Bortnikoff - Tabac Doré

بورتنیکوف تاباک دور

مردانه - زنانه
کد کالا : ATR-45085
نوع عطر : نا معلوم
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی : شرقی وانیلی
طبع :
مشخصات تولید
نام برند : بورتنیکوف
کشور مبدأ : تایلند
سال عرضه : 2021
کد کالا : ATR-45085
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 0
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
0 تومان
رای کاربران
  • عاشقشم
    2
  • نمی پسندم
    0
  • - 25 سال
    0
  • + 25 سال
    1
  • + 45 سال
    1
  • روزانه
    1
  • رسمی
    1
تعداد رای های ثبت شده : 9
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

Bortnikoff Tabac Doré - بورتنیکوف تاباک دور عطری مردانه - زنانه ، شیک و خوش بو می باشد که در سال 2021 به بازار عرضه شده است .

بورتنیکوف تاباک دور در دسته عطر های شرقی وانیلی قرار می گیرد

عطری که توسط عطرساز برجسته دیمیتری بورتنیکوو خلق شده است .

اسانس های بکار برده شده در این عطر وانیل ، فلفل صورتی ، گل ختی ، لوبان ، دارچین ، تنباکو ، انجیر ، سدر ، چوب صندل سفید ، لابدانیوم، عود، بلسان کلمبیایی ، بلسان پرویی می باشد.

برند بورتنیکوف
عطار دیمیتری بورتنیکوو
سال عرضه 2021
گروه بویایی شرقی وانیلی
کشور مبدأ تایلند
مناسب برای آقایان و بانوان
اسانس اولیه وانیل ، فلفل صورتی ، گل ختی
اسانس میانی لوبان ، دارچین ، تنباکو ، انجیر
اسانس پایه سدر ، چوب صندل سفید ، لابدانیوم، عود، بلسان کلمبیایی ، بلسان پرویی
نمره کاربران
Tabac Doré-بورتنیکوف تاباک دور
رایحه
9
1 رای
ماندگاری
9
1 رای
پخش بو
8
1 رای
طراحی شیشه
9
1 رای
این عطر برای من یاد آور ...
نظرات کاربران (2 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.
سلام و روز به خیر خدمت دوستان عزیزم:
Tabac Doré عطریست بسیار واقع گرایانه و خوش ساخت بر پایه تنباکویی خشک و رئال که با نگارشی بالزامی و اسپایسی نمایش خودش را پیش خواهد برد و در انتها با خراش و آکوردهایی پودری - عودی مختوم می گردد.
شروع Tabac Doré با آکوردی کهربایی، نیمه گرم ، خشک و توامان تلخ و شیرین از تنباکویی بسیار طبیعی رقم می خورد. آغازی جذاب و نیشگون و بسیار پر مغز که خیلی هنرمندانه طراحی شده است. همانطور که دوست خوبم امیر محمد عزیز هم عرض کرده، در این عطر اصلا به دنبال یک کار تنباکویی خوشمزه و شیرین و ژیگولی نباشید. هر آنچه که هست نمایشی مستحکم و بسیار جدی خواهد بود.
فریاد وانیل خشک و کمی شیرین است و تا میدل نت عطر ادامه خواهد داشت.
اما درای داون عطر صحنه حضور عود و ترکیب آن با نت های بالزامیک است.آرپژی نیمه معطر با خراش هایی نیمه اسپایسی و گس از دارچین و انجیر به صورت خیلی خفیف و در پس زمینه رایحه اصلی قابل استشمام است که به نظر شخصی من مسئولیت تلطیف رایحه عودی - بالزامی را عهده دار شده و کمی خشونت و تلخی آکوردهای بالزامی رو خنثی کرده اند اما آکورد تنباکوی آغازین که خدمتتون توضیح دادم کماکان یکه تاز خواهد بود و ترکیب این آکورد با سویه های عودی تلخ و بالزامیک به همراه حسی پودری ، شما رو با عطر و رایحه ایی بسیار جدی ، شیک، اشرافی و غنی رو به رو خواهد کرد.
متریال و پرفومنس خانه عطر Bortnikoff بسیار با کیفیت و واقع گرایانه در نظر گرفته می شوند و این مهم در رایحه این عطر نیز بسیار مشهود و قابل درک است.
Dmitry Bortnikov کارهای بسیار نیش و خاصی رو به سبک و امضای خودش خلق کرده که اکثرشون قابل تامل و بررسی خواهند بود.
در این عطر شفافیت نت بسیار بالاست و مخاطب لذت استشمام نت ها رو در طبیعی ترین حالت ممکنه خواهد برد.
پخش متوسط و ماندگاری بسیار خوبی را نیز از این عطر دریافت خواهید کرد.
شاد و سالم باشید
22 آبان 1402 پاسخ تشکر
24 تشکر شده توسط : احمد شجاعی سالمی

