نظرات | nazanin
ترتیب نمایش
به افتخار مسافرانِ جسورِ آینده ی دور:)
Mignonne, allons voir si la rose, qui ce matin avait déclose sa robe de pourpre au soleil, a point perdu cette vesprée les plis de sa robe pourprée, et son teint au vôtre pareil.
مینیون، بیا برویم و ببینیم رزی که صبح، لباس ارغوانی اش را زیر نور آفتاب باز کرده بود؛ این دمنوش را مثل شما از چین های لباسش و رنگ رخسارش از دست نداده است..
(Pierre de Ronsard ode à Cassandre)
رز زیبای رنگ و رو پریده ی من:) چی بهت گفتن که رنگ به رخسار نداری دلبرک؟ چند ساعتی می شه که منتظرم خبری از تو برسه. مژده مژده! رز ما احیا شد.. سراغ ترنجو می گیری؟ اممم راستش اومد زنگ زد یدونه عود دستم داد و رفت. بی خداحافظی!:) و منم ایستاده کنار پنجره، رفتنشو میون نم نم بارون، که خبر از نوبهار میداد، تماشا کردم.
هدیه ی ترنج رو روشن کردم و گذاشتم او هم کنار پنجره، به انتظار بهار بشینه.
شاید به خیال من، رایحه ی گرم و شامه نوازی از عصاره زیتون، برای رزِ سرماخورده ی ما قصیده ای رو زمزمه می کنه و کاکائو، فارق از هر چیز دیگه ای، دستانشو قابِ صورت گُلِ رنجور ما کرده. باشد که کمی گرم شود، فقط کمی سرخ شود..
چوب، پدرانه و شاید با کمی بغض، اندام نحیف رز رو در آغوش گرفته و با انگشتانش، حاله ای خاکستری رنگ رو به روی بدنش می کشه.
من در اون مدت چه کردم؟
من، خیره به پوست دستم و به اون نقطه ای که ساعاتی پیش، پونصد سال روی اون اسپری شده بود، به موسیقیِ دل انگیز گوش می دادم و به رزِ رنگ پریده فکر می کردم:)
عطر فضایی گرم و تر، و تا حدودی کریمی و بطور نامحسوسی پودری داره. و همچنین دارای وایبی بسیار روح نواز، قدیمی و به عبارتی سنتی:) با این عطر باید به صدای بارون گوش داد. اصلا چی بهتر از موسیقیِ طبیعت؟!
33 تشکر شده توسط : بهزاد معصوم نژاد کامیار فخر
Le Jardin de Monsieur Li
لینک به نظر 14 اسفند 1401 تشکر پاسخ به nazanin
امروز یک عطر پیدا کردم. عطری که تونست بعد از روز ها و سال ها، چند ساعتی، سردرد رو از من دور کنه.
پیش چند تا فرشته بودم. نازنینِ ویلی وانکایی، مثل خیلی از چیزهای دیگه که درونش تغییر کردن و شروعش از همین خونه بود، این بار، به بچه ها نزدیک شد. دستشونو گرفت، با تک تکشون حرف زد و باهاشون دوست شد. به قدری حالم امروز خوب بود که فقط لبخند می زدم و می خندیدم. وایساده بودیم تو بازار، پسر سبزی فروش، می خندید و شاهی های خیسو تکون می داد. خانمه به شوخی بهش می گفت: وای وای محمد اینجوری سبزی هارو تکون نده پسر، مانتوی شیکم لک بهش میفته. جفتشون می خندیدن و منم می خندیدم. محمد به منم گفت: آبجی برو اونور خیس نشی. نرفتم اونور، دلم می خواست پالتوم خیس بشه، گِلی بشه و من بخندم. نشستیم با اون دختربچه های معصوم خوراکی خوردیم، اونا بستنی و ذرت مکزیکی گرفتن و من یه گوشه خیره به اونا، قلپ قلپ از قهوه ی داغم میخوردم و فکر میکردم. به خنده های مردم، به دلخوشی های کوچیکشون میون این همه مشکلات و گرونی ها، به دل شاد و بی آلایش بچه های معصومی که پدر و مادر نداشتن، به خوشحالی و لبای خندونی که حال آدمو خوب می کردن؛ به اون عطری که امروز پیدا کردم و برای یک لحظه همه ی عطرامو فراموش کردم. شایدم برای همیشه!
