نظرات | TIMELESS
ترتیب نمایش
در آفاقِ آماجِ لبخندِ تو، آرام گیرم از این آوارِ عشقِ تو
در آمانجِ آرزویِ طنینِ تو، آرام گیرم از این آوایِ عشقِ تو
در آلامِ آزرمِ سیمایِ تو، آرام گیرم از این آمالِ عشقِ تو
در آغازِ آواجِ اسمِ تو، آرام گیرم از این آوازِ عشقِ تو
...........................................................
اَرزشی از یادمان آنسویِ زندگی در راویِ تاریخ.....که تنها در اَعماقِ قلبها جاودان است.
اَرمغانی از یادگارِ آنرویِ تاریخ در روایتِ زندگی.... که تنها در آفاقِ یادها ماندگار است.
رایحه ای از دیروزِ تو در امروزِ من تا فردایِ او، که روایتِ زندگی از تاریخ را آبستن است. سرآغازی کُهن از پوست پارینه ی تُرنج در همبستری از شهد مِر که میانجی اهلِ آشتی از هِل و یاس بر این عِصیانِ تلخ روان می شوند تا آرام گیرد از مُشک و کهربای آغشته به چرم، در این روایتِ زندگی که مدعیست: لحظه ها تنها پرندگان مهاجری هستند که هرگز به آشیانه باز نخواهند گشت.....
باز هم از عطرهای نفیس برند آرامیس مشابه همان عطرهای معروف آرامیس طلایی و آرامیس 900 و از همه مشابه تر به عطر آرامیس کلاسیک آنیورساری ادیشن با رایحه ای چوبی چایپری در طبع گرم و تلخ و تند و تیز اما آرامش بخش که برای آقایان دهه ی 60، یادآور روزهای زندگی در بوی چراغ نفتی علاالدین می باشد. رایحه ای از جنس نوستالژیک در زمستان های ماه رمضان با اون مهمانی های افطاری، با اون زولبیا و بامیه های شیرین، با اون نون سنگک تنوری در پناهِ پنیر لیقوان و سبزیِ تازه و خرمای عسگری، با اون سریالهای نوستالژی مثل سریال آپارتمان، سریال نیمه ی پنهانِ ماه، سریال گردنبند، با اون شیطنت های کودکانه، با اون دلخوشی های سادگی که امشب یا مهمان داریم یا مهمان هستیم......
چرا همه چیز تغییر کرد؟؟؟ چرا ما اینجوری شدیم؟؟؟ چرا اونا اونجوری شدن؟؟؟
کیفیت خوب اما همچنان نوستالژیک در ماهیت رایحه، مناسب تنپوش آقایان در روزهای سرد پاییز و زمستان، با ماندگاری و پراکنش خوب در باتل با طرح شماتیک که برای من یادآورِ تاریخِ برادران رایت در ساخت اولین هواپیما است.
سپاس از همراهی بزرگواران...
30 تشکر شده توسط : سانیار ALEXANDRIA
شاید بیشتر از هر چیزی علاقه ی من به موسیقی و بخصوص موسیقی های بی کلام هم ژانر کلاسیک آرامش بخش و هم ژانر تکنوی الکترونیک باشد. از کودکی یا بهتره بگم از وقتی دنیای پیرامون یادم هست، به موسیقی علاقه داشتم. از موسیقی های متن فیلم ها یا سریالها تا هر آن چیزی که بصورت شانسی به گوشم برسد. برای همین در منزلم سیستم های صوتی متنوعی را تهیه کردم که هر سبک موسیقی را بر حسب تُنِ صدای ضبط شده ی موسیقی با یکی از این سیستم ها گوش نوازی میکنم. داخل ماشینم هم سیستم حرفه ای سونی Hi-Res نصب کردم که دیروز صبح ساعت 6.30 داشتم میرفتم سرکار، یه برف ریز در این هوای سرد باریده بود که شیشه های ماشین رطوبتی بودن، و بعد از روشن کردن بخاری موسیقی تولد یک رُز (Birth of a Rose) اثر استاد سینا بطحایی را گوشنوازی کردم.
