KRIZIA - Spazio Krizia Uomo

کریزیا اسپازیو کریزیا یومو

مردانه
کد کالا : ATR-49166
نوع عطر : نا معلوم
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی : رایحه های چوبی
عطار :
طبع :
مشخصات تولید
نام برند : کریزیا
کشور مبدأ : ایتالیا
سال عرضه : 1993
کد کالا : ATR-49166
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 0
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
0 تومان
رای کاربران
  • عاشقشم
    1
  • نمی پسندم
    0
  • - 25 سال
    0
  • + 25 سال
    1
  • + 45 سال
    0
  • روزانه
    0
  • رسمی
    1
تعداد رای های ثبت شده : 3
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

KRIZIA Spazio Krizia Uomo - کریزیا اسپازیو کریزیا یومو عطری مردانه ، شیک و خوش بو می باشد که در سال 1993 به بازار عرضه شده است .

کریزیا اسپازیو کریزیا یومو در دسته عطر های رایحه های چوبی قرار می گیرد

اسانس های بکار برده شده در این عطر ترنج ، لیمو ترش، بهار نارنج، ترکیبات سبز ، ریحان ، بنفشه ، گشنیز ، شمعدانی ، ریشه زنبق، یاس، گل برف ، جوز ، دانه تونکا ، مشک ، کهربا، خزه درخت بلوط ، سدر ، چوب صندل سفید می باشد.

