TOM FORD - Vanilla Se.x

تام فورد وانیلا سک.س

مردانه - زنانه
کد کالا : ATR-148121
نوع عطر : ادو پرفیوم
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی : شرقی وانیلی
عطار :
طبع : گرم
مشخصات تولید
نام برند : تام فورد
کشور مبدأ : ایالات متحده
سال عرضه : 2023
کد کالا : ATR-148121
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 760
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
تماس بگیرید
رای کاربران
  • عاشقشم
    6
  • نمی پسندم
    30
  • - 25 سال
    5
  • + 25 سال
    9
  • + 45 سال
    1
  • روزانه
    2
  • رسمی
    9
تعداد رای های ثبت شده : 73
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

وانیلا سک.س ــ عطری ذاتا اغواگر، همراه با یک طراحی باشکوه، سرشار از بازی‌های فریبنده میان نت‌های غلیظ و سرزنده وانیل. 

وانیلا سک.س مثل یک تجربه فراموش‌نشدنی است، نمادی از لذت‌های نفسانی که از معصومیت بسیار دورند. 

عطر وانیلا سک.س مثل بعضی از دیگر عطرهای خاص و منحصربه‌فرد تام فورد درون بطری‌ نمادینی قرار گرفته است که Private Blend نامیده می‌شود تا کاملا روح هنری و متفاوت خودش را نمایان کند. قسمت داخلی این بطری کرم‌رنگ و مات، و لایه بیرونی آن هم عسلی‌رنگ است. یک پلاک کاراملی‌رنگ هم روی بدنه بطری جای گرفته است که نام عطر را نمایش می‌دهد. بطری‌ 50 میلی‌لیتری و دکانتر 250 میلی‌لیتری وانیلا سک.س جزو کالاهای کاملا کلکسیونی و خاص هستند.بسیاری از تولیدات جدید این برند در کشور سوئیس تولید می شوند .

نوع عطر ادو پرفیوم
برند تام فورد
طبع گرم
سال عرضه 2023
گروه بویایی شرقی وانیلی
کشور مبدأ ایالات متحده
مناسب برای آقایان و بانوان
اسانس اولیه بادام
اسانس میانی وانیل ، روایح گلی
اسانس پایه دانه تونکا ، وانیل ، چوب صندل سفید
نمره کاربران
Vanilla Se.x-تام فورد وانیلا سک.س
رایحه
7.1
28 رای
ماندگاری
8
28 رای
پخش بو
7.8
28 رای
طراحی شیشه
8.6
28 رای
این عطر برای من یاد آور ...
محصولات دیگری از برند تام فورد
اخبار برند تام فورد
نظرات کاربران (34 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.
نت‌های عطر واقعا مورد علاقه‌م هستند و انتظار یه عطر گورماند وانیلی لطیف رو داشتم؛ از اون‌ جایی که توباکو وانیلا رو‌ خیلی دوست دارم، فکر می‌کردم از این یکی عطر هم خوشم بیاد.
اما این عطر به شکل بوی مقوای سوخته می‌داد و تیزی عجیبی داشت. بعدا دوباره امتحانش می‌کنم.
27 مهر 1404 پاسخ تشکر

