Abdul Karim Al Faransi - Sheikh Al Faransi Parfum

عبدالکریم الفارانسی شیخ ال فارانسی پارفوم

مردانه
کد کالا : ATR-50784
نوع عطر : نا معلوم
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی :
طبع :
مشخصات تولید
کشور مبدأ : انگلستان
سال عرضه : نامشخص
کد کالا : ATR-50784
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 0
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
0 تومان
رای کاربران
  • عاشقشم
    1
  • نمی پسندم
    0
  • - 25 سال
    0
  • + 25 سال
    1
  • + 45 سال
    0
  • روزانه
    0
  • رسمی
    1
تعداد رای های ثبت شده : 3
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

Abdul Karim Al Faransi Sheikh Al Faransi Parfum - عبدالکریم الفارانسی شیخ ال فارانسی پارفوم

عطری مردانه و جذاب و اغوا کننده می باشد که توسط عطرساز برجسته انتونی عبدول کریم مرمین ساخته شده است .

از ترکیبات بکار برده شده در این عطر می توان به کهربا، چوب صندل سفید ، شکلات ، عسل ، عنبر، عود، آبنبات ، روایح گلی اشاره کرد.

برند عبدالکریم الفارانسی
عطار انتونی عبدول کریم مرمین
کشور مبدأ انگلستان
مناسب برای آقایان
اسانس اولیه کهربا، چوب صندل سفید ، شکلات ، عسل ، عنبر، عود، آبنبات ، روایح گلی
نمره کاربران
Sheikh Al Faransi Parfum-عبدالکریم الفارانسی شیخ ال فارانسی پارفوم
رایحه
10
1 رای
ماندگاری
10
1 رای
پخش بو
8
1 رای
طراحی شیشه
7
1 رای
این عطر برای من یاد آور ...
نظرات کاربران (1 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.
10
رایحه
10
ماندگاری
8
پخش بو
7
طراحی شیشه
روی بخارِ شیشه ی دلم نوشتم بی تو هرگز......... که تویی تو سرنوشتم آروم آروم
قطره ی اَشکی چکید و قِصه گوی غربت و دلواپسی شد..... قاصدک باز از سَرِ خونه گذشتو باز بی خبر از تو
از این طلسم بی کسی دلم گرفته.............. آسمونم بی تو رنگ غم گرفته
ناشناسم من توی شهرِ نگاهت.............. دل هنوزم منتظر مونده به راهِت
اما باز می دونم خواب و خیاله..................که تو برگردی دوباره
همیشه دستام تِشنه ی دست تو بوده............. سهم چشمام این شبای تیره بوده
قلب تو از عشق من یه دنیا دوره............... راه عشقم چه غریب و بی عبوره
اما من تا آخر این جاده ی غم............... قصه ی عشقو میخونم
تو آسمون چشم تو پُر از ستاره................. اما این غم توو شبِ من موندگاره
من اَسیرِ عکس ماه روی آبم................. اما اون از من چه دوره
تموم شعرام رنگ تلخِ انتظاره.............. دیگه این دل قصه ی تازه نداره
مینویسم تا قیامت این دلِ من................... پای عشقت موندگاره
...............................................................................................................
فاخری عربی در دانش غربی که شایستگی را در آفرینش عطری چوبی مردانه به نهایت رساندند. رایحه ای بسیار شگفت آور در قلبی از گستره ی تاریکی که در حال تپش و پمپاژ ذرات نور سپید هست. شروعی بسیار غلیظ از لایه ی کهربایی حالت سوخته که انگار مربایی در حال سوختن هست که با روایح ادویه ای بسیار گرم مثل دارچین و شکلات تلخ در بستر آرامش گلی خفیف که شهدی آنقدر اسرار آمیز را تداعی میکند که تا همیشه دوست دارید ته مانده ی این مربای سوخته را حراست کنید. رایحه ی این عطر بسیار غلیظ است و با بونوازی حتی از درپوش شیرینی خاصی که از غلظت زیاد به تلخی میزنه را حس میکنید اما بسیار بسیار اعتیادآور در شامه هاست که مجبور میشوید مدام درپوش را بونوازی کنید. از آن دسته عطرهایی هست که باید بونوزای کرد تا به اسرارش در همان لحظه پی برد چراکه به محض قطع بونوازی، دوباره اسرار این عطر از یاد خواهد رفت و اعتیادش دقیقا در همینجاست.... رایحه ای بسیار غریب که برای آخرین از ما چه مرد یا زن، معماری شده است. آخرینی از اولین پیدایشی که در زمین پدیدار شد و تک و تنها باز در زمین خواهد ماند تا درکی از اولین نگاه در آخرین دیدار، اولین طنین صدا در آخرین آوا را تجربه کند و دیگر هیچ از او، بازآفرینی نشود تا مفهوم آخرین از ما درک شود......