گفت :
" حرکت یک سو بود . بد خط نوشتم ، تلخ شد . یک سطر اضافه کردم تا اندکی از تلخی اش بکاهد اما زیاد نتیجه نداد . بهرحال واقعی بود "
--------------------------------------------------------------------------
( نوشته طولانیست و میدانم از حوصله خیلی ها خارج است که تا انتها بخوانند . پس ابتدا به سراغ خود عطر و رایحه میپردازیم تا کار دوستان راه بیفتد )

تنباکوی خشک و تلخ و غنی ، متمایز از سایر عطرهای تنباکویی خسته کننده و تکراری .فضایی تلخ اما چسبناک و باکشش . فارغ از وانیل ( وانیلی که بارها حسش کرده اید ) ، آنچه اندک شیرینی در اعماق کار به رایحه میدهد فضایی صمغی بوزی همراه با هم قدمی سست ولی موثر صندل وود است . کیفیت و بالانس کار بسیار چشمگیراست . اگر در به در به دنبال یک عطر تنباکویی تلخ و واقعی به دور از هرگونه شیرینی های نشئت گرفته از وانیل تکراری و روایح میوه ای و امثالهم هستید ، این عطر مختص شماست . ماندگاری و خط بوی بسیار خوبی دارد و در شب های سرد زمستان با ستی مشکی یا قهوه ای تیره برای طرفداران این سبک رایحه مانند الماس میدرخشد . بازخورد از عوام چندان شگفت انگیز نیست اما بد هم نیست و درصد کمی از ان نور درخشان رضایت خواهند داشت . 10/10

تنها ایرادش برای اهل اینجور روایح قیمت ان است که برای 50 میل 350 دلار باید بپردازید . اما این مقدار را برای چه میپردازید ؟ غنا و کیفیت رایحه ؟ بله + نمایش هنر . اما نه هنرهای مرسوم برای به نمایش کشیدن یک کانسپت .
تغییر نت زیادی نداریم . رایحه آنچنان پیچیده ای هم در کار نیست . پس هنرش کجاست ؟ نمایش واقعیت . نمایش بی نقص واژه ای به نام تلخ . نمایشی که خیلی ها فقط توانستند تنها سایه ای از ان را برایمان تصویر سازی کنند . واقعی ترین نمایشی بود که در عین سادگی تماشایش کردم .
------------------------------------------------------------------------------------

واقعیتی از جنس تلخی . " تلخ " جوابی است به واقعیت چراهایی که هرگز پاسخی برایشان پیدا نکردیم و نخواهیم کرد .واقعیت تلخ درون همه ما . واقعیتی که جز خودمان هیچکس نمیفهمدش و هیچ چیز نمیتواند از تلخی اش بکاهد . از قرص های رنگارنگ گرفته تا منطق های به ظاهر درست رواندرمان و دوستانت . تنها ممکن است برای زمانی گذرا ان مزه تلخی را از یاد ببرد اما باز برمیگردد . قصه همین است .


