PARFUMS de MARLY - Pegasus

درود
حرف از تجربه شخصی و تجربه دوستان بزرگ عطر دوست و عطر باز

1. کیفیت اون عطر و یجورایی برند اون عطر خیلی تاثیرگذار هست و عطرهایی با جوس های گرید بالاتر ، و متریال بهتر ، دیرتر فاسد میشن از خویشاوندان هم طبعِ خودشون

2 جنس رایحه و نت های آن ،
در اعدادی که ما فرض خواهیم کرد بسیار مهمه نت های اصلی و طبع خنک یا گرم ِ اون عطر ، مثلا یک عطرِ گرم اگر پک بماند و اسپری نشود و از مواد مرغوبی باشد تا 15 سال هم به شرط تعادل دمایی، با کیفیت خواهد ماند
اما بهترین عطر خنک و سیتروسی بهتر است حتی پک شده ی آن قبل از 10 سال باز بشه و استفاده بشه ،
ما از 90 درصد نتایج صحبت میکنیم ، پس کسی نیاد بگه دیور اوم کولون 2010 امسال باز کردم عالی بود
یا پدرم عطر از 20 سال پیش دارد ، عطرهای دیزاینری بعد از 2015 دیگر کیفیت و داستانِ گذشته رو ندارند

3. بعد از باز شدن بهتر هست عطرای سیتروسی و خنک دو سال ، نهایت 3 ساله مصرف شوند
ولی عطرهای گرم به شرط دور بودن از نور و حضور در جعبه و دمای همیشه متعادل بین 4 تا 5 سال هم تغییری معمولا در خروجی آنها دیده نمیشه ،

4. اسپری شدن و میزان باقی مانده :

فقط کمی اسپری شده یا
یک چهارم مصرف کردن یا
نصف عطر رو مصرف کردن یا
سه چهارمش رو خالی کرده باشیم و بیشترش هوا باشه
همه ی اینا بسیار متفاوت و در خروجی پاسخِ ما ، تاثیر گذار هستند ،
برای مثال وقتی در بالاتر گفتیم عطر گرم و خوب تا 6 سال بعد اسپری کردن هم ، باز شما رو راضی نگه خواهد داشت مقصود وقتی ایست که کمتر از یک سوم آن اسپری شده باشد
همین عطر ا‌گر 80 درصدش در سال اول مصرف شد
اونوقت دیگه خبری از 6 سال نیست
و باید یکی دو ساله کلک آن را کند

خلاصه اینکه گرم یا خنک بودن روایح و نت ها ,
پک یا اسپری شدن ,
تعادل دمایی و عدم تماس بار نور خورشید و حتی لامپ ,
و اینکه چقدر از شیشه خالی شده
همگی عدد نهایی رو تغییر میدن

اما در نهایت
هیچ وقت 20 تا عطر با هم باز شده نداشته باشید چون وقتی به یک سوم اخر برسید پنج سالی حداقل گذشته و خیلی هاشون شروع به تغییر کرده اند مخصوصا خنک ها
ممکنه بد بو نشده باشن ولی لذت و قدرت اولیه رو ندارند هرچند ممکنه موندگاری بیشتری داشته باشند با پخش بوی ب شدت کاسته شده

(( اگر نیمه بیشترِ یک عطر گرم رو مصرف کرده بودین ،
یا عطرتون خنک بود و بیش از یک سومش رفته ،
2 ساله تمومشون کنید ))

این جمله ی طلایی این روایت بود

روزگار به کام .

بسیار مفید بود... زحمت کشیدید جناب افتخاریان 🙏
همچنین ممنون از شما پرفیومکس گرامی ✌️
استفاده کردیم

با درود بر شما
اول در پاسخ شما عرض کنم که من چون عطر زیاد دارم بطور معمول 5 یا 6 سالی طول می‌کشد که عطرها تمام بشوند ولی چون آنها را در جای تاریک و معتدل نگهداری می کنم (به علت کم شدن حجم فضای نگهداری بیشترشان را بدون جعبه نگهداری میکنم) تا کنون به مواردی که اشاره کردید برخورد نکردم.
ولی تجربه دیگر من به ویژه در این دو سه سال اخیر به نوعی عکس این قضیه بوده است به این صورت که در بیشتر عطرهایی که خریدم به محص اسپری کردن از پخش و ماندگاری آنها راصی نبودم و در واقع تو ذوقم خورده و وقتی چند میلی از آنها استفاده کردم، چند ماه بعد و یا سال بعد در فصلش که به سراغشان رفتم با تعجب دیدم که پرفورمنس آنها دست کم سی درصدی بیشتر شده و کاملا راضی بودم. این قضیه در بنتلی اینتنس، کلاب د نویت، بلو شنل و.. برایم اتفاق افتاده است. اوایل فکر میکردم تلقین هست و یا عوامل دیگر باعث این احساس شده ولی در عطرهای بعدی با دقت بیشتری بررسی کردم و در چند جا از تجربیات مشابه دیگران هم خواندم که چنین اتفاقی برای عطرشان افتاده است. اگر دوستان دیگری هم در این مورد تجربیاتی دارند به اشتراک بگذارند سپاسگزار خواهم بود.
شاد و پیروز باشید

