استمرار وُ حلولِ ابتذال!

درود بر همه‌ی شما عزیزان. بدون مقدمه چینی! 

1. هدفِ من همیشه بیش وَ درست‌تر فهمیدن بوده و هست. [درکنارهم] برای رسیدن به این مهم باید آموخت که اصلِ یادگیری از قربونت برم داداش، سی‌سی جون بمونی برامون، چِشِ مایی، جگرتو بخورم، شما خودت افلاطون زمانی و... مهم‌ترِ و اگر کسی ایرادی [براساسِ منطق، رساله و کتاب نه عقیده وُ دیدگاه] به ما وارد کرد باهاش مقابله نکنیم. جواب‌های میرزامَشنگی بهش تحویل ندیم. شعبون بی مخ بازی در نیاریم. مهدکودک نیست که. بیست نفر هم تاییدش می‌کنن، شخص فکر میکنه واقعا به درخت حقیقت رسیده و سیب رو چیده. اشتباه رو بپذیریم. به همین سادگی. این موضوع منافاتی با دوستی‌های ما نباید داشته باشه. تا یکی بهمون گفت آقا اشتباه میکنی سریع باهاش قهر نکنیم! :| با کلی قربونت برم، ببخشید نارنجی جون، عسل قربونِ مومِت و... چندتا جمله برای شخص می‌نویسی تو جواب اوووو انواع و اقسام توهین‌ها! باخودش نمیگه این آدم اگر میخواست راحت میتونست در و پیکرِ منو چارطاق کنه. حتما هدف دیگری داره که از درِ احترام وارد شده. ولی نه؛ جنگ همچنان جنگِ عقیده است نه اصول...! زمانی دوست هستیم که الکی هی همدیگه رو تایید کنیم. با این کار که هیچ وقت تعالی حاصل نمیشه. یعنی وقتی به وضوح می‌بینیم یکی داره اشتباه میکنه سکوت کنیم و رد شیم؟ خنثی؟ برای بازی اینجا هستیم؟ سرگرمی هم تشریفات و تعریف داره! زمان عزیزان. داریم زمان خرج می‌کنیم. بنظرمن نباید کاملا بی‌تفاوت بود. فضای اینجا دقیقا داره میشه مثل اون پلتفرم‌هایِ سرطان‌ گرفته‌ای که شیمی درمانی هم دیگه روشون تاثیر نداره! فساد و فتیشِ مورد توجه بودن [به هر طریقی] برای برخی واقعا حائز اهمیت شده. (خود من قطعا یکی از چرخدنده های این ماشین خراب هستم!/فکر نکنید دارم برای باقی مرثیه میخونم فقط) ای کاش میشد حداقل اون به اصطلاح تشکر یا لایک ها حذف بشن...!! گاهی اوقات کسانی که تو رو نقد می‌کنند کلامی از همان جنس رو (چه‌بسا ضعیف‌تر) از فرد دیگر با به به و چه چه می‌پذیرند. عجایب! و بسیار ضدرفتارهای دیگر...!

2. ایرانی‌ها غالبا در ارتباط با عطر نوپا هستن (از لحاظ مفهوم نوین نه معطر بودن!) و هنوز نتونستن متوجه بشن عطر، صرفا یک لیکوئیدِ خوشبوکننده نیست. چه‌بسا در برخورد با کل هنر هم همینطور هستیم. ما [اکثریت] فیلم سینمایی می‌بینیم و درست زمانی که داریم باقیمانده های پاپ‌کورنِ کَره ای رو از لب‌هایِ نمکی خودمون پاک می‌کنیم، می‌گیم 'وَاو عجب اثری بود' غالبا بعد از این بروز بادگلو از دهانِ عقب افتاده‌ی ما خارج میشه. این بادهای روشنفکری یکی از اساس ما ایرانی‌هاست. [بازهم اکثریت] به معده و ساختار گوارشی آدمیزاد هم هیچ ربطی نداره. می‌گیم فیلم ایکس خوب بود یا بد. اما هیچکدوم هیچ کتاب سینمایی یا نقدی رو نخوندیم، هیچ مستندی تماشا نکردیم، هیچ نوشته‌ای از هیچ کارگردانی رو مطالعه نکردیم، مفهوم تصویر، نور، محتوا و میزانسن رو نمی‌دونیم، از چگونگیِ تلفیق صدا و تصویر باخبر نیستیم، در مورد اینکه یک فیلنامه باید چطور باشه ایده‌ای نداریم و هزارتا نابلدیِ دیگه! عقیده‌ی من اینه که غالب ما همچنان در حد 'حال میده' یا 'حال نمیده' هستیم و همیشه این شعارهای ماست که گوش فلک رو پاره میکنه نه واقعیت هامون! آن چیز که ما بعنوان مخاطبِ هنر می‌شناسیم در تعریف صحیح‌تر 'محققِ هنری' بایست باشه. قبلا هم اشاره کردم 'هانس گادامِر' می‌نویسه : درکِ اثرِ هنری مستلزمِ فعالیتِ تخیلیِ تماشاگر یا مخاطب است. فعالیتی که کمتر از خلاقیت تخیلیِ خالقِ اثر نیست! می‌توان گفت ذهنِ هنرمند و مخاطب همواره و متقابلا به فعالیت خلاقانه می‌پردازند. هنر بازی است که هنرمند و مخاطب در آن 'مشترک' هستند. حالا شما بیا اینو به یالانچی هایِ فیس و افاده‌ای حالی کن! لایه‌ی اُزونِ تُرد و صورتی خودشون رو پاره میکنن که ای فلک یکی به داد ما مظلومان برسه. این چه وضعیتیِ،، ما اومدیم اینجا دوتا عطر بخریم بعدش آخر هفته بریم لواسون باغ خاله اقدس اینا همه رو با بوی خوش متحیر کنیم! آروم باشید. شارل فابری کلی شب بیداری کشید تا شما نمونه‌ها رو کشف کرد. لایه‌ی مذکور اگر پاره بشه پرتو فرابنفش وارد و کار دستِ طبیعتتون میده. من شخصا [بارها گفتم] هدفم این بود که بدونیم عطر یعنی هنر و هنر یعنی تمامِ هستی. یعنی بودن. لمس. ایجاد. اکتشاف. حتی سعی کردم اتمسفر هر نوشته رو با اتمسفر خود عطر هماهنگ کنم. برای همین یک نوشته میشه طنز فکاهی [مثل گاردینیا روبر پیگه] یک نوشته میشه تراژدی سورئال روایی [کاغتیه لا پونتغ] یکی میشه عرفان و ادبیات شاعرانه [مثل تانگو، سالومه، تغ هرمس‌] و و و...  