یک عطر اجبارا برای زندگی؟ من گفته بودم لاست چری! اِی نازنین! اِی نازنین! حرفمو پس می گیرم.
عطر لبخند بچه های بی سرپرست، عطر دل های پاکشون، عطر خنده های مردم..
بو نداشت که!:) عیب نداره. یه جا گفته بودم اگه بو نکردید هم موردی نیست. لمس کنید. لمس از بو مهم تره!
من امروز با ذره ذره وجودم این عطرو لمس کردم و موقع برگشت به خونه، پشت ترافیک، از یادآوری اونچه لمس کرده بودم، به پهنای صورت اشک ریختم..
من این عطرو با هیچ عطر دیگه ای عوض نمی کنم. هیچ وقت..
راستی یادم رفت:) پخش بو تا مغز استخوان و دهلیز های قلب و ماندگاری تا آخر عمر:)
31 تشکر شده توسط : کامیار فخر محمد جواد رضوانی
F**king Fabulous
لینک به نظر 14 اسفند 1401 تشکر پاسخ به لاله رجبی
سلام خانم رجبی ممنونم
ولی اصلا قصدم این نبود که موضوع جنسیتی بشه:)
بیشتر می خواستم با فبیولس شوخی کنم
مرسی بازم؛)
12 تشکر شده توسط : کامیار فخر طِیِب دوس
03 Lonestar Memories
لینک به نظر 14 اسفند 1401 تشکر پاسخ به rahil tagi
سلام خانم راحیل
خیلی خیلی لطف دارید شما به این دختر پر و بال شکسته:) من هرچیزی که دارم رو از این جمع یاد گرفتم و هنوز کلی راه نرفته پیش رومه:)
قدر دان همگی شما هستم و امیدوارم آقای مسیح، خانم هانی، خانم ملودی و خانم پرنیان عزیز هم زودتر برگردن. جاشون خیلی خیلی خالیه و من بسیار دلتنگم.
22 تشکر شده توسط : کامیار فخر علی موسوی
سلام صبای عزیز
یک ادوپرفیوم بسیار کلاسیک و تا حدودی گلی:)
در شروع کار مشکِ کاملا آشکار، بصورت نامحسوسی پودری و تا حدودی وجه انیمالیک داشت. این بین یه رزِ ریزه میزه هم در کار وجود داشت. مثل شکفتن یه غنچه ی رز از دلِ مشک.
بعد از گذشت مدت زمانی، مشک همینطور که جلوه ی زیبای خودش رو داره با یاس ملاقات می کنه و با صمغ تلفیق میشه و در اینجا عطر حالتی رزینی پیدا میکنه اما خب طبع گرم و ترِ یاس خیلی هم این اجازه رو به عطر نمی ده که رزینی باقی بمونه یا حالتی کاملا مشخص داشته باشه.
و در درای دون، همچنان مشک و اینکه جلوه ی خیلی بیشتری نسبت به سدر و چوب داره. فرض کنید، یک جعبه ی کوچیک چوبی دارید که در اون سدر وجود داره، درِ جعبه بسته است و مقداری مشک، روی درِ جعبه گذاشته شده. در اینجا مشک اجازه نمی ده خیلی به بوی چوب و محتویات جعبه اتون توجه کنید.
مناسب شب های پاییز و زمستون، مراسمات و مهمانی هایی در فضای باز و استایل های رسمی، کلاسیک، اولد مانی.
23 تشکر شده توسط : کامیار فخر محسن جمالیان
بله خوش بینانه است.
