقداری مشابه کالان هست، بوی فلفل که در شروع کار مشخص میشه این شباهت رو تا حدی به وجود میاره. بعد از دقایقی بوی فلفل محو میشه و روایح مرکباتی خودش رو نشون میده که این روایح شباهت زیادی به گرین لی دارن. ولی به هیچ عنوان مثل گرین لی اون حس ترشی شدید رو نداره بلکه لطیف تر هستش.
برعکس گرین لی که ۳۰ دقیقه بیشتر عمر نمیکنه این عطر تا حدود ۲ ساعتی خود نمایی میکنه و به بادی سنت کاهش پیدا میکنه. کلید اصلی این عطر عرقه، با شروع عرق کردن مجدد پدیدار میشه ولی بیش از ساعتی عمر نمیکه و دیگه محو میشه.
رایحه ی این عطر همه پسند و تن پوشش راحته، درسته که حس ارزون بودن رو نداره ولی خوشبختانه در این روایح رقیب خیلی زیاد هست و رقباش خیلی سر تر هستن. کارهایی مثل ارولفا و الیزیوم. در این نوع کارها فقط داشتن شروعی متفاوت کافی نیست. به نظرم د مارلی در کارهای چوبی خیلی قوی تر عمل میکنه ولی در این روایح چندان قوی نیست.
در نهایت عطر خوبیه، همه پسنده، تن پوشش راحته، کیفیت مواد اولیه اش خوبه، ماندگاریش قابل قبوله و رقباش از خودش بهترن.
به این عطر ۷.۵ از ۱۰ میدم و با توجه به قیمت ۷. اگر خیلی اون فلفله چشم شما رو گرفته خوب کالان تهیه کنین. همون فلفل با ۱۰۰ برابر قدرت بیشتر هست. ولی برای این عطر نه فقط در نیش ها بلکه کارهای دیزاینری زیادی هستن که دل شما رو با قیمت کمتر بیشتر به جا میارن.
من در مورد گرین لی این رو یادم رفت بگم، اگر شروع خیلی مرکباتی دوست دارین فیرو از زرجوف رو مد نظر داشته باشین.
دوستان عزیزم
درود بر تک تک شما
چند مورد راجع به این عطر ( کلایو کریستین X مردانه ) بایست مضاف کنم :
- اول اینکه اصلاح کنم پخش و سیاژ را :
هر دو عالی .
این دومین عطریست پس از ویدیان لندن که سیاژی عالی دارد !
کهنه کار عطربازان میدانند : قدیم قریب به اتفاق عطور دارای پرفومنسی عالی بودند خصوص سیاژ که این آیتم سیاژ مدتهاست رنگ باخته است در عطور .
علت آن تغییر فورمولاسیون عطور است ، ایضا غلظت و کیفیت ( از حیث بکارگیری مواد طبیعی ) .
هرچند که مواد آزمایشگاهی ( سنتتیک ) اگر باکیفیت باشند پخشی قویتر دارند لیک سیاژ همچون پخش عمل نمیکند ، سیاژ قوی اینروزها کمیاب است !
وقتی با دو پاف آنهم از افشانه ی سمپل و باز آنهم فقط در یک نقطه ، این میزان سیاژ حاصل شود پس ببینید با اسپری نرمال و طبق قوائد تا چه حدود استحصال میشود !
- دوم : حدسم در مورد ستون عطر کامل نبود !
اینهم یک مورد مجهول دیگر از X جناب شان !
مشک و صندل سفید را هم به کهربا مضاف کنید !
قبلا گفته ام که چگونه نت های ستون را استحصال و کشف کنید :
- پس از نزدیک شدن به انتهای پله پایه یا همان درای داون ، محل پاشش عطر را زیر آب سرد بگیرید بمدت چند ثانیه .
- اگر فرصت کافی دارید : عطر را جهت تست به خط درونی آرنج شسته شده دست خود بیافشانید . پس از اتمام درای داون ، برای مدت طولانی نت های ستون ، رایحه ای قوی و کاملا مشخص دارند .
نکته : نت های ستون پخش یا سیاژ ندارند و برای کشف کافیست بینی خود را به خط آرنج نزدیک کنید .
یک بار آزمایش کنید و از دقت این مورد و کشف راحت نت ها لذت ببرید :)
نکته برای تست عطور بر خط درونی آرنج :
تمیز بشوئید اما با حوله خشک نکنید ، بگزارید حرارت پوست شما رطوبت را خشک کند .
مهمتر : پس از اسپری عطر ، آرنج خود را برای چند ثانیه ببندید تا عطر قبل از تبخیر ، به لایه بیرونی پوست شما نفوذ کند .
یکی از راه های کشف حساسیت به یک عطر خاص یا ماده ای خاص از ترکیبات عطور هم همین است ، اگر پوست حس خارش گرفت نتیجه آزمایش مثبت است ( آلرژی دارید ) اما اگر اتفاقی نیفتاد یا حتی کمی تغییر رنگ داد بسمت قرمزی ، نتیجه منفی ست .
تقریبا مثل تست پنی سیلین که زیر پوست ساعد تزریق میکنند ، لیک مولکولهای ترکیبات عطر فررارند و از حفره های تعریق و تنفس پوست عبور میکنند .
یعنی : هر عطر جدیدی را هرچند که اصیل و ممتاز ترکیب یا گران قیمت باشد ، برای بار اول حتی روی لباس هم تست نکنید زیرا میتواند آلرژی تنفسی یا سردرد ایجاد کند !
خصوص عطور فوق ممتاز امروزی ی بازار ما :)
به روشی که عرض شد تست کنید ابتدا ، از باب همخوانی با حس خود .
- سوم : روی کاغذ رایحه ای شبیه به گیاه ناگارموتا نیز دریافته بودم که یادم رفته بود جزء نت ها بنویسم .
- چهارم : بازخورد را فراموش کردم که حدس بزنم ( آزمایش نکرده ام ازین باب ) :
با توجه به تجربه ام در خصوص روایح و عطور بازخوردگیر ، این عطر بی شک بازخوردگیر است از جنس تحسین .
مگر اینکه با پوشش هات ، یعنی قرمز آتشین یا رنگهای تند همین طیف پوشیده شود .
یادتان باشد :
عطور گرم و داغ با دیگر دسته جات ( یخ ، سرد ، خنک و معتدل ) کاملا متفاوت اند !
اینها را نمیتوان با هر رنگی پوشید ورنه حتما بازخورد منفی حاصل میکنند !
حتی در اوج سرمای زمستان !