البته ناگفته نماند بسیارند افرادی که مابعدِ واژه‌ی ادراک قرار می‌گیرند. آباد باشند که خون هستند در رگ و جان در پیکر. همان نور امید هستند که شاعر گفت... 

3. ذیل عطر دیور اوم پارفم مطلبی کوتاه از نیچه نوشتم. به نظرتون مقصود چه بود؟ من به شما میگم. هدف اشاره به این اصل بود که نگاهِ نیچه به زن وَ تعاریفی که درباره‌ی عصرزنانگی ارائه کرده زیرِ رادیکالِ مشکلاتِ شخصی اوست نه فلسفه‌ی حقیقت! چرا؟ تو همون نوشته اشاره کردم! اما با زبان صلح نه جنگ / غالبا معلم‌های فلسفه نگاه‌های این‌چنینی رو رد و نظریه مذکور رو باطل میدونن. نباید فراموش کنیم فیلسوف، عالم، عارف و... [هم] آدم هستند و بی‌شمار مشکلات وُ معضلات رو پشت سر گذاشتن و می‌گذارند. پیش میاد گاهی که شمایلِ شکست وَ حتی عقده‌های شخصی رو هم در نوشته‌های خودشون جاری می‌کنند. نباید هر کلامی رو صرفا به این دلیل که یک فیلسوف یا دانشمند بیانش کرده پذیرفت. [شمارو ارجاع میدم به هایدگر که با نازی‌ها هم پیمان شد! آیا چون هایدگر است باید هرچه در آن دوران گفته رو هم قبول کنیم؟] سوال. به نظرتون چند نفر ایهام، اشاره وَ سایه‌ی خوابیده در اون نوشته رو متوجه میشن؟ نمیدونم. شاید هیچکس؛ شاید همه! این دقیقا همان جاییِ که زاویه‌های جدی ایجاد میشن.

قطعا روش من مشکلاتی داره. برخی اوقات شتاب‌زده عمل میکنم و از هیچ چیز نمی‌گذرم. برای همین مطالبی که به من منتهی میشه میره تو حاشیه وَ فضا رو مسموم میکنه. تصمیم داشتم برای درمانِ این مرض کمی از ثقلِ داستان دور شم ولی تا الان که خبری نیست! واقعا نمیدونم چرا نمیشه. انگار تو جنگ هستم و راهی برای عقب‌نشینی وجود نداره. شاید هم خودخواهی باشه صرفا! نمیدونم. بد دردی است سربه راه نبودن. هیجانِ بروزِ دائم دارم وُ فراموش میکنم استمرار همواره آبستنِ ابتذال است وُ سرزمین ما خاکِ غیبت و ظهور. باری. این‌ها همه بیراهه است وُ اصلِ نقل اینه که عزیزان خواهشا از گاه و بیگاه من نرنجید وُ اگر کلامی بر خلاف شما نوشتم خیال بر این نبرید که روبه‌روی شما هستم. خیر. من همیشه دوستی و درکنار هم بودن رو خواستم، اما اصل نقد و چشم‌پوشی نکردن از اشتباه برام از هرچیزی مهم‌تر بوده و هست. [چه در قبال خودم، چه باقی!] من از تمام کسانی که آن‌ها را ناخواسته رنجاندم دلجویی میکنم. باشد که باور کنید هدف همیشه مثبت بوده؛ چه‌بسا روشِ این نااهل همواره دشوار! 


[EDITED] 1400/12/01 09:51

سلام مسیح عزیز:

من شخصا در مورد ریویو های هنری و فضاسازی هایی که برای عطر ها ذکر میکنی و با علم بر اینکه خیلی از عطر ها اثری کاملا هنری هستند، لذت می برم. حال خیلی وقت ها نقد ها و تفاسیری عمیق و فلسفی با نقل قول هایی از بزرگان این رشته ذکر میکنی و به خاطر بار سنگین و عمق مطالب خیلی ها  ممکنه نتونند با هاش ارتباط بگیرند، اینجاست که ادب و شعور و منطق حکم میکنه مخاطب اگر راجب موضوعی درک و شناخت کافی نداره و براش به وضوح روشن نشده ، نسبت به اون موضوع نظر و کامنت یا نقدی نکنه. ولی متاسفانه تو دنیای ما و محیط این سایت دقیقا عکس این واقع اتفاق می افتد و همیشه  کسانی بودند که با ناشناخته هاشون و موضوعاتی که با هاش ارتباط نمیگیرند میجنگند و مخالفت میکنند بدون اونکه درکی نسبت بهش داشته باشند. علی ایحال تو به رسالتت  با سبک خاص و خوبی که داری ادامه بده و لذتش رو نصیبمون کن برادر جان. این نیز بگذرد مسیح جان