آن روز که هیچ انسانی در زمین باقی نماند، همه ی ما در جرمی 21 گرمی نظاره گر تمام اجرام دنیا خواهیم بود... نظاره گر هر آن چیزی که در زمین برپا کردیم.... نظاره گر هر آن چیزی که از این دنیا میخواستیم و نداشتیم...... نظاره گر هر آن حسرت و آرزویی که داشتیم و نداشتیم........ نظاره گر هر مکان زمان که روزگاری آرزوی آن مکان زمان را داشتیم..... که همان روز دیگر هیچکدام از آرزوها و رویاها بر ما معنایی نخواهد داشت..... چراکه ما به درکی از ماورا رسیدیم که حسرتی از این جهان در جرم 21 گرمی ماها، به پوچی تبدیل خواهد شد........
و آنگاه که در هر نگاه و آوایی از جرم 21 گرمی، هیچ حسرتی باقی نماند، آوایی از ماوراء شنیده خواهد شد که گویی زمان حسابرسی است...... و اینجاست که هراسی در جرم 21 گرمی ما تداعی خواهد گشت و نگاهی بر همین حسرتها و آرزوها خواهیم داشت که اینها چه بودند که ما در حسرت آن بودیم؟؟؟؟؟؟؟ عمری غافل از ماوراء در حسرت وراء بودیم که امروز همان روز ماوراء از ورای ما است......
شاید ذهن، شخصیت یا تمام ما در جوهری از مغز نهفته است که در جسم زمینی ما انباشت شده و روح ما یک آگاهی جاودانه که صرفاً در بدن زمینی ما قرار دارد ساکن است که شاید بتوان به آن، دوگانگی ذهن و مغز گفت. دوگانگی ذهن-مغز دیدگاهی است که معتقد است مغز و ذهن از چیزهای کاملاً متفاوتی نشأت گرفته اند یعنی چیزهای فیزیکی و مواد ذهنی. دوگانه انگاری فرض می‌کند که هر دو نوع چیز در جهان هستی وجود دارد و علم هنوز چیزهای ذهنی را کشف نکرده است. برای اکثر مردم دوگانه انگاری به طور شهودی درست است، زیرا با تجربه ذهنی ما مطابقت دارد. اما علم با آن، کاملاً در تضاد است. مستنداتی وجود دارند که علم ما را مجبور می‌کند بپذیریم که روی زمین مسطح زندگی نمی‌کنیم و واقعاً هیچ جهت مطلقی برای بالا و پایین وجود ندارد. همانطور که برخلاف شهود، علم به ما می آموزد که مکان و زمان مطلق نیستند، بلکه نسبی و منحنی هستند.
بنابراین علم در مورد پرسش ذهن-بدن/ذهن-مغز به ما چه می گوید؟ در حالی که مطمئناً درست است که علم تازه شروع به کشف چگونگی ظهور ذهن یا خود از مغز فیزیکی کرده است، اما با این وجود علم بطور صریح معتقد است که ذهن محصول مغز است و چیزی جز مغز نیست. بعبارتی هیچ جنبه ای از ذهن، شخصیت یا خود ما وجود ندارد که کاملاً مستعد تأثیرات بیوشیمیایی یا بیماری های جسمانی باشد که مدارهای عصبی را مختل می کند. ذهن کاری است که مغز انجام می دهد. این دیدگاه، مونیسم (یا فیزیکالیسم یا ماتریالیسم) نامیده می شود. مونیسم (به معنای واقعی کلمه: یگانگی) معتقد است که فقط یک نوع چیز در جهان وجود دارد یعنی مواد فیزیکی که شامل ماده و انرژی (که با یکدیگر قابل تعویض هستند). مونیسم معتقد است که وقتی ماده به روش‌های پیچیده‌ای سازماندهی می‌شود، بنابراین ذهن یک ویژگی پدیدآمده از ماده و انرژی است. علاوه بر این، ماده به این پیچیدگی عظیم از طریق فرآیندهای خودسازماندهی خود به خودی هدایت نشده دست می یابد، که بیشتر در اُرگانیسم های بیولوژیکی توسط نیروهای تکاملی قدرتمند (دوباره، هدایت نشده) شکل می گیرد. این واقعیت که چنین پیچیدگی مبتکرانه و پیچیده ای به روشی هدایت نشده و بدون یک طراح هوشمند امکان پذیر است، یکی دیگر از آن بینش های ضد شهودی است که توسط علم ارائه شده است و اینکه دقیقاً چگونه این فرآیند ممکن است و چگونه کار می کند تقریباً موضوع کل حوزه علم است.
