سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
Francesca Bianchi The Dark Side - فرانچسکا بیانکی د دارک ساید
محصول سال 2016 می باشد و در گروه بویایی شرقی وانیلی که عطرهای بسیار جذابی را در خود جای داده است، قرار دارد. و عطار آن فرانچسکا بیانکی می باشد . از اسانس های بکار برده شده در این عطر می توان به کهربا، وانیل ، نعناع هندی ، خس خس ، سدر ، بنفشه ، زنبق ، چوب صندل سفید ، عسل ، روایح دودی، ادویه جات معطر، بوته وحشی جاوی اشاره کرد.برند | فرانچسکا بیانکی |
عطار | فرانچسکا بیانکی |
سال عرضه | 2016 |
گروه بویایی | شرقی وانیلی |
کشور مبدأ | هلند |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | کهربا، وانیل ، نعناع هندی ، خس خس ، سدر ، بنفشه ، زنبق ، چوب صندل سفید ، عسل ، روایح دودی، ادویه جات معطر، بوته وحشی جاوی |
فروشگاه عطر معروف شیراز: میخوام یه عطر بهت معرفی کنم که بوی پادگان نظامی را میده
من:یعنی چی
فروشگاه: تجسم کن یه شب زمستانی سربازها وسط پادگانی توی یک دشت بزرگ با پوتینها و لباس نظامی دور یک اتش جمع شدند و چای میخورن. دستت را بیار جلو....
.
.
حدود 15 سال قبل به واسطه ی یکی از دوستانم که اصالتا بچه ی منطقه ی دالکی و مزارعی از شهرستان دشتستان استان بوشهر هست با داماد ایشان که نخل دار هست در روستای مزارعی، اشنا شدم. منطقه ی دشتستان قطب مرغوبترین خرما و رطب خاورمیانه هست. مدتی از دوستی ما با داماد ایشان میگذشت. شبی از شبهای زمستان بنده را دعوت کرد به نخلستان برای صرف کباب گوشت حیوانی که خوردن گوشتش بین مردم مرسوم نیست. از بوشهر که حرکت کردم نم نم باران بود، وقتی به نخلستان که خارج از محدوده روستا بود رسیدم هوا کاملا تاریک شده بود و نم نم باران ادامه داشت. هوا به اندازه ای تاریک و نخلستان مه گرفته بود که چند متری خودت را به زحمت میدیدی. با چراغ قوه به استقبالم امد و پای پیاده به سمت کپری که با اصطلاحا پیش(برگ) نخل درست کرده بود رفتیم. بعد از سیخ کردن کبابها بیرون از کپر با قسمتی ابتدایی برگ نخل که اصطلاحا تاپول نامیده میشه اتش درست کردیم و سرگرم صحبت شدیم. تاپول نخل بوی دودی بسیار تند و عجیبی داره. کاپشن چرمم زیر نم نم باران خیس شده بود و با بوی دود تاپول و گلها و علفهای بهاری که دورتادورمان را گرفته بود قاطی شده بود(زمستان دشتستان در اصل بهار اونجاست).فضای زیبایی بود قبل از اینکه دوستم بهم بگه: نمیخوام بترسونمت ولی حس میکنم یه نفر بین نخلهاست.
فضا دیگه با این حرفش فضای زیبایی نبود. دود تاپول و گلها و علفها، بوی کباب، بوی چرم خیس، بوی سیگار روشن برلب دوستم و فضای مه آلود لرزه بر اندامم انداخت. هنوز چند دقیقه نگذشته بود که مردی کوتاه قامت با اندامی فربه و لباس سراپا سفید بدون اینکه توجهی به ما داشته باشه از کنار ما گذشت و به سمت سرازیری رودخانه رفت و در مه گم شد. دوستم با فریاد گفت بدو ماشین را روشن کن باید بریم......
اینکه اون شب ان شخص کی بود و چی گذشت هیچ نظری ندارم ولی خاطره اون شب بعد از سالها هنوز هم لرزه به اندامم میندازه...
در مغازه به محض اسپری کردن عطر توسط فروشنده خاطره ان شب برام زنده شد. ترسیم کانسپت عطر توسط فروشنده به طور عجیبی با خاطره ترسناک و حافظه من همخوانی داشت.