اول که تستش کردم بوی بادم تلخ بسیار زیادی میداد که خورد تو ذوقم یکم دیگه ترکیب با وانیل شد و یکم هم بوی چوبی گرفت ... درکل خوبه بد نیست ولی نمیدونم چرا اسمش گذاشتن وانیلا سکس ؟ اخه هیچ خاصیت سک.سی و تحریکی نداشت !
ولی پخش بوی بالایی داره کلا برند تام فورد رو خیلی دوستدارم‌.
26 مهر 1404 پاسخ تشکر
3 تشکر شده توسط : Sadeq سورنا مقدم
سلام خدمت مروارید
جسارتا این واژه در فرهنگ آمریکا فقط یک معنا نداره و بودن این اصطلاح بر روی برخی عطرها یا محصولات دیگه میتونه معانی متفاوتی رو داشته باشه.
اما در برخی محصولات میتونه به این نکته هم اشاراتی داشته باشه که دارای پارامترهای اغواگری و جذبه جنسی هست.
جسارت بنده رو ببخشید💐
26 مهر 1404 پاسخ تشکر
4 تشکر شده توسط : حامد TIMELESS
درود
محمدرضا جان باید بگم در برندهایی مثل تام فورد و کیلیان که از این کلمات زیاد استفاده میکنند دقیقا منظور همون اغواگری و س ک س هستش منم اوایل فکر میکردم شاید معانی دیگه ای داشته باشه ولی بعدها فهمیدم دقیقا اشاره به اغوا و تحریک پذیری داره اسم گذاریشون...
26 مهر 1404 پاسخ تشکر
4 تشکر شده توسط : TIMELESS محمدرضا  رابعی نیا
سلام آقا حامد
ممنون بابت توضیحاتتون.
البته باید اینو بدونیم که اغواگری هایی که در قصد سازنده اون محصول هست با اون اغواگری که منه مصرف کننده از اون محصول در ذهنم شکل گرفته متفاوته.
یادم میاد دهه شصت در مورد یکی از محصولات جووان بنام s .ex appeal هم همین انتطارات وجود داشت.
انتطار یه چوب جادویی داشت مصرف کننده از این عطر و فکر میکردیم به محض اسپری اینکار تبدیل میشیم به کازانوا.
ولی خوب مواردی از این قبیل اشاراتی داره به اینکه در مواقع رمانتیک اینکار مطمئنا درصدی از جذبه رو واسه طرفین ایجاد میکنه.
شاد سلامت خوش تیپ و خوشبو باشید دوستان 💐
27 مهر 1404 پاسخ تشکر
2 تشکر شده توسط : TIMELESS حامد