برند کریزیا
سال عرضه 1993
گروه بویایی رایحه های چوبی
کشور مبدأ ایتالیا
مناسب برای آقایان
اسانس اولیه ترنج ، لیمو ترش، بهار نارنج، ترکیبات سبز ، ریحان ، بنفشه ، گشنیز
اسانس میانی شمعدانی ، ریشه زنبق، یاس، گل برف ، جوز
اسانس پایه دانه تونکا ، مشک ، کهربا، خزه درخت بلوط ، سدر ، چوب صندل سفید
نمره کاربران
Spazio Krizia Uomo-کریزیا اسپازیو کریزیا یومو
رایحه
10
1 رای
ماندگاری
10
1 رای
پخش بو
9
1 رای
طراحی شیشه
6
1 رای
این عطر برای من یاد آور ...
نظرات کاربران (1 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.
10
رایحه
10
ماندگاری
9
پخش بو
6
طراحی شیشه
بچگیهامو به دستت دادم........ خاطرات رفته ی زیبامو
که همیشه خوب یادت باشه..... بی تو من یه عاشق تنهامو
به همه پرنده ها بدبینم...... به همه رهگذرای کوچه
باز میرفتی و می فهمیدم....... که همه فلسفه هامون پوچه
فکر رفتن تنمو می لرزوند...... من همیشه از همین ترسیدم
تو همیشه فکر رفتن بودی...... باید این رفتنو می فهمیدم
روز رفتنت هوا اَبری بود...... بی رمق بودمو بارون میزد
ساده میرفتی و میدونستی..... چه بلایی سر من میومد
به همه پرنده ها بدبینم..... به همه رهگذرای کوچه
باز میرفتی و می فهمیدم..... که همه فلسفه هامون پوچه
...........................................................................................................
گنجینه ای از آب معطر در قلب عاشقان پاک باخته ی تنها که در طلوع تاریکی به انتظار غروب نور در آفاق روزهای آتشین هستند. عطری با گستره ای از عشق گُمشده ی پیدا شده در زمان که گویی تو را در آغاز اولین نگاه عاشقانه برای معشوق رهگذر زمان، در خود پناه می دهد. پناهی از لحظه ی ایستا در زمان که از سادگی بچگی تا پیچیدگی امروزت همچنان در انتظار تیک تاکی از عبور آن رهگذر عشق هستی.....
رایحه ای بسیار نوستالژیک از اعماق عشق روایح مرکباتی و گلی و سبزگون در بستر ادویه جات مرغوب که تنها بر شامه های دهه 60 و 70 خاطره ای از زمان را یادآوری خواهد کرد. شروعی تند و تیز و کمی تلخ از لیمو و ترنج که تلخی سبزگون همراهش هست و با گذشت کمتر از 1 دقیقه به رایحه ای نیمه شیرین و نیمه تلخ ادویه ای گلی که باز حالت تند و تیزی داره، تبدیل میشه و عطری فراتر از چوبی رو تداعی می کنه که حالت دودی یا غبار مانند داره. روایح این عطر واقعا در گستره ی زمان تعبیه شده اند چراکه در دو ساعت اولیه ی تنپوش یکم طبع غباری پیدا می کنه اما بعد از حدود دو ساعت به رایحه ای نیمه خنک تبدیل میشه و باز بعد از 3 ساعت دوباره حالت غباری گلی پیدا میکنه که نه تنها آزار دهنده نیست بلکه بسیار حالت مجذوب کننده داره یا شاید بخاطر دمای محیط و دمای پوست و میزان فعالیت پوست تنپوش کننده، روایح این عطر تغییر میکنه و خودش رو با دما و زمان تطبیق میکنه که بنظرم برای چهار فصل قابل پوشیدن هست اما برای روزهای بهار و تابستان شایسته تر است. رایحه ای بسیار شاداب، کلاسیک و بی مانند داره که فکر نکنم در هیچ عطر دیگه ای براش مشابهی باشه. برعکس شیشه بسیار ساده و کلاسیک اش، دارای رایحه ای واقعا حیرت آور هست که بر شامه های آقایان و بانوان بسیار مورد پسند خواهد بود. رایحه ای از زمان برای درک گذر زمان.........
ما همیشه زمان را همانطور که در جریان است درک نمی کنیم. به عبارت دیگر، ممکن است بین زمان روانشناختی و زمان واقعی نشان داده شده توسط یک ساعت، اختلاف وجود داشته باشد. در درجه اول، حالات ذهنی ما بر درک ما از زمان تأثیر می گذارد یا آن را مخدوش می کند. ذهن ما توانایی شگفت انگیزی برای پیگیری زمان دارد، علیرغم این واقعیت که هیچ اندام حسی نداریم که به طور خاص به اندازه گیری زمان اختصاص داده شده باشد. این امر بسیاری از محققان را به این باور رسانده است که باید نوعی ساعت درونی در مغز ما وجود داشته باشد که مانند هر ساعت ساخت بشری به طور مداوم تیک تاک می زند.
در واقع، حس ما از زمان انعطاف پذیر است. شما انتظار دارید که ساعت درونی ما مانند یک ساعت معمولی و ساخته دست بشر عمل کند، اما جالب است که اینطور نیست. ساعتی که در اتاق نشیمن خود دارید زمان مطلق را اندازه گیری می کند. اهمیتی ندارد که شما چه احساسی دارید یا در چه موقعیت هایی از زندگی قرار می گیرید. اما ساعت درونی ما کمی متفاوت کار می کند. به نظر می رسد بسته به تجربیات زندگی ما سرعت آن افزایش یا کاهش می یابد. شایان ذکر است که احساسات قوی ترین تأثیرگذار بر حس ما از زمان هستند. برای مثال حس شادی را در نظر بگیرید. این یک تجربه رایج و عمومی است که به نظر می رسد زمان واقعی از ساعت در حال گذراندن زمان خوب است. اما چرا این اتفاق می افتد؟