وقتی چند دقیقه از زدن عطر که میگذره یک خط بوی ملایمی از وانیل و یاس راه میفته که من رو تا لبه ی مستی پیش میبره :)

درود برشما. علیرضای عزیزم برای من همیشه تفاوت وَ تمایزِ برداشت، دریافت و شهودِ آدم‌ها (در ارتباط با هر واقعه و اثری) بسیار جذاب بوده. در جایی که شما این دو مخلوق رو گاهی شبیه و در کل رقیب می‌دونید، من کوچکترین ارتباطی بینشون نمیبینم. احتمالا ما برروی چگونگیِ تفسیر و تعریفِ واژه‌هایِ 'تشابه' وَ 'رقیب' باهم متفاوت هستیم. :) نکته: به هیچ وجه هدفِ من تکذیبِ آرا و ایده شما نیست. چه بسا نظرشما کاملا محترم است وَ در برخوردهای بعدی حتما این نوشته‌ی محترم رو سرمشق قرار میدم و از زاویه و بینشِ متعالی شما به این دو هنر نگاه میکنم.

من اولین بار که با الترا میل برخورد کردم چنان ناک‌اوت شدم، که یک افسانه عجیب غریب تو سرم ایجاد شد. همین‌جا هم بخشی از اون افسانه رو نوشتم :) [قبلا هم اشاره کردم البته...] در آخرِ اون افسانه چشم‌های من، یک دختر و سخی یک جا لوچ شد :)
سخی جان؟ خاطرت هست عزیز؟ :)) به به.

علیرضای عزیزم از اینکه برداشت خودت رو با ما به اشتراک گذاشتی خیلی سپاسگزارم. بهترین هارو برای تو آرزو میکنم جانم.

ممنونم مسیح عزیز
البته علی هستم ، نه علیرضا

بولد ترین رایحه پگاسوس به شامه من لوندر هست
اصلا پگاسوس چیه ؟ لوندر ، وانیل ، بادام ، گل
اولترامیل چیه ؟ لوندر ، وانیل ، گلابی ، نعنا

اتفاقا این لاین ژان پل گوتیه از عطر اصلی تا اولترامیل تا فلنکر پرفیوم شیشه مشکی و سر طلایی همگی لوندر وانیلی هستن و ستون کاره ، عین پگاسوس

من عطرها رو خیلی ساده تر از خیلی دوستان نگاه میکنم ، من کاری به جایگاهشون یا فلسفه ساختشون ندارم ، البته نه اینکه ندونم هر عطری جه تیپ یا چه محیطی رو برای پوشیدن میطلبه
همونطور که بارها سمپل اینترلود و بلک آیریش رو در شرایط و حتی روحیات متفاوت تست کردم و فقط به این نتیجه رسیدم که پول بابت این دادن در لیست بیهوده ترین تصمیمات زندگی ام قرار خواهد گرفت و چیزی هم ازش ننوشتم ،

حال ، شما و جناب شوشتریِ گل ممکنه عاشق اون باشید که خود بحث دیگریست که چرا .

هر دو این عطرها واسه ی من بوی کهربایی وانیلی لوندری میدن
و اصلا نمیتونم نزدیک بودنشون به هم رو چشم پوشی کنم
حالا اینکه یکجا بادام و گل اضافه میشه و کار شکیل تر میشه
و جای دیگه انفجار گلابی کلی شیرن ترش میکنه ، سر جای خود

حتی آرمانی کد پروفومو ، و همین الترا میل هم بسیار شبیه هستن
سیب و پرتقال رو با گلابی عوض کنید

در نهایت دو بار در دو جمع متفاوت ، پگاسوس و اولترا میل رو بزنید و بعد از دوستان خود بپرسید ، عده ای بهتون میگن همون قبلی ِ ؟؟ ، عده ای میگن اون فلان تره ولی چقدر شبیه هستن ، اینو بعد 10 بار پرسش از افراد متفاوت خدمتتون گفتم و نوشتم

به هر روی شما وقتی از کنار من رد شید با پگاسوس ، ستون اصلی چیزی که از شما حس خواهم کرد وانیل و لوندر هست
و
در اولترا میل هم همینطور
شما کمی گلی و بادام هم دارید
بجاش من یک صندوق گلابی رو با خودم حمل میکنم و منتظرم که چراغ سبز بشه

سپاس

علی :) خیلی زود متوجه شدم که نام محترم شما رو اشتباه نوشتم اما متاسفانه در این مرجع، جایگاه ناشر و صاحب اثر به خوبی تعریف نشده! ما تقریبا هیچ اختیاری روی نوشته‌های خودمون نداریم :) بعد از ثبت، نوشته‌ی شما وارد فضایی میشه که دیگه غالبا نه میشه اصلاحش کرد نه حذف...! کمترین امکان اینه که حدفاصلِ ثبت و تاییدنهایی (که یک خلا عجیب وجود داره) قابلیت اصلاح و حذف تعریف بشه!!