5
رایحه
6
ماندگاری
5
پخش بو
7
طراحی شیشه
یه موردی را با اهالی عزیز این محفل مطرح کنم: هر عطری که عنوان ترند سال را می‌گیرد صرفاً بر مبنای تبلیغات زیاد از رسانه‌های دیجیتال الکترونیکی است، و این ترند شدن بر مبنای تبلیغات، الزاما نمی‌تواند دارای رایحه‌ای خوشایند یا بسیار خوشایند برای عموم مردم باشد. معمولاً هم در شرکت‌های مشهور جهانی، ترند محصولات صورت می‌گیرد چراکه آن شرکت برحسب زمان و موفقیت در محصولات گذشته‌ی خودش، دارای شهرت و محبوبیت جهانی شده است.
اما اینکه حتما این محصول ترند شده مثل همین عطر تام فورد وانیلا س.ک.س، می‌تواند برای تمام شامه ها مورد پسند باشد، مستند نیست.
متأسفانه بسیاری از مردم هم از همین تبلیغات برای خریدشان، پیروی می‌کنند، یعنی اصلا حتی براشون رایحه‌ ی یه عطر خوشایند هم نباشد، اما چون مد روز یا ترند سال شده است، دیگه این موضوع برای خرید آنها کفایت می‌کند تا مثلا با داشتن این عطر، به هر کس که نسبت به رایحه اعتراض کند، سریع بهش بگن این عطر ترند سال هست!!!!!
یا حتی خیلی از مردم بخاطر تبلیغات هنرپیشه ی مشهور جهان یا ورزشکاران مشهور جهان حتی سیاستمداران مشهور جهان، عطرهای خودشان را برای خرید انتخاب می‌کنند و یا بارها در همین عطرافشان شاهد بودم، عطرهایی که در سریال‌های محبوب ایرانی، نمایش داده شده‌اند را بعنوان عطرهای خاص برای خودشان در نظر می‌گیرند، که مثلاً چون عطر بوکت آیدل در سریال زخم کاری از دست هنرپیشه افتاد شکست، پس دیگه خفن ترین عطر هست!!!!!
متأسفانه هنوز هم با تمام تلاش‌های صورت گرفته، فرهنگ پذیرش نظرات برای عطرها، درک نشده است و هنوز یاد نگرفتیم بپذیریم که عطری که برای ما خوشایند است ممکن است برای دیگران ناخوشایند باشد و برعکس...
در مغازه‌های عطر فروشی شهری که سکونت دارم، هر کسی میاد دنبال عطر لویی ویتون ایمجینیشن، درجا فروشنده ها بهشون عطر الحمبرا فیلوس مسنجر را می‌دهند، چرا؟ چون اصلا هیچکس خود عطر لویی ویتون ایمجینیشن را ندیده است تا درک کند که فیلوس مسنجر با لویی ویتون ایمجینیشن متفاوت است. یا مثلاً چند روز قبل مغازه‌ای بودم دیدم یه نوجوان ۱۶ ساله اومد با مادرش داخل مغازه، دنبال عطر تام فورد فابولوس بود که خودش گفت توو اینستاگرام خیلی دیدم تبلیغات می‌کنند می‌خوام اینو داشته باشم. حالا با اینکه نسخه‌ی الحمبرا را بهش دادن و مطمئن بودم که از رایحه خوشش نیومد، اما باز هم بخاطر تبلیغات و ترند شدن این عطر، آن را خرید.!!!
این تنوع درک مفهوم روایح در شامه ها، برحسب ژنتیک منحصربفرد هر انسان، متغیر است و ما نباید انتظار داشته باشیم که یه رایحه چون واسه ما خوشایند است و ترند سال هم هست، پس باید حتما واسه همگان خوشایند باشد و اگر هم نباشد، صرافا بخاطر اینکه ترند سال شده، دیگه حق ندارند این رایحه را ناخوشایند خطاب کنند!!!!
در نظر من، عطرباز کسی هست که فقط از شامه و سلیقه ی خودش و نحوه‌ی ارتباط گیری خودش با روایح، عطرها را انتخاب کند نه بر مبنای تبلیغات و ترند شدن توسط دیگران. عطرباز کسی هست که بتواند نظرات سایرین برای عطرهای محبوب خودش را بپذیرد حتی اگر این نظرات، به بوی حشره کش تشبیه شوند. عطرباز کسی هست که به حقوق اجتماعی شامه ها در پیرامون نزدیکش، احترام بگذارد و حتی اگر عطر محبوبش، در میان شامه های پیرامون نزدیک مورد پسند نباشد یا برای آنها ناخوشایند باشد، آن عطر را در جمع آنها تن‌پوش نکند.
به هر حال، امیدوارم برخی از اهالی این محفل، در احترام به حقوق اجتماعی در اهدای تجربیات و نظرات، پایبند باشند.
سپاس از همراهی بزرگواران....
02 مهر 1404 تشکر
29 تشکر شده توسط : Kambiz حامد
کاملاً درسته و این واقعیت داره که هر چیزی ترند میشه انگار مافیایی پشتش قرار گرفته که حتماً اصل و کپی های اون کار بالاترین فروش رو در بازار داشته باشند و اکثریت عامّهٔ مردم اصلاً دقتی ندارند که حتی اون کار رو بپسندند یا نه فقط یک موجی رو تبعیت میکنند و سوارش میشوند و بعد مدتی میبینند عه این که اصلا رایحه خاص یا آنچنانی نبود و میرن سراغ کارهای جدیدتر و جدیدتر و این چرخه نادانی ادامه دارد. کاملا با شما هم نظرم که یه عطرباز واقعی ، واقعاً بر اساس سلیقهٔ شامّهٔ خودش عطر تهیه میکنه و شخصاً خداروشکر میکنم که در حدوداً ۹۰ درصد خریدهام این نکته رو قبل از اینکه کامنت شما رو بخونم رعایت میکردم. از اشاره به این نکته مهم شما ممنون و سپاسگزارم. برقرار باشید. 🌹
02 مهر 1404 تشکر
15 تشکر شده توسط : کامیار فخر حسن شجاعی
چقدر دقیق و درست فرمودید👍🏻👍🏻 واقعااااا همینه
02 مهر 1404 تشکر
3 تشکر شده توسط : علی موسوی TIMELESS
عرض ادب جناب دکتر
باهاتون موافقم. چندسال قبل یکی از دوستان که قصد مهاجرت داشت و مشغول فروش اموال منزلش بود، در راستای مهر و محبت و دوستی فیمابین، یک تابلوی نقاشی اثر فلان هنرمند رو برای بنده کنار گذاشته بود تا بهم هدیه بده. هرکاری کرد قبول نکردم (قیمتش هم بالا بود) کار به جایی رسید که گفت تو اصلاً هنر رو درک نمی‌کنی. راست هم می‌گفت (البته هنر از نظر خودش)
بهش گفتم:
«ببین. اگه شاهرگ منو بزنی هرگز حاضر نیستم این نقاشی گُل در کنار یک ـ چه می‌دونم ـ چیزی شبیه بزغاله رو بزنم روی دیوار خونه‌ام و پُز روشنفکری بدم! اصلا راحتت کنم این‌طور فکر کن که من درک و شعور هنر رو ندارم» اینو گفتم و خودمو راحت کردم.
البته ناگفته نماند که یک چرخ ماهیگیری سیستم اسپینینگ دایوای اصل ژاپن داشت که یادگار پدرش بود و ازش گرفتم و خیلی خوشحال شدم :)