برای درک این پدیده در نظر بگیرید که چگونه زمانی را که احساس غمگینی، افسردگی یا بی حوصلگی می کنید، درک می کنید. بدون ذره ای تردید، به نظر می رسد زمان در چنین شرایطی به کُندی پیش می رود. شما در غم و اندوه صبوری می کنید تا این دوران طولانی و سخت به پایان برسد. مسئله این است که وقتی غمگین یا بی حوصله هستید، بسیار بیشتر از گذشت زمان آگاه هستید. برعکس، زمانی که شما شاد هستید، به نظر می رسد زمان به سادگی و سریع سپری می شود زیرا آگاهی شما از گذشت زمان به میزان قابل توجهی کاهش می یابد.
برای مثال، با خود بگویید صبح دوشنبه است و یک کلاس درس واقعاً خسته کننده توسط استادی سختگیر در دانشگاه دارید. شما به جای آن کلاس، بر روی تختخواب و تماشای یک بازی فوتبال را در نظر بگیرید. شما به تجربه می دانید که اگر در کلاس ها شرکت کنید تا حد مرگ حوصله تان سر خواهد رفت و زمان مانند حلزون حرکت می کند، اما اگر یک بازی فوتبال تماشا کنید زمان سریع سپری می شود و به شما خوش می گذرد. حالا در نظر بگیرید که بر خلاف میل خود تصمیم به شرکت در کلاس ها می گیرید. شما هیچ توجهی به حرف های استاد ندارید و به نظر می رسد زمان در حال کشیده شدن است. در این حالت، آگاهی شما با سخنرانی استاد درگیر نمی شود زیرا ذهن شما آن را خسته کننده و بی فایده می بیند. ذهن شما به سادگی به شما اجازه نمی دهد که سخنرانی را پردازش کنید زیرا این، هدر دادن منابع ذهنی است. گاهی اوقات، ذهن شما با به خواب رفتن شما را کاملاً خاموش می کند. شما ناامیدانه سعی می کنید بیدار بمانید تا مبادا باعث عصبانیت استاد شوید. پس اگر آگاهی شما بر روی سخنرانی متمرکز نباشد، بر چه چیزی متمرکز است؟ گذر زمان.
شما اکنون به طرز دردناکی از گذشت زمان آگاه هستید و به نظر می رسد زمان آنقدر آهسته حرکت می کند که گویی عمدا کُند می شود تا شما را مجبور به تحمل خود کند. برای مثال با خود بگویید سخنرانی استاد از ساعت 10:00 صبح شروع می شود و در ساعت 12:00 به پایان می رسد. شما ابتدا ساعت 10:20 را بررسی می کنید که اولین موج خستگی به شما برخورد می کند. سپس در ساعت 10:30 و 10:50 دوباره آن را بررسی می کنید. سپس دوباره در ساعت های 11:15، 11:30، 11:40، 11:45، 11:50 و 11:55 مدام ساعت را بررسی می کنید. برخلاف عقلانیت، شما تعجب می کنید که چرا سخنرانی استاد اینقدر طولانی می شود. فراموش می کنید که زمان با سرعت ثابتی حرکت می کند. این سخنرانی استاد تنها به این دلیل طولانی می شود که احساس شما از زمان تحت تأثیر خستگی است. بارها و بارها ساعت خود را چک می‌کنید و به نظر می‌رسد که زمان به آرامی در حال حرکت است و نه به آن سرعتی که «قرار است» حرکت کند. در نظر بگیرید بجای اینکه تصمیم می گیرید در کلاس دانشگاه حاضر شوید، برای تماشای یک بازی فوتبال شرکت کنید. با خود بگویید بازی از ساعت 10:00 صبح شروع می شود و در ساعت 12:00 به پایان می رسد. ساعت 9:55 ساعت خود را چک می کنید و مشتاقانه منتظر شروع بازی هستید. وقتی این کار را کردید، شما کاملاً خود را در بازی ای که بسیار دوست دارید غوطه ور می کنید و تا زمانی که بازی تمام نشده است، ساعت خود را چک نمی کنید. در واقع، شما حس زمان را چه به معنای واقعی کلمه و چه به صورت استعاری از دست می دهید. وقتی بازی تمام شد و برای بازگشت به خانه، سوار مترو می‌شوید، ساعتتان را چک می‌کنید و می‌گویید 12:05 بعد از ظهر است. آخرین باری که زمان را چک کردید ساعت 9:55 صبح بود. به طور کلی، ذهن ما اطلاعات جدید را با اطلاعات مرتبط قبلی مقایسه می کند. اگرچه، برای شما، به نظر می رسید که زمان از ساعت 9:55 صبح تا 12:05 بعد از ظهر با یک جهش عظیم و سریع طول کشیده است، اما در واقعیت اینطور نبوده است. اما از آنجایی که آگاهی شما از گذر زمان دور شده بود (در طول بازی مرتب زمان را بررسی نمی کردید)، به نظر می رسید زمان در حال پرواز است. دقیقاً به همین دلیل است که در مکان‌های انتظار مانند فرودگاه‌ها، ایستگاه‌های قطار و پذیرش‌های اداری، موسیقی دلپذیر پخش می‌شود یا تلویزیون بزرگ برای نمایش تعبیه می کنند که با این کار، آگاهی شما را از گذر زمان منحرف می کنند به طوری که انتظار برای مدت طولانی آسان تر می شود.
