تو را چگونه ترکیب است که آلیاژ مایعی.....
تو را چگونه تعبیر است که قلبها را آرامشی.....
تو را چگونه تقدیر است که عشق ها را پیوندی.....
تو را چگونه مفهوم است که بیانها را قاصری....
تو را چگونه شیرین است که شهدها را تلخی....
شما را از طبیعت همخون پندارم که تا زنده ام در خزان ها، تنپوش خواهم کرد.....
در ژرفای زمان، ستایش ها بسیار داشتم....
در عام مکان، عبادت ها بسیار نمودم.....
در اعتقاد و باور، یقین ها بسیار بودم....
در آغاز عشق، انتظار بسیار دارم.....
......
اما در ایمان و اعتقاد به تو، بی ایمان بی ایمانم اگر ایمان غیر تو باشد.....
در باور و یقین به تو، مردود تردیدم اگر باور غیر تو باشد....
در ستایش و عبادت به تو، کافر کافرانم اگر معبود غیر تو باشد....
در آغاز عشق به تو، پایان نهایتم اگر عشق غیر تو باشد....
نمیدانم شما را چگونه در آزادگی نهفته است که همواره بر شما حبس ابد بریده اند.....
شما را قدردانم که با کهن بودن، تمام را همواره به نوین بودن آراسته این.....
دو نژاد از عشق خاطره ها که در یادآوری زندگی برایم ماندگارین....
تو را تا دندان مسلح میدانم که همواره نگهبان همیشه بیداری.....
شما را در پناه عشق پندارم که این پناهندگی از اسارتی ابدی نوید میدهد.....
شما را یکبار به تنپوشی بسنده کردم که تا زنده ام بر شما اعتیاد زیستی خواهم داشت.....
چگونه ممکن است شما را ندانم که در اعماق قلبم جاودانه این......
تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.
هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.