در اون هوای تاریک صبح با صدای سکوت خیابانها، رطوبت رامشِ ریز برف، گرمایش مهربان و آرام بخاری، سرعت 50 کیلومتر بر ساعت، صدای اصطکاک لاستیکها روی پوست جانسوز آسفالت، و چشمک چراغهای برق که زیر نورشان هاله ای از رطوبت برف پوشانده بود، با این موسیقی خاص در تُنِ صدای نیمه سنگین و سُنتی، و پوششی از عطر بسیار باکیفیت اجمل آمبر وود، آنقدر واسم خوشایند بود اون پیرامون که عمدا سرعتم رو کم کردم که دیرتر تموم بشه این حس....
......................
یکی از شامه نواز ترین عطرهای چوبی شرقی که برای تمامی شامه ها شاید مورد پسند قرار گیرد. به محض اسپری، روایحی از بافت آبدارِ سیب سبز ترش در آمیزش هِل با بستری از سدر و کهربا همنوا میشوند تا رایحه ای بسیار خوشبوی چوبی را هدیه سازند. اگر بخوام مقایسه کنم شباهت رایحه را، در یه جاهایی شبیه زرجوف الکساندریا 2 میشه که آنقدر خود رایحه ی این عطر برام دلنشین هست که نمیتونم بین الکساندریا 2 و این عطر، مرز انتخابی قائل بشم. اما سالها پیش یکی از دوستانم یه عطری داشت به اسم آنجلیک از برند فاخر بودیسیا دِ ویکتوریوس، که رایحه ی این عطر اجمل به اون عطر بودیسیا هم خیلی شباهت داره. به هر حال یکی از نفیس ترین عطرهای چوبی شرقی است که برای آقایان و حتی بانوان هم بسیار خوشایند خواهد بود چراکه تکرر بازخورد دارد و روی لباس های بافتی مثل پلیورهای سلانیک و کُت پولار یا مخملی خیلی ماندگار است که تا سه روز حداقل رایحه روی همان لباس باقی می ماند.
قیمتش به پول ایران حدود 12 میلیون تومان است البته بدون در نظر گرفتن مالیات و ارزش افزوده و سیاست سودِ وارد کردن تاجر.
مناسب تنپوش آقایان خاص پسند در روزهای سرد با ماندگاری بالا و پراکنش خوب در باتل زیبا.
سپاس از همراهی بزرگواران.....
33 تشکر شده توسط : ALEXANDRIA غلامرضا نیک پور
Khamrah
لینک به نظر 30 دی 1403 تشکر پاسخ به علی احمد
با احترام و عرض ادب
دوست فرهخیته و ارجمند از همراهی و همدلی شما سپاسگزارم. من فکر میکنم بیشتر از هر چیزِ مادی در این دنیا و تمدن بشری، ادبیات و سجایای اخلاقیِ ما تاثیرگذارتر است و در هر جمع یا محفلی با همین شخصیتِ خودمان، بر دیگران نمایان میشویم تا استفاده از عطرهای گران قیمت یا لباس های مارک و حتی داشتن اتوموبیل های لاکچری.... البته که پول فاکتور بسیار مهم و پشتوانه ی بسیار مهمی در زندگیست اما به نظر من، ثروت واقعی در باکلاس بودن هر انسانی، محبوب بودن آن انسان نزد همگان صرفا بخاطر دارا بودن شخصیت و ادب و متانت اوست. چه بسیار انسان های پولداری که از شخصیتِ انسانی و ارزش انسانی فقیر هستند و چه بسیار انسان های کم بضاعتِ مادی که در شخصیت و ارزش انسانی، بسیار ثروتمند هستند.
من فکر میکنم گران بودنِ هر انسانی در گروِ رفتار و شخصیتش نهفته است تا جیبِ مملو از پول.... که با هیچ واحدی به نامِ پول قابل خریدن نیست.
سپاس از شما و تمامی بزرگواران....