حداقل میگویند : عطر خوبی نیست !
چرا اینگونه میشود ؟
یعنی هر دو قید منفی میگیرند ؟
منفی در منفی که مثبت میشود :)
خیر ، پاسخ صحیح ، این راز مهم است :
مخاطبین شما ، قبل از "بوییدن" عطر شما ، عطر شما را "میبینند" !
یادم هست قبلا مشروح توضیح داده ام لیک یادم نیست کجا :)
دریافت عطر شما = نوع و رنگ پوشش + عطر
فرمولش این است .
یعنی اگر من یک عطر کژوال را با کت و شلوار کلاسیک بپوشم ، حتی اگر صد میلیونی باشد ، کسی نخواهد گفت : واااو !
اما اگر یک عطر ارزان کلاسیک بپوشم : واو را دریافت خواهم کرد :)
یا :
یک عطر هات با پیراهن قرمز تند ، نتیجه اش این است : عطرتون خیییلی تنده ، سردرد میاره !
اما اگر با رنگ مشکی بپوشم و یک دستمال زرشکی در جیب کت یا نهایتا کراوات زرشکی یا صورتی : عطرتون زیباست !
آزمایش کنید ، بسیار ساده است :
یک عطر واحد را با پوشش های مختلف تست کنید !
اگر مثل من محقق باشید درین باره :
دفترچه ای داشته باشید ، اسم عطر را بالای صفحه بنویسید و نتایج هر پوشش را ذیل آن :)
آنوقت تعجب میکنید که چرا برخی روزهای مساوی ( آب و هوا و دما ) بازخوردهای متفاوت میگیرید از یک عطر واحد !
مثلا :
اسم عطر گوالتیری یادم نمیآید اکنون !
همان که از ادغام آمواژ ، لالیک نوآر و بلک افغان ساخته است :
- با پوشش قهوه ای : واااو !
- با پوشش نخودی : خیلی زیباست !
- با پوشش سفید : هییممم ، خوبه !
- با مشکی : بد نیست ، یکمی تنده فقط !
( برای مشکی ی خنثی ، تند مینماید )
- با خاکستری : نمیدونم ، یه جوریه !
- با طیف آبی : این دیگه چه بوئیه ؟ کدومه ؟؟
- با زرشکی : خییلی تنده !!
- با پیراهن قرمز تند : اووف ، سرم درد گرفت !
میبینید ؟
چه چیز مهم ، یک عطر واحد را تا این درجه متغیر میکند در بازخورد ؟!
عطر شما را اول میبینند بعد میبویند !
تا حالا دقت کرده اید به این سوال :
چرا همیشه عطر آدم های باشعور ، موءدب ، متین ، موقر ، منظم و شیک پوش خیییلی خوشبوست ؟!
همان عطر بر تن یک آدم شلخته ، چرکول یا بی ادب یا بی شخصیت : پیف است ؟!
دقت کرده اید ؟؟
عطر شما علاوه بر رایحه ، بر آیتم های دیگری نیز وابسته است و بستگی دارد !!
همیشه تاکید کرده ام : معطر باشیم !
معطر بودن ، چیزی ورای عطر زدن است !
شیشه ی عطر به تنهایی کافی نیست !
حتی اگر میلیارد بیارزد !
چندین سال پیش جوانی را دیدم که سیاه بود ، فکر کنم یکسال حمام نکرده بود ، زمستان بود ، برایش لباس بردم و هرچه کردم ببرمش حمام نیامد ، لباس را پوشاندم و یادم نیست چه عطری داشتم برایش به مقدار زیاد زدم .
فقط یادم هست عطری اسپایسی بود با تمرکز بر فلفل صورتی ای خیلی قوی .
از کجا یادم مانده ؟ اینجا :
فردا ظهر درب نانوایی بودم که او نیز آمد یک نان بگیرد ، دو زن جوان هم بودند ، نان را گرفت و رفت ، بوی عطر ، با کیفیت تمام میآمد هنوز .
یکی از زنان گفت : این بوی چه بود ؟؟
دیدم که مشغول تفکرند درین باره .
آنیکی گفت : بوی آشغال و کثیفی بود دیگه !!
این درس هرگز فراموشم نشد !
من گفتم : بوی آشغال خوشبوتر از بوی پلیدیه ، عوضش هم قلبش بوی گل میده و هم به وقتش بوی گل میده ( جوان دلپاکی بود )
خلاصه که : آنها که اهل خوشبوئی اند دقت زیادی لازم نیست داشته باشند لیک عطربازان و اهالی معطرات دقتی بیش لازم دارند از تنها : پوشیدن عطر !
دوستان عزیز معطرم
هرچند که هوا از چندین جبهه سرد است و ناپاک لیک گرمای مهر و معطریت شما بر آن میچربد به انتشار پاکی ها و پاس ها !
عطری کمیاب باشید
ارادت 💐
این عطر در ابتدا چوبی به نظر میاد اون هم از چوب هایی خیس و سنگین. انگار تازه وارد یک جنگل باران زده شدیم که طوفان درخت ها رو شکسته و زمین رو خیس کرده و بعد از ساعتی انگار طوفان و باران تمام شده و اون بو جای خودش رو به سبزی جنگل و درختان شکسته میده. و در کل طول کار بوی چرم مصنوعی. این عطر و عطر اوردوز یک حس قدیمی و تکراری دارن که احساس میکنم به خاطر نوع مشکی باشه که استفاده میکنن. ولی تغییر نوت ها به این شکل چیزی نیست که من توی اون عطرهای قدیمی دیده باشم. متاسفانه به خاطر این بو میتونه به شدت سردرد آور باشه برای همین بدون تست به هیچ عنوان سراغش نرین.
ماندگاری این عطر خوبه ولی عطرش لیفت نداره، من قبلا در مورد بعضی عطر ها در مورد لیفت کم صحبت کرده بودم ولی اینکه این عطر با این رایحه و او د پارفوم بودنش انقدر لیفتش کم باشه برام عجیب بود. تنها راه لیفت دادن به این عطر استفاده روی آستین هست که با حرکت دادن دست لیفت بگیره یا روی محل ترشح عرق مثل زیر بغل. البته میشه لیر کردش با ایسوسوپر که من به شخصه پیشنهاد نمیدم.
شیشه این عطر کیفیت خوبی داره و بهتر از شیشه اسپری این عطر هست که بسیار عالی کار میکنه. برعکس بعضی برندها که برای پر فشار کردن اسپری کلی عطر مصرف میکنن این عطر با حداقل مقدار بهتری رو به ارمغان میاره.
