فیبوناچی

درود به شما FradWorld گرامی،

ممنونم از توجه و مهربانی شما

پاینده و شاد باشید الهی🌺

رفتم قدری در‌ آفتاب بگردم،، دور شدم در اشاره‌های خوشایند :)

درود به شما آقای جمالیان، 

ممنونم از نگاهتون

خداوند حافظ شما باشه🌸

عرض ادب خانم سالمی عزیز،

به قول سپهری، هیاهوی سبز پایین را می‌اندیشیم و آبیِ بلند را :)

مثل همیشه از لطف شما لبریزم:)

آیینه‌تان همیشه زلال، چشمه زندگی‌تان روان و آسمانتان همیشه آبی و قلبتان مملو از عشق❣

فدای شما..

عرض ادب جناب مینائی، 

سپاس از لطف و توجه شما.. و ممنون از تصاویر زیبا و عطرهای نابی که به اشتراک میذارید

سلامت و شاد باشید🌹

یه حلالِ ماهِ کمرنگ و کوچیک تو آسمون بود دیروز:) نشد انعکاسش توی آیینه باشه.. قایم شد پشت ابرا.. نگو اون ماهِ خوشگل و نو شما بودی:)

عزیز منید شما ماه روی:)

چشمانتون پر فروغ باشه همیشه💕

سلام جناب ایرانی، 

سپاس از محبت و توجه شما..

نه، چایپر پلاتین فرانسوی‌ست و منظور از فیبوناچی؛ مجموعه اعدادِ غیر اولی هست که در اون دنباله، حاصل جمعِ دو عدد، برابر با عدد بعدی خواهد شد.. مثلا ۱۳ به علاوه ۲۱ برابر‌ میشه با ۳۴.. و ۱۳ و ۲۱ و ۳۴ به ترتیب در این دنباله اعداد وجود دارند.. 

در تصویرم ۱۳ سنگِ سبز استفاده شده، که ۱۱ تای اون به شکل صورت فلکیِ ماه ثور (اردیبهشت ماه) در آمده.. نمادِ حیاط و نشاط.. و خودِ عطرِ چایپر پلاتین دارای ۲۱ نُت هست.. اما جمعِ این دو:).. من اغلب اوقات، غروب میرم بالا پشت بوم، خیره به ستاره ها میشم و اون‌هارو می شمارم.. آخرین بار، با چشم و با توجه به آلودگی هوا و نورهای اضافی، ۳۰ و خورده ای ستاره معلوم بود:) 

یک آیینه هست و دو تُپازِ آبی :) اگر دقت کرده باشید این عطر یک آویزی داره که یک گویِ کوچکِ آبی رنگ به اون متصله. این گوی کوچک، اکلیل های طلایی رنگِ زیبایی داره.. یک تُپاز آبی میشه آسمان ما که به خیالِ من با کهکشان و ستاره هایش در آن گویِ کوچک جمع شده و تُپاز دیگر آسمانِ بالایی است:) 

یه چیز جالب دیگه.. اگر هر عدد فیبوناچی رو اضلاع یک مربع در نظر بگیریم و راسِ هر مربع رو به هم وصل کنیم، شکلی مارپیچ به دست خواهد اومد.. صدف حلزون و کهکشان نمونه هایی اند از فیبوناچی.. چرا که مارپیچ اند :)

سلامت باشید🌺

قلب روشن و تپنده ای داره واقعا:)

مرسی از محبت همیشگی شما:)🌹🌹

سلام، من رفتم اول موزیکه رو گوش بدم؛)

مرسی از نگاهتون.. دیدگانتون همیشه نورانی باشه ایشالا.. و آسمونتون همیشه پر ستاره 🌹

سلام آقای رضایی، 

بله جعبه باز از آقای شیرانی گرفتم.. 

ایشون به محض اینکه از افشانه به بیرون اسپری شد یه تیر زد وسط قلب من:) عزیز دل منه :)

چه تحلیل عالی، زیبا و کاملی شما نوشتید درباره ش.. لذت بردیم.. مثل همیشه 👌

الهی که همیشه سلامت و مانا باشید در پناه خدا🌹🌹

غروب، هوا به قدری سرد شد که استخوان‌هایم به گز گز افتادند.. تا صبح خوابم نبرد.. چون بیدی مجنون به خود می‌پیچیدم.. پنجره را باز کردم.. خروس؛ به هنگام سحرگاه سه مرتبه، شمرده، و هم‌آوا صدا زد آدمیان را.. خبرها داشت.. و ما، چه نواها که نشنیده ایم...

استخوان درد امانم را بریده بود.. دیدم همان میزان که سرما به مغزه استخوان می‌رود، حرارتی‌ست که از زمین، به ریشه درخت و از تنه و شاخه‌گان به بیرون برآمده؛ رگ‌برگ های مرده را بیدار و از آنها نیز گذر کرده؛ سینه ام را شکافت.. قلبم را چون طفلی میانِ دو یالِ سرخ‌اش در آغوش کشید.. آن دم بهار شد.. از سرِ انگشتانِ درخت‌ام، شکوفه بارید..!

سلام:) 

ممنونم؛) در پناه خدا باشی🌹🌹