دقت بفرمایید «خوشحالی» بنده با چرخ ماهیگیری(اون زمان نهایتا یک میلیون تومن هم نمی‌شد) هزاران برابر بیشتر از اون اثر هنری چندده میلیون تومنی بود.

منظورم به تفاوت ادراک(perception) بین انسانهاست که مرحوم دکتر «ریچارد لازاروس» هم روش خیلی تاکید می‌کرد.
یعنی ادراک دوستم بر این بود که بنده باید با اون تابلوی هنری گرون‌قیمت خوشحال بشم، اما ادراک خودم بر این بود که اون تابلو برام بی‌ارزش هست و قطعاً اگر اون تابلو رو می‌گرفتم سریع میذاشتم سر کوچه تا رفتگر محترم ببره خونه خودش. از نظر ادراک خودم ارزش اون چرخ بسیار بالاتر بود.

طی سفرهایی که به شهرهای گوناگون کشور عزیزمون و همچنین چند کشور مختلف دنیا داشتم تنها چیزی که برام اهمیت نداشت، آثار هنری و تاریخی اونجاها بود(مثل رفتن به موزه و اینجورجاها)
شاید به این دلیل که در زندگیم کلّی تلاش کردم تا عنصر «گذشته» رو از ذهن خودم پاک کنم تا از آسیب‌های فکر کردن به گذشته حداقل برای خودم جلوگیری کنم(درست یا غلط، مهم نیست) شاید در همین راستاست که هیچ‌وقت عکس نمی‌گیرم چون سعی می‌کنم از عنصر «گذشته» فاصله بگیرم
صد البته این موضوع در مورد عطرهای کلاسیک استثناست!!! :)))

اینکه مثلا هزاران سال قبل، افراد اون منطقه با چه شمشیرها یا خنجرهایی از خجالت هم درمیومدن، یا از چه نوع ظروفی آب می‌خوردن یا با چه نوع آفتابه‌ای طهارت می‌گرفتن! و ... از نظر «ادراک» بنده برام کمترین جذابیت و اهمیتی نداشه و نداره.