علاوه بر این، ترس یا هراس نیز در گذر زمان روانشناختی ما تاثیر بسزایی دارد. ترس یک احساس قدرتمند است و به شدت بر حس زمان تأثیر می گذارد. بررسی‌ها نشان داده‌اند که زمانی که فردی با چتربازی پَرِش می‌کند، یا به‌طور غیرمنتظره‌ای حضور یک شکارچی یا جفت بالقوه (معشوق) را احساس می‌کند، زمان کُند می‌شود. از این رو عبارت "زمان ایستاد" را در ذهن خود بکار می برید. این عبارت هرگز در زمینه غم و اندوه یا کسالت به کار نمی رود. به نظر می رسد زمان در زمینه موقعیت های ترسناک یا مضطرب متوقف شده است زیرا این موقعیت ها اغلب نقش مهمی در بقاء و باروری موفقیت ما دارند. ایستایی زمان به ما امکان می دهد موقعیت را سریعتر و دقیق تر درک کنیم تا بتوانیم تصمیم درستی بگیریم (معمولاً بجنگیم یا فرار کنیم) که می تواند تأثیر زیادی بر بقای ما داشته باشد. به همین دلیل است که ترس اغلب به عنوان «حس افزایش یافته آگاهی» نامیده می‌شود و بحرانی‌ترین صحنه‌ها در فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی گاهی به صورت آهسته نمایش داده می‌شوند تا تصورات واقعی ما از چنین موقعیت‌هایی را تقلید کنند.
اما چرا به نظر می رسد با افزایش سن، روزها به سرعت می گذرند؟
وقتی بچه بودیم یک سال خیلی طولانی به نظر می رسید. امروز هفته ها، ماه ها و سالها مانند دانه های شن از میان دستان ما می لغزند. چرا این اتفاق می افتد؟ جالب است که یک توضیح ریاضی برای این وجود دارد. وقتی 11 ساله بودید، یک روز تقریباً 1/4000 زندگی شما بود. در سن 55 سالگی، یک روز تقریبا 1/20000 زندگی شما است. از آنجایی که 1/4000 عددی بزرگتر از 1/20000 است، بنابراین زمان سپری شده در مورد قبلی بزرگتر در نظر گرفته می شود. بعبارتی، بچه که بودیم همه چیز برای ما جدید و تازه بود. ما پیوسته در حال ایجاد ارتباطات عصبی جدید بودیم و یاد می‌گرفتیم که چگونه زندگی کنیم و با جهان سازگار شویم. اما با بزرگتر شدن، چیزهای بیشتری شروع به تبدیل شدن به بخشی از زندگی روتین ما کردند.برای مثال بگویید در دوران کودکی شما رویدادهای A، B، C و D را تجربه می کنید و در بزرگسالی، رویدادهای A، B، C، D و E را تجربه می کنید. از آنجایی که مغز شما قبلاً ارتباطاتی در مورد A، B، C و D شکل داده و ترسیم کرده است، بنابراین این رویدادها کم و بیش برای شما نامرئی می شوند. فقط رویداد E مغز شما را برای ایجاد ارتباطات جدید تحریک می کند و احساس می کنید واقعاً برای انجام کاری، وقت بیشتری گذاشته اید. بنابراین، هر چه بیشتر از روال عادی زندگی خارج شوید و رویدادهای بیشتری از F,G,H,M,N و .... را کسب کنید، به نظر می رسد که روزها با سرعت کمتری می گذرند. به همین دلیل است که گفته می‌شود افرادی که به یادگیری ادامه می‌دهند، برای همیشه جوان می‌مانند، البته نه از نظر جسمی، بلکه قطعاً از نظر ذهنی.
عطری با شایستگی درک گذر زمان بر پوست خاطرات گذشته ی آفاق در روزهای آتشین تابستان که در کوچه پس کوچه ها با تمام بچگی ها و سادگی ها در حال بازی فوتبال بودیم که برای لحظه ای مجبور به ایستایی بازی بودیم چراکه خانواده ای در حال گذر از کوچه بودند و نگاهی عاشقانه در معشوق کوچک جوراب شلواری سفید پوش که دستهای کوچکش در دستان مادرش بود و او نیز لحظه ای نگاهش را در نگاه تو آمیخته بود............. که هنوز بی دلیل با گذشت ده ها از آن زمان، به آن نگاه تفکر و تخیل میکنی............
رایحه ای بسیار باکیفیت و بسیار شاداب و زنده با ماندگاری دو بار حرکت زمین به دور خود روی تی شرت ها و پیراهن های پنبه ای و حداکثر 8 ساعت روی پوست گردن و سینه بدون شارژ مجدد با سه پاف در لحظه ی اول و پراکنشی بسیار بالا در 2 ساعت اولیه ی تنپوش که مخاطبان همراه را از حضورش اشباع خواهید کرد. عطری واقعا شایسته در شیشه ی ساده با حجم 50 میلی لیتر و غلظت ادوتویلت.
سپاس از همراهی و شکیبایی بزرگواران...................................

[EDITED] 1401/12/09 16:41
09 اسفند 1401 پاسخ تشکر
15 تشکر شده توسط :  Someone Out There Saba  Amirhossein

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