پس از مرگ چه اتفاقی برای ذهن یا خود ما می افتد؟ اگر مبنایی برای ثنویت وجود نداشته باشد، پاسخ بی‌معنا (بدون جناس) است. لحظه ای که مغز، ذهن خود را از دست می دهد، هوشیاری از بین می رود. اگر این شکست فرآیندهای فیزیکی برگشت ناپذیر باشد، آگاهی برای همیشه خاموش می شود و ذهن که شخصیت، یا ذات آن فرد را تشکیل می دهد، وجود ندارد. اما از آنجایی که انسانها دوگانه‌گرای غریزی هستند، ایده زندگی پس از مرگ برای شهود ما کاملاً منطقی است و این تنها دلیلی نیست که چرا این باور به طور طبیعی برای مردم ظاهر می شود.
مرگ هرگز محبوب نبوده است. به خصوص زمانی که به عنوان انقطاع نهایی و مطلق وجود تلقی شود. تحمل پذیری مشتری مرگ تنها زمانی افزایش می‌یابد که به عنوان گذری صرفا به بهشتی مملو از انواع لذت‌ها در نظر گرفته شود بخصوص برای کسانی که در این زندگی رنج می‌برند یا در محرومیت هستند. انسانها عمیقاً خودمحور هستند و طبیعی است که جهان را در قالب‌های خودارجاعی قرار دهیم. ما نمی توانیم به راحتی جهان را بدون خودمان تصور کنیم، و برای تصور عدم وجود مطلق خود تلاش می کنیم. حتی کسانی که مرگ را بعنوان یک توقف کامل وجود در هر شکلی در نظر می گیرند، تمایل دارند تصور کنند که مُرده بودن چه احساسی خواهد داشت. جای تعجب نیست که باور به زندگی پس از مرگ ایده ای غیرقابل مقاومت و جذاب است که در طول تاریخ به اَشکال مختلف ظهور کرده است. در واقع، اِنکار مرگ ممکن است دلیل وجود اَدیان باشد.
اکثر مذاهب در مورد نوعی جوهر ابدی که از پوسیدگی بدن ما جان سالم به در می‌برد، عقاید مشترکی دارند، که به عنوان ظرف یا وسیله‌ای صرفا برای روح در نظر گرفته می‌شود. از همان مراحل اولیه رشد ماقبل تاریخ، به نظر می رسد که انسانها از مرگ آگاه بودند و درگیر تفکر آن بوده اند. اضطراب در مورد مرگ، انکار مرگ و اَشکال مختلف اعتقاد به زندگی پس از مرگ ابدی و ارواح یا خدایان ساکن و حاکم بر چنین قلمروهایی عملاً هر دینی را در تاریخ و پیش از تاریخ بشر تعریف کرده است. شاید برای برخی انسانها سوال باشد که اگر هدف بزرگتری برای جهان وجود نداشته باشد، تلاش برای انجام هر کاری چه فایده ای دارد؟ چه فایده ای دارد اگر ما به سادگی پس از مرگ وجود خود را از دست بدهیم؟ حتی در میان کسانی که تاریک‌ترین یا بی‌الهام‌ترین نگرش به زندگی را دارند، هر فرد سالم از نظر روانی که دارای همدلی و انسانیت متوسط باشد و توانایی کمی برای فراتر رفتن از خودپرستی و تنهایی را داشته باشد، می‌تواند به اندازه کافی برای انجام کاری، هر کاری، برای کاهش رنج و افزایش شادی به آن توجه کند. در افراد دیگر رنج و شادی دیگران به اندازه خود ما واقعی است و تا مدتها پس از مرگ ما ادامه خواهد داشت. ما ممکن است شک کنیم که آیا وجود خودمان اهمیت دارد یا خیر. اما دیگران به وجود خود ادامه خواهند داد و دیگران پس از آنها نیز همینطور. همه ما تا زمانی که زنده هستیم این فرصت را داریم که روی دیگران تأثیر بگذاریم، و نحوه انجام این کار تا مدتها بعد از رفتن ما برای دیگران مهم خواهد بود. مهم است که به یاد داشته باشیم همه ما فقط یکبار فرصت زندگی داریم که این فرصت ممکن است کوتاه باشد، پس تلاش کنیم آنگونه که شایسته ی خودمان و دیگران هست این فرصت را غنیمت بشماریم.
عطری با روایحی از زندگی و مرگ که گویی در زندگی پس از مرگ، قدم می گذاری تا شایستگی زندگی فیزیکی را در تمام حسرت هایی که داشتی به زندگی از جوهری ابدی تجربه کنی. رایحه ای بسیار اسرارآمیز و اعتیادآور در شامه ها که حتی برای بانوان هم قابل پوشیدن است. رایحه ای غنی از عشق زندگی حتی در مرگ......
کیفیتی بسیار اعلاء در روایح با ماندگاری 3 بار حرکت زمین به دور خود روی لباس و 8 ساعت روی پوست با پراکنشی متوسط تا خوب در دو ساعت اولیه ی تنپوش.
سپاس از همراهی و شکیبایی بزرگواران.....................

[EDITED] 1401/12/07 13:46
07 اسفند 1401 پاسخ تشکر
17 تشکر شده توسط : Mahmod Akrami رضا یگانه

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