از من نخواه آرام باشم . فقط به من بگو :
- مگر میشود فرشته ای به نام مادر خلق کنی و بگذاری تلخی را در بند بند وجودش بچشد؟ مادری بود خوشبخت . فرزندش را با جان دل بزرگ میکرد . یادش بخیر ، انگار همین دیروز بود که باهم به گردش میرفتیم . فرزند با موتوری قرض گرفته با تصادفی نسبتا تلخ روبرو شد . به کما رفت . "چقدر آن فرشته التماسم میکرد تا فرزندش را به او برگردانم . دو هفته طول کشید تا برایش بازگشت بنویسم" . دو هفته ای که مادر ده سال پیرتر شد . فرزند برگشت . پس از عمل های متوالی و فیزیوتراپی های متعدد بعد از یک سال و نیم پسرش سرپا شد . شش ماه گذشت و با پول دیه اش ماشینی خرید . هنوز مزه آن تلخی از زیر زبان مادر از بین نرفته بود که ماجرا تلخ تر شد . یک هفته بعد سرنوشتش ته دره بود . مادر بارها تلخی را چشید و مرد و مرد و مرد . "چه شد ؟ من که برای جبران تلخی اش بازگشت نوشته بودم... چرا تلخ تر شد ؟ نمیدانم ، شاید بدخط نوشتمش ، نتوانستند به درستی بخوانند ". صبر کن . مگر تو اشتباه میکنی ؟ "نه !" قصه تلخ تر شد .

- مگر میشود معجزه ای به نام عشق در قلب دو عاشق خلق کنی اما گاهی در نهایت روح جفتشان را بکشی؟ " صبر کن من برایت قبلا از عشق واقعی گفته بودم ". اها ! منظورت عشق واقعی مادر به فرزند بود آره؟ خیلی خوب دیدیم تلخی آن عشق را و سرانجام مادر عاشق را . از دیگر برایم سخن بگو . چرا سالومه ات همیشه در نگاه فریبنده اش غم دارد ؟ چرا یک روز از شنیدن اسم سالومه ی زندگیمان چشمانمان از خوشحالی گرد میشود و یک روز دیگر تنها با شنیدن اسمش بند بند وجودمان میلرزد و اختیارمان را از دست میدهیم دیگر هیچ چیز نمیفهمیم . دنیا خطی صاف میشود جلوی چشمانمان .از درون بارها میمیریم . هیچ میدانی فریاد یک ادم لال چه طعمی دارد ؟ نگو نمیدانی که خودت برایش نوشتی تا یک روز لال شود ، آنهم از درون .انقدر لال که نتوانیم دردمان را به زبان بیاوریم . صبر کن هنوز چراها دارم . چرا لب های یک عاشق بجای آنکه طعم و بوی شیرین و مخملی عشق را بدهد مزه تلخ سیگار را میدهد؟ چرا ریه هایش بجای آنکه از بوی تن معشوقه اش پر شود ، از تاریکی و تلخی دود سیگار پر شده و به رنگ سیاه آنهم از جنس تلخی درامده است ؟ چه شد ؟ بازهم بدخط نوشته ای یا اصلا ننوشته بودی ؟ سکوت کرد ...