در نهایت به این عطر بدون در نظر گرفتن قیمت ۸ میدم ولی با در نظر گرفتن قیمت ۸.۵. قیمت این عطر نسبت به رقبا خوبه و شیشه و اسپری این عطر به دل من نشسته. این نیش ها با توجه به فروش کمی که دارن خیلی وقت ها توان مانور زیادی روی شیشه ندارن و اینکه این شیشه و این اسپری رو انتخاب کردن به نظرم کار خیلی خوبی بوده.
اینکه چرا بهش ۸ دادم کیفیت نه چندان زیاد مواد اولیه هست. درسته در خرید شیشه هزینه کرده ولی در مواد اولیه نه.
در بین نسخههای مختلف لیبر، این یکی رو زیاد دوست نداشتم. تند و بیلطافت بود. برعکس لیبر ادوپارفوم که بالانس زیبا و لطیفی بین وانیل و اسطوخودوس و انگور فرنگی سیاهه.
درود بر شما استاد گرانمایه و دیگر دوستانم
چقدر زیبا و کامل و دوست داشتنی نوشتید.کیف کردم.خود برند لوکس و نیش عطار بسیار چیره دست عطر بسیار خاص (لااقل برای خودم)توصیف هنرمندانه شما هم در عطرافشان کار را تمام کرد.خوشبختانه فرصت تست این عطر دست داد بنده هم مدهوش و سرمست هنرنمایی و رقص نتها در این عطر شدم.از کشور انگلستان و فرانسه و روسیه بسیار تنفر دارم چون هشتاد درصد بدبختی ایران زیر سر سیاستهای این سه کشور است.اما انگلستان و فرانسه در ساخت عطر حرف بسیار دارند(البته در کنار ایتالیا که گویا رقیب سرسختی برای ایشان است و کمی اسپانیا)تمام این چهار کشور به کنار ررندهای انگلیسی یا عطر تولید نکردند یا اگه تولید کردند واقعا خوش ساخت و هنرمندانه خلق شدند.نمونه بارز همین کلایو کریستین یا برند پنهالیگونز در یک سطح پایینتر الکتیموس واقعا کارهای زیبایی دادن بیرون.به هر حال استاد دوست داشتنی بسیار لذت بردم از نوشته زیبای شما.از پاک آفریدگار مهربان آرزوی تندرستی برای مادر بزرگوارتان دارم.شاد و تندرست باشید.
ریتمم و انرژی آرام و کنترل شده ای داره و جز عطرهای همیشه سیف بوده.شروع عطر مثل اولین نفس هوای خنک کنار دریاست.
پرتقال ماندارین و آلدهیدها میآیند، تمیز، شفاف، کمی صابونی اما نه مصنوعی.اینجا حس دوش گرفتن بعد از یک تمرین خوب را دارد وقتی بدن هنوز گرم است اما ذهن شفاف شده.
هیچ تیزی آزاردهندهای نیست فقط یک تازگی مردانه که بیش از آن که اسپرت باشد مرتب است.در میانه راه کمکم فضا نرمتر و عمیقتر میشود.نرولی و فلفل ملایم وارد بازی میشوند نه تند نه جسور بلکه دقیق.
اینجا عطر از خنکی صرف فاصله میگیرد و شخصیت پیدا میکند.
مثل مردی که فقط ورزشکار نیست اهل فکر است،اهل سکوت، اهل تعادل.در آخر وانیل لطیف، دانه تونکا، کمی مشک سفید و چوبهای تمیز با خودشون یه گرمای ملایم میارن،بویی که وقتی نزدیک میشوی حسش میکنی.
«قضاوت من تمام شد،بقیهاش با بینی شما»
با درود خدمت دوست گرامی و بزرگوار
عرض کنم در عطرگرام بنده ذیل عطر فیکورس موردی را مطرح کرده بودید که همانجا پاسخ را در حد بضاعت برایتان نوشتم. خواستم یادآوری کنم یک وقت خدای ناکرده حمل بر بیادبی نباشد. یا حق
چقدر زیبا چقدر عالی ریویوهای شما واقعا آدم رو به وجد میاره و چه جالب که رنگ رایحه رو هم توضیح دادید و من شخصاً تازه دارم از شما می آموزم که رنگ پوشش ها هم بر قدرت رایحه تأثیر میگذارند... بسیار جالب و آموزنده دست مریزاد💐💐🌹👏
من نسخه ادوپرفیوم هیپنوتیک پویزن رو خیلی دوست دارم یک بادام تلخ وانیلی دارک. متاسفانه نسخه ادوتویلت روی پوست من بوی نایلون به خودش می گیره و اصلا خوشایند نیست
عطر دوستان فرهیخته و خوش ذوق،پیشنهاد میکنم این عطر رو زیر صد دلار تهیه کنید؛انتخاب شایسته ای هست
پچولی شکلاتی و رام شده،که فلورال و کمی گورماندیش شده
نه خیلی سبز و نه آنچنان شکلاتی و گورماند؛در همین رنج در تعادل هست این عطر.
لوبان در عطر حضور سبکی داره و هر از گاهی شامه نوازی میکنه،عطر بعد از ساعاتی از عود پرده بر میداره ولی وانیل بیسیک و وجه گورماند جلودار بی پروایی اود هست.
یادگار شایسته از متئو در گزیده عطرهاش
ارث گذار هنر و کلاس عطر سالهای دور دیور.
فوژه معطر،چوبی و سبز
جلوه گر استایل،مردانگی،ازادی
با دقت و ذوق هنری عطرسازی ساخته و پرداخته شده،
به نظرم عطری چنین(به دلیل اینکه خروجی اون ذوق هنری، ذهن و خانه عطرسازی با معیارهایی که خیلی وابسته به زمان خاصی نیستند می باشد)هیچوقت به عنوان قدیمی برچسب گذاری نمیشه؛جدا از مبحث خاطرات بویایی و حافظه اولفاکتوری که میتونه عطری رو کهنه یا قدیمی بشناسونه.
اما ویژگی های مردانه،ساخت و معماری هدفمند و هنرمندانه،و ارتباط با طبیعت در این عطر اون رو فرا زمانی کرده.
برای مردهای جوان،که با عطرهای خلاف ترند ارتباط میگیرند،به پوشش اهمیت خاصی میدهند و مردانگی در عطر رو مهم میپندارند،عطرها او سُوَژ اکستریم میتونه پوشش و مردانگی و عشق رو به حد (اکستریم) برسونه.