IRRO IRRO
1400/12/01

اینجا فقط اسم مهمه نه نوشته

خوبا فقط دیده میشن 

خوبا فقط میتونن اشتباه کنن

من دیدم که ناجیان فرهنگ ، از فساد و ابتذال در Rake & Ruin نگرانند ولی Vi Et Armis بیگناه رو محاکمه کردند

اینجا خوبا خیلی مودبانه توهین میکنند

شنیدم در و پیکر چارطاق میکنی!!!

در و پیکر چارطاق کردن کار هر کسی نیست

با ۴ تا نوشته در و پیکری چارطاق نمیشه 

قرار نیست اینجا همه شاعر ، نویسنده ، نمایشنامه نویس کارگردان ، منتقد فیلم و .... باشند

زمان عضویت تو این سایت هیچ رزومه ای از کسی خواسته نمیشه

قرار نیست فضای اینجا فضای باب میل شما باشه 

اینجا متعلق به تمام کاربران سایت عطرافشان هست

 

 

 


[EDITED] 1400/12/01 20:34
Dapper Dapper
1400/12/01

مسيح عزيز

١-لغات و كلماتت و افكارت درخشان هستند. چه از باب فكاه و چه از باب جد و جدل كه مشخصه از روي دلسوزي و عطش نشر علم فراوان كه داري نشات ميگيرن. مني كه سواد و علم كافي براي درك معاني مستور در لابلاي خطوط متون شما يا دوستان ديگه رو ندارم، به اندازه نياز و فهم قليل توشه بر ميدارم. 

٢-تنها راه موافق يا مخالف خواني كه هم نشانگر همنوايي و همسويي با صاحب نقد باشه و هم خداي ناكرده جبهه گيري و مقابله تلقي نشه، از نظر من همون تاييد و تشكر ذيل هر نقد هستش. حتما نبايد در مخالفت با نظرات قلم فرسايي كرد كه معمولا متاسفانه با توجه به مواردي كه ذكر كردي، در جامعه ما منجر به تقابل افراد و انحراف مسير بحث ميشه. 

سلام IRRo گرامی:

برادر جان اینجا همونطور که خودتون در پایان متنتون ذکر کردید برای تمام کاربران هست و شخصا در قبلتر اشاره به جلوگیری از این فضای پادگان گون کرده بودم.. اینجا سربازخانه نیست که پایه خدمتی ها بخوان بتازونند. بستری فرهنگی و هنری و کاربردی در جهت رفاه برای شناخت و خرید عطر هست ولی سیاست ها و تفکر و انتخاب مدیریت سایت به گونه ای هست که کامنت ها و بحث های غیر تخصصی هم ثبت میشه . به نظرم تضاد در معقوله و بررسی یک عطر و نقد آن بین دو طرف خیلی زود ختم میشه ولی این تجادل و مناظره در مورد مسائل سیاسی - فلسفی - اجتماعی و هر چیز غیر مرتبطی با دنیای رایحه باعث بوجود اومدن این تضاد ها و جدال ها میشه بین افراد.

من شخصا مشکلی با هر نوع نوشته و تفکر شخصی اعضائ سایت ندارم ولی پافشاری که از خیلی قبلتر برای عدم قید این نوع کامنت های غیر مرتبط داشتم پیشبینی این روز ها و این تنش ها بود.علی ایحال خواهش میکنم بزرگوارانه این تفکر  که اینجا قدیمی و جدید و اینطور چیزها که بعضی ها میتونند و بعضی ها نمیتونند را تغییر بدین. برای شخص بنده و از نظر شخصی من همگی عزیز و گرامی کاربلد و دوست داشتنی هستیم.

پیروز باشین 

در پاسخ به IRRO :

اینجا فقط اسم مهمه نه نوشته

خوبا فقط دیده میشن 

خوبا فقط میتونن اشتباه کنن

من دیدم که ناجیان فرهنگ ، از فساد و ابتذال در Rake & Ruin نگرانند ولی Vi Et Armis بیگناه رو محاکمه کردند

اینجا خوبا خیلی مودبانه توهین میکنند

شنیدم در و پیکر چارطاق میکنی!!!

در و پیکر چارطاق کردن کار هر کسی نیست

با ۴ تا نوشته در و پیکری چارطاق نمیشه 

قرار نیست اینجا همه شاعر ، نویسنده ، نمایشنامه نویس کارگردان ، منتقد فیلم و .... باشند

زمان عضویت تو این سایت هیچ رزومه ای از کسی خواسته نمیشه

قرار نیست فضای اینجا فضای باب میل شما باشه 

اینجا متعلق به تمام کاربران سایت عطرافشان هست

 

 

 