یاد مرف افتادم که ناراحت بود از این اسمی که براش انتخاب کرده بودن. 'مرفیز لا'
کوپر بهش گفت قانون مورفی به این معنی نیست که یه اتفاق بد قراره بیفته. بیشتر این معنی رو میده که، چیزی که میتونه اتفاق بیفته، اتفاق میفته.
جدا از این ها، این روزها ما هم مثل پروانه فرو رفتگی آبنوس رو در این خونه حس می کنیم. دوستانمون نیستن، وانیل نیست! یعنی بود ولی رفت. و فرق ما با پروانه اینه.
من دلم یکم وانیل می خواد..
20 تشکر شده توسط : کامیار فخر @lirez@
مردی که یه اتیکت به پیشونیش چسبونده و روش نوشته: I`m fuckin fabulous
یعنی بیشتر از اینکه دیگران بهش بگن فبیولس، خودش به خودش میگه.
خودشیفته ی تمام عیار که با رفتارش و حرفاش همرو کلافه می کنه و بعد با لبخند عریضی بهتون خیره میشه و حس یک برنده رو به خودش می گیره.
راستش مردی رو با همچین خصوصیاتی می شناسم و هرچی فکر کردم دیدم این عطر به طرز عجیبی بهش میاد و برازنده اشه. 34 به بالا، کت و شلواری، برون گرا، سرش رو هم کمی بالاتر از حد متوسط می گیره و کمی زیر چشمی بهتون نگاه می کنه، به همه هم متلک می اندازه و اگه حرفی بهش بزنی با همون لبخند های عریض معروف بهتون نگاه می کنه و میگه: مگه دروغ میگم؟
بنظرم شبا قبل از خواب، یه نیم ساعتی جلوی آینه ژست می گیره و میگه: Oh my me! به خودش هم کلی می رسه. ازوناست که کلی ماسک و محصولات پوستی داره. هرچقدر من هیچ سررشته ای از این چیزا ندارم، جناب فبیولس داره:)
هیچ بعید هم نیست تو کلینیک های زیبایی دیده بشه:)
آقای فبیلوس شرمنده:)
46 تشکر شده توسط : کامیار فخر فرهاد
این چه بوییه؟
_اینجا انقدر سیگار و تنباکو دود کردن، بوشون رفته به خورد دیوارا. الانم بوی دوده که داره از درز دیوارا بیرون می زنه!
راست می گفت! هرچند چیزی برای دیدن وجود نداشت؛ اما دیوار های قهوه ای رنگِ سوخته، اونقدری خشک شده بودن به با خودم گفتم: حتما یه روزی پوستشون کنده میشه.
چشمم به میز و صندلی های چوبی بود ولی توی یه مبل چرمی فرو رفتم. من گرمایی، کافه گرم، چرمِ زیرم داغ.
یه مرد در گوشه ترین قسمت کافه، نشسته پشت میز چوبی، دستکش چرم به دست، تنباکو آتیش می زد و بعد از هر پک، گوشه ی لبشو از داخل گاز می گرفت. سرشو بالا آورد و زل زد به من. مستقیم، خیره به مردمک چشمام. دیدمو تار کرد، عنبیه رو سوراخ کرد، زجاجیه رو شکافت و تیری زد وسط عصب بیناییم. کورم کرد! من کور بودم ولی به چشم دیدم نشسته کنارم و داره دستکش های سیاه چرمیش رو تاب میده.
قهوه می خوام! تلخِ تلخِ تلخ. قهوه اشو آوردن و بلافاصله، یه نفس سر کشید. داغِ داغ!
نسوخت؟ _نسوخت. نه از داغیش، نه از تلخیش!
کی بود؟ _ 38 ساله، تنها، بی کس، بی حوصله، غرق..غرق در چی رو نمی دونم. یعنی ازش پرسیدم ولی چیزی نگفت.