عزیزترین ها ، معطر دوستان جان ام
درودها و ارادت ها
پنجشنبه میخواستم ریویو این عطر را تقدیم کنم لیک از ساعت ۱۲ شب تا ۷ صبح که مشغول اش بودم اتفاقی جالب برایم افتاد که شنیدنش عطر لبخند را بر لبانتان خواهد نشاند که در ذیل تعریف خواهم کرد .
فردایش هم خدمت مادر رسیدم که پس از ۵۴ سااال باسواد کردن فرزندان این مملکت ( معلم کلاس اول ) که اولینشان خودم بودم در چهار سالگی ، بالاخره رضایت داد که رسما بازنشسته شود حال اینکه ۲۴ سال پیش اسما بازنشسته شده بود !
از عاشقان دریاست و قرار است به بندر انزلی روند ادامه زندگی را همراه برادرم و مرا از آنچه که هستم تنهاتر کنند :(
رایحه خاک پایش را سرمه کنم به چشم ، که سالهای اخیر راه رفتن برایش مشکل شده بود به کهنسالی لیک عشق کودکان او را لنگ لنگان به مدرسه می کشاند به بوئیدن رایحه باسواد کردن ایشان !
از معدود باقیمانده بستگان ، هیچ یک آنجا نیستند لیک باو گفتم خدا بس است بر هر "کس" ، و میگفت چند روزیکه برای تهیه خانه آنجا بودیم دیدم که از مهربانترین ِ مردمان اند ساکنین انزلی و رشت .
برای آرامشش دعا کنید لطفا که دعای معطریون بواسطه ی حضور مداوم فرشتگان گرد ایشان ، مقبولترین است نزد خدای ما !
و اما پنجشنبه شب چه گذشت بر من :
ساعت ۱۲ ، تمیز و شاد نشستم به عشقبازی ، دکانت های ریویو نشده مهربد نازنینمان را به ردیف چیدم و چشمم به یک شیشه خیره شد !
آنزمان ( پارسال ) که عطرها رسیده بود ، بر روی یک شیشه نوشته بود : ایکس !
اما ... !
اما نقطه "ی" در ایکس را ، مهربد عزیز من به شکل "تیک" نوشته بود !
تقریبا اینطور : v
من چه خواندم : اپکس Apex !!
با خود گفتم : واو ! اپکس ! راجع بهش هم شنیده ام هم خوانده ام . خصوص ریویو دوستانی مثل روهام را به خاطر داشتم .
پریشب ، با خود گفتم : خب ، شب اش امشب است به کشف رمز و راز روژا داو :)
دربش را باز کردم و بوئیدم : دی !
دو پاف بر آرنج زدم .
راستی این را بگویم : چند شب گذشته بود از تست ویدیان لندن ؟؟ نمیرفت که !!
عاقبت با لیف و صابون به زور رفت :)
خلاصه ، دو پاف اپکس زدم بر ساعد .
پس از مدت کوتاهی :
یعنی چه ؟؟
یادم هست که اپکس چایپر چرمی فروتی و سبز رایحه بود که ! این که اورینتال رزینی است !!
یعنی خراب شده ست ؟؟
هیچ نشانه از تخریب ندارد که نت ها به کیفیت در حال رقص و خروج اند !
عطری دیگر را درین شیشه ریخته ست ؟ بعید است ، مهربد هم منظم است هم دقیق .
تا ساعت ۶ و نیم مشغول بررسی نت ها ، خروج و یادداشت آنها ، مراجعه به صفحه اپکس و حتی خواندن تک تک ریویوها بودم .
گیج شده بودم اساسی :)
نت هایی که باید : هیچکدام نبودند !
نت هایی که نباید : همگی به قطار در حال رقص و دهن کجی به من :)
هیچ حدسی راجع به ایکس نداشتم ، پس چگونه فهمیدم ؟
رفتم سراغ عطرگرام مهربد چون اغلب تصویر عطرهایش آنجا هست ، گفتم بگذار شیشه اش را ببینم و در آن از تصویر دقت کنم بر چند و چون :)
و یکهو تصویر کلایو ایکس را دیدم و تازه فهمیدم : این کلمه ، ایکس بوده ست :))
چه گفتید ؟؟ پزشکان بد خط اند ؟
اتفاقا خود مهربد هم گفته بود لیک واقعا بدخط نیست !
درس اش برای من :
میبینی ؟ که یک نقطه چه میکند ؟!
میتواند یک شب تا صبح ، مرا حیران کند !!
ساعت ۷ که تازه فهمیده بودم و کارم تمام شده بود ، دیدم ابدا انرژی ندارم به نوشتن ریویو ! چشمانم پیش از خودم خوابیده بودند به نبود انرژی :)
کلایو کریستین X برای مردان
گزا شان ( آفرین به این عطار همه کاره )
انگلستان ، 2001 ، گرم ، اورینتال فوژه ( قسمت فوژه اش از دید من ضعیف است )
چرا نامش x است ؟ دو دلیل دارد به نظر من :
- اولا همه چیز درونش هست !
رزین ، چوب ، انواع ادویه ، خاک ، میوه ، دود ، پودر ، سبزی و مزه که غالبش شیرینی ست !
اما دومی که خیلی مهم ، عجیب و منحصر بفرد است :
- هیچ نتی تمام نمیشود بلکه مدام نت های جدید اضافه میشوند جهت تغییر رایحه !
این یعنی چه ؟
در عطرها ، نت هایی می آیند ، خاموش میشوند و نت هایی جدید نمودار میشوند و آنها هم جای خود را به دیگری میدهند !
اینگونه ، پله ها معنی میگیرند .
طبیبی میرود ، طبیبی دیگر میآید ، طبیب جسم میرود ، طبیب جان ( حبیب ) میآید !
یاد علی حاتمی و هزاردستان :)
اما درین عطر ، هیچ نتی خاموش نمیشود فقط قدرتش کم و زیاد میشود و مدام نت های جدید به لیست اضافه میشوند تا تغییر را پدید آورند در رایحه !
تجمیع و تخفیف دارد ، نه بیداری و خواب نت ها !
مدام سنگین تر میشود وزن رایحه !
در محور مختصات ، محورهای اضافه شدن نت ها و زمان ، و تلورانس هر یک از آنها در مورد این عطر متفاوت است .
گویی جناب گزا شان نوآور ما میگوید : عطارید ؟ عطرباز یا عطرپیشه اید ؟
پس این مجهول را معلوم و کشف کنید :)
نت ها و پله ها
این عطر پله ندارد به معنی مصطلح ما عطربازان ، مقدم و موسط و موخر دارد به نوعی ( اینهم که شد همان ! نمیدانم چگونه بگویم :)
سرآغاز :
عجب هلی خدا !