درود برشما. فکر می‌کنم هرکسی جملاتِ شخصِ شریفِ شما رو مطالعه کنه متوجه خواهد شد که بروزِ دلخوری وُ حصولِ احساس است وَ مطلقا به نوشته‌ی ثبت شده‌ی بنده ارتباطی نداره! اما یک سوال جناب روحانی. تمام اين‌ها فقط بخاطر اینه که با حفظ مراتب احترام و با دوستانه ترین ادبیاتِ ممکن نوشتم: اشتباه می‌کنید؟ یعنی نباید می‌نوشتم یا معتقد هستید که اشتباه نبوده؟ یا نه اگر اشتباه هم باشه باید ازش عبور کنیم؟ آیا این و این‌ها ربطی به سینما، شعر، فلسفه وَ باقی مغلطه هایی که بهشون اشاره کردید دارن؟ آیا من جایی نوشتم فضا باید باب میل بنده باشه یا همه بایست ادبیات و... بدانند؟ یا این‌که نه، همیشه تلاش کردم [در حد داشته‌هام] آن کسی که مایل هست بیشتر با مفادِ ادبیات، هنر، فلسفه و... آشنا بشه؟ شاید خیال می‌کنید بابت آن همه جمله و نوشته کسی به من جایزه میده؟ یا نه شاید در آخر قرار لاتاری برنده بشم؟ یا روزانه عطرافشان برای من هدیه می‌فرسته؟ نگاه دون و نون خوردن از قامت پوپولیست تا به کی؟ آیا شما همیشه به همین راحتی دوستی رو با عداوت، آشنایی رو با بیگانگی، خودی رو با اجنبی وَ تعامل رو با تقابل تاخت می‌زنید؟ عمر رفاقت‌های شما صرفا باشنیدن 'با کمال احترام جسارتا باید عرض کنم اشتباه می‌کنید' تمام میشن؟ تا این حد شیشه‌ی دوستی شما شکستنی است؟ آیا فکر می‌کنید بعد از اون نوشته ذره‌ای از اعتبار شما کم و به من اضافه شد؟ قطعا خیر جانم. اما حتما سرزمین عجایبِ لوئیس کارول  همین‌جاست! 

 جناب روحانی اشتباه خصیصه‌ی آدمیزاد وُ اصرارِ به آن مفادِ شیطان وَ حاصل ایجاد تفرقه است جانم. من عقیده‌ی خودم رو بر نظر شما غالب نکردم که تا این حد رنجیده خاطر شدید. یک اصلِ واقع و حقیقی است که من چهار ماه بهمراه یک استاد راهنما برروی اون تحقیق کردم و در همان جریان با بیش از 30 نفر [گی، لزبین و...] گفتگو کردیم! نکته بسیار جالب این بود که عمیقا انسان بودند وُ بی اندازه غمگین از دوران وَ ما فهمیدیم رنج همچنان توسط یقه دیپلمات و کراوات ایجاد می‌شود نه صرفا کسی که در تختخواب و شکلِ بروز احساس انتخابی متفاوت با من دارد!

چطور تا الان متوجه نشدید من حرفی رو از روی معده نمی‌زنم و هدفم تخریب هیچ ایده‌ای نیست؟ انتظار داشتم خوشحال و نزدیک تر بشید اما اشتباه میکردم وَ گویا داستان همان مهدکودک است که نوشتم! 

عزیز تاریخ بشر با سه نوشته و شش امضا چارطاق شد. اگر تجربه‌ی مشترک داشتید متوجه می‌شدید که با یک نوشته هم می‌توان سرزمینی را چارطاق کرد، چه برسد چهار نوشته! ربطی به فضا هم نداره. کلمات بُرنده هستند وَ زخم کاری می‌زنند. هستند وَ می‌زنند که اینجا هستید!! ما که اینجا جماعت کوچه بازاری یا اون جاهلِ دوره‌ی پهلوی نیستیم که بهش گفتن مردک چرا عاقل نمیشی؟ گفت زِکی! برای جاهل افت داره بعد زد شیشه مغازه‌های شهر رو شکست. چارطاق اینجا مفهومی در خود داره که مطمئن هستم همه متوجه ماهیت اون میشن! 

در مورد rake and ruin و vi et armis هم مفصل نوشتم وُ دیدگاه بنده موجود است وَ نیازی به بازنویسی نیست! اما حال که اشاره کردید باید عرض کنم، لطفا آگاه باشید موتور مترجمِ گوگل قابلیت درک آرایه، ایهام، جلوس و باقی اصول وُ صنایعِ ادبی رو نداره. برای همین اکثر اوقات نوشته‌هایی که درونیاتِ تفهیمی، ادبی، فلسفی، تاریخی، علمی و... دارند رو کاملا سطحی و به اصطلاح تحت الفظی ترجمه میکنه! دقیقا اتفاقی که در ارتباط با همین دو عطر و iron duke افتاد!! 

ما اون پسربچه هایی که تو خیابون فوتبال بازی می‌کنند نیستیم که تا بهمون یکی پاس نداد قهر کنیم و بریم توی تیم مقابل. [تشبیه! ننویسید تیم مقابلی وجود نداره!!] اینجا دنیای آدم بزرگ هاست. من از شما خواهش میکنم هرجا متوجه شدید نوشته‌ی من بر اساس منطق و استدلال خطا داره نقد نه بلکه با موشک بزنیدش وَ تندترین ادبیات رو در قبالش استفاده کنید... چند وقت پیش کاربر میریان برای من نوشت : به نظر من قسمت ایکس نوشته‌ی شما کاملا اشتباهه! من با او اینگونه برخورد کردم؟ یا او رو بعد از آن بروز اغیار دونستم؟ خیر. چه‌بسا حس نزدیکی بیشتر هم به ایشان پیدا کردم. یا گفتگو با کامران! آیا او در مقابلِ نقد من چنین برخوردی کرد؟؟ من اونجا زیاده‌روی هم کرده بودم و داستان زمین تا آسمان با اینجا متفاوت بود. ولی ایشان جز عقلانیت و صبوری هیچ بروز نداد. جانم ما که دشمن خونی هم نیستیم :| 