علی عزیز من فکر میکنم مرز باریکی وجود داره بین شبیه سازی‌های مغز، تشابه جدیِ رایحه و اجبار آکوردها! یعنی چی؟ یعنی 80 درصد مواقع توهم و بازآفرینی ذهن ماست که عامل ایجاد حس‌های مشترک بین دو عطر میشه! ما غالبا بازیچه ی قدرت و میلِ مغزمون می‌شیم :) خیلی اوقات هم بخاطر تعدد عطرها و فرمول های همسان، آکوردهای مشابه بین مخلوقات حس میشن! من خودم دفعه سوم که با گوتیه برخورد داشتم حس های مشترک بین الترا و لیتون حس کردم. حتی اینجا هم نوشتم! امروز به همون حس هم دیگه باور ندارم...!! میتونم بگم فکر میکنم برداشت اشتباهی هم بوده!

جسارتا میخوام به کلام و ایده‌ی محترم شما نظر خودم رو اضافه کنم.
پگاسس یک گام جدی فلورال الدهیدی پودری، جریان واضح لاکتونیک وَ در قلب خودش یک بادام پنهان کرده. شیرینی کامل اما کنترل شده داره. با همه این اطوار به سمت کلاسیک بودن حرکت میکنه. از لحاظ کرکتر هم بدرد افراد کاملا جاافتاده و میانسال میخوره!

الترا هیچ کدام از این‌ها رو نداره :) در عوض یک گلابی کاملا شیرین، تازه و سبز؛ خانم کلاری سیج و دارچین رو در قلب خودش پنهان کرده. به هیچ وجه میل های کلاسیک نداره بلکه دوست داره معاصر باشه. حجم شیرینی تو الترا اُوردز میکنه. از لحاظ کرکتر هم به درد افراد جوان، حتی تینیجرهایی که فعالیت زیادی دارن میخوره!

بله در هر دو وانیل داریم. اما در پگاسس وانیل کنار گام فلورال پودری و بادام قرار می‌گیره وَ در الترا میره تو آغوش میوه و ادویه :)

نکته: شیطنت های همشکل اسطوخودوس هم درنظرم دارم! :)

ستون اصلی تو الترا گلابی است جانم. دقیقا توی گوتیه لبل هم همینطور. / لبل خواهر زشت و بداخلاقِ الترا است که از من هم بیاره :)

پگاسس یک عطر جدی محسوب میشه. الترا یک شوخی ممتاز!

به نظرم هر کدوم از این‌ها میتونن به تنهایی زمین بازی رو عوض کنن. من از اصطلاح 'مشابه' و 'رقیب' نمیتونم برای این دو استفاده کنم. میتونم بگم گاها احساساتی نزدیک به 'دژاوو' ایجاد میکنن!

البته میزان قطعا ایده و برداشت شخص من نیست. بنده کاملا به کلام و برداشت شما احترام میذارم و همین الان هم هدفم فقط مکاتبه و اشتراک ایده است نه تکذیب یا هرچیز دیگر...!


اما در مورد آمواج اینترلود!
علی عزیز من هیچ جا ننوشتم به این عطر علاقه‌مند هستم!
نوشتم قاتل زنجیره ی خطرناکی است. قطعا هم هست :)
من اصلا کرکتر مورد نیاز این مخلوق رو ندارم.
اما یک اصل برام وجود داره! در ارتباط با هنر و فلسفه همیشه از سلیقه پیروی نمیکنم. یعنی چی؟ یعنی مهم نیست من تارکوفسکی رو تو سینما دوست داشته باشم یا نه! اگر سینما رو دوست دارم باید فیلم های تارکوفسکی رو هم تماشا کنم. باید مصاحبه‌ هاش رو گوش کنم و ازش یاد بگیرم... اینترلود هم همینه! چه اهمیتی داره من دوستش دارم یانه؟ اینجا سلیقه ام رو قربانی میکنم و ازش یاد میگیرم. حیف نیست خودم رو از اون حجم جادوییِ صمغ، دود وَ کهربا محروم کنم؟ :)
البته شما گویا کلا به قابل بودن این عطر اعتقاد ندارید. هیچ ایرادی هم نداره. کاملا هم قابل احترام است :)