یکی از زیباترین هل هایی که دیده ام ، یعنی بوئیده ام :)
هل ناب ، که برگاموت و زنجبیل و اکالیپتوس را هم به رقص با خود ترغیب و دعوت میکند !
بعد از مدتی کوتاه فلفل صورتی هم از دیدن رقص آنها قر بر کمرش مینشیند و به جمع میپیوندد !
فلفل سیاه هم که جفت اوست ، او را تنها نمیگزارد این بین :)
در بک گراند ، یک نور رزینی هم میتابد بر صحن که منبع اش چیست و کجاست :
لابدانوم ناز !
که فکر کنم قبلا شرح اش داده ام :
رایحه ای کهربایی ، انیمالیک ، شیرین ، چوبی ، مشکی ، کمی چرمی و خشک و گرم دارد ! عجیب بوئیدنی ست !
کجاست ؟
دور است از تاپ نت لیک چون قدرت دارد نورش از منبع ( که گمان کنم در انتهای قلب یا پایه باشد ) به ما در تاپ نت میتابد !
نکته :
در صفحه ی عطر ، در پله ی نخست نام ریواس و آناناس را دیدم !
از نظر این حقیر نابلد ، این عطر ریواس و آناناس ندارد که اگر داشت شاید زیباتر از اینی که هست هم میشد .
ریواس یکی از زیباترین روایح را داراست :
رایحه ای سبز ، کمی ترش و کمی خاکی .
ترشی اش از جنس سیتروسی نیست بلکه ترشی ای از جنس گلی ست ، یک ترشی پاکیزه . دوستداشتنی ست !
ریواس را در تاپ نت بکار میگیرند اغلب ، تا این پله را به قدرت ، پویا و پر توجه کنند .
آناناس را هم که همه میشناسید ، هم خودش را تجربه کرده اید هم نوشیدنی اش را هم رانی اش را و هم رایحه اش در آونتوس و دیگر عطور آناناسی !
البته ناگفته نماند : شبهی از آن در پله دوم هست اگر دقیق شوید لیک قابل به نام آوری نیست .
میانه رایحه یا همان پله دوم :
چه ریشه زنبق نازی ! همچون کره لطیف است .
هل کماکان هست اما دورتر ایستاده ست .
اما ، جان ام به این یاس و بنفشه و زنبق !
چه تابشی از جنس زیبایی ، از یاس و بنفشه ! لبخندشان چشیدنی ست :)
زنبق به رایحه پودر پاشید ، و تا نام پاشش آمد دارچین هم پاشیدن گرفت بر رایحه !
این پله ، لبخندی شیرین دارد .
فلفل صورتی و سیاه که بودند بماند ، پاپریکا نیز ملحق میشود به ایشان .
از سویی میخک نیز به گلها میپیوندد و مدام نزدیکتر میشود به مرکز .
هیچ رایحه ای درین عطر پس از حضور ، صحنه را ترک نمیکند ، تنها دور و نزدیک میشوند به مرکز رایحه که ما مشغول حس آنیم !
رایحه سبز میشود با حضور افتخارآمیز : سدر ! اکنون رنگ رایحه سبزی تیره است با حضور قویتر : سدر و میخک !
سه فلفل نیز بر رایحه عمق میدهند ، از دور که نگاه میکنیم : عمقی زبر است که ناشی از فلفل هاست که فراز و فرودشان رایحه را زبر میکند چون سمباده ی درشت !
دارچین به این قدرت میبازد !
رایحه ی صمغی رزینی هم در بک گراند میتابد کماکان که همان لابدانوم عزیز است .
حرارت تابش این نور ، آتشی روشن میکند که دودش به ما میرسد درین مرحله از رایحه !
از سویی ، گویی بر آتش خاک میریزند به قصد خاموشی لیک نه فراموشی ، که رایحه خاک مدام وسعت می یابد که نشان از نزدیک شدن اوکموس و وتیور دارد در پله ی انجام و آخر !
انجام عطر ، قله ؟
راستی قله ی عطور کجاست ؟
قلب ؟ پله ی دوم که قلب است و مرکز !
تاپ نت ؟ پله اول که اگر نگوئیم اول ِ راه است ، به سرعت محو شود !
بعید است کسی به قله برسد و تماشای آنهمه زیبایی را به تعجیل بفروشد !
ضمنا در عطور از بالا به پایین ننگرند که مدام رایحه نازتر و فرازتر شود !
پله سوم ؟ اینکه هم پایه است هم ستون و هم عمق ِعمیق رایحه عطر !
پس کجاست قله ی هر عطر ، که چنان شوق پرواز میدهد بر ما ، که بر قله ایم و زمین و زمان ، دامنه های سبز و رنگارنگی گلها تحت نظر ، بال بگشائیم و چون عقاب سوار بر نسیم شویم و به پرواز پر واز کنیم !
در کجای عطر بر قله ایستیم به اشتیاق پرواز و انجام ؟!
و اما :
کهربا می آید که دست به دست لابدانوم دهد به تقویت !
رایحه ملموسا میل به شیرینی مضاعف کند .
از سویی وانیل هم به آنها میپیوندد .
جمع این سه ( لابدانوم ، امبر و وانیل ) زورشان در شیرینی میچربد به تلخی ی خاک گونه ی اوکموس و وتیور !
ایضا حرارت آن سه ، به رطوبت این دو !
این دو ( اوکموس و وتیور ) که شکایت کنند به این بی عدالتی و ارتداد مساوات ، چه کس می آید به قضاوت ؟؟
جناب استیراکس !
یا همان بوته وحشی جاوی !!
بوته است ، اما وحشی !
رای به کدام سو دهد ؟ قوی یا ضعیف ؟
خودتان بخوانید :
بوته وحشی جاوی جناب استیراکس :
اصالتی مدیترانه ای دارد لیک با ترانه میانه ای ندارد ! تعدادی از ایشان را تبعید کرده اند به جنوب ایران ، اما کماکان اصالتی چایپری ( قبرسی ) دارد !
نام ایرانی اش حسن لبه است !
اگر خراشش دهید با صمغی زرد مایل به سفید به جنگ شما میآید که بیهوش شوید از رایحه اش :
صمغی ، رزینی ، قوی ، شیرین ، گلی ، فلفلی و وانیلی !
رایحه حاصله عطاری :
گرم ، دودی ، ادویه ای ، رزینی ، بالزامیک ، کمی چرمی و عمیق .