اما آیا این به معنای اینه که آثار تاریخی و هنری، بی ارزشه؟ هرگز!
پیدایش بسیاری از علوم از باستان‌شناسی و معماری تا روانشناسی تکاملی و حتی شاید ژنتیک بی‌ربط به «گذشته» نبوده و اثر مهمی در تکامل این علوم داشته. اما اینکه از نظر «ادراک» ناقص خودم، بهشون بی‌علاقه هستم، حالا می‌تونه نشانگر شعور پایینم باشه، یا سواد اندکم. اسمش مهم نیست، هر اسمی که روش بذاریم، در هرصورت برام ارزشمند نیست، هرچقدر که در دنیای واقعی ارزشمند باشه.

مورد بعد هم بد نیست اشاره‌ای به مارشال مک لوهان (ملقب به پیامبر حوزه رسانه) بکنیم. اینکه چنین صفتی در موردش بکار رفته بخاطر پیشگویی‌های عجیبی هست که در دوران خودش یعنی حدود 70-80 سال قبل انجام داده و امروز می‌بینیم دقیقاً اتفاق افتاده!
مثلا زمانی که تازه دوربین عکاسی اختراع شده بود و به هزار ضرب و زور و دنگ و فنگ و ساکن بودن سوژه و این چیزها نهایتا یک تصویر سیاه و سفید خارج میشد، همون زمان گفت: (نقل به مضمون)
«الان مردم میرن به یک مکانی و بعد ازش عکس می‌گیرن. روزی خواهد رسید که مردم اول عکس مکان رو می‌بینن و بعد میرن در اون مکان!»
جمله بسیار سنگینه

امروز به وفور شاهد این موضوع هستیم. چندنفرمون با دیدن یک عکس، ترغیب شدیم برای دیدن اون مکان؟! بعد هم که رفتیم، چیزی که دیدیم با چیزی که در عکس بوده زمین تا آسمون تفاوت داشته!!!
نمونه بارزش دختر خودم(در اصل دخترخونده‌ام) که اهل طبیعت‌گردی و کوهنوردیه و چندباری با دیدن عکس زیبای فلان آبشار یا جنگل، با گروه طبیعت‌گردی رفته اونجا و با لب و لوچه آویزون برگشته! هربار هم میگه بابا زمانی که خواستم برم دیدم لبخند مرموز روی لبهاته؛ الان می‌فهمم چرا هرزمان می‌خوام بر اساس یک عکس برم طبیعت‌گردی، اون لبخند مرموز رو می‌زنی :))
(لبخندهای مرموزم بین آشنایان معروفه)

و اما تام‌فورد وانیلا خاک‌برسری! که موضوع همین صفحه هست. دکانت اصلیش رو دیروز زدم به دستم. متاسفانه زیاد هم زدم. تا الان که خدمت شما هستم 2 شیشه کوکاکولا مصرف کردم برای جلوگیری از تهوع!!!
ادراک بنده بوی بسیار زننده شیرخشک و سرلاک بچه بود و اگه قرار باشه روزی برم زندان و برام دو انتخاب بذارن که یا انفرادی(زندان انفرادی سخت‌ترین نوع حبس در دنیا محسوب میشه) یا استفاده روزانه از تام‌فورد وانیلا، قطعا خودم سرم رو میندازم پایین و میرم انفرادی!!!! یعنی تا این حد ازش بیزارم :)

خب آیا این چیزی از ارزش‌های برند ارزشمند تام‌فورد کم می‌کنه؟ هرگز!
فقط «ادراک» بنده اون رو قبول نکرد، همین. اما هزاران و چه بسا میلیون‌ها نفر در دنیا اون رو یک رایحه بهشتی می‌دونن و ادراک همگی هم قابل احترام هست.