33 تشکر شده توسط : حسین رفیعی الف-ر کناری
کدامین کتاب را بنگرم که از تو یاد گیرم...کدامین دفتر را بنگارم که از تو یاد کنم...کدامین قلم را جوهر کنم که از تو جمله سازم...کدامین شعر را سرود کنم که از تو ترانه سازم...کدامین خانه را چراغان کنم که از تو مهتاب سازم...کدامین کوچه را سنگفرش کنم که از تو مسیر یابم...کدامین برف را آب کنم که از تو گوارا سازم...کدامین حوض را آب کنم که از تو زُلال سازم...کدامین آب را خروشان کنم که از تو زندگی سازم...کدامین باد را نشان کنم که از تو نسیم سازم...کدامین سنگ را سایش کنم که از تو صَنَم سازم...کدامین ستاره را دنبال کنم که از تو نور سازم...کدامین نور را نوازش کنم که از تو پناه سازم...کدامین چشم را نَظَر کنم که از تو سیما سازم...کدامین آوا را طنین کنم که از تو شیوا سازم...کدامین محراب را نماز کنم که از تو مسجود سازم...کدامین مسجود را آذین کنم که از تو ستایش سازم...کدامین گُل را رویش کنم که از تو عطر سازم...........
(منبع: گُزیده هایی از کتاب اُمید عشق تالیف شاهین اسعدی، انتشار پاییز 1404)
............................................
شایستگی در قلب گستره ای از عشق که جز او، هیچ لایقی شایسته ی ستایش نیست. ستایشی از اعماق کعبه ی معشوق که در آفاق او آرمیده است. کعبه ای از هیچ جایگزین که تنها یک عابد بر آن، عبادت است.
از شامه نوازترین و روح نوازترین عطرهای شرقی گلی محور برند اجمل در طبع گرم و ملایم شیرین و کمی تند و تیز از تلخی پچولی که بسیار خوشبو است. در هوای سرد پاییز و زمستان همراه با باد، رایحه ی این عطر بسیار عاشقانه خودنمایی می کند بخصوص برای بانوانی که تیپ نیم اسپورتی و نیم کلاسیک داشته باشند با روسری سایز بزرگ (100) و نه شال در طرح گل رُز قرمز درشت با تمِ خاکستری یا مشکی، یا طرح شکوفه ی گل غنچه محمدی با تِمِ سفید یا شیری رنگ.
اگر نسخه های اصل اماراتی را پیدا کردین در خریدش تردید نکنید چراکه متاسفانه نسخه های فیک این محصول و بسیاری از کارهای اجمل در ایران اشباع شده است.
کیفیت بسیار خوب در رایحه با ماندگاری و پراکنش بسیار خوب در فصل سرد در باتل زیبا از محتویات خشک شده ی گستره ی عطر. یک شیشه از این عطر را درپوش بالایی را باز کردم و محتویات را داخل یه جعبه تعبیه نمودم یعنی الان سه سال هست که این کار را انجام دادم و هر بار درب جعبه را باز میکنم بوی بسیار غلیظ این محتویات خشک شده فوران میکنه و کل جعبه بوی محتویات خشک شده ی این عطر را گرفته. بسیار شامه نواز است و حس آرامش و تسکین دهنده ی روح دارد.
سپاس از همراهی بزرگواران....
27 تشکر شده توسط : سانیار غلامرضا نیک پور
Khamrah
لینک به نظر 28 دی 1403 تشکر پاسخ به عیسی
با احترام و عرض ادب
دوست فرهیخته و ارجمند ضمن قدردانی از عنایت شما برای دوستان این محفل، در خصوص فرموده ی شما عارضم: از نظر من عطارها انسانهای خاصی نیستند و مثل همه ی ما زندگی و تفکرات جنرال دارند و دلیل اینکه عطرهایی را بونوازی میکنیم و بسیار مورد پسندمان میشود یا ما را با خاطرات زندگی در گذشته همراه میسازد، نشان از تفکرات همان عطارها در پُشت معماری این عطرهاست. که این کار را با آزمون و خطاهای بسیار فرمول بندی میکنند. منظورم این است که اگر خود شما هم شغلتان یعنی شغل اصلی تان عطاری بود که برای صنایع عطرسازی فعالیت میکردین، باز هم میتوانستید همین عطرهای خیلی مورد پسند خودتان و جامعه را معماری کنید، چراکه زمان و مکان لازم برای این فعالیت را دارید. اما این را هم در نظر داشته باشید که روغن ها یا اسانس های پایه را که در کارخانجات مخصوص تولید میشوند، توسط مهندسان شیمی، بیولوژیست ها و حتی شاید مهندسان فیزیک فرمول بندی و سنتز میشوند که هرگز اسمی از آنها یاد نمیشود. عطار فقط این روغن ها و اسانس ها را با هم آمیزی و سینرژیستی در آزمون و خطاهای بسیار، یه رایحه ای را معماری میکند که بعد از مشورت با سایر همکارانش اعم از روانشناس ها، اِکولوژیست ها، بازاریاب ها و غیره، آن روایح را به تولید انبوه میرسانند.