یادآور دود بخور مراسم مذهبی و چرم کهنه است .
ترکیب عالی با : کهربا ، مر ، چرم ، وانیل و ادویه .
در عطرهای : شرقی ، چرمی و رزینی صمغی کاربرد دارد .
رایحه عطر را تاریک ، اشرافی و عرفانی میکند .
معمولا در پایه حضور دارد .
در کتاب قانون پورسینا نیز حاضر است !
نسبت به رایحه کندر ( که از دوستانش است ) تاریکتر و چرمی تر .
دیگر خودتان حدس بزنید رای را و اینکه کدام جبهه قویتر شوند در انتشار رایحه ! هرچند که اوکموس و وتیور نیز به این سادگی ها نبازند !
ستون عطر :
برای یافتن ستون عطر ، که نت ها بر آن سوارند باید تا فردا ظهر صبر کنم لیک بر حسب تجربه میتوانم حدس بزنم که کهربا باشد .
رنگ رایحه :
سبز تیره ، بنفش تیره ، خاکی و قهوه ای .
پرسش : دانستن رنگ رایحه به چه درد میخورد ؟
پاسخ : دانستن آن کمک بسیاری میکند در انتخاب پوشش شما ، به تضعیف یا قدرت بخشیدن به هر یک از نت ها .
مثلا : رنگ قهوه ای ، رایحه چوبی عطر شما را تقویت کند
سبز : رایحه سدر و سبزی را
رنگی : روایح گلی را
کرمی : رزین و صمغ و خاک را
چه رنگی متضاد این رایحه است که نپوشیم یا با آنها برخی نت ها را ضعیف کنیم ؟
آبی ، سفید .
قرمز رایحه را غیر قابل تحمل میکند ، معنی اش این است که : اعتراض خواهید شنید بر انتخاب عطر :
پیف ، آقا سردرد گرفتیم :))
مشکی : آرام اش میکند ! خفیف میشود و تحمل پذیرتر !
پرفومنس : ( البته این نسخه ارسالی مهربد )
ماندگاری : عالی
پخش : بسیار خوب
سیاژ : خوب
دیگر نمیدانم چه باقی مانده ، از سویی صبح شد دوباره و ساعت ۷ شد !
خوب که اکثر کارهایش را همان پنجشنبه کرده بودم ورنه به این سادگی تمام نمیشد ، عطری قوی ، عمیق ، شلوع و پر سروصداست . الحق قدرتمند است و نامش مصما دارد بر وجودش .
بطریش را ندیدم اما برادر و خواهرانش را دیده ام قبلا ، زیبایند و لایق و اشرافی .
برندش هم که نامدار است و عطارش هم که نامدارتر !
عاشق مولکول ۰۲ اش هستم و علاقمند به کل فعالیتش .
در معدل : عطر قابلی ست .
قیمت : مناسب اش است ( کاری به ارزش پول خودمان ندارم ، هرچند زمانی برابر بود تقریبا با دلار و انقریب به پوند میرسید طبق برنامه )
دوستان نازنینم ، امید که مفید باشد .
روزی سراسر معطریت را آرزو میکنم برایتان .
ارادت ها تقدیم به شما
💐
من اگر بخوام ۱۵ تا عطر رو تا آخر عمر نگه دارم بی شک یکیش اینه.
سه تا زرجوف(الکساندریا، ناکسوس، MDW)، سه تا آمواژ(رفلکشن، اینتلود و رویال توباکو)، دو تا MDCI(الگانت و گرامانته)، دو تا گلتیری(بلک افغان و مگاماره)، کرید اونتوس، گانیماد اکستریت، گریس کارنل اکستریت، فالکون لدر اکستریت و روژا وتیور.
از نظر من این کار یک شاهکار هستش و مدتی برای من طول کشید تا این رو بفهمم. پخش و ماندگاری عالی و بوی دلنشین.
اشتباه برداشت نشه، من از ۱۵ تا عطری که گفتم ۱۰ تاش در این سبک و فرم هست. وگرنه این عطر از اون عطرهای چشم بسته خرید نیستش.
من همیشه میگم، یک عطر باید کار خودش رو بکنه تا بشه بهش عطر گفت، اینکه به بهانه ی یک چیز جدید از عطر بودن فاصله گرفت مثل اینه که خونه رو به بهانه طراحی جدید بدون سقف ساخت. یک عطر باید موجب خوشبویی باشه و این عطر برعکس خیلی عطرهای دیگه در این سبک، به خوبی این کار رو میکنه. شاید در ابتدا لطافتش موجب این احساس بشه که کاری تکراری یا خسته کننده هست ولی به مرور زمان خودش رو نشون میده.
پخش این عطر به شکلی هست که وقتی وارد اتاق بشین همه متوجه شما میشن. و ماندگاریش انقدری هست که بعد از ساعت ها استفاده وقتی در اتاقی باشین هر کس که وارد اتاق بشه به راحتی متوجه عطر شما میشه.
در کل من به این عطر بدون در نظر گرفتن قیمت ۹.۷۵ میدم و با درنظر گرفتن قیمت ۹.۶۵. اگر با این قیمت ۱۰۰ میل بود خیلی بهتر میشد.
برای من این مسئله جالب بود. این عطر و گریس کارنل اکستریت خیلی زمان بردن تا توی دلم جا باز کنن و اگر نقد این عطر رو سال پیش مینوشتم بعید بود یک چنین نمره ای بهش میدادم.
درضمن یک عطر دیگه هم بود که خیلی دلم میخواست توی این ۱۵ تا باشه ولی دیگه جا نشد. شاید به خاطر اینکه حس نستالژی برام داره اینقدر دوستش دارم. فارنهایت دیور.