ادیت: دوتا سوالِ اساسی که فراموش کردم بپرسم! یک. شما اصلا چرا نوشته‌ی منو به خودت گرفتی؟ :) من هدفم به شما [یاهرشخص حقیقی دیگری] نبود. واضح نیست؟ به خودت نباید گیر بدی که عزیز. گاهی اوقات کسی دنبال مانیست. اونی که بهش شک کردی سایه‌ی خودته جانم :) دو. کسی مگه گفت شما اشتباه نکنی؟ خوبا بزرگا :| این حرفها از کجا میاد واقعا. / بهتون قول میدم همانطور که نسبت به نوشته‌هاتون حس پشیمانی پیدا وَ برطبق زمان و تغییرِ آرا اصلاحشون می‌کنید نسبت به این جریان هم پشیمان می‌شید. ولی افسوس که جایی برای ادیت دیگه نیست. بی‌دلیل در نوشته‌ای که اصالتش شخص سوم غایب بود تبدیل به تیپ اولِ حاضر شدید! خوبا :))) 

خلاصه این‌که دلخور نباش جانم. ما باید همواره به دنبال یک دیالکتیک و خروجیِ مفید باشیم. این آخرین پیامی است که از این باب نوشتم و دیگه هیچگاه هیچ نقدی به شما نخواهم داشت. چه‌بسا نوشته‌ی من نقد هم محسوب نمیشه. شما یک مطلب رو با تعریفِ اشتباه ارائه کردید و من با دوستی سعی کردم مفهوم صحیح‌ رو بدانیم! که تهش شد من اصلا شمال نمیام و قهرم :) آگاه باشید که دوستی‌ها رو هیچگاه از خاطر نمی‌برم و اگر شما این که نه بلکه توهین‌آمیزترین جملات هم در قبال بنده استفاده کنید حکم من در مواجه با شما جز احترام نخواهد بود. باشد که سلامت و شاد باشید وَ بدانید همیشه سپاسگزار توجه شما بوده و هستم. 


[EDITED] 1400/12/01 22:34
در پاسخ به سعید رضایی شوشتری :

سلام مسیح عزیز:

من شخصا در مورد ریویو های هنری و فضاسازی هایی که برای عطر ها ذکر میکنی و با علم بر اینکه خیلی از عطر ها اثری کاملا هنری هستند، لذت می برم. حال خیلی وقت ها نقد ها و تفاسیری عمیق و فلسفی با نقل قول هایی از بزرگان این رشته ذکر میکنی و به خاطر بار سنگین و عمق مطالب خیلی ها  ممکنه نتونند با هاش ارتباط بگیرند، اینجاست که ادب و شعور و منطق حکم میکنه مخاطب اگر راجب موضوعی درک و شناخت کافی نداره و براش به وضوح روشن نشده ، نسبت به اون موضوع نظر و کامنت یا نقدی نکنه. ولی متاسفانه تو دنیای ما و محیط این سایت دقیقا عکس این واقع اتفاق می افتد و همیشه  کسانی بودند که با ناشناخته هاشون و موضوعاتی که با هاش ارتباط نمیگیرند میجنگند و مخالفت میکنند بدون اونکه درکی نسبت بهش داشته باشند. علی ایحال تو به رسالتت  با سبک خاص و خوبی که داری ادامه بده و لذتش رو نصیبمون کن برادر جان. این نیز بگذرد مسیح جان

درود برشما جناب شوشتری که همواره دوست و نزدیک هستید. شاید اگر شما و چند عزیزِ دیگر [در ابتدا] نبودید من هیچوقت نوشتن رو ادامه نمی‌دادم. حال باید از شخصِ محترمِ خودتون بپرسید، کار درستی انجام دادید یا خیر؟ :)) بعد ازاین، اعضا و مدیریت احتمالا بیان و از شما شکایت کنن که چرا به این آدمِ سربه هوا میدون دادید که بنویسه. مخمون رو خورد :) 

بله. شوریاخوشبختانه! همینطورِ که شما می‌فرمائید. برخی از نظرات به وضوح دارای خطای آکادمیک هستن! اما اگر بهشون اعتراض بشه افراد خیلی زود اصلِ دوستی رو فراموش وَ واردِ جهان مخربِ مقابله به مثل میشن. سریعا گتو و گنگ های مخالف تشکیل میدن. گاهی حتی حس میشه برخی صرفا مخالفِ شخصِ 'الف' هستن نه موافق شخص 'ب' و فقط برای بروزِ بیشترِ اون مخالفت 'ب' رو تایید می‌کنند :) [قطعا مواجه شدید با این موارد!] تصورکنید به جایِ حکومتِ عقاید اصل منطق برقرار باشه! اینکه متوجه بشیم مسیح دشمن سعید نیست. اگر شما نقدی به من وارد کردید دلیل این نیست که می‌خواهید سر به تن من نباشه. خیر. دوستی ما چیز دیگر است و تلاش برای بهتر دانستن حکایتی دیگر! البته من نمیخوام خطاهای خودم رو نادیده بگیرم. چه‌بسا از آنها باخبرم و تلاش می‌کنم برای بهتر شدن. اما افسوس که حاصل همچنان پوست خیار است :)

خلاصه که جناب شوشتری عزیز داستان همان است که امیرخسرو گفت : اشکم برون می‌افگند راز از درون پرده را؛؛ آری شکایت‌ها بود، از خانه بیرون کرده را...! امیدوارم همیشه شاد، سلامت و برقرار باشی جانم. سپاس. 