مشابه انجلز شیر که میلیون‌ها نفر اون رو دوست دارن و عطر امضاشون هست و حتی خودم چندین مدل دست‌ساز اون رو درست کردم. چون جزو عطرهاییست که خیلی راحت میشه دست‌سازش رو بهتر از نسخه اصلی درآورد و کـَل انداخت با صاحب باتل اصلی!!! :)
اما هیچ علاقه خاصی به رایحه‌ انجلز شیر ندارم.

فکر می‌کنم به اندازه کافی در مورد ادراک صحبت شد.
اینکه دنیای امروز انسان‌ها رو از حالت «مونوکرونیک» به سمت «پلی‌کرونیک» بودن سوق میده(به همین دلیل دیگه ما ویکتورهوگو نداریم و شاهکاری مثل بینوایان رو نمی‌تونیم خلق کنیم)
اینکه صنعت رسانه در دنیا اونقدر روی «ادراک» ما اثر میذاره که حتی یکی از خصوصی‌ترین موارد در زندگی یعنی انتخاب رایحه و عطر (بدون اینکه خودمون بفهمیم) توسط اونها اداره میشه
و در نهایت در دنیایی که صنعت رسانه بخوبی از خطای مغزی conformity ما انسان‌ها بهره می‌بره و از لایف‌استایل زندگی تا نوع پوشش و حتی انتخاب چهره! و نوع رایحه مورد علاقه! و حتی نوع تفکر! و ....
در اعماق ذهنمون رسوخ کرده ...
اینجاست که عنصر مهجوری به اسم «آگاهی» به فریادمون خواهد رسید

قبلا هم عرض کردم. انسان پولدار زیاده. به وفور. سر بگردونی می‌بینی. انسان تحصیل‌کرده زیاده. انسان دارای موقعیت بالای اجتماعی و ... اینها زیاد هستن. خیلی هم زیاد.

اما انسان «آگاه» در این دوره زمونه حکم کیمیا رو داره

طوری که شاید اگر دیوژن حکیم، امروز در بین ما زندگی می‌کرد دوباره با چراغ معروفش این‌بار نه به دنبال انسان، بلکه به دنبال «انسان آگاه» می‌گشت!

و چه‌بسا اگر حضرت مولانا امروز در قید حیات بود، بیت معروفش رو این‌طور تغییر می‌داد:

دی شیخ با چراغ همی گشت گِرد شهر ................... کز دیو و دَد ملولم و «انسان آگاهم» آرزوست!


درنهایت، انسان «آگاه» در دنیای امروز تحت تاثیر پرایمینگ رسانه‌ای قرار نمی‌گیره و مستقل فکر می‌کنه.
یعنی کاری بس سخت و مسیری بس ناهموار.

با مهر
سهیل متین‌راد

[EDITED] 1404/07/25 11:28
24 مهر 1404 تشکر
11 تشکر شده توسط : اشکیانی یاس
من همین حس تنفر رو در مواجهه با تام فورد بلک ارکید دارم متاسفانه . راستی نظر جنابعالی منو یاد یکی از دست نوشته های چند سال پیش خودم انداخت : این روزا انسان آگاه زیاده اما انسان هوشیار ؟ آگاهی یعنی باخبر بودن و خبر دار بودن از اخبار و اطلاعات و ... آگاهی در سطح گسترده و به سهولت این روزا در دسترس مردم از کوچیک و بزرگ قرار داره علی الخصوص به کمک شبکه های اجتماعی . اما هشیاری چطور ؟ انسانی که از جیک و پوک تمام مردم دنیا از بازیگر و هنرمند و ورزشکار بگیر تا سیاستمدار و غیره باخبر و آگاهه و میدونه دیروز و امروز کجا چه اتفاقی افتاده و کی چی گفته ؟ و ... آیا تونسته این آگاهی از دیتاهای مختلف رو پردازش کنه و به خروجی متناسب با ادراک خودش یعنی هشیاری تبدیل کنه ؟ نه ! اکثر مردم این دوره با خبر و آگاه هستن و با همون آگاهی دارن به سمت و سویی هدایت میشن که مخابره کنندگان اخبار و آگاهی انتظار دارن و براش برنامه ریزی کردن ... البته نوع نگارش شما میگه که منظور شما از آگاهی همون هشیاریه . موفق باشید .
25 مهر 1404 تشکر
4 تشکر شده توسط : اشکیانی Sam
ممنون از نظر ارزشمندتون. در راستای تایید فرمایش شما کمی صحبتم رو کامل‌تر می‌کنم:

همونطور که در سطر آخر به درستی حدس زدین، منظور از «آگاهی» به معنای عامیانه اون، یعنی باخبر شدن نبود. وگرنه هرکسی با دیدن اخبار یا رسانه، به آگاهی دست پیدا می‌کنه که در اینصورت 99درصد مردم آگاه بوده و نیازی نیست در دل روز با چراغ روشن به دنبالش بگردیم! :)

اتفاقاً یکی از خصلت‌های انسان آگاه(یا همان هشیار) در دنیای امروز، بستن کامل گوش خود بر روی هرنوع خبر هست (اخبار اینوری و اونوری هم تفاوت نمی‌کنه)

درواقع آگاهی یک واژه یا «مفهوم ذهنی» هست و می‌تونه مصداق‌های مختلفی رو دربر بگیره.
از نظر خودم انسان آگاه کسی است که حداقل‌های «تفکر نقاد» و «تفکر سیستمی» و «تفکر استراتژیک» رو بدونه. از خطاهای مغزی و الگوریتم‌های هیوریستیک مغز خودش تا حدی آگاه باشه که بتونه تصمیم‌گیری عاقلانه‌تری انجام بده و ...
وقتی شخص، واجد شرایط فوق بود، اونجاست که تازه «درد آگاهی» میاد سراغش که بسیار جان‌سوز و استخوان‌شکن هست. مخصوصاً در دنیای امروز که اکثریت مردم حسّ شامه خودشون رو بجای بوی «آگاهی» روی بوی «پول»!!!! سوق داده‌اند! :)
به عبارت ساده‌تر، جمله‌ای که همیشه خودم به کار می‌برم:
«آگاهی، درد دارد»