درود بر دوستان معطر و مهربانم
پانوراما از برند الفکتیو استودیو،تقریبا همون اوایل که وارد ایران شد خریدمش.راستش خیلی دوست داشتم این عطر رو.من احساس میکردم با یک عطر سبز و درعین حال تلخ روبرو هستم.تلخی که برام تیره نبود و جالب اینکه بسیار شفاف میدیدمش.هر بار اسپری میکردم مثل این بود برگهای تازه ای را در دستانم فشار میدم.بیشترین لذت را زمانی میبردم که در طبیعت و جنگل مشغول به گردش بودم ولی معطر به این عطر.اما یه امای بزرگ داره این پانوراما ، یا به شما میرسند و میگن به به چه بوی خوبی یا به شما میرسند و میگن اه اه چه بوی بدی از این دو حال خارج نبود برام.کاملا تابع منطق ارسطویی این عطر و راه در منطق فازی ندارد .فقط صفر و یک را میشناسد.این چیزی بود که من در زمان استفاده ازش فهمیدم.خب طبعا مناسب فصل بهار و تابستان است.لبه های تند و تیزی داره خصوصا در تاپ نت بعد یه رگه های فرش ازش ادم حس میکنه.ماندگاری و پخش بو متوسط هستش.اما این سبز گیاهی معطر اصلا برام کلاسیک نبود.یه جمله جالب فروشنده در زمانی که داشتم ازش خرید میکردم بهم گفت که الفکتیو استودیو هر عطرش رو مثل یه عکس هنری میسازه .به نظرم درست گفت این عطر داستانی رو روایت نمیکنه مثل اینکه حس بویایی قرار با حس بینایی در محصولات این برند گره بخوره.شاید جمله آقای فروشنده و خانمهای همکارش (به جهت تبلیغ)من رو به این باور رسوند.به کارت پستال همین عطر دقت کنید،طبیعت سبز در کنار سازه انسانی شاید داره این پیام رو میده که من به هیچ وجه یک کلاسیک سبز قدیمی نیستم من مدرن هستم(البته با توجه سال لانچ).البته من تنها همین کار از این برند رو داشتم ولی به بقیه کارهای این برند نگاه کنید باز کارت پستالی که قراره ظاهرا با نگاه کردن به کارت پستال محتوایی برای عطر پیدا کنیم . این همون جاییه که به نظرم نگاه کردن و بوییدن قراره به هم پیوند بخوره.چیزی که من یادمه ازش ابتدا سبزی تند و تیز انگار تو یه جنگل باشه آدم بعد نسیم تند و تیز و خنک به صورت ادم بخوره نمیگم شلاق بزنه چون سرد یخچالی نیست بعد از تقریبا چند دقیقه ای یه مقدار خیلی کم حالت فرش تری پیدا میکنه اما همچنان باز سبز هستش و در انتها تلخ میشه و برام کلا جذاب بود.به نظرم اصلا خطی نبود این عطر.
سبز هست و زنده هست و تلخ
باید تماشایش کنم صبر کنم و کشفش کنم.امیدوارم عزیزانی که به عطرهای سبز و گیاهی علاقه دارند و طلبه کارهای سبز کلاسیک نیستند ابتدا تستی از این عطر داشته باشند و در صورت تمایل نسبت به خرید این عطر اقدام بفرمایند.شاد و سبز باشید همیشه.
سال اول دانشگاه بودم؛ پارهوقت برای پدرم کار میکردم.
ماهی یکونیم میلیون درآمد داشتم و با یک میلیونش اونتوس رو خریدم.
اون موقع حداقل حقوق حدود یک میلیون بود؛
یعنی با یک ماه کار میشد یه عطر خیلی خوب داشت.
امروز حداقل حقوق شده حوالی ۱۳ میلیون.
همون عطر؟
معادل سه ماه حداقل حقوق..
تورم لعنتی یقه مان را سفت گرفته و ول کن نیست...
واقعاً ارزش داره؟
نه. حتی نزدیکش هم نیست.
اونتوسی که یه زمانی امضا بود، الان همهجاست؛
از آسانسور گرفته تا صف نون.
خاص بودنش رو سالها پیش فروخت...
فرمولها آبکیتر شده،
کیفیت افت کرده،
و اسم «ریفرموله» عملاً شده پوشش شیک برای کمفروشی.
تورم افسارگسیخته نه فقط جیب،
که سلیقه، لذت و انتخابهامون رو هم خفه کرده.
کمکم باید عادت کنیم به نسخههای اماراتی،
نه از سر انتخاب،
از سر اجبار.
میترسم که با این روند در آینده اکثریتمون به این فکر کنیم که کِی عطر زدن جزو بدیهیات زندگی بود؟
درود بر شما جناب شوشتری بزرگوار
سپاس از پاسخ شما.ممنون که خلاصه و در عین حال کامل این سه عطر را توصیف کردید.ناگزیر به تست افریکن لدر و ایتالین لدر و همچنین تست مجدد ایریش لدر میباشم.خیلی لطف کردید.همیشه تندرست باشید.
با سلام ، برند کلایو کریستین همیشه خاص و قابل احترامه ، من که کار بد ازش سراغ نداشتم ، از این برند : کلایو کریستین ایکس ، فور من وودی لدر ، تاون اند کانتری و جامپ اند کیس می رو امتحان کرده بودم که همشون عالی بودن مخصوصا ایکس که با سلیقه من خیلی جورتره این آخری یعنی ال رد تی وتیور خیلی خاص تره ، با ترنج شروع میشه ولی یه نت بهش غالب میشه که فک میکنم چای قرمز روبوس باشه که رایحه شیک و خاصی رو بهش میده ، تند شروع میشه و تا آخر انقدر ملایم نمیشه که برای مصرف بانوان هم خیلی خوشایند بشه نمیدونم میشه یونیسکس استفاده بشه یا نه ، ماندگاری و پخش بوی خوب و قابل قبولی داره ولی مثل بقیه کارهای کلایو کریستین قیمتش خیلی بالاست ، طبعش نسبتا گرم و تنده و برای فصول پاییز و زمستان و شاید بهار مناسبتره
لالیک وایت این بلک را که میپوشی، انگار یک صبحِ بیدغدغه شروع میشود، از همان صبحهایی که هنوز چیزی خراب نشده، هنوز خبر بدی نرسیده، هنوز آدم فرصت دارد فقط حالِ خوب را نفس بکشد. شروعش یک مسابقهی دوستانه است، مسابقه ترنج و هل، نه برای غلبه، برای بازی.....
بویی شفاف، خندان، تمیز، شبیه خندهی اولِ یک سفر که هنوز چمدانها کامل باز نشدهاند و همه چیز قرار است خوب پیش برود.
بعد، فلفل آرام وارد میشود؛ نه تند و عصبی، بلکه مثل نمکِ روی هندوانه، فقط برای اینکه لحظه را زندهتر کند.
این عطر قرار نیست تو را جدی کند، قرار نیست به گذشتهای سنگین پرتت کند یا فلسفهی زندگی را یادت بیاورد. وایت این بلک بویِ «با هم بودن» است؛ بویِ آبتنیهای ناگهانی، بویِ صندلی عقب ماشین، بویِ خندههای خانوادگی، بویِ راهی که مقصدش مهم نیست چون مسیرش امن است....