در مختصات این خانه ، صاحبنظران باید در مدار دوستی قرار گیرند تا جوانان و تازه واردین از ایشان بیاموزند . همه چیز را بیاموزند ! هم تعامل را و هم دانش را . بارها به این نکته ی بسیار مهم و راهگشا اشاره کرده ام : همه چیز را همگان دانند . از محالات است که یک نفر به همه ی امور واقف باشد . برخی از دوستان این خانه را فقط از یک زاویه مینگرند ! آنهم فقط و فقط از زاویه ی دید خود . نمیخواهند بپذیرند که هر مکان و زمان چندین بُعد دارد که دیدنش برای یک نفر با یک زاویه ی دید غیر ممکن است ! باید یاد بگیریم و بپذیریم که یک نفر از ضلع شمالی ، این خانه را میبیند ، یکی جنوبی یکی غرب و یکی شرق ! یکی روی پشت بام است و دیگری در حیاط . یکی در باغچه مشغول است و یکی در پذیرایی نشسته است . یکی هم در مبال نشسته است و مشغول است حتی او هم درست میگوید که آنجا بوی بد به مشام میرسد ! کسی که در باغچه ایستاده نباید بگوید بوی گل است که می آید نه بوی مبال ! این مثال دقیقا بر ما مصداق دارد هرچند بوییدن بوی گل خوشایند تر است و کسی که اعلان بوی مبال میکند باید بداند که موقعیت خود را فاش کرده است نزد هوشیاران !

چند نفر نفوذی و ستون پنجم هم داریم که نقاب های زیبا زده اند ولی اهداف شوم دارند . خیرخواهی یا شرخواهی ی هر کس از عملکرد اش درین خانه مشخص است ! حتی رقبای این خانه هم ، از زاویه ی دید خود این خانه را میبینند و سعی در پاشیدن جمع بزرگ آن از طریق نفوذ و اختلاف و فراری دادن محورها و ستون های آن دارند .

این خانه هر روز کامل تر میشود . هییییچ دو نفری به هم شبیه نیستند . هر کدام قدرت خود و وظیفه و مسئولیت ناخودآگاه خود دارند !  مثلا همین الان و در همین اطاق ( صفحه ) این خانه سه بزرگ و یک کوچک حضور دارند ( جنابان مسیح صفوی ، ایرج روحانی ، سعید شوشتری و بنده ی حقیر )  کدام این چهار با هم تشابه دارند ؟ حال اینکه سه نفر ایشان بر بام ایستاده اند . آیا کسی میتواند چون مسیح روایح را با نمایش گره بزند ؟ کسی میتواند تقابل هنر رایحه و فلسفه ی وجود ایشان و ادغامش با دیگر امثال هنر بازگو کند ؟ او یک هنرمند کامل است در عین جوانی که عمر صرف آموختن اقسام هنر کرده است . آیا کسی میتواند چون ایرج کُنهِ روایح را خارج و برای هر پرسش به طرفه العینی بهترین و کاملترین پاسخ را بازگو کند ؟ پاسخ پرسش های ما نزد اوست مضاف بر اینکه قلبی رئوف دارد و در عین توانایی دست زیر میگیرد ! او پشت دیوار را میبیند و جزء اولین نفرات است که کنه مطلب را میفهمد ! چه کس مثل سعید شوشتری عطرهای شاخص را معرفی و پرونده ی ایشان را در چند خط به سرانجام میرساند؟ ایضا زنان این خانه و دیگر مردان حاضر که هر کدام نقطه نظر خود و توانایی های خاص خود دارند که از دیگری ساخته نیست ! به هر کدام که فکر میکنم میبینم که اگر نباشند یک پای این خانه میلنگد و غیبت شان به وضوح محسوس میشود .  حتی محسوس است که برخی کم فعالیت شده اند . آدم های منحصر بفرد زود دیده و شاخص میشوند . زود معلوم میشود که تفاوت دارند و این باعث میشود هدف بدخواهان واقع شوند و بهترین کار بدخواهان کاشت تخم تفرقه و نفاق است . اشخاصی که این کار با ایکاروس کردند توانا بودند اما مشکل اینجا بود که آنروز هوشیاران خانه مثل امروز پرتعداد نبودند . امروز کار بر ایشان دشوار شده است اما هنوز هم بدخواهان این خانه یک مطلب تفرقه آمیز مینویسند و فورا کنار مینشینند و با لبخند تماشا میکنند که چطور بزرگان و مورد توجهان این خانه به هم می آیند و خود ، یکدیگر را حذف میکنند . هوشیاری خیلی مهم است . چند نفر میتوانند پشت دیوار یک نظر به ظاهر زیبا را ببینند ؟ 

بزرگان ِ خوب ِ این خانه زحمت کشیده اند و توشه ای فراهم کرده اند و اکنون به این خانه رسیده و سفره ی خویش گشوده اند و همه ی اعضاء آن را به گرد سفره فراخوانده اند و نان سفره را به رایگان به همگان عرضه کرده اند و از دیدن اینکه همه به شادی گرد سفره جمعند و بهره میبرند و شاد اند خوشحال اند . بگذرید از کسانی که لقمه ها را میشمارند و دست دیگران مینگرند ! بقیه ی اعضاء عاقلان و هوشیاران اند و هر یک اندوخته های فراوان در سفره دارند و میفهمند چه کسی نان میخورد و شکر میگوید و چه کس نان میخورد و لعن میگوید یا لقمه میشمارد یا تفرقه می اندازد که لقمه ی فلانی بزرگتر بود !

مسیح عزیزم ایرج عزیزم خوشحال ام که شماها را درین خانه با خود داریم ایضا آقای شوشتری و از شما می آموزیم درس دانش و هنر را و از آن مهمتر ، درس عطوفت را که درس عطوفت و مهر ، تنها از بزرگان ساخته است .


[EDITED] 1400/12/01 22:34
در پاسخ به کامبیز سخی :

در مختصات این خانه ، صاحبنظران باید در مدار دوستی قرار گیرند تا جوانان و تازه واردین از ایشان بیاموزند . همه چیز را بیاموزند ! هم تعامل را و هم دانش را . بارها به این نکته ی بسیار مهم و راهگشا اشاره کرده ام : همه چیز را همگان دانند . از محالات است که یک نفر به همه ی امور واقف باشد . برخی از دوستان این خانه را فقط از یک زاویه مینگرند ! آنهم فقط و فقط از زاویه ی دید خود . نمیخواهند بپذیرند که هر مکان و زمان چندین بُعد دارد که دیدنش برای یک نفر با یک زاویه ی دید غیر ممکن است ! باید یاد بگیریم و بپذیریم که یک نفر از ضلع شمالی ، این خانه را میبیند ، یکی جنوبی یکی غرب و یکی شرق ! یکی روی پشت بام است و دیگری در حیاط . یکی در باغچه مشغول است و یکی در پذیرایی نشسته است . یکی هم در مبال نشسته است و مشغول است حتی او هم درست میگوید که آنجا بوی بد به مشام میرسد ! کسی که در باغچه ایستاده نباید بگوید بوی گل است که می آید نه بوی مبال ! این مثال دقیقا بر ما مصداق دارد هرچند بوییدن بوی گل خوشایند تر است و کسی که اعلان بوی مبال میکند باید بداند که موقعیت خود را فاش کرده است نزد هوشیاران !

چند نفر نفوذی و ستون پنجم هم داریم که نقاب های زیبا زده اند ولی اهداف شوم دارند . خیرخواهی یا شرخواهی ی هر کس از عملکرد اش درین خانه مشخص است ! حتی رقبای این خانه هم ، از زاویه ی دید خود این خانه را میبینند و سعی در پاشیدن جمع بزرگ آن از طریق نفوذ و اختلاف و فراری دادن محورها و ستون های آن دارند .

این خانه هر روز کامل تر میشود . هییییچ دو نفری به هم شبیه نیستند . هر کدام قدرت خود و وظیفه و مسئولیت ناخودآگاه خود دارند !  مثلا همین الان و در همین اطاق ( صفحه ) این خانه سه بزرگ و یک کوچک حضور دارند ( جنابان مسیح صفوی ، ایرج روحانی ، سعید شوشتری و بنده ی حقیر )  کدام این چهار با هم تشابه دارند ؟ حال اینکه سه نفر ایشان بر بام ایستاده اند . آیا کسی میتواند چون مسیح روایح را با نمایش گره بزند ؟ کسی میتواند تقابل هنر رایحه و فلسفه ی وجود ایشان و ادغامش با دیگر امثال هنر بازگو کند ؟ او یک هنرمند کامل است در عین جوانی که عمر صرف آموختن اقسام هنر کرده است . آیا کسی میتواند چون ایرج کُنهِ روایح را خارج و برای هر پرسش به طرفه العینی بهترین و کاملترین پاسخ را بازگو کند ؟ پاسخ پرسش های ما نزد اوست مضاف بر اینکه قلبی رئوف دارد و در عین توانایی دست زیر میگیرد ! او پشت دیوار را میبیند و جزء اولین نفرات است که کنه مطلب را میفهمد ! چه کس مثل سعید شوشتری عطرهای شاخص را معرفی و پرونده ی ایشان را در چند خط به سرانجام میرساند؟ ایضا زنان این خانه و دیگر مردان حاضر که هر کدام نقطه نظر خود و توانایی های خاص خود دارند که از دیگری ساخته نیست ! به هر کدام که فکر میکنم میبینم که اگر نباشند یک پای این خانه میلنگد و غیبت شان به وضوح محسوس میشود .  حتی محسوس است که برخی کم فعالیت شده اند . آدم های منحصر بفرد زود دیده و شاخص میشوند . زود معلوم میشود که تفاوت دارند و این باعث میشود هدف بدخواهان واقع شوند و بهترین کار بدخواهان کاشت تخم تفرقه و نفاق است . اشخاصی که این کار با ایکاروس کردند توانا بودند اما مشکل اینجا بود که آنروز هوشیاران خانه مثل امروز پرتعداد نبودند . امروز کار بر ایشان دشوار شده است اما هنوز هم بدخواهان این خانه یک مطلب تفرقه آمیز مینویسند و فورا کنار مینشینند و با لبخند تماشا میکنند که چطور بزرگان و مورد توجهان این خانه به هم می آیند و خود ، یکدیگر را حذف میکنند . هوشیاری خیلی مهم است . چند نفر میتوانند پشت دیوار یک نظر به ظاهر زیبا را ببینند ؟ 

بزرگان ِ خوب ِ این خانه زحمت کشیده اند و توشه ای فراهم کرده اند و اکنون به این خانه رسیده و سفره ی خویش گشوده اند و همه ی اعضاء آن را به گرد سفره فراخوانده اند و نان سفره را به رایگان به همگان عرضه کرده اند و از دیدن اینکه همه به شادی گرد سفره جمعند و بهره میبرند و شاد اند خوشحال اند . بگذرید از کسانی که لقمه ها را میشمارند و دست دیگران مینگرند ! بقیه ی اعضاء عاقلان و هوشیاران اند و هر یک اندوخته های فراوان در سفره دارند و میفهمند چه کسی نان میخورد و شکر میگوید و چه کس نان میخورد و لعن میگوید یا لقمه میشمارد یا تفرقه می اندازد که لقمه ی فلانی بزرگتر بود !

مسیح عزیزم ایرج عزیزم خوشحال ام که شماها را درین خانه با خود داریم ایضا آقای شوشتری و از شما می آموزیم درس دانش و هنر را و از آن مهمتر ، درس عطوفت را که درس عطوفت و مهر ، تنها از بزرگان ساخته است .

سلام به کامبیز خان بزرگوار:

چه زیبا حق دوستی و ایجاد زنجیره محبت رو رو برای من و بقیه بچه ها ایفاد کردید. ممنونم از لطف و سخاوتی که دارید. همچنین حضور بزرگانی با تجربه و دنیا دیده ای مثل شما حال این خانه رو یقینا بهتر کرده و خواهد کرد.

در پاسخ به مسیح بسته شده :

درود برشما جناب شوشتری که همواره دوست و نزدیک هستید. شاید اگر شما و چند عزیزِ دیگر [در ابتدا] نبودید من هیچوقت نوشتن رو ادامه نمی‌دادم. حال باید از شخصِ محترمِ خودتون بپرسید، کار درستی انجام دادید یا خیر؟ :)) بعد ازاین، اعضا و مدیریت احتمالا بیان و از شما شکایت کنن که چرا به این آدمِ سربه هوا میدون دادید که بنویسه. مخمون رو خورد :) 

بله. شوریاخوشبختانه! همینطورِ که شما می‌فرمائید. برخی از نظرات به وضوح دارای خطای آکادمیک هستن! اما اگر بهشون اعتراض بشه افراد خیلی زود اصلِ دوستی رو فراموش وَ واردِ جهان مخربِ مقابله به مثل میشن. سریعا گتو و گنگ های مخالف تشکیل میدن. گاهی حتی حس میشه برخی صرفا مخالفِ شخصِ 'الف' هستن نه موافق شخص 'ب' و فقط برای بروزِ بیشترِ اون مخالفت 'ب' رو تایید می‌کنند :) [قطعا مواجه شدید با این موارد!] تصورکنید به جایِ حکومتِ عقاید اصل منطق برقرار باشه! اینکه متوجه بشیم مسیح دشمن سعید نیست. اگر شما نقدی به من وارد کردید دلیل این نیست که می‌خواهید سر به تن من نباشه. خیر. دوستی ما چیز دیگر است و تلاش برای بهتر دانستن حکایتی دیگر! البته من نمیخوام خطاهای خودم رو نادیده بگیرم. چه‌بسا از آنها باخبرم و تلاش می‌کنم برای بهتر شدن. اما افسوس که حاصل همچنان پوست خیار است :)

خلاصه که جناب شوشتری عزیز داستان همان است که امیرخسرو گفت : اشکم برون می‌افگند راز از درون پرده را؛؛ آری شکایت‌ها بود، از خانه بیرون کرده را...! امیدوارم همیشه شاد، سلامت و برقرار باشی جانم. سپاس. 

سلام مسیح جان ممنونم از لطفت و من هم برای  شما آرزوی سلامتی و شادکامی دارم.

در پاسخ به Dapper :

مسيح عزيز

١-لغات و كلماتت و افكارت درخشان هستند. چه از باب فكاه و چه از باب جد و جدل كه مشخصه از روي دلسوزي و عطش نشر علم فراوان كه داري نشات ميگيرن. مني كه سواد و علم كافي براي درك معاني مستور در لابلاي خطوط متون شما يا دوستان ديگه رو ندارم، به اندازه نياز و فهم قليل توشه بر ميدارم. 

٢-تنها راه موافق يا مخالف خواني كه هم نشانگر همنوايي و همسويي با صاحب نقد باشه و هم خداي ناكرده جبهه گيري و مقابله تلقي نشه، از نظر من همون تاييد و تشكر ذيل هر نقد هستش. حتما نبايد در مخالفت با نظرات قلم فرسايي كرد كه معمولا متاسفانه با توجه به مواردي كه ذكر كردي، در جامعه ما منجر به تقابل افراد و انحراف مسير بحث ميشه. 

دوست ارجمند و همیشه بزرگوارم جناب دپر

سلامهای زیاد !

زمانی که نظر قبلی ام را نوشتم نظر حضرتعالی هنوز مثبوت نبود و جنابعالی در این اطاق حضور نداشتید که نام بزرگ شما نیز علاوه کنم .

به جهت جلوگیری از بروز سوء تفاهم این عرض شد .

بزرگی ی لطف شما هماره شامل همگان است .

با ارادت و احترام

اولین
Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