- ما را با صورتی گریان در ورود به این دنیا نوشتی اما در داخل پرانتز خنده شوق پدر و مادرمان را !! دلت پارادوکس دوست دارد ؟ هم خنده هم گریه در یک اتاق انهم همزمان ؟ " اما من برایت امید و انگیزه و صبر و وجدان نوشتم ". آره نوشتی اما واقعی نبود . امید برای پیشرفت ، جنگیدن برای دستیابی به مراتب توهماتی چون پول و قدرت و منزلت . صبر کن صبر کن . امید دادی تا انگیزه را خلق کنیم . درس بخوانیم ، دکتر یا مهندس شویم یا اصلا وارد بازار کار شویم . خانه دار شویم ، ماشین داشته باشیم و رفاه . وجدان هم تعریف کردی تا از راه درست همگی را بدست آوریم و به دیگری آسیب نزنیم . دستت هم درد نکند . اما بازهم پارادوکس ! . در هر صورت یا میدهی یا نوشته ای تا بدست اوریم اما در انتها همه را از ما میگیری و دست خالی ما را روانه جایی میکنی که شاید برایمان ننوشته ای . یا نکند نوشته ای و ما نمیتوانیم بخوانیم ؟ یا نکند نحوه خواندنش را فراموش کردی بنویسی ؟ یا نکند من اشتباه فهمیده ام و زندگی همان دور باطل است که بارش چیز دیگریست که آن را هم باز برایمان ننوشتی ؟ نکند نوشتی و ما نتوانستیم بخوانیم یا نکند ...؟
این بار سکوتش را شکست . آن لحظه فهمیدم تنها یک جرعه از فنجان قهوه ای به تلخی هزاران چرا ها وسوال های بی جواب برایم باقی مانده است. بغض چندساله گلویم را از پشت میفشرد . گفت " حرکت یک سو بود . بد خط نوشتم ، تلخ شد . یک سطر اضافه کردم تا اندکی از تلخی اش بکاهد اما زیاد نتیجه نداد . بهرحال واقعی بود . اشتباهت آنجاست که معنی تلخی را از ابتدای تولد برایت اشتباه خواندند . من درست نوشته ام . ان چیز که باید برایت شیرین باشد ، همان تلخی هاست . مرا نگاه کن . همه تلخی هایی که گفتی را آگاه تر از تو دیده ام و چشیده ام . اما آن تلخی ها تلخ نیستند . تلخ همان واقعیت است که شیرین نیست . هرچه را که از نظرت شیرین نیست تلخ مدار " ... قانعم نکردی . نتوانستی یا نخواستم یا شایدم نتوانستم بخوانم آنچه را که گفتی . بهرحال از دستت شاکی ام . پاسخ داد " به دیدارم بیا " ... یک سیگار تلخ به همراه یک فنجان قهوه به تمام تلخی های زندگیم و یک خواب آرام به تلخی یک مرگ فانی؟ با کمال میل ! . حتما آنجا جواب چراهایم را بهتر میدهی و به من خواندن یاد میدهی و مزه تلخی واقعی را به من خواهی چشاند . قبول است . ارام گرفتم . اما یک چیز از تو میخواهم . بگذار تا در کنارت بنشینم و باز هم سیگاری تلخ و قهوه ای تلخ میل کنم و از تو بخواهم تا هرا را رها کنی یا رهایت کند . همان زنی که ترا عاشق کرد . آنگاه میان پک های عمیقم و رقص دود در تاریکی بینمان مرتبا یک اسم را صدا میزنم . هرا ... هرا ... هرا ... اگر به فاصله تمام شدن سیگار و قهوه ام از من سیگاری تلخ و یک فنجان قهوه ای تلخ به طعم تلخی زندگی ما طلب نکردی هرآنچه خواهی گفت را با جان دل میپذیرم ...

---------------------------------------
حال مزه واقعی تلخی این عطر را بهتر میتوانید درک کنید ... برای برخی از شما اشناست و برای برخی جدید که اگر از دسته دوم هستید قلبا دعا میکنم تا به هنگامی که اماده چشیدن ان تلخی نیستید ، به خوردتان ندهند و اگر از دسته اول هستید به فاصله میان سیگار بعدی یک فنجان قهوه تلخ نوش جان کنید .
---------
نمادها ، جملات ، حرف ها و مکالمات صرفا و فقط برای نمایش و درک بهتر جنس تلخی این عطر نوشته شده اند نه هیچ چیز دیگری .

02 بهمن 1401 پاسخ تشکر
23 تشکر شده توسط : احمد شجاعی توت فرنگی
امیر محمد عزیز، گرمای سُخنت و قلب پُر مهرت، دلم را گرم کرد.  از امید و نا امیدی گفتی، از تلخی و شیرینی ، از سرنوشت و اجبار و... 
بله، ان چیز که باید برایت شیرین باشد ، همان تلخی هاست .هرچه را که از نظرت شیرین نیست تلخ مدار ".  راستی میدانی اُمید همان منجی است، همان نوری که هدایت میکند. نگو نه که  میدانی همه به امید زنده ایم.
یادته نوشتی دوست داری تا سوزنی حتی سمی بزنی وسط سینه ات و گرفتگی ریه ات رو باز کنی تا اون چیزی که گیر کرده آزاد شه؟ . اون سد کهنه و سنگین رو بشکونی تا آب هایی که هم اینک گندیده اند و یا هنوز زلالن حرکت کنند و فقط جلو برن و برن و برن...
بعد از اون واقعه ،آن مونای عاشق ، اون سوزن سمی را که نه ، آن دِشنه ی زهرآلود را به قلب و روح خود زد. چطور؟
بنویسم یا نه ؟   مینویسم ‌که بدانی قدرت و شکوه امید را...
آن مونا  انتخاب کرد که بد باشد. انتخاب کرد که نابود کند خودش را، انتخاب کرد که تباه شود، بکشد- بنوشد- برای شادی های کاذب قرص مصرف کند.الواطی زنانه کند ... برود تا تهِ
خوشی ولو از نوع مصنوعی آن. رفتم و رفتم، ولی هیچ چیز در ته آن وجود نداشت. سقوطی بود که به پایانش نمیرسیدم. دلم نور میخواست
دلم معجزه میخواست.   تا اینکه بالاخره نشانه را دیدم و دو  دستی و با چنگ و دندان چسبیدم.میدانی  آن نشانه چه بود؟( امید )، همان نوری که هر روز صبح در دلم روشن میشد و پرتو  پُر درخشش را در وجودم می تاباند و هر غروب در تنهایی هایم ،فروغش کم میشد ، ولی نمیگذاشتم خاموش شود.
خواستم دوباره بلند شوم . دستم را به سوی نور بلند کردم  تا سرانگشتانِ لرزانم، گرمای نور را احساس کند. چه لذت بزرگی است  با قدرت  امید ، بلند شدن...  کم کم ایستادم ، زندگی کردم، خندیدم، رقصیدم و شیرینی را بیشتر از پیش، مزه کردم. شیرینی که دل زدگی ندارد، سیری ندارد، فنا ندارد... سراسر نور است و نور است و نور است.
بله جانا امید چیز خوبی است:))
تو شاهینی؛ قفس بشکن به پرواز آی و مستی کن
بَرِ آزادگان داغِ اسارت، سخت ننگین است...
11 بهمن 1401 پاسخ تشکر
25 تشکر شده توسط : احمد شجاعی Cast away
حال که از امید برایم گفتی ، سلام و درود مونای عزیز ، درودی از جنس امید
همان تاریکی ها باعث بروز امید در تو شدند ، همان تلخی ها و چشیدن تلخی ها . همان انتخاب ها و تصمیم ها . همان راه هایی که باید میرفتی . همین راه ها هم لذت خودشون رو داشتن نگو نه که باور نمیکنم
امید از دل تاریکی و ناامیدی بیرون میاد ، مثل بیدار شدن از یک خواب خسته کننده . یه عده میگن تا تلخی نباشه شیرینی مزه نمیده ، تعریف نمیشه . ولی همون شیرینی ها توهمی سبک شده از تلخی هستند . حقیقت یا همان تلخی هایی که برایت گفتم . تاریک تر از سیاهی را دیده ای ، باید هم نور را میدیدی و خوشحالم برایت . هنوز هم نورانی تر خواهی شد چون تاریکی پشت ماست . میدانی که ، پشت هر نور ، یک تاریکی و پشت هر تاریکی ، یک خواب طولانی و پشت هر خواب طولانی یک رویای ناباور و دلنشین از جنس عشق ، همون عشق که تورو خلق کرد و زنده نگه داشت و برایت زندگی رقم خواهد زد .
راستی آن دشنه زهرالود که به سینه مان فرو کردیم را حال چجوری دراوریم مونای عزیز؟ جای خالی اش چه؟ حرکت هوا چه؟ یا بذاریم بمونه؟ دراوردن دشنه سمی برای زنده ماندن یا مردن ! بازهم پارادوکس !
برقرار بمانی همیشه مونای عزیز
12 بهمن 1401 پاسخ تشکر
19 تشکر شده توسط : احمد شجاعی توت فرنگی
با دشنه ی سمی کاری نداشته باش قربان:))
به وقتش ، آنگاه که نور کار خودش را کرد و جوانه ی سبز در دلت رشد کرد و گل داد ، دیگر جایی برای دشنه نمی ماند. جایش از رشد جوانه و گل ها و برگ هایش تنگ خواهد شد و کم کم خودش بیرون خواهد افتاد...خودت را آماده کن تا ریه هایت را از هوای گل های جوانه پُر کنی...
12 بهمن 1401 پاسخ تشکر
24 تشکر شده توسط : احمد شجاعی اشکان حدام

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