TOM FORD - F**king Fabulous

تام فورد فاکینگ فابولوس

مردانه - زنانه
کد کالا : ATR-42002
نوع عطر : ادو پرفیوم
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی : رایحه های چرمی
عطار :
طبع :
مشخصات تولید
نام برند : تام فورد
کشور مبدأ : ایالات متحده
سال عرضه : 2017
کد کالا : ATR-42002
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 555
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
27,800,000 تومان
رای کاربران
  • عاشقشم
    96
  • نمی پسندم
    22
  • - 25 سال
    9
  • + 25 سال
    73
  • + 45 سال
    7
  • روزانه
    12
  • رسمی
    78
تعداد رای های ثبت شده : 383
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

صریح. منحصر به فرد. فوق العاده.
یک چرم منحط به سبک شرقی که با بوی مست کننده خود هوا را پر می کند؛ و مبادلات خصوصی و لحظات محرمانه را درست زمانی که تخیل به واقعیت می پیوندد،  بر می انگیزد؛ این رایحه را فقط با یک روش می توان توصیف نمود.

نوع عطر ادو پرفیوم
برند تام فورد
سال عرضه 2017
گروه بویایی رایحه های چرمی
کشور مبدأ ایالات متحده
مناسب برای آقایان و بانوان
اسانس اولیه اسطوخودوس ، سالویا اسکلاریا
اسانس میانی وانیل ، چرم ، بادام ، پونه کوهی
اسانس پایه دانه تونکا ، کهربا، چرم ، روایح چوبی، کشمران
نمره کاربران
F**king Fabulous-تام فورد فاکینگ فابولوس
رایحه
8.4
133 رای
ماندگاری
8.1
133 رای
پخش بو
7.7
133 رای
طراحی شیشه
8.3
133 رای
این عطر برای من یاد آور ...
محصولات دیگری از برند تام فورد
اخبار برند تام فورد
عطرگرام
نظرات کاربران (83 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.
6
رایحه
6
ماندگاری
5
پخش بو
8
طراحی شیشه
این متن بر اساس بچکد T601 نوشته میشود.

تام فورد ، رایحه ی سمی Hypnotic Poison دیور‌ را بر ورقه ای فلزی استشمام کرده است و‌الهام‌گرفته است. اینطور میتوان تصور کرد چگونه میتوانسته به لایه ی روغنی بادام در کنار وایب پودری خشک فکر کند و تصور کند میتواند آن را به مرد هم بپوشاند.
روغن بادام گرم با حربه ای به نام “آکورد پودری خشک” قرار است چرم را بسازند.
آکورد پودری متشکل از تونکا و وانیل هستند. شبیه آنچه در ‌پودر بچه میبینید .
بادام نت شکیلی ست . اصطلاحا خوش‌تراش است. نتی متکبر و در عین حال لجوج ، خودرای و تا حدی باهوش‌است. اما خودشیفته است. این بزرگترین ویژگی آنست . با دیگران حرف نمیزند و بی اعتنایی به دیگران را راه حل میبیند.
میگفت : شهرام باهوش است. اسپانیایی بلد است. کمی گیتار بلد است که از ناخن هایش مشخص است گاهی تمرین میکند. قد بلند دارد. همیشه مرتب و اتوکشیده است. . اما جوری نگاهت میکند انگار تو‌آدم نیستی . یک جور استهزا خاصی داخل چشم هایش به تو دارد که بر آمده از “موجودیت” نیست. برآمده از اینکه به دانش خاصی دست یافته باشد نیست ، یا این نیست که معنای خاصی را کشف کرده باشد که بدانی این استهزا و‌خنده از این نوع است که شما چرا اینقدر سطحی هستید. اتفاقا برآمده از اینست که شما چرا سطحی نیستید. گفت دخترهای کلاس همه دوستش دارند. خصوصا پولدارهایشان.
گفتکو‌مربوط به ۱۵ سال پیش است. گفتگوی سال پایینی من بعد از اینکه با مشت کوبیده بود توی دهن شهرام. گفت : داخل سرویس دانشگاه شهرام به او‌ گفته من خوشحالم شما غربتی ها از من متنفرید. و این عطر ، همان شهرام است.
کسی که از بالا نگاهت کند، تحقیرت کند و ندانی برای چه چیزی و خودش را آمال جهان بداند. کاراکترش را از این میگیرد که بخشی از افراد از او ‌متنفرند: به قول شهرام غربتی ها یا آنها که هنوز ارتباط گرم و دوستانه و بدون تکلف را دوست دارند . شهرام یکبار من را در لابی دانشگاه دید و گفت تو همانی که استادها میگویند ؟ این جمله ی کاملش بود. بدون سلام. با لفظ “تو”. کماکان نمیخواست مچ اش بخوابد . کماکان موضعش همان بود. تحقیر کند حتی وقتی آرزوی “تو شدن” را دارد. رفتاری که سمی ست از آدمی که سم دارد.
من این عطر را دارم. همین پربروز هم به دوستی که این ویژگی ها را داشت توصیه کردم تهیه اش کند. از عطرافشان خرید . صبح گرفت. شب پیام داد: عالی بود. قبل تر از آن انجلز شر را هم گفته بودم بخرد. انجلز شر هم در بخسی از ابعادش همین نظر را در مورد دیگران دارد. اما باهوش تر است، محتوای درونی بیشتری دارد و در‌برخورد اول لجاجت ندارد.
تام فورد عطر نساخته. یک بوستر برای شخصیتی که خودش نیز دارد ساخته است. عطر برای بی محلی کردن است. بازخورد گرفتن توسط بی اعتنایی کردن. درست مانند اسمش خودشیفته است. این عطر تجلی خودشیفتگی ست. اما مثل قریب به اتفاق کارهای این برند در پیاده کردن ایده اش درخشان است. چارچوب ها را میشناسد. از دقت در ساخت ایده اش دست نمیشوید.

۶ از ۱۰
نشر بوی قابل قبول

11 دی 1401 پاسخ تشکر
89 تشکر شده توسط : احمد شجاعی علی رحیمی
سلام به ایکاروس گرامی:
بله دقیقا به شاخص و بارزترین مورد درباره کارهای برند تام فورد اشاره کردید که خصوصا در این کار خیلی بیشتر به چشم میخوره.
نمایشی در اوج کیفیت و ظرافت و غنا برای بروز تمول و لوکس گرایی ، اما متاسفانه فاقد روح و حسی مهربانانه . مثل اکثر کارهای لاکچری و بسیار گرانقیمت این برند که حقیقتا برای نمایش ظاهری و ایجاد حسی اشرافی کار خودشون رو خوب بلدند اما اکثرا فاقد روحی هنری و ایجاد احساسی عمیق و تاثیر گذار بر شامه و ذهن مخاطب هستند.درست مثل شخصیت صاحب برند.
عطر هایی که اغلب شکارچی بازخورد و گل سرسبد مارکت هستند و اغلب خیلی سریع کپی های فراوانی ازشون تولید میشه
برند تام فورد به واسطه کیفیت و خلاقیت و یکه تازی در دنیای مدلینگ همیشه برای من قابل احترام بوده اما حسی رو که ایکاروس عزیز درباره این عطر دارند ، برای من هم وجود داره . F**king Fabulous برای مقصودی که در سر داره یقینا کاری لوکس ، باوقار، شیک و قدرتمند خواهد بود ولی به نظر شخصی من هم فاقد روح و کالبدی هنری است.
11 دی 1401 پاسخ تشکر
43 تشکر شده توسط : احمد شجاعی امیرعلی نجاتی
به نظر من، یک بررسی کوتاه و مختصر میتونه تاثیر گذار تر از یک متن چند صفحه ای باشه، البته منظور درباره کامنت زیر این عطرها هستش، ولی خب به هرحال این مطالب ادبی و زیبا میتونه در قالب مقاله ارائه بشه ارزشش هم اینجوری بهتر حفظ میشه، ذیل همون مقاله هم بحث بشه، بطور مثال من آمدم چند نظر و بررسی درباره این عطر ببینم و برم تست کنم، کلا از خیرش گذشتم و به فراگرانتیکا پناهنده شدم!(نظر شخصی)
موفق باشید.
13 اردیبهشت 1402 پاسخ تشکر
3 تشکر شده توسط : الدورادو هەژار

تام فورد فَبیولِس نیست!
در بخشی از مانیفست کمونیست، فریدریش انگلس و کارل مارکس به این قامت و اشتراک می‌رسند : نیاز به فروشِ دائم و فزاینده‌ی محصولات‌اش، بورژوازی را در سراسرِ کُره‌ی خاکی می‌تازاند. او باید همه‌جا میخ‌اش را بکوبد. همه‌جا بساطی علم کند وَ در هر نقطه رابطه بسازد. جامعه‌ی نوینِ بورژوایی که این‌چنین سحرآمیز وسایلِ قدرتمندِ تولیدومبادله را به صحنه آورده است، یادآورِ آن جادوگری است که دیگر قادر به مهارِ ارواحِ زیرزمینی‌ای که خود احضارشان کرده نیست! کافی است به بحرانِ تجاری اشاره شود که در بازگشتِ ادواری‌اش هستیِ جامعه‌ی بورژوایی را با تهدید و بحرانی مداوم زیر سؤال می‌برد. بورژوازی به چه وسیله‌ای بر بحران غلبه می‌کند؟ از یک طرف با از میان بردنِ جبریِ، انبوهی از نیروهایِ مولد وَ از طرف دیگر با فتحِ بازارهایِ تازه وَ نیز با کشیدنِ شیره‌ی بازارهای قدیمی. یعنی به چه وسیله‌ای؟ به این وسیله که بحران‌هایِ همه‌جانبه و نیرومندتری را تدارک می‌بیند و امکانات مهارِ بحران را کاهش می‌دهد!

نیاز به فروشِ دائم و قربانی کردن هرچیز برای این اصل!
ایجاد رابطه‌های تازه و من‌درآوردی در تمامیتِ بازار
خلق بحران‌هایِ همه‌جانبه‌ و نیرومندتر
فتح بازارهای تازه و کشیدن شیره‌ی بازارهای قدیمی
ایجاد یک بن‌بست، ناچاریِ اجتماعی و تضعیفِ حق انتخاب
پررنگ تر کردنِ شکاف طبقاتی وَ تقسیمِ جانبدارانه یِ واژه‌ی لذت!

تام فورد : اعتراض دارم جناب قاضی
مارکس : خفه شو!
انگلس : راست میگه. خفه شو لطفا.
قاضی : آقایون احترام جلسه رو حفظ کنید؛ آقای فورد برای حفظ ظاهرِ کریه عدالت باید بگم اعتراض وارد نیست! اما بهتون قول میدم تبرئه خواهید شد!!

او عدالت را در شیره کِش خانه‌ها، میانِ یک چُرتِ مرغوب و شُعارِ 'هرچه شد! من که نشئه هستم' جا گذاشت...!

کی به دادگاه و قاضیِ ناجورش اهمیت میده؟ ما عدالت رو کف خیابون لخت می‌کنیم :))

تام فورد در نحوه پرزنت مشتری، هدف فروش، سیاست بازاریابی وَ نحوه چاپیدن پول مردم در نقطه مقابل فردریک مال قرار می‌گیره. البته یک نقطه اشتراک عظیم هم دارند!
فردریک مال با الوعد، القمر، اللیل و... به فکر خالی کردن دشداشه ی گَر و گشادِ کسانی که با شتر تک چرچ میزنن و برروی چاه‌های نفت، کارگران رو به صلابه می‌کشند!
تام فورد با فبیولس، لاست چری، پرپل پچولی و... به فکرِ کیف دستیِ چرم بوفالوی بچه مزلف هایِ آمریکاییِ که شب‌ها با بوگاتی تو هالیوود بولوار ویراژ میدن و از روی جسدِ فقر وُ برابریِ اجتماعی با لاستیک‌های چند اینچی عبور می‌کنند!

نقطه اشتراک عظیم: درستِ که تام فورد جیب آمریکایی های پولدار رو میزنه، اما، همون جیب هم توسط اسکناس‌هایِ چَربِ دوستانِ تک چرخ زن پُر میشه! صاحب سفره همون شتر سوارِ جذابه :)

این جمله نشانِ نژادپرستی نیست! بلکه تَشر واضح به کسانی است که با پول مفت، آدم کشی و خونخواری در حال بلعیدن جهان هستند!
البته تَشری بی فایده و نافرجام!

با استاد فیزیک دوره منفورِ دانشجویی، که الان واشینگتن زندگی میکنه صحبت می‌کردم، میگفت تمام دانشجوهای پولدار من یک عکس با این عطر در کنار فرمونِ مَزراتی و موستانگ خودشون دارن! :) واقعا چقدر سیستم مفعول، متعفن و عقب افتاده‌ای. داروین به خواب هم نمی‌دید بشر انقدر پوچ و پرت باشه! آدم دیوانه میشه وقتی میبینه تبلیغ تا این حد ساده میتونه از کمبودهای بشری بر علیه خودش استفاده کنه و این‌چنین چپاولی راه بندازه. بعضی از هنرها واقعا به درد کسانی میخورن که به دوست دخترشون سوسمار و خرطوم فیل هدیه میدن!!

نکته : من اینجا به هیچ وجه با عطار، رایحه، میزان'کیفیت هنری، هارمونی اثر و... کاری ندارم. چه بسا، جناب دومینیک روپیون بسیار برای من قابل احترام هستند و خانم شِیمالا مزندیو هم همنیطور... ایشون رو بعد از خلقِ اوآژان مارلی بیشتر شناختم :)
نیاز میدونم به این اشاره کنم که نقدهایی از این دست هیچگاه به سمت عطار، رايحه و... نمیرن. صرفا ایده‌های مارکتینگ و...!! [خالق القمر اگر اشتباه نکنم جناب روپیون نیستن! ولی یادم نمیاد کدوم آرتیست بود]

عطری شرقی، شیرین وانیلی، چرمی اسپایسی چوبی، پودری لاکتونیک که در قلب خودش یک آکورد کهربا رو پنهان کرده وَ برای من خیلی غنی، حجیم و شهد گونه و شیرین آغاز شد. زمانی که حجم زیادی از قند رو داخل آبِ در حال جوش می‌ریزید یک بوی عجیب و فضای نوچ شکل می‌گیره که طعم شیرین داره و طبع گرم. برای من اون احساس ایجاد میشد. در گام بعدی جریان اسپایسی و رگه‌هایی شبیه به بادام با رُست تیره (که مغز تلخ داره!) به مشامم رسید که میره به سمت یک آکورد چرم، اتمسفر پودری و چوب روشن خامه ای...

تنها چیزهایی که خیلی پررنگ به یادم مونده رگه های جالب تلخی در کنار چرم؛ وانیل! که برای من شیرین به نظر می‌رسید و ذات بسیار پرحرارت و گرمادیده است! حس گرمازده شدن درواقع ایجاد می‌کرد. من اگر عطر بسیار هات استفاده کنم کلافه میشم. چون بدنم بسیار گرمِ و فشار خونم غالبا بالاتر از حد نرمال :) ربطی به سرما و گرمای هوا هم نداره. اتفاقا تو سرما بدتره! چرا؟ چون مثلا داخل اتومبیل، بخاری روشن می‌کنید.. آخ آخ. قشنگ میشه آخرالزمان! آتش از آسمان می‌بارد و شعله از دهان خارج می‌شود :))

باتل و رایحه : هفت
ماندگاری: هشت
سیاژ و نشر : بسیار معقول.
آقایان؛ زمستان
جغرافیا : قطب شمال.

ده روز قبل یکی از دوستان من که اروپا زندگی میکنه اینسنس سری سوم کام د گغسون؛ آن بودائیِ ریاضت کشیده و شلاق خورده! اثرِ جناب برتراند دوشافو رو در حجم 50میل تو یک آفر ناب 88 دلار خریده! به به :( من فکر میکردم هیچ جای دنیا اصلا پیدا نمیشه.
خروپف اون عطر دَرزهای تام فورد رو باز میکنه! فلسفه‌، تیرگی و مرثیه اون مخلوق کجا این گرمازده ی آقازاده پسند کجا! حجم دود اون عطر روی هرچی بوگاتی تو هالیوود هست خط میندازه و شتر ها رو از نفر به فروند تبدیل میکنه می‌فرسته کره ماه!

این عطر ازنظرمن بلوف داره! بزرگنمایی، فرافکنی، سفسطه. تام فورد میخواد 'هم' مثل فلان سلبریتیِ بی مخ تو چشم باشه، مثل هگل پیچیده به نظر برسه، بین دانشمندان اسمش رو بیارن، قیافه ساختارشکن به خودش بگیره، تو تمام مهمونی های ملکه‌ شرکت کنه، آخر هفته با دوتا بازیگرِ در پیت بره کافه، لوکس باشه، ادا اصولِ آوانتگارد و گاها انتزاعی در بیاره، شبا با زیرپوش آبی و شکم گنده اش آبجو بخوره، کنارِ استخر پسته تناول و بادگلو رها کنه در آخر هم بگه مردم ما هنر و لذت رو برای همه می‌خواهیم :)

نه برادر... برای من حداقل نه! این وسط من شیشه بنتلی ارزون قیمت و بیچاره ی خودم رو با احترام برق میندازم و از رایحه ی بدون ادعاش لذت میبرم :))


یک گیلاس شامپاین نوشید! همانطور که برروی پوست پرحرارتِ اورانگوتانِ خانگی خود دست می‌کشید با قیچیِ پلاتینی سیگار کوبایی خود را کات کرد و با فندکِ طلایِ الماس نشانَش که رَدِ بوسه‌ی آتشینِ ملکه انگلیس برروی آن پیدا بود تنباکو را آتشش زد! بوی کمرهای شکسته‌ی کارگران کوبایی در اتمسفر پیچید! برروی تَنش تتویی بود از رخساره ی افلاطون! خدمتکار از او پرسید : ببخشید قربان. این تتو چهره چه کسیِ؟ عینکش رو برداشت و پاسخ داد : چگوارا ! :))
دوست دخترش گفت : شاعر لعنتی من!
خدمتکار زیر لب زمزمه کرد... گاوهای بی شاخ و دم :)

باشد که جناب گاو بابت این توهین مرا ببخشند!

Friedrich Engels, Karl Marx - The Communist Manifesto
Comme des Garcons, S3 Incense. Kyoto :)
Bertrand Duchaufour :)
Dominique Ropion :)
Shyamala Maisondieu
FM Promise, The night, the moon
TF Lost cherry, purple patchouli
10 دی 1400 پاسخ تشکر
64 تشکر شده توسط : علی فرهاد ح
سپاس! 👌فکر نمیکردم هیچ وقت این مدل نوشته و این ایده ها رو تو عطرافشان ببینم
10 دی 1400 پاسخ تشکر
12 تشکر شده توسط : Mahmood.R ف.الف
 آقایی که کلا با ما قهری سلام! همچین بی خود بی دلیل یاد این نوشته شما افتادم مخصوصا بخش (عکس بطری کنار فرمون موستانگ و همچنین پایان بندی نوشته) 👌🏼 نه این دنیا دیگه به درد نمیخوره. به درد نمیخوره وقتی حرف عکس میشه و آقای محسن مهربان تنها عکاس حرفه ای عطرافشان کلا اسمش وسط نمیاد 🤦🏼‍♀️👎🏼 بقول خودتون _ و پرسشی ژرف و محزون به راستی : اینا کی مد شدن؟ 😎😂 یکم فقط طراحی سوالم با شما فرق داره 🌻🦋 :)

[EDITED] 1401/11/01 18:42
01 بهمن 1401 پاسخ تشکر
18 تشکر شده توسط : Mahmood.R rick
یک ملودیِ به شدت شریف و بامعرفت باشه که من رو اینقدر خفن ببینه، پس باید به فوریت عکس بگیرم و تقدیمش کنم.
و اینکه؛ سخت نگیر... هیچ چیز پایدار و ابدی نیست... مخصوصآ مُدِ بَد 😄
02 بهمن 1401 پاسخ تشکر
18 تشکر شده توسط : Mahmood.R ارژنگ بوترابی
آقای محسن هنرمند سلام. تو این 10 15 روز رفتارایی دیدم و جملاتی خوندم که واقعا در عجبم از این موجود دوپا. حضرات مینویسن که برخی دنبال به رخ کشیدن ادبی هستن. ایا فکر نمیکنن _به رخ کشیدن_ یا _فروش اطلاعات_ الزام دیدار و برخورد داره؟ به رخ بکشن و بفروشن تا چه چیزی بردارن؟ از عادت های رایج و بد ما _ایرانی ها_ گله مندن اما کلام خودشون برامده از رایج ترین و خیابانی ترین ضداخلاق های تمامیت خواه و مداخله جویانه ی ساکنین خاورمیانه ست. درد اینجاست دوستانی که ادعا میکنن عاشقان فلان نویسنده و ایده هاش هستن هم چنین خطاب هایی رو میپسندن. ای داد که اخر ندانستن عشق را مرزی نیست. آقای ادموند رودنیتسکا مستر عطرساز میفرمایند _عطرسازی به خودی خود با شیمی در ارتباط نیست و عطاری که فقط بر اساس شیمی کار میکنه بیش از یک نقاش که رنگهای شیمیایی رو مخلوط میکنه نخواهد بود_ به اندازه‌ ی یک نگاه کوتاه با قلم آقای سلطان همراه بشیم؟ جملات رو عینا کپی میکنم. _در شرح عطرهای لارن مزون باید قلم را به بالاترین حد جنون رساند که از تحمل خیلی‌ها خارج است........ خطابم جمعیتی هستند که توقع دارند درباره شاهکارهای لارن مزون به جای نوشته‌های سخت سراسر جنون از این یاداشت‌هایی که می‌روند هرم بویایی می‌بینند بعد میان درباره‌اش می‌نویسند الان این بو می‌ده بعد اون بو می‌ده بنویسیم حالا خود لارن مزون معتقده تا کسی دیوانه نباشه نمی‌تونه سر از عطرهای من در بیاره؛ ما عاشق داستان‌هایی هستیم که پشت عطرها هستند همان‌ها که وقتی تعریفش می‌کنیم صدای نسل فست فود در میاد_ این نویسنده های زیر زمینی و ناشناخته ی دیوانه رو باید در کتابفروشی ها دنبال میکردیم و حالا که از بد روزگار در دسترس ما هستند پس اونا رو بزنیم و سر ببریم و بکشیم و پوست بکنیم. بی احتیاط هستیم و بی احتیاطی ما هزار هزار قلب رو میشکنه. همین میشه که برای پررنگ کردن یک شخص اکیپِ تابلویِ _دی ماه 1401_ عکس های معمولی اش رو به مرز زیبایی میبرن و اسم شما به میان نمیاد. لایک کنید بابا لایک کنید این ادمارو حالمون رو بد کردن. با آقای شاهین بحث میکنن ببینید کار دنیا به کجا رسیده که زبان بسته ها به خودشون جرات میدن با یک نویسنده ی حرفه ای به جدل بپردازن. من که اب از سرم گذشته و انقدر تو حاشیه بودم متن از یادم رفته پس این شعر جناب رحیم معینی کرمانشاهی برسه به گوش تمام بدخواهان زیبایی و ادبیات و هنر
زرنگی، نارفيقا! نيست اين، چون باز شد دستت
رفيقان را ز پا افكندن و گردن فرازی ها
تو چون كركس، به مشتی استخوان دلبستگی داری
بنازم همتِ والای باز و بی نيازی ها
به ميدانی كه میبندد پای شهسواران را
تو طفل هرزه پو، بايد كنی اين تركتازی ها
02 بهمن 1401 پاسخ تشکر
33 تشکر شده توسط : Mahmood.R رضا محمدی
سلام. نه با علامت‌تعجب بلکه با لبخند :) قهر از جزئیات و امکاناتِ کسانی‌ست که می‌تونن در فصلِ سقوطِ نا وُ نان وُ نانوا به یک دیالکتیکِ ژرف بین عطر و اتومکانیک دست پیدا کنن نه ما که هنوز از شیر روشویی آب می‌نوشیم و عشقِ این رو داریم زمستون بشه بغل خیابون کنارِ یک آتشِ اتفاقی و غریبه بایستیم... تنباکو بپیچیم؛ بکشیم تا بخار و بخور قاطی شه ذوق‌مرگ بشیم... مابینِ رقصِ سنگینِ دودها به‌یاد آورد تمامِ آن‌هایی را که در سوز و سرما لبِ کبودِ آسفالت را بوسیدند؛ سکوت... خیره به آتش... و تنباکوی بی‌چاره که در تنهایی سوخت و خاکستر شد! چرا می‌نویسی ما؟ چون قضیه هیچ‌وقت 'من' نیست! مادربزرگ از آن زن‌هایی بود که شعرهای محلی می‌خواند زیر لب و گیسوی دخترها می‌بافت... می‌گفت ای وای، ای وای از این پسر تعریف نکنید خجالت می‌کشه، می‌شه موشِ زشت می‌ره تو کمد قایم می‌شه دیگه نمی‌تونیم پیداش کنیم. وقتی همه می‌رفتن و تنها می‌شد؛ می‌اومد پشت در کمد و می‌گفت : آقای موش زشت بیا بیرون. همه رفتن. بیا بیرون یه‌کم پنیر بخور حالت جا بیاد. یهو یک پسر کله گنده با خنده از کمد می‌پرید بیرون. راست می‌گی رفتن؟ موشِ زشت من هیچ‌وقت دروغ نمی‌گم تو هم هیچ‌وقت نگو! / قهر نیستم. موش شدم. رفتم تو کمد... دروغ هم نمی‌گم :) قدردان شما و باقی عزیزان هستم.
02 بهمن 1401 پاسخ تشکر
43 تشکر شده توسط : محمد جواد رضوانی نیلا ی
چقدر نویسنده خوب داریم اینجا. عجب تحلیلی و چه گزیده ای از سلطان انتخاب کرده اید ........
02 بهمن 1401 پاسخ تشکر
21 تشکر شده توسط : Mahmood.R سالمی
ای برادر تو همه اندیشه ای
ما بقی تو استخوان و ریشه‌ای
گر گلست اندیشهٔ تو گلشنی
ور بود خاری تو هیمهٔ گلخنی
سلام خانم ملودی عزیز🌹
اکیپ تابلوی دی ۱۴۰۱ عالی بود😆 ببخشید خندیدم، بانمک بود واقعا:))
بله متاسفانه و متاسفانه کم هم نیستن این افراد دوپا. یادش بخیر معلم اجتماعی راهنمایی ام که اسمشون رو هم خاطرم نیست، همیشه می گفتن ای امان از این موجود دوپااا که سر هر چیزی خون به جیگر همه میکنه، معلوم هم نیست چی میخواد:)
واقعا هم بعضی ها نمیدونن چی میخوان، فقط به در و دیوار میزنن و میخوان همه چیز اون طوری باشه که دوست دارن و دلخواهشان هست. از بدو تولد دنبال تعیین و تکلیف برای عالم و آدمن.
دلم خیلی میسوزه براشون، چرا که هیچ وقت آرامش روان ندارند، درسته که دیگران رو هم آزرده میکنند اما روان خودشون خیلی آشفته تر از این حرف هاست. قشنگ از روی نوشته ها و حتی چهره ها معلومه، یعنی داد میزنه. چرا که هر چیزی که نوشته میشه انرژی خاص خودش رو داره و همین طور حالت روانی فرد رو هم میتونه نمایان کنه.
دلخور نباشید ملودی عزیز ما، انرژیتون رو نسوزونید💖 هرچند که میدونم شما مثل خیلی از عزیزان دیگه محکم تر و استوار تر و پرانرژی تر از این حرف ها هستید که منِ نوعی بخوام اینو بگم.
چرا که به گفته ی ویلیام جیمز:
امواج خروشان سطح اقیانوس هرگز سکون و آرامش آن را بر هم نمی زنند
🌹🌹🌹
02 بهمن 1401 پاسخ تشکر
26 تشکر شده توسط : Mahmood.R سالمی
"عباس جعفری" را خدا بیامرزه... ۲۰ سال پیش که وبلاگ می نوشتیم، او مسیحِ ما بود.
یکبار که مثل تو آزُرده بود از کم سلیقه گی ها، اینجور نوشت؛

(((( ⁠⁣پرسيدم: چند ساله که به کوه ميري؟ گفت: سه ماه، اما دماوند را سرعتي، چهار ساعت و بيست دقيقه بالا رفتم!!
با خودم فکر کردم پس نتوانسته سَرِ راه، مَش احسان را بپرسد که کمر دردش خوب شد يا نه!؟ حتما تو راه، وقت نکرده تا ببينه آب چشمه اي که از "سُرخه لَت" مياد، هنوز به چادر نشين ها ميرسه؟ يا بازم قطع شده و گوسفندا تشنه اند.
حتما ندیده قندیل های آبشار یخی، تو نورِ آفتابِ عصر دماوند ميرقصند، درست اون موقعي که قوچ های وحشي ميان تا بِرَن تو "کافردرّه" شبو صبح کنن... داشتم فکر ميکردم، که اون پرسيد: شما تو مجله کوه آشنا ندارين رکوردمو ثبت کنم؟ آخه از وقتي "آقا جلال" مُرده، يکي بايستي جاشو بگيره!! ...
سر بر ميگردانم ! "دماوند" از پشت دود و مه لبخند ميزد ))))
.
تا بوده همین بوده ملودی جان... این دوگانه ی عقل و احساس... این دوگانه ی سطح و عمق. که این بی احتیاطی ها و کم سلیقه گی ها از همین دوگانه هاست ... اون مدینه ی فاضله، که لیاقت ذاتِ دُرُستِ تو را داره، مثل معجزه دست نیافتنیه... اما جامعه خوب را باید پروراند... دلسرد نباید شد. برای همین بود که دائم می گفتم "غیبت ممنوع"... کمرنگ و سرد شوید همین می شود... قافیه را میبازید.
در جامعه ی کوهنوردان هم، همین مدل دوگانگی ها بوده و هست. آنجا هم عده ای فقط جنبه ی ورزشی اش را کار دارند، در مقابلِ آنهایی که در کوه، شکوه طبیعت را هم می جویند.
.
* عباس جعفری، [کوهنورد، عکاس و نویسنده] را سال ۸۸ از دست دادیم. یادداشت هایش در وبلاگِ "آزادکوه" (azadkooh.blogspot.com) هنوز برای بعضی از ما محلِ رجوع است.
عباس، ایتالین سایپرسِ ما بود، آنهم نسخه اصلی... هرکس داره از قدیم داره و گهگاهی بهش رجوع می کنه.

[EDITED] 1401/11/04 19:33
03 بهمن 1401 پاسخ تشکر
32 تشکر شده توسط : Mahmood.R rahil tagi
آقای محسن سلام. بسیار بسیار لذت بردم. واقعا ممنون 🌷🌹 اون قسمت که چند خطی از جناب آقای جعفری بزرگوار دوست شریف و پاک سرشت خودتون نوشتین خیلی برام تاثیر گذار بود و از درگاه خداوند دانا برای ایشون آمرزش و آرامش رو طلب میکنم و برای شما و همه ی دوستان چه اونهایی که مارو دوست دارن و چه نه ارزوی سلامتی دارم. امیدوارم خدای عادل از سر تقصیرات و خطا های همه ی ما بگذرن 🌻:)
03 بهمن 1401 پاسخ تشکر
20 تشکر شده توسط : Mahmood.R rahil tagi
از آن دور دورها...! از پشت کوه‌ها می‌آییم. از آن طرفِ اسمِ دهات. کوچه‌های خیال‌ِ ما همیشه مستعمره‌ی باران است. با بخاری‌هایِ نفت‌سوزِ بداخلاق بی‌شمار خاطره داریم و استخوان‌مان بوی دود، گزنه، علوفه و گل‌ولای می‌دهد. در باد و طوفان می‌توانیم آتش روشن کنیم. تعدادی افسانه‌ی محلی در سر و به گل‌سنگ‌ها توجه ویژه‌ای داریم. کمی نوشتن می‌دانیم. در املا و انشا نمره‌ی قبولی می‌گیریم ولی اگر بپرسند دو بعلاوه دو به‌عمد می‌گوییم صد و هفتاد و سه. سپس مارا با خط‌کشِ چوبی تنبیه می‌کنند! خجالتی هستیم. اگر کسی در چشم‌های ما زل بزند و چیزی بپرسد سرخ می‌شویم. گاهی کبود. لکنت می‌گیریم. شاید حتی باد کنیم بمیریم برای خودمان. کسی هم از مرگ‌مان باخبر نمی‌شود. دستِ خودمان نیست عادت کرده‌ایم بی‌سروصدا جان بسپاریم که چنین بود رایِ جهان‌آفرین! در خیابان با اتومبیل‌هایی که خیلی خارجی و زیادی مشکی هستند می‌خواهند از روی ما رد بشوند. در چنین شرایطی دست‌پاچه می‌شویم و بی‌اختیار می‌گوییم : بِ بِ بِ ببخشید. جبرِ شما دوچندان و ظلم عالی مستدام!

به شیمی عطر مسلط نیستیم. به فروشگاه‌ها برای عیارسنجی رایحه نمی‌رویم. از توقف‌تولید عطرها بی‌خبریم. با استشمامِ دو یا دوهزار رایحه متوهم نمی‌شویم که جاندارِ نظرکرده‌ای هستیم. از عطرها 'صحبت' نمی‌کنیم. دورهمی‌ با چنین موضوعیت نمی‌رویم : بیا این‌رو بو کن. چه بویی می‌ده؟ اسطوخودوسِ انتلک‌توئل! آفرین شیخ‌الدماغ بزرگوار. حالا این‌یکی. ×تو می‌دونی؟ +بوی بوالهوسیِ یک پخمه‌ی فکل‌کراواتیِ خودفریفته در فصلِ جفت‌گیری؟ ×نخیر. +بوی خاک گلدان ماتیلدا بعداز مرگ لئون؟ ×خیر. بوی تن کفتار به‌همراه آکوردی از پلشتی، تعفن و لاشخوری! حضار : براوو. فبیولس! وَاوو استاد شما از اَبَربینی‌دارانِ معاصر هستید. مرسی ماندانای عزیز. آخر شب کجایی؟ هرجا شما باشی استاد! ماهان شکوری همیشه برروی پله‌های کنسرواتوار تهران می‌نشست و گیتار می‌نواخت. یکی از او پرسید چرا این‌کار را می‌کنی؟ گفت من کلا گیتار می‌زنم که مخ بزنم! دربابِ چرا زدن و چگونه یک نرِ غالبِ کندذهن باشیم! بله. این‌‌جور جاها نمی‌رویم و روزانه وُ روتین از عطر استفاده نمی‌کنیم. تالیف را ارزش‌مند و مولف‌ را محترم می‌دانیم. معتقدیم کار را باید کاردان انجام دهد و تخصص نیاز به متخصص دارد. از این‌رو بلوف نمی‌زنیم که آکورد کهربا چگونه اُوردوز می‌کند، کومارین توهم وانیل دارد یا خیر. جنبه‌های چرم‌بوی شالیمار از کجا می‌آید و از لحاظ عطرسازی چه شباهتی با میتسوکو دارد یا در دومی آلدهید چه کاری انجام می‌دهد. این‌که نُرلیمبانول اتمسفر عطر را خشک چوبی امبری می‌کند. اجزای سنبل‌ختائی اثری نزدیک‌به مشک و آیونون‌ها رازهای مگو با بنفشه دارند! اما به پیش‌فرض‌هایِ سبزِ برآمده از صمغِ زردِ گالبانوم می‌اندیشیم و می‌آموزیم زردیِ امروز نطفه‌ای سبز را آبستن است! از پشت کوه‌ها می‌آییم؛ کارآزموده نیستیم و دوست داریم ژان‌پیئر ژونه را ببینیم و شخصا از ایشان بابت این‌که برای نقش املی پولان، اودره توتو را انتخاب کرد تشکر کنیم! نابلدی را هم دوست داریم و درکنارِ تنفس، آب، پاییز، باخ، قهوه، گیسوی سرخ، بوسه‌ی اتفاقی، نوازش دیرهنگام، دوست‌ت دارمِ ناگهانی، قصرهای ادینبرو، چای، شیرخشک، پفک‌نمکی، تنباکوی ویرجینیا و چند موردِ دیگر، 'ندانستن' را یکی‌از مهم‌ترین عوامل بقا می‌دانیم! ما هم باور داریم که بودِ آدمی مهم است نه نِمود او! با رایشنباخ هم موافق هستیم که ما هرگز اشیاءِ عینیِ خارجی را درست و دقیقا آن‌چنان‌که در عالم عیان هست مشاهده نمی‌کنیم. بلکه با مقداری تحریف؛ و این مهم ناشی از نظرگاهِ وابسته و نسبیِ ما می‌باشد! از پشت کوه‌ها می‌آییم. همان‌جا که قندیل‌های آبشار یخی؛ عصرها؛ در نورِ سرخِ آفتابِ دماوند می‌رقصند. از آن دور دورها...!


این‌یکی بماند در قلب عطرافشان تا به‌همیشه. برای عباس جعفری و تمام مردانی که سرخ را با سیاه تاخت نزدند! در این فکر بودم که ای‌کاش من‌هم قایقی داشتم! کسی صدایم زد... برگشتم و دیدم دماوند از پشت دود وُ دوری وُ مه لبخند می‌زند...!
03 بهمن 1401 پاسخ تشکر
41 تشکر شده توسط : ابوالحسن Lord Vader
مسیحا جان
متاسفانه هنرمند توی ذهن ما ایرانیا شده همون ادا بازیا!
موی فرفری و ناخن بلند و یه سیگار گوشه لب و جملات نیچه و غرغر اینکه ما جهان سومیم و عقب مونده!

تو ک از جنس اینا نیستی و میگی ک عشق اینو داری "زمستون بشه بغل خیابون کنارِ یک آتشِ اتفاقی و غریبه بایستیم" ،
پس معلومه درست شناختیم تو رو و تازه پیدات کردیم!

خواهشا از کمد بیا بیرون مسیح عزیز 🙂🌹🌹
04 بهمن 1401 پاسخ تشکر
23 تشکر شده توسط : حکایت دوست Mahmood.R
من که چیز زیادی از نوشته تون نفهمیدم ولی قشنگ بود
04 بهمن 1401 پاسخ تشکر
4 تشکر شده توسط : مسیح بسته شده TIMELESS
معلوم است که دوستش داریم... اما اینجا زمین بازیِ ما نیست.
ما... تکلیفمان معلوم است... به قولِ او "از آن دورها...! از پشتِ کوهها می آییم. از آن طرفِ اسم دهات"
بعد از یک ماه گذراندنِ پیکِ کاری، یک هفته ایست سخت بیمار شدم... غریبه که نیستید، بَد مریض هم هستم! قول داده بودم که بعد از سبک شدن کار، مفصل به گوشه کنارهای سایت که کمتر فرصت کرده بودم، خصوصا "اینجا هرگز" سَر بزنم و بخوانم و قابل دانسته شوم حتی بنویسم... پنجشنبه بود یا جمعه نمی دانم... معلوم بود اتفاقی افتاده... سعی کردم از نوشته ها بفهمم که چه شده، ولی اصل موضوع را نفهمیدم... و هنوز هم نمی دانم که "آخر مگر چه گفته؟؟؟"
دوستانم... قطارِ عطرافشان می رود... در ده سال اخیر بالا و پایین زیاد دیده. پُر مسافر و کم مسافر... اما می رود. مدیریت این قطار را همیشه تحسین کرده ام و اکنون هم باور دارم که یقین، دلیل مشخصی وجود داشته... پس آرام باشید و ایمان داشته باشید. منتظر و امیدوار باشید که دوباره به روزهای خوبمان برخواهیم گشت در همین قطار دوست داشتنی...
25 بهمن 1401 پاسخ تشکر
26 تشکر شده توسط : Mahmood.R امیر علوانی
یکی از بهترین کامنت هایی که در عطرافشان خوانده ام. افسوس که انگار رفته اید و دیگر نمی نویسید.
12 مرداد 1402 پاسخ تشکر
4 تشکر شده توسط : امیر علوانی nazanin

7
رایحه
9
ماندگاری
8
پخش بو
10
طراحی شیشه
مردی که یه اتیکت به پیشونیش چسبونده و روش نوشته: I`m fuckin fabulous
یعنی بیشتر از اینکه دیگران بهش بگن فبیولس، خودش به خودش میگه.
خودشیفته ی تمام عیار که با رفتارش و حرفاش همرو کلافه می کنه و بعد با لبخند عریضی بهتون خیره میشه و حس یک برنده رو به خودش می گیره.
راستش مردی رو با همچین خصوصیاتی می شناسم و هرچی فکر کردم دیدم این عطر به طرز عجیبی بهش میاد و برازنده اشه. 34 به بالا، کت و شلواری، برون گرا، سرش رو هم کمی بالاتر از حد متوسط می گیره و کمی زیر چشمی بهتون نگاه می کنه، به همه هم متلک می اندازه و اگه حرفی بهش بزنی با همون لبخند های عریض معروف بهتون نگاه می کنه و میگه: مگه دروغ میگم؟
بنظرم شبا قبل از خواب، یه نیم ساعتی جلوی آینه ژست می گیره و میگه: Oh my me! به خودش هم کلی می رسه. ازوناست که کلی ماسک و محصولات پوستی داره. هرچقدر من هیچ سررشته ای از این چیزا ندارم، جناب فبیولس داره:)
هیچ بعید هم نیست تو کلینیک های زیبایی دیده بشه:)
آقای فبیلوس شرمنده:)

[EDITED] 1401/12/13 21:24
13 اسفند 1401 پاسخ تشکر
41 تشکر شده توسط : Mercedes آماتور 2
:)))) عالی بود. جنسیتی شد ولی خیلی کافی بود در وصف این رایحه
14 اسفند 1401 پاسخ تشکر
5 تشکر شده توسط : IRRO rahil tagi
سلام خانم رجبی ممنونم
ولی اصلا قصدم این نبود که موضوع جنسیتی بشه:)
بیشتر می خواستم با فبیولس شوخی کنم
مرسی بازم؛)

[EDITED] 1401/12/15 11:15
14 اسفند 1401 پاسخ تشکر
10 تشکر شده توسط : پرنیان رضا یگانه
سرکار خانم نازنین با درود
سوای شوخی که با فابیولس کردید خداییش هرچی به مغزم فشار آوردم که این توصیفات خودشیفتگی شما به کی میخوره (اصلا به روی خودم نیاوردم البته چون احتمالا بعدش باید به خودکشی و یا جلای وطن فکر میکردم!!) فقط یه تصویر اومد تو ذهنم:
گولتیری بزرگوار
شاد و پیروز باشید
15 اسفند 1401 پاسخ تشکر
14 تشکر شده توسط : پرنیان امیر رنجبر
سلام جناب عطردوست
سلام سرکار خانم نازنین
عرض ادب و احترام

از باب شیطنت و متلک انداختن و اون لبخندهای عریض دقیقا شخصیت آقای گوالتیری را میشه تصور کرد ولی یادمون باشه گوالتیری همون آدمی هست که لاین عطرهای اورتو پاریسی رو از طبیعتِ باغ پدربزرگش آقای پاریسی در کنار درختان و گیاهان و خاک و کودش الهام گرفت ، به همچین آدمی ماسک و محصولات پوستی نمیچسبه ، البته گوالتیری به جای اصطلاح oh my me با همون لبخند عریض میگه !pardon me ‌
به نظرم یه شخصیت ویلی ونکایی با لباس چرمی با کیفیت با بوی هوس انگیز چرم در پشت این تعریف قرار میگیره.
15 اسفند 1401 پاسخ تشکر
21 تشکر شده توسط :  Someone Out There Saba  🄼🄾🄽🄰
ایرج گرامی با درود
آقای گولتیری یه عکسی دارند با ریش کاهنی، موهای آنکادر کرده، سری رو به بالا در حالیکه داره جلو را نگاه میکنه و مخصوصا با دماغ پینوکیویی فوتوشاپ شده که خیلی به نظرم جالب بود و حرف داشت. وقتی این ویژگی‌های مورد نظر خانم نازنین را میخوندم ناخودآگاه یاد اون عکس افتادم.
غرض به هیچ عنوان توهین یا جسارتی به کسی نبود چه آقای گولتیری، تام فورد و یا هرکس دیگری، صرفا یه لحظه شوخ طبعی ام گل کرد و اون را نوشتم. واقعا من دیگه ازم گذشته بخوام برای عطری یا برندی تعصبی به خرج بدم. ساخته های آقای گولتیری هرچند باب میل من نیستند ولی در این که ایشون یک نابغه تمام عیار است شکی درش نیست. اما اینکه ایشون از محصولات پوستی استفاده میکنند یا نه بازم به نظرم گویای مورد خاصی نیست، اگر در حد روشور و افتر شیو و ضد آفتاب تو گرمای ظهر کارگاه‌های عمرانی باشه من خودم به گناه خود اعتراف میکنم تازه این عطر را هم بسیار دوست دارم.
چیزی که من خیلی ریز خواستم بگم این بود که دنیای ما آدمها و به طبع، عطرها که مخلوقات ما ادمها هستند آنقدر پیچیده و لایه لایه و حتی ناشناخته هست که نمی شود یک حکم کلی در مورد ویژگی‌های یک عطر و استفاده کننده های آن در نظر گرفت و خیلی وقتها تضادهای عجیب و غریبی در وجود ما به چشم می‌خورد که از قضا به داوری من از زیبایی هاست و جهان ما را از کسالت و یکنواختی در می آورد و ما را بیشتر به فکر وا میدارد. هیچ پدیدهء خوب یا بدی وجود ندارد این افکار، احساسات و تجربیات ماست که به آنها برچسب می‌زند و همین است که یک نفر یک عطر را در نهایت زیبایی و گمشده خود تلقی می‌کند و یک نفر دیگر حتی قادر به تحمل آن نیست و جالب اینجاست که هرکدام به فراخور خود آن عطر یا پدیده را واجد بهترین ها و یا بدترین ها میبیند یا اینکه ما از رفتار و سکنات یک نفر چندان خوشمان نیاید و او یک عطری را استفاده کند و ما هر کجا آن عطر به مشاممان بخورد یاد آن حالات و ویژگی‌ها بیفتیم. یا چه بسا یک عطری که بسیار دوست داریم وقتی استفاده اش همزمان با رویداد یا حادثه ناگواری باشد به احتمال زیاد دیگر آن حس سابق را به آن عطر نداشته باشیم، اینجا خصوصیات عطر تغییر نکرده بلکه ذهنیت و ناخودآگاه ماست که عوض شده است.
از بابت طولانی نشدن پوزش میخواهم. قصد جسارت به هیچ کس نبود و صرفا نظرات شخصی هستند که شاید درست هم نباشند.
با آرزوی شادی تندرستی برای همه دوستان و همراهان
15 اسفند 1401 پاسخ تشکر
16 تشکر شده توسط : محسن علی رشوند
سلام جناب عطردوست
عرض ادب و احترام

اصلا فکر نمیکردم متن من انقدر باعث سو تفاهم بشه!!!
عذرخواهی بنده رو بپذیرید!
من با خوندن متن خانم نازنین و تشبیه شما فقط مشتاق شدم در این بحث شرکت کنم ، باور بفرمایید اصلا بحث دلخور شدن نبوده ،
بیشتر مایل بودم اون شخصیت رو به توصیف خانم نازنین و فضای واقعی عطر نزدیک کنم ، یک حس منحصر بفرد از بوی چرم ، این چرمِ شگفت انگیزِ لعنتی...

ارادتمند تمام دوستان

[EDITED] 1401/12/17 11:05
16 اسفند 1401 پاسخ تشکر
18 تشکر شده توسط : derrick محسن
ایرج خان گرامی با درود دوباره
آقا شما عزیز و استاد ما هستی، هیچ دلخوری یا سوء تفاهمی نبوده و نیست و کاملا متوجه بی غرضی شما شدم.
همونطور که عرض کردم ازمن گذشته تعصب یک عطر یا شخص و حتی عقیده ام را داشته باشم (به اندازه کافی عقاید مزخرف و نادرست و توهّم دانایی داشته ام که بدانم امکان دارد عقاید اکنونم نیز به آن سرنوشت دچار شوند). از قضا من فکر کردم احتمالا چون شما و خانم نازنین به ساخته های آقای گولتیری علاقه دارید شاید از بابت اون تشبیه کمی دلخور شدید که اگر اینطور است بنده پوزش می خواهم.
این مورد شخصیت دادن به عطرها و ارتباط آن با شخصیت مصرف کننده آن برام جالب بود و منم صرفا خواستم نظر خودم را بنویسم اما واقعیتش نمیدونم چرا این روزها دل بیشتر آدمها از پوست پیاز هم نازکتر شده و ابراز مخالفت بدون دلخوریِ طرفین سخت اتفاق میفتد. به هرحال خوشحالم که این بحث اینطور پیش نرفت.
ارادتمند تمامی دوستان و همراهان گرامی
17 اسفند 1401 پاسخ تشکر
17 تشکر شده توسط : Amirhossein کامبیز سخی
سلام آقای عطر دوست و آقای روحانی
نه آقای عطر دوست ناراحت چرا:)؟ اتفاقا کلی خندیدم سر متن شما و از گفت و گویی که اینجا رخ داد بسیار لذت بردم و همه رو با لبخند می خوندم.
چقدر زیباست که دو نفر در کمال احترام نظرشون رو میگن حتی اگر در قسمتی از اون مخالفتی داشته باشن، بدون کنایه و تکه پراکنی:) در نهایت صمیمیت و مثبت بودن:)
بسیار عزیزید و امیدوارم خدا حفظتون کنه:)

[EDITED] 1401/12/17 12:21
17 اسفند 1401 پاسخ تشکر
17 تشکر شده توسط : آلالیتا Amirhossein
چرا باید همیشه تیپیکال در نظر بگیریم واسه هر عطری، شما یه پسر با شلوار جین و هودی و دکتر مارتین با بوی فاکین فبیولس رو در نظر بگیر ، یا یه مرد لمپن سیبیلوی پولدار قد بلند موفرفری با همین بو، این آقا که شما گفتی ولی نه، آدمی که خودش گاد خودشه کلینیک زیبایی نمیره، اونی که شما میگی به نظرم جلو آینه ادا میاد و عطرشم یا آمواج اینترلوده یا شیخ ، از اینا که ظهر تابستونم اینترلود میزنه و منتظره بقیه بگن آقا عطرت چیه و امیدوارم تو این توصیف منظورتون گوالتری نباشه
22 فروردین 1402 پاسخ تشکر
7 تشکر شده توسط : Mercedes غزال
سلام آقای ولدخانی
ببینید هر کامنتی که منِ نوعی ذیل عطری اون رو میزارم، به هیچ عنوان نباید اصل و مبنا در نظر گرفته بشه. و فردِ خواننده همچنین نباید خیلی زوم کنه روش، چرا که تماما زایده و برگرفته از تراوشات ذهنِ خودِ من هست و مختصِ به برداشت و دیدی که شخصا دارم. در نتیجه باید خوند و گذر کرد.
و اینکه خیر، گوالتیریِ طفلکی که همچین آدمی نیست:)

[EDITED] 1402/01/23 03:26
22 فروردین 1402 پاسخ تشکر
16 تشکر شده توسط : آماتور 2 rahil tagi
راستشو بخواین من که به شخصه این عطرو تا حالا امتحان نکردم و فقط دوست داشتم نظراتو دربارش بخونم. ولی بحث جالبی اینجا پیش اومده و دوست داشتم منم نظرمو درباره ی این خود شیفتگی بگم (اگر میخواین بخونین این متن هیچ ربطی به عطر نداره و بیشتر جنبه ی روانشناسی داره). خود شیفتگی و غرور خیلی با خود دوستی و اعتماد به نفس فرق داره. فردی که خودشو دوست داره و اعتماد به نفس داره همون‌طور که ارزش و لیاقت خودشو می‌دونه نه تنها به کسی اجازه نمیده باهاش کمتر از توقعش رفتار شه بلکه همون احترام و ارزش رو برای دیگران قائله. این افراد افرادی هستن که از خود شناختی به خود دوستی رسیدن و تنها افرادی هستن که واقعا‌ً میتونن عشق واقعی رو درک کنند. چون تا خودتو دوست نداشته باشی چطور میتونی کس دیگه ای رو دوست داشته باشی؟ :)
ولی افراد خودشیفته و خودخواه و خودبین و مغرور..‌‌. توی
روانشناسی به این افراد به اصطلاح میگن نارسیسیست Narcissist. نارسیسوس در داستان های اسطوره های یونانی پسر خدای رود ها سفیروس و یک پری به اسم لیریوپ، به زیبایی معروف بوده. این پسر روزی توی آب عکس خودشو میبینه و بی اطلاع از اینکه اون تصویر خودشه عاشق تصویر توی آب میشه و اینقدر خیره میشینه تا توی آب میوفته و غرق میشه. داستان قشنگ و پر استعاره‌ایه برای توصیف این افراد. افرادی هستن که نه تنها اصلاً برای خودشون احترام قائل نیستن، بلکه هیچ وقت از خودشون بودن خوشحال نیستن و به خاطر همین به خدمت ها و نظرات دیگران نیاز دارن تا اون سیاه چال داخل خودشونو پر کنن و البته مخصوصاً همون افرادی که مدام غرورشونو تغذیه میکنن و اون تهی درونشونو با کمر خم کردن پر میکنن برای این افراد پله ی ترقی ای بیش نیستن. این آدما مدل های خیلی مختلفی ظاهر میشن، حتی به شکل پسر و دختر هایی که از طرف مقابلشون مدام تعریف و تمجید میکنن ولی فقط برای اینکه مطمئن شن قربانیشون توی دامشون میمونه. و البته خیلی از ماها خصوصیاتی داریم که ما رو شبیه این آدما می‌کنه.
31 فروردین 1402 پاسخ تشکر
14 تشکر شده توسط : آماتور 2 روشان
تقصیر من نیست ، رو هر چیز که دوس دارم گارد دارم و فاکین فبیولس هم جز فیوریتای منه، اصلا هم دوست نداشتم آدمی با اون خصوصیات که شما گفتی فاکین فبیولس بزنه😅اما الکسیر ساواژم بهش میاد هر چند اونم عطر خوبیه
25 اردیبهشت 1402 پاسخ تشکر
7 تشکر شده توسط : فاطمه فیضی Perfumex

سلام بر دوستان عزیزم!
امروز دیگر ما قادر به تشخیص مرزهای فریب خوردنمان نیستیم!
گاهی خودمان هم دوست داریم فریب بخوریم!
صدای تشویقها که بلند شد شاخک های مان را میچرخانیم و چند روز بعد میبینیم وسط عطرفروشی ایستاده ایم و بطری را در دستمان بالا و پایین میکنیم!
ته دلمان راضی نیست!
ما شاه عریان را دیده ایم ولی جرئت فریاد زدن نداریم!
به مغزمان رجوع میکنیم به ما می‌گوید اگر خوب نبود پس دلیل این تمجیدها چیست به دل گوش نکن حتما نمی‌فهمد!
اینها هنوز برای خریدن آن عطر کافی نیست ما به یک شریک جرم نیاز داریم!
لبخند فروشنده و تاییدش کار دلمان را میسازد حالا ما تنهایی اشتباه نکرده ایم.
روزهای آینده که آن عطر را اسپری میکنیم به خیالمان بوی فوق العاده ای میدهیم اما هر روزی که میگذرد کمتر فریب میخوریم در نهایت دیگر فریب کارساز نیست!
آن عطر به کنجی از میز انداخته میشود و خیلی خیلی کم از آن استفاده میکنیم آن هم به دلیل اینکه بهای زیادی برای آن پرداخت کردیم!
نمیدانم فابولوس آن عطر فوق العاده که همه میگویند هست یا نه!
ولی برای دل من تنها یک عطر خوب معمولی است!
...
نکته دیگه اینکه نمیدانم کدام عقل سلیمی آنرا یونیسکس معرفی کرده البته برای دنیا ما که تشخیص جنسیت ها و مرزهای آن دارد رنگ می‌بازد حتما فابولوس مناسب خانمها هم هست!
برنده اما آن سازنده است که اینرا هم به آقایان میفروشد و هم به بانوان!
22 فروردین 1402 پاسخ تشکر
27 تشکر شده توسط : پارسا نیا Shahrokh

درود خدمت دوستان
ديشب با يكي از دوستان عطرافشاني صحبت ميكردم راجع به همين كار و اصرار بر خريدش. من قبلا تست كرده بودم و چندان براي من هيجان و زيبايي خاصي نداشت. نه اينكه بد باشه ولي انقدر هم واو نيست .امروز دوباره براي تست پوشيدمش ولي باز هم نظرم تغييري نكرد. واقعا اين قيمت براي اين كار توي اين اوضاع نا بسامان باز هم خيلي بالاست و ارزش خريد نداره. اگر نصف اين مبلغ ميبود ميشد در موردش فكر كرد.
07 دی 1401 پاسخ تشکر
25 تشکر شده توسط : M.KH  Someone Out There Saba

مردی با کت چرم ضخیم شلوار مشکی شق و رق…
موهای نسبتا بلند و صاف
عینک آفتابی کائوچویی …
لبخندی مرموز…
پشت میز کنار پنجره یک رستوران لاکچری ، عبورر و مرور ماشین‌های خیابان…
صدای پچ‌پچ رهگذران پیاده رو…
لیوان‌های شامپاین روی میز…
دست زیر‌چانه و نگاهی خیره…
غرق در فکر ، بی تفاوت به صحبت‌های زنی در آن سوی دیگر میز …
صدای آژیر بیهوده خودرو…
شکستن عایق بی‌توجهی مرد …
نگاه توجه‌وار مرد به خیابان …
و…


(پ‌ن : سلام و درود خدمت عزیزان ، هرچند از شخصیت مرموز و درونگرای این عطر بگم کم گفتم، همنشین خوبیست برای شب‌های تنهایی…)
09 اسفند 1401 پاسخ تشکر
25 تشکر شده توسط : فربد فریدی امیرحسین دانشپور

حالا که زمستون رفته و نم نمک بهار داره میاد ، بهاری که البته اونقدرها هم بهار نیست...!
فصل خداحافظی هم کم کم شروع میشه ، با کی؟ با رایحه هایی که همدممون بودن، کنارمون بودن ، موقع تلخی ها دستشون روی شونه هامون بودن و با حرف هاشون بهمون امید میدادن، موقع خوشی ها هم تو بزم ها یکه و تنها میدان داری میکنند الحق هم که چه زیبا صحنه گردانی میکردن،همچون عروسک خیمه شب بازی که نمایشش اعتبار و افتخاری بود واسه صاحبش.
رایحه هایی که دلبری میکردن و تو زمستون خدا بذر محبت میکاشتن و صمیمیت درو میکردن.
واسه من نوعی حداقل ، یکیشون همین جناب تام فورد فاکینگ فابولوس بود،خیلی هم بود.
این آخری ها چندباری گله کرد، ناراحت شد، دل و دماغ کار نداشت ، علت رو جویا شدم گفتش که "خیلی ها خصوصا کسانی که دستی بر آتش دارند، انکار میکنند منو، قلم هاشون در جهت فرسایش هست، اگرم فرسایش نیست نشانی از حرارت مهر و محبت درونش نیست." البته که هر کس اختیار قلم و تفکر خودش رو داره و سلایق و علایق که زوری نیست فاکنیگ عزیزم اما ...

صحبت از "تمام دنیا یک طرف، تو یک طرف عزیزم" و اینکه این دیگه بهترین عطر دنیاست و بقیه ول معطلند واقعا نیست ولی شایستگی و دلربایی این جناب از خیلی ها بیشتره،عطر ها و برندهایی هستن که خیلی بهشون پرداخته شده و امواجی از تعریف و تمجید روانه شده بسمتشون اما فاکینگ فابولس هم بنظر من حداقل دست کمی از این دوستان نداره که اگه به دل ما باشه که حتی میتونه یه سر و گردن هم بالاتر باشه از یه سری هاشون.
وقتی تو سرمای شب های این زمستون سرد، جناب فاکینگ فابولس همراه ما میشد ،به آنی یه گرمای لذت بخش کل مسیر رو میپوشوند، گاها شده که فقط دوست داشتم تو همین هوا باشم که لذت ببرم ، بیشتر لذت ببرم از این چرمینه جذاب رام شده.
حقیقتا احساس میکنم با توجه به کامنت هایی که اغلب به سمت منفی (نسبت به این عطر ) هستند ، نیاز به کامنت های مثبت بیشتری هست شاید خیلی ها(همونایی که تو ستون عاشقم و میپسندم رد پاشون هست)، از کامنت های غیر مثبت ترسیدن و نظر خودشون رو تو دل خودشون نگه داشته اند و بیانش نکردن اما میبایست یه تقدیر میشد از این عزیز،مزین به لوح تقدیر ، که خیلی وقت ها خرج یه بخاری سیار رو از دوش ما برداشت.مرسی لعنتی دوست داشتنی و سفر (بخوانید خواب) تابستانیت بسلامت.
(این سیاهه به هیچ وجه من الوجوه به نظرات هیچ عزیزی اشاره نداره و نه در رد یا تایید نظریست).
03 فروردین 1402 پاسخ تشکر
25 تشکر شده توسط : مهربد  امیرحسین

10
رایحه
6
ماندگاری
7
پخش بو
9
طراحی شیشه
یه روز سرد زمستونی اوایل دی ماه،دور وبرای ساعت 3/4 بعدازظهر و از اون سرما های سرد و دوست داشتنی که سرما دوست هارو سرحال و سرزنده میکنه.و من که پر انرژی و مطمئن از خود داشتم میرفتم دفتر برای کار، قرار بود حدودا نیم ساعتی نوید دوست عطر بازم رو ببینم و برم دفتر وکالت.جلوی مترو توحید و در حال پز دادن رایحه عطری به نوید بودم و سرخوش و مغرورانه بهش میگفتم: میبینی چه حسی قدرتی به آدم میده؟ حس یه ادم بلدِ کار و جدی موقع کار ولی شوخ و پایه و باحال ولی به وقتش. بعد نوید یه تستر از یه عطر بهم داد. بویی که تاحالا نشنیده بودمش و اولین بار بود که یه عطر رو دوست داشتم هی بو کنم. نه شیرین و زننده و نه زیادی سرد و حوصله سر بر. اصل جنس. حالا فکر کن حتی الان اسم اون عطری که داشتم باهاش پز میدادم یادم نیست. تام فورد فاکینگ فابیولس. همون شد هدیه تولدم ، و چه عجیب هدیه ای که از پروسه ی سخت دنبال عطر خاص گشتن نجاتم داد. اسمشو که گفت رفتم تو فکر . گفتم حس 007 رو بهم میده از نظر بلد بودن کارش. ولی در عین حال ،آدم خشک و بی مزه ای نیست. یه هو تو ذهنم اومد،این همون ادمیه که من میخوام باشم یا شاید هم هستم.یه ترکیبی از خودشیفتگی و درعین حال شیطنت های خاص و مخفی (که البته بعدا با افزایش جسارت و اعتماد به نفس بیشتر ابراز میشه)، یه چیزی شبیه جیم کری . اصالتش و همزمان دیوانگی و نبوغ غیر قابل انکارش. این عطر مثل یه ادمیه که نکه به ذات اعتماد به نفس داره بلکه اعتماد به نفسشو تو روزگار به دست آورده. و این موضوع دقیقا تو گذشت و گیرا تر شدن رایحه ش مشخصه. یه ادمی که اول خشکه و دافعه داره. بعدا که ازش خوشت میاد و میری تو عمق شخصیتش جالب و متفاوته و در اخر که میای عاشقش بشی میمیره. بعد مدتی از تست کردن و نظر خواستن از دیگران در مورد این عطر خبر خوشحال کننده برام این بود که همه پسند نیست و ادمایی که تاییدش کردن کمتراز ادمایی بودن که ردش کردن اما کسی نبود که براش زننده باشه و اذیتش کنه ،پس امیدوارم که همه گیر و تکراری نشه. چون این خاص دوست داشتنی برام تبدیل به امضا شده. برای من تفاوت وخاص بودنش رایحه اش انکار ناپذیره و 10 بهش میدم. ولی ماندگاریش اگر بیشتر بود میشد بیشتر از نت های پایانیش لذت برد. شاید قشنگیش به همینه.وقتی تازه عاشقش شدی ، عطر پریده .
09 بهمن 1401 پاسخ تشکر
24 تشکر شده توسط : سجاد ترسا Cheles
در پاسخ به خودم!
دیدی اینم با هایپ شدن مواجه شد و هرچی فروشگاه عطر بوده نسخه های ضعیف و کم کیفیتش رو فروختن و قراره هرجایی که میریم مشابه ای از این بو رو تو سرما حس کنیم؟
24 بهمن 1402 پاسخ تشکر
2 تشکر شده توسط : بابک سالمی

9
رایحه
9
ماندگاری
9
پخش بو
9
طراحی شیشه
تنها عطری که اسمش برازندشه
فاکییییینگ فبیولس :)
تنها عطری که وقتی اولین بار بوش کردم از شدت ذوق خندیدم
فوق العاده ، تک ، بهترین عطر برای منی که عاشق تلخی ام
من نه تو دنیای عطر بلکه تو دنیای خودم هم فقط چیزای تلخ رو میپسندم و از شیرینی زیاد متنفرم...
امضای منی که تلخم ، از درون ...
تلخ ، چرمی ، جذاب
پخش و ماندگاری بسیار عالی
بعضی عطرا نمیشه زیاد راجبشون صحبت کرد این از اون عطراس... فوق العاده اس ...
فقط به نظر من اولش خیلی تنده باید 10 الی ۱۵ دقیقه ازش بگذره تا لذت واقعی رو ازش بگیری ...
ارادت ، خوش بو باشید...
06 شهریور 1402 پاسخ تشکر
24 تشکر شده توسط : مهتا علی آرمانی
سلام عرض ادب میدونم ممکنه بی ربط باشه ولی من اولین باره میخام این عطر رو بگیرم سوالی که واسم پیش اومده بود اینکه عطر های 105 میلی و یا 50 میلی که از این عطر وجود داره جز عطر های فیک یا شرکتی محسوب میشه؟
16 شهریور 1402 پاسخ تشکر
1 تشکر شده توسط : متین جعفری
با سلام و ارادت خدمت شما
۵۰ میل اورجینالش هست اگه از جای معتبر تهیه کنید اما ۱۰۵ میل نشنیدم راستش نمیدونم !
داخل پرانتز بگم که فابیولس شرکت الحمبرا بسیار کیفیت قابل قبولی داره و نسبت به قیمتی که داره ، ارزش خرید بالایی داره...
موفق باشید
16 شهریور 1402 پاسخ تشکر
6 تشکر شده توسط : هاشم پور میثم معین خیاط
جناب جعفری عزیز
بین الاسد لتافه و فابیولس الحمبرا کدوم رو انتخاب میکنید ؟
31 شهریور 1402 پاسخ تشکر
1 تشکر شده توسط : متین جعفری
با سلام و ارادت خدمت شما
۱۰۰٪ سلیقه بنده فابیولس الحمبرا هستش و دارمش و عالیه...
ولی باز عطر و روایح سلیقه ای هستش....
موفق باشید
31 شهریور 1402 پاسخ تشکر
1 تشکر شده توسط : TIMELESS

سلام و عصر بخیر خدمت دوستان عزیزم:
این کار تام فورد شروعی جالب و خاص داره. حضور توام چرم و بادام در معیت نتی نیمه سبز و پودری در آغاز کار باعث شکل گیری رایحه ایی جذاب و خاص شده.به نظر من چرمی داغ و جذاب و بادامی به غایت تلخ در این عطر به کاربرده شده. کاری تقریبا گرم و نیمه سنگین که از اواسط نمایش خودش یکمی حال و هوای اسپایسی رو بروز میده. درای داون کار هم تلفیقی نیمه شیرین و کمی پودری و چوب گون داره که حضور مجدد چرم و نیز تونکا رو میتونید به وضوح حس کنید.در کل سبک جدیدی از رایحه های چرمی رو میتونید تجربه کنید با این کار تام فورد اما انتظار یک شاهکار یا رایحه ایی پیچیده رو نداشته باشین از فابولوس. قیمت بسیار نامعقول هست نسبت به جنس و نوع رایحه کار که بواسطه ادعای برند مزبور در بکارگیری مواد طبیعی با کیفیت بالا توجیح شده.
رایحه گرایش بیشتری برای استفاده آقایون رو داره ولی خانم ها هم با استایل و پوشش خیلی خیلی رسمی میتونن این کار رو استفاده کنند. ماندگاری خوب و معقولی داره و پخش آغازین کارهم تقریبا بالاست که به مرور زمان از شدتش کاسته میشه.
سالم و خوشحال باشین همه
23 بهمن 1400 پاسخ تشکر
22 تشکر شده توسط : امیرعلی نجاتی nazanin

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