masque Russian Tea - ماسک راشن تی
چشمهایتان را ببندید و برای چند لحظه هم که شده همراه با ما به شهر سن پترزبورگ بیایید! در زمستانی سرد، ما به معروفترین خیابان این شهر میرویم: بلوار «نوسکی» برفپوش با آن ساختمانهای مجلل و باشکوهی که از سبک «هنر نو» یا «آرنُوو» به یادگار ماندهاند. درون کتابخانهای بزرگ و چندین طبقه هستیم که کافه دلفریب و خوشساختی در اولین طبقهاش قرار دارد. چای روسی ناب را درون فنجان میریزیم و روایح این چای دمکرده ناگهان همهجا را فرامیگیرند؛ چای سیاه و سنگین و غلیظ است، و رایحهاش چیزی تُند و تیز اما آغشته به لطافت گلها. حدود یک قرن پیش که چای روسی در کاروانسراها به مسافران داده میشد، فقط یک ویژگی مهم نشاندهنده کیفیت بالای این چای بود: تهمزه گس و دودی که پس از نوشیدن چای در دهان باقی میماند. این ویژگی به مردم نشان میداد که محموله گرانبهای چای کاملا خشک و بینقص، از سفری بیپایان در دل سیبری گذشته است.
برگهای نعناع تازه، رایحه دلپذیر و طراوتبخشی به چای روسی میبخشند و روسها از تمشک برای شیرین کردن این چای استفاده میکنند تا تهمزه تلخش که آمیزهای است از چرم و چوب، هرگز از بین نرود. فنجان را برمیداریم و چای را آرام مزهمزه میکنیم، با چشمهایی خیره به آنسوی جدارههای پنجرهای بزرگ، و نگاهمان بهسوی کلیسای جامع کازان و چشمانداز فراسوی آن پرواز میکند. ماسک «راشن تی» همین امروز هم ما را به سفری ناگهانی در این سرزمینهای دور میبرد، به سرزمینهایی رازآلود و سرشار از افسونگری.
برند | ماسک |
عطار | جولین راستکینت |
طبع | گرم |
سال عرضه | 2014 |
گروه بویایی | معطر ادویه ای |
کشور مبدأ | ایتالیا |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | نعناع ، چرم ، لابدانیوم، فلفل ، مگنولیا ، روایح دودی، چای ، تمشک ، چوب درخت قان ، گل جاوید |
اشرافیت؛ اینبار شاید پوشالی!
در پیِ تلاش برای تبدیل راشنتیِ تلخ و عصا قورتداده به گونهای نرم و آسودهگیر، در عینِ حفظِ اصالت و صلابت پیشینِ او، با دست به دامانِ تمشک شدن!
طوری که از آن انزوا دورش کرده و ضمیری به آن ببخشند، باشد که مورد پسند برونگرایان واقع شود!
تزریق رخنه وارِ نُت تمشکِ آبدار به جای آن نسخه مرباییِ خشک و وینتج به پوستهی عطر؛ در پوششی آراسته و لوکس از زعفران..
چرم و چای هم داریم اما از وقتی مدرنیته جای کلاسیک را گرفت و اغلبِ منازل اروپایی با تم رنگیِ بِیژ دیزاین شدند، شیوه دمآوریِ چای روسی هم فرق کرده و خبری هم از آن مبل چرمینِ پوسته پوسته نیست!
فضایی گیاهی اروماتیک، یک دست مبل جیر و پایه های چوبی، محوطهای پودری- ترش- سپایسی فلفلی علاوهی زیر سایه ای صمغگون، میوهای، دودی و نامحسوساً فلزی.. و سپس کمی جلوهی خاکی کثیف..
همهی این زیبا رویان یک طرف، تمشکِ لعنتی یک طرف!
من دشمن تمشک ام! شخصِ شخیص تمشک کرِکترِ بسیار بی هویتی داره.. حالا آیا من همانقدر که چشمم کفِ پایِ راشنتیِ عصا قورت داده است و اوقات تلخ اش را به هر شیرینایِ بیخیال برتر و ارجح میدانم، خواهان آن ام که چشمانِ راشنتی عود را در بیاورم؟ صرفا به خاطر تمشک؟
فکر نکنم.. چون بالاخره مسک میلانو ست و برند ایتالیاییِ دوستداشتی و کیفیت بالا.. و چه باتلی و چه رنگی! درب طلایی و بطریِ یاقوتی رنگ! به به واقعا:) من عاشق یاقوت ام و ترکیبش با طلایی را بسیار دوست دارم.. اما چه کنم که این دوگانگی آزارم میدهد!
تصور کنید آقایی یک ستِ کت و شلوار پوشیده، جزئی وینتج در ستایلش مثل عینک صفحه بیضیِ اشنباخ با فریم فلکسیبل و دسته کهربایی رنگ داشته، دستمال گردن ببندد و تَنکِ کغتیه دستش باشد و کوهیبا دود کند و و و
ظاهرا همه چیز زیبا و دلرباست.. ولی در بطن عاریست از صدای دردی که هر روزه در آسمان میپیچد.. چشم و همچشمی از خصیصه بارز اوست.. میتواند سمی هم باشد.. احتمالا امیال و تفریحات خاصی داشته باشد و غره باشد به جلوه دولتِ فانی خویش!
خلاصه، زرقی دارد کور کننده اما کدر! همگان بینند و چَه چَه کنند، غافل که همهاش برق اشرافیتِ پوشالیِ یک پرمدعاست...!
راشنتیِ خالی چه؟
آرام و سرش پایین است.. متین است.. کم حرف است.. کت و شلوار میپوشد، اُور تر و بدون دستمالگردن یا کراوات.. اهل نوستالژی ست.. شانههایش افتاده است.. ساده است... اوقات تلخ است و کم حوصله اما تُنِ صدایش از حدی به بعد بالاتر نمیرود.. کم نگاه میکند و چشمانش دریده نیست! چشم ها را هم کور نمیکند.. خانهای دارد بیچراغ وُ به قدر افتادگیِ شانههایش تنهاست...!
به عقیده من راشنتی نمیتواند زنانه باشد اما راشنتی عود هر دو جنسیت را پوشش میدهد.. ماندگاری و پخش خوبی هم دارد و... و من دوستش ندارم!
دیدید اول گفتم به خاطر تمشک قرار نیست چشماشو در بیارم ولی بعد کلی سفسطه بافتم که بگم آدم حسابی نیست؟
فقط هم به خاطر اون تمشک و آکورد میوهای غالب و پررنگ!