بنابراین عطرهای شرکتی هم هرچند کپی کار یا موازی کار، باز هم فرآیند عطاری را برای حتی کپی کردن و موازی کردن عطرها، انجام میدهند تا بلاخره بتوانند رایحه ای را که همانندسازی شده است را در مسیر درست یعنی شباهت نزدیک به عطر اصلی تولید کنند. منظورم این است که صرفا دانستن ترکیبات اصلی یک عطر حتی بصورت درصدهای دقیق، ملاک برای کپی شدن همان عطر یا موازی شدن همان عطر نیست، و بایستی چندین نفر که کارشان ارزیابی معماری عطرهاست این موارد را بازبینی کنند تا نزدیکترین رایحه را به عطر اصلی تولید کنند.
اما اینکه برندهای شرکتی نمیتوانند اسم عطارهای عطرهای کپی یا موازی را بنویسند، دلیلش این است که خوب به هرحال خالق اون عطر اصلی مثلا ژاک کاوالیه است و دیگه اولین بار همه ی مخاطبان عطر، این رایحه مثل بولگاری تایگار را با عطارش ژاک کاوالیه شناخته اند، پس دیگر نمیتوان یه عطر کپی را که از روی بولگاری تایگار کپی شده است را براش نام عطار بنویسند چون دیگه هم خیلی مسخره میشه و هم اینکه جناب ژاک کاوالیه براحتی میتونه شکایت کنه که این اثر به اسم من ثبت شده و اومدن از کار من کپی کردند و اسم خودشان را درج کردند.
البته من بسیار قدردان عطارها هستم که برخی هاشون واقعا روایحی روح نواز را معماری میکنند و این خلاقیت عطارهای عطرهای اورجینال، برای من بسیار ستودنی است. مثل موسیقی که برخی نوازندگان ایرانی آن هم با ضریب سنی کمتر از 40 سال، چنان موسیقی های بی کلامی را نواخته اند که برای من باور کردنی نیست که یه جوان کمتر از 40 یا حتی کمتر از 30 سال، همچین نت های موسیقیایی را نوشته و نواخته است که اورجینال هستند و با روح آدمی همراه میشوند. کشور ما، مملو از استعدادهاست در هر زمینه ای، اما افسوس که هنر این استعدادها در این کشور تباه میشوند و هرگز بهایی به آنها داده نمیشود.
سپاس از همراهی شما و بزرگواران.....
28 تشکر شده توسط : غلامرضا نیک پور marjanmohamadi
De Viris
لینک به نظر 28 دی 1403 تشکر پاسخ به کامیار فخر
با احترام و عرض ادب
دوست فرهیخته و ارجمند جناب آقای فخر بزرگوار و جناب آقای شجاعی بزرگوار و تمامی بزرگواران از همراهی و همدلی شما سپاسگزارم. ۲۰ سال از آسمانی شدن پدرم می‌گذره.
در خصوص فرموده ی شما من و خیلی از انسان‌ها در خواب از بلندی یا ارتفاع سقوط می‌کنند که هنوز دلیل مستند علمی برای این تصویرسازی خواب جنرال میان انسان‌ها مشخص نشده است. اما به احتمال زیاد حتی رویاها و کابوس‌های خواب هم در حافظه‌ی ژنتیکی نهفته است که ممکنه در برخی انسان‌ها این حافظه‌ی ژنتیکی رویا و کابوس خواب، مشترک باشد. البته شرایط و تنش‌های محیطی هم بر رویاها و کابوس‌های خواب انسان‌ها تاثیرگذار هستند اما ما اکثراً ویدیوهایی را بصورت تصویری و صوتی و حتی بویایی و چشایی در خواب تجربه می‌کنیم که در واقعیت روزمره ی زندگی آنها را تجربه نداشتیم. ولی خود ماهیت رویاها و کابوس‌های خواب ما نیز از درک قبلی از محیط پیرامون و رفتارها و سجایای اخلاقی مون منشأ می‌گیره که ما رویاها و کابوس‌هایی را تجربه می‌کنیم که در حداقل ممکن برای ما دارای مفهوم و معنا هستند مثل وجود ذرات بنیادی اتم‌ها اعم از بوزون‌ها و فرمیون ها که وجود خارجی و مفهوم خارجی هر چیز وجودی را واقعیت می‌بخشند.
هراس‌های انسان‌ها نیز در کنترل ژنتیک انحصاری آنهاست که شرایط محیطی (فاکتورهای اپی ژنتیک) در استعداد و پتانسیل این هراس‌ها جهت تسریع یا تعویق آنها در زندگی، نقش بسزایی دارند اما فاکتور اصلی همان ژنتیک یا بعبارت بهتر، حافظه‌ی ژنتیکی برای هر فوبیا (هراس) یا فیلیا (گرایش) در انسان‌هاست.
من فکر می‌کنم اگر روزی بتوان تمام برنامه‌ریزی حافظه‌ی مولکول‌ها و سلول‌های انسانی را که چطور این برنامه‌ریزی باعث تکوین سلولها و بافتها می‌شوند را درک کنیم، در آن صورت تمام بیماری‌های سخت مثل سرطان یا سندرم و سایکولوژی درمان خواهند شد و حتی الگوی رویاها و کابوس‌های خواب هایمان را نیز درک خواهیم کرد...
با آرزوی بهروزی و شادکامی روزافزون برای شما و تمامی بزرگواران....
25 تشکر شده توسط : حسین رفیعی غلامرضا نیک پور
همیشه از ارتفاع هراس داشتم. وقتی کوچیک بودم خیلی کوچیک، باد سهمگین سرد زمستان به آنتن روی پُشت بام برخورد میکرد و شبکه های یک و دو که تنها شبکه های سیما بودند رو برفکی میکرد. پدرم میرفت پُشت بام تا آنتن رو درست کنه و من هم سعی میکردم به این هراسم از ارتفاع غلبه کنم و از پله های نردبان بالا میرفتم که تا چند پله ی بالا سریع باز میترسیدم و میومدم پایین.
همون کمد چوبی کهنه ای که داشتیم هم ارتفاع زیادی واسم داشت که همیشه دلم میخواست بالای کمدمون رو ببینم اما ترس از ارتفاع همیشه مانع میشد. بالای کمد، جعبه آرایشی دومادی پدرم بود به رنگ کرمی از پوشش چرمی و دستگیره دار که داخلشو مامانم باز میکرد توش تشک سفید رنگ و پشت درب جعبه آینه بود. داخل جعبه یه ریش تراش و یه صابون شیشه ای به رنگ قهوه ای روشن یکم بزرگ که اصلا استفاده نشده بود و هنوز بوش میومد با شانه ی بزرگ چوبی و یه عطر که همین عطر بوگارت بود.
بوی خاک... بوی گل های خشک شده لای دفتر خاطرات... بوی جعبه ی ادویجات مادرم در آشپزخانه... بوی نسکافه ای که اون زمان داخل یه شیشه ی مکعب مستطیل داشتیم... بوی صورت اصلاح شده ی پدرم که بعد از حمام سیگار مَگنا فیلتر قرمز میکشید... بوی زندگی کهنه در تیک تاک خوشایند ساعت دیواری پارس... بوی صدای خُرخُر پدرم در خواب بعد از ظهر جمعه ها... بوی فیلم ایرانی کَشتی آنجِلیکا... بوی صدای باز کردنِ درب منزلمون هر شب ساعت 9 که پدرم از سرکار میومد... بوی آجیلِ چهارشنبه سوری با اون تنقلاتِ مختلفش... بوی حقوق گرفتنِ پدرم در اول هر ماه که دو بسته ی 100 تایی از اسکناس 200 تومانی بود... بوی مهرِ زندگی که زندگی به معنای واقعیِ زندگی بود...
همه چیز تمام شد، پدرم آسمانی شد اما هراس من از ارتفاع همچنان باقی ماند که به احتمال خیلی زیاد این هراس در من، ژنتیکی هست که ژن های مسئول سنتز پروتئین هیجان ارتفاع (ژن هایی مثل MAOA)، در سلولهای من پروتئین کمتر یا ناکارآمدی سنتز میکنند که آکروفوبیا دارم. امیدوارم خداوند در دنیای پس از مرگ، از این نقطه ضعفِ من بعنوان جزای گناهانم استناد نفرماید...
..........................
رایحه ای بسیار کهن در قلب زندگی جا مانده در زمان که مدعیست: زندگی دگمه ی بازگشت ندارد. مناسب تنپوش پدران دیروز زندگی که موی سپید کردند در این وادیِ رحمت بر عشق خانواده. ماهیت عطر خیلی کم خاطرم هست اما یادمه که تُند و تیز بود و احتمالا برای فصل پاییز و زمستان مناسب بود.
سپاس از همراهی بزرگواران....
33 تشکر شده توسط : الف-ر کناری غلامرضا نیک پور
مادرم عید سال 1372 همین ادکلن کبری رو واسه خودش خرید که فکر کنم 1000 تومان (10 هزار ریال) خریده بود. 12 اردیبهشت همون سال روز معلم، مادرم یدونه ادکلن سایز جیبی کبری در باتل پلاستیکی سبز صابونی رنگ واسه خانم معلمم خرید که همین رایحه بود در حجم قابل حمل فکر کنم 20 یا 25 میل بود. خانم معلمم خیلی خوشش اومد و تشکر کرد.
رایحه ای از کُنجِ تنهایی های روزگار نوستالژیک در طنین آوای زمان....که تا آنسوی آفاقِ خیالها در امتداد بود. رایحه ای از تلاطُمِ کودکانه در قدمگاهی از پوست خاک و خاشاکِ زندگی...که تا فراسوی آرزوها در انبساط بود. رایحه ای از معصومانه ی باورها در بارگاهِ عشق از گُذرگاهِ آشنا....که تا آرامشِ آمال ها در انتظار بود. رایحه ای از انجمادِ تاریخ در انقباضِ خیالها....که تا آیینِ آواها در اَرمغان بود.
...................................
از نوستالژیک ترین عطرهای زندگی که مادران دیروز، آن را زیسته اند. الهام گرفته از عطر دیور پویزن (باکس سبز تیره در وسط) اما به مراتب خوشبوتر از دیور پویزن در باتل زیباتر. گزشی از پهنای پرتقال آبدار و هلوی آن روزگار بر گلبرگهای یاس و مریم که شبنمی شیرین از وانیل را در پوست ضخیم سدر آبستن میکند تا آذین کند این اَشکهای تلخ را در لبخند شیرین زندگی....
عطری شرقی گلی در طبع گرم و تلخ و شیرین، مناسب تن پوش بانوان در روزهای سرد با ماندگاری و پراکنش بسیار خوب.
.....................رایحه ای از یادمانِ روزهای زندگی در انجمادِ تاریخ.............................
سپاس از همراهی بزرگواران
25 تشکر شده توسط : Flower مهربد
در کوچه پس کوچه‌های باریک از عبوری عاشقانه، که نه ساعت و نه صدای قدم‌های تو، بلکه رایحه‌ای از ادویه‌جات تند و تیز، او را به سمت درب فرا می‌خواند...
از کارهای خوب برند رمی مارکویز که شاید جوان امروز، آن را پسند نکند. اما برای جوان دیروز، این عطر از روزگار نوستالژی، روزگار عصر تابستانه در مسیر بازگشت از محل کار به خانه که درست ساعت ۷ عصر در غروب آهسته‌ی خورشید، رایحه‌ای به ظاهر ژولیده اما برنا دل در امتداد کوچه آشکار می‌شود. رایحه‌ای از دستان و تن خسته‌ی جوان سیه چرده ی سپید باطن، که تنها برای غروب کامل از روز، یک ساعت زمان دارد. رایحه‌ای از صدای قیچی در پیرایشگاه کهنه‌ی نوستالژیک.
از عطرهای خاطره‌انگیز برای سنین بالای ۳۰ سال، مناسب تن‌پوش در روزهای بهاری و تابستان و اوایل پاییز با ماندگاری و پراکنش متوسط تا خوب.
سپاس از همراهی بزرگواران....
29 تشکر شده توسط : صادق حسینی سانیار
یادته...اون روزهای زمستان واسه 30 سال پیش، چقدر برف مهمان محله ها و پُشت بام ها بود؟؟ یادته... اون پُشت بام های کوچیک با اون دودکش های دلسوز، با اون بخاری های نفتی خشمگین اما مهربان، دل های بزرگمان رو گرم میکردند؟؟ یادته... اون دَبه های پلاستیکی بزرگ تُرشی توو حیاط سپیدپوش، به انتظار یکبار دیگر از پهنای شبانه ی سفره ی کوچیک اما سخی واسه مهمان شدن در اون سفره بودن؟؟ یادته... اون سریال های شبکه های یک و دو که واسه یک هفته باید انتظار میکشیدیم؟؟ یادته... اون پارو کردن پُشت بام های سپیدپوش که تمام مردان و پسران اهل محل رو همونجا روی پُشت بام گَپ و گُفت میکردیم؟؟ یادته... اون برف بازی های کودکانه توو کوچه های بُن بست که صدای خنده هامون به تمام خونه ها رخنه میکرد؟؟ یادته... اون یخ زدن دستهای کوچولومون از برف بی رحم که حتی بخاری های مهربان هم توان گرمایش دستانمون رو نداشتن؟؟ یادته... اون خواب نیم ساعت و فقط نیم ساعت در شیفت صبح مدرسه از اون سرمای سوزناک، برامون قدِ تمام دنیا ارزش داشت؟؟ یادته... اون مسیر پیمایش مدرسه در شیفت صبح زمستون با پیکان جوانان همسایمون با اون گرمای مطبوع بخاریش که آرزو میکردیم کاش دیرتر این مسیر تموم بشه؟؟ یادته .................
..........................................
از نوستالژیکترین عطرهای گلی محور در طبع گرم و تلخ و تند، مناسب تنپوش آقایان و بانوان در روزهای سرد با ماندگاری و پراکنش بسیار خوب برای روزگارِ یادته و متوسط برای روزگار یادمه.
خیلی خاطره انگیز است و دقیقا یادآور آن روزگار سهمگین زمستان های قدیم دهه ی 60 و 70 حداقل برای من، که تک تک آن روزگار را برای یادمان امروز، زیسته ام. اولین بار این عطر رو داخل کمد کهنه ی چوبی منزلمون کنار بُقچه ی لباس های تمیز مادرم دیدم، اون زمان ها لباس های تمیزمون رو داخل بُقچه های گلدوزی شده نگهداری میکردیم. اون زمان فکر کنم سال 1373 بود از این عطر خوشم نیومد چون رایحه ی خیلی تندی داشت اما احتمالا پخش زیادی داشت که اکثر خانم ها و حتی آقایان هم از این عطر استفاده میکردند. اون زمان ها من عطر کبری (مار حلقه زده به شیشه ی مشکی عطر با چشمان قرمز کریستالی) رو بهترین ادکلن یا بهترین رایحه میدونستم و بخاطر همین دیگه هر ادکلنی رو میدیدم توو خونه ی اقوام و بو میکردم، فکر میکردم در مقابل اون عطر کبری، هیچی نیستند.
این عطر مکسی هنوز همان رایحه هست و هنوز با شنیدن رایحه اش، دوباره در لحظه ای یادآور آن روزگار زندگی میشود. روزگاری که هیچ چیز نداشتیم و همه چیز داشتیم.......
سپاس از همراهی بزرگواران....
35 تشکر شده توسط : کاید امیر علی رشوند

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2025 Atrafshan