خیلی بی مقدمه گفت: حوصله ی خودمم ندارم. گفتم چرا، گفت نمی دونم. گفتم چرا تنهایی، گفت نمی دونم. گفتم کسیو داری، گفت نمی دونم. گفتم تو چی انقدر غرق شدی، جواب نداد. گفتم دنبال چیزی می گردی، بازم جواب نداد. گفتم من چیکار کنم برای تو، جواب نداد. ده تا سوال دیگه پرسیدم، بازم جواب نداد. هر کدومو ده بار پرسیدم، جواب نداد که نداد.. از جاش بلند شد، دستی به کتش کشید و دستکش هاشو دوباره پوشید. متفکرانه سرشو تکون داد و گفت: مکالمه ی خوبی بود. و رفت!..
دختر جون! هووی! کجا سِیر می کنی؟!
اهم، یه یه دمنوش گلگاوزبون به من می دید؟
دمنوش نداریم ما. فقط قهوه داریم، اونم تلخش!
رفتم سر چهارراه وایسادم، دور و برمو نگاه کردم. ساعت چند بود؟ من کجا بودم؟ دختر گل فروشی بهم نزدیک شد.
دختر خانم ساعت چنده؟
ساعتای ما چندسالی میشه که از کار افتادن...
گل! گل داری؟ یااس! گل یاس بهم بده..
خیلی وقته کسی اینجا یاس نمی فروشه. ولی..رزهای خوبی دارم.
باشه باشه، بده. رز بهم بده. زیاد! بیست سی تا شاخه بهم بده!
اووو آبجی دلت خوشه ها! بیا یه شاخه بیشتر ندارم، همینو بگیر تورو به خیر و مارو به سلامت..
وایسااا! پولشو نگرفتی!! کجا رفتی!!..

پاشو غذارو آوردن! عجب بابا، این تو کافه ام می گیره می خوابه!
چشمامو باز کردم و دوستامو دیدم، پاستای روی میز و لیوانِ دمنوشِ یخ زده ی من، پسری که سرشو با دستاش گرفته بود و سیگار می کشید، اون میز و صندلیِ خالیِ کنجِ کافه. لیوانمو برداشتم و گلگاوزبون سرد شده رو جرعه جرعه نوشیدم. پشتش یه یخ از داخل ظرف برداشتم و توی دهنم گذاشتم و جویدمش؛ اما، فایده نداشت..
با پالتو نشسته بودم وسط یه سونای خشک و فقط به این فکر می کردم که کاش زودتر زمان بگذره و من برم خونه!
35 تشکر شده توسط : کامیار فخر Bizi
سلام خانم راحیل
شما عطر هالی گولایتلی و عطر بَرِنِس رو با هم رو به رو کردید:)) هر دو برون گرا و شیک پوش اند ولی خیلی با هم نمی سازن:) خیلی جالب بود:)
پوشیدن دو عطر با هم یا لِیِر کردن عطرها موردی نداره. اگر بشه شخصیت عطرها رو جوری تطبیق داد که مکمل همدیگه بشن، در نهایت، رایحه ی سازگاری به وجود میاد. اما خب خانم کوکوشنل با خانم زِن دعواشون میشه ولی بازم عیب نداره:) اگر حوصله ی بحث و دعواشون رو دارید چرا که نه؟ این صحنه ی لذت بخش رو تماشا کنید:)
Baroness Cruella, Holly Golightly breakfast at tiffany's
17 تشکر شده توسط : کامیار فخر سعیده
Scandalous
لینک به نظر 9 اسفند 1401 تشکر پاسخ به IRRO
سلام آقای روحانی
ممنونم:)
من بوکت آیدل سفارش داده بودم بعد سمپل هدیه برام این عطر رو فرستاده بودن:/هی میگفتم اخه خدایی این چیه؟ بعد با بوکت آیدل؟؟😆
هیچی دیگه گذاشتمش کنار سطل زباله:)
با این حساب، خانم توکز رو هم باید همراه این عطر فرستاد سر کوچه، هوایی تازه کنن:))
19 تشکر شده توسط : کامیار فخر Farnoosh

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2025 Atrafshan