یک رایحهی شادِ غیرتکراری که انگار فقط برای همین لحظهها ساخته شده، لحظههایی که آدم دلش نمیخواهد چیزی عمیق بفهمد، فقط میخواهد خوش باشد....
اما درست همینجاست که خراب میشود. چون این عطر، مثل همان سفرها، زود تمام میشود. هنوز به بویش عادت نکردهای که محو میشود، هنوز داری لبخند میزنی که حضورش کمرنگ میشود.
پخش کم،
ماندگاری ناامیدکننده،
انگار لالیک خودش هم میدانسته این بو برای ماندن نیست....
آمده تا یادمان بدهد بعضی چیزها دقیقاً به این خاطر دوستداشتنیاند که دوام ندارند.
مثل خندهای که در عکس نمیافتد، مثل لحظهای که اگر بخواهی نگهش داری، از دستت میرود.
وایت این بلک عطری نیست که تبدیل شود به عطر امضا، عطری است که در لحظه و برای چند دقیقه زندگی می شو، کوتاه، شفاف، صادق....
میآید، حالِ دلت را خوب میکند و میرود، بیآنکه قولی بدهد....
شاید اگر ماندگارتر بود، اینقدر عزیز نمیشد. شاید اگر پخش بهتری داشت، این حسِ لطیفِ بیادعا را از دست میداد.
این عطر، درست مثل آن سفرهای خوب، فقط یک کار بلد است: یادآوری اینکه حالِ خوب همیشه آرام است، همیشه کوتاه است، و همیشه ارزشش در همان چند دقیقهایست که واقعاً وجود دارد.
۲۲ آذر ۱۴۰۴
گاهی مواقع یک عطر رو میخرم و بعد از مدتی ازش خوشم میاد، گاهی مواقع همون لحظه ی اول با اولین اسپری باهاش ارتباط برقرار میکنم. این عطر از اون دسته عطرهاست که برای من اولین اسپری کار خودش رو کرد. قبلا در مورد هاچیوات X و سلطان وتیور صحبت کرده بودم و به نظرم عطرهای جالبی نبودن ولی این عطر متفاوت هست.
عطر خاصی نیست، رایحه اش هم تکراریه ولی مهم نیست. مهم اینه که نهایت تلاش یک هنرمند بوده. نت ها به زیبایی کنار هم قرار داده شدن، انتخاب مواد اولیه به درستی صورت گرفته و نتیجه بسیار دلنشین هست. از نظر من در این سبک بو این کار از بهترین ها هستش.
هر عطر دو فاکتور مهم داره. اولیش که خود رایحه هست و دومیش پخش و ماندگاری. و باز میگم خالق این کار بسیار با سواد هست. این رایحه لیفت کمی داره ولی عطار به گونه ای مواد پایه رو انتخاب کرده که طی سه ساعت تمام عطر بخار میشه و پخش و سیاژ خوبی از خودش به جا میزاره. اشتباه برداشت نشه، شاید سه ساعت زمان کمی باشه ولی اینکه با چنین پخشی همراه باشه جای ایراد باقی نمیمونه.
و قسمت آخر مواد اولیه هست. این بار سوم هست که این رو میگم، این نهایت هنر یک عطار هست. نمیخوام مطلب رو طولانی کنم برای همین به همین یک جمله بسنده میکنم: من هیچ انتقادی نمیتونم بکنم.
از نظر من بدون در نظر گرفتن قیمت عطر ۹.۵ از ۱۰ هست. و با درنظر گرفتن قیمت ۹.۵۵ از ۱۰. با توجه به کیفیت مواد اولیه و رایحه قیمت این عطر مناسب هستش.
در انتها پیشنهاد میدم که این عطر رو نخرین مگر قصد مصرفش رو دارین. از اون عطرهایی نیست که گوشه ی کمد خاک بخوره. بلکه باید مصرف بشه و یک عطر روزمره هست.
اینکه بعد از این همه تعریف چرا بهش ۹.۵ دادم نه ۱۰ بی دلیل نیست. من به یک کاری ۱۰ دادم و مابقی رو نسبت به اون میسنجم. و اگر مقایسه ای در کار نبود تمام نمره های بالای ۹ همون ۱۰ بودن. امیدوارم کاری رو پیدا کنم که بهش بیش از ۱۰ بدم ولی هنوز پیداش نکردم.
رسول جان سلام:
این عطر آمواج نسبت به نسخه مادر کمی لطیف تر و زنانه تر فرموله شده است و حضور آکوردهای فلورال این حس زنانگی رو کاملا به مخاطب القاء می کند. اما آنچه که مشهود است رایحه کار نیش و خاص طراحی شده و با توجه به این ماهیت، به نظرم اگر واقعا شیفتش شدید میتونید ازش استفاده کنید ولی در مواردی خاص و پوششی درخور این رایحه.
همانطور که خودتون هم این کار رو تست کردید متوجه شده اید که استایل کار کاملا زنانه است ولی استحکام و قدرت آکوردهای عودی و صمغی در میدل نت و درای داون کمی استخوانبندی عطر را جدی تر خواهد کرد.
حال تصمیم نهایی را خودت باید اتخاذ کنی برادر جان.
آرش جان سلام و احترام خدمت شما:
درتوضیح روایح افریکن، آیریش و ایتالین لدر باید خدمت شما عرض کنم که محوریت هر سه عطر بر یک پایه مشترک از چرم بنا شده.ماهیت و کارکتر چرم در اغلب کارهای ممو یکسان و بسیار جذاب هستند و در اصل این روایح و نت های ترکیبی می باشند که باعث تمایز و استقلال عطرهای این برند از یکدیگر می شوند.
در افریکن بیشتر روایح اسپایسی و معطر و ادویه ایی مثل هل و زعفران در کنار چرمی خاص که امضای برند ممو است حضور دارند.
در آیریش لدر حضور آکورد های کهربایی و نیمه سبز فضایی بسیار خاص رو با احوالاتی مرطوب در کنار چرم به نمایش گذاشته اند.
ایتالین لدر نیز با با نت خاص و شارپ و بسیار محسوس از بوته و برگ های گوجه در کنار آرپژ هایی از عناصر صمغگون، ترکیبی جالب و یونیک را با چرم تشکیل داده اند.
در کل سلیقه شخصی من اول افریکن و بعد آیریش و در آخر ایتالین لدر را انتخاب می کند ولی شما حتما حتما باید هر سه کار رو تست کنید و بعد تصمیم نهایی رو برای خرید بگیرید.
پیروز و سلامت باشید.