بازهم ممنون از نظر ارزشمندتون

پ.ن: الحمدلله هیچ‌یک از صفاتی که دراین متن در راستای انسان آگاه یا هشیار بهش اشاره شد شامل حال بنده حقیر نمی‌شود.
25 مهر 1404 تشکر
8 تشکر شده توسط : اشکیانی یاس
با احترام و عرض ادب
ضمن سپاس از همراهی و عنایت علمی شما برای این محفل، عارضم که تکامل هوش فرهنگی در راستای تعامل و تبادل ارتباطات روانی در انسان‌ها بایستی حداقل از ۴۷۵ هزار سال پیش، منشاء گرفته باشد، تا بتواند این بده بستان ارتباطات میان آگاهی و هوشیاری را برای امروز انسان‌ها، همراهی کند.
چراکه تکامل هوش پیشرفته در اجداد انسان، احتمالا با نوعی «بده‌بستان» همراه بوده است: یعنی افزایش آسیب‌پذیری در برابر بیماری‌های روانی. اما گاه‌شمار تغییرات ژنتیکی در طول میلیون‌ها سال تکامل انسان، نشان می‌دهد که واریانت‌های ژنتیکی (تغییرات ژنتیکی خوب یا بد) مرتبط با هوش بالاتر حدود ۵۰۰ هزار سال پیش با سرعتی چشمگیر ظاهر شدند و اندکی بعد، جهش‌هایی پدید آمدند که انسان را در برابر اختلالات روانی آسیب‌پذیرتر ساختند.
طبق تحقیقات علمی، به‌نظر می‌رسد جهش‌های ژنتیکی مرتبط با اختلالات روانی در همان بخش‌هایی از ژنوم رخ داده‌اند که با هوش در ارتباط‌اند، یعنی نوعی هم‌پوشانی میان این دو وجود دارد و شاید پیشرفت‌های شناختی بشر به بهای شکننده‌تر شدن مغز در برابر بیماری‌های روانی تمام شده باشد.
در ۵۰ هزار سال گذشته نیز جهش‌های مرتبط با زبان پدید آمدند و بلافاصله با جهش‌های مرتبط با اعتیاد به الکل و افسردگی دنبال شدند. جهش‌های مربوط به ساختار پایه‌ای دستگاه عصبی کمی زودتر از جهش‌های مربوط به شناخت و هوش پدید می‌آیند که منطقی است، چون مغز باید ابتدا تکامل یابد تا توانایی شناختی پیشرفته امکان‌پذیر شود. سپس جهش‌های مربوط به هوش قبل از اختلالات روانی ظاهر می‌شوند، چون ابتدا باید زبان و هوش شکل بگیرد تا نقص در آن‌ها معنا داشته باشد.
جهش‌های مرتبط با توانایی‌های شناختی پیشرفته، نسبت به جهش‌های دیگر ویژگی‌ها، جدیدتر بوده‌اند. برای نمونه، جهش‌های مرتبط با هوش سیال، یعنی توانایی حل مسئله در موقعیت‌های تازه، به‌طور میانگین حدود ۵۰۰ هزار سال پیش، یعنی حدود ۹۰ هزار سال پس از جهش‌های مرتبط با سرطان و تقریباً ۳۰۰ هزار سال بعد از جهش‌های مربوط به عملکردهای متابولیکی پدید آمده‌اند. اندکی بعد، حدود ۴۷۵ هزار سال پیش، جهش‌های مرتبط با اختلالات روانی پدیدار شدند.
اما زمان‌بندی به‌دست‌آمده با شواهدی هم‌خوانی دارد که نشان می‌دهد انسان خردمند برخی ژن‌های مرتبط با مصرف الکل و اختلالات خلقی را از طریق آمیزش با نئاندرتال‌ها به ارث برده است.
هنوز مشخص نیست چرا تکامل، ژن‌هایی را که احتمال ابتلا به اختلالات روانی را افزایش می‌دهند، حذف نکرده است، اما احتمال دارد اثرات این ژن‌ها خفیف بوده و حتی در برخی شرایط مزایایی ایجاد کرده باشند.
به هر حال، آگاهی از پیرامون بصورت روزمره چه در مقطع هوشیاری سطحی باشد و یا هوشیاری عمیق، از همان حافظه‌ی ژنتیکی تکامل یافته در حداقل ۵۰ هزار سال پیش تا حداکثر ۵۰۰ هزار سال پیش سرچشمه گرفته است.
این آگاهی در واقع همان یادآوری تمام خود ما است، که هر روز وقتی شب به خواب می‌رویم و صبح بیدار می‌شویم، دقیقاً همان خودمان را با تمام جزئیات به یاد داریم حتی اگر در لحظه‌ای از کابوس شبانه از خواب بیدار شویم. با اینکه شاید آن لحظه‌ی بیداری از کابوس شبانه ی خواب، روایت کابوس را در لحظه باور کنیم اما این باور پذیری در اولین لحظه‌ی بیداری هم، مانع از آگاهی ما از خود ما نمی‌شود و ما نیاز نداریم که مجدداً خودمان را در آن لحظه برای خودمان تعریف کنیم که مثلاً اسم مان چیست و یا پسر هستیم یا دختر و غیره....
سپاس از همراهی شما و تمامی بزرگواران این محفل....
26 مهر 1404 تشکر
8 تشکر شده توسط : nazanin ارژنگ بوترابی
سپاس از شما جناب دکتر که هر مطلبتون کلاس درسی از جنس محتوای زلال هست و بنده و دیگر عزیزان افتخار داریم در دنیای سرشار از «فاضلاب محتوا» دسترسی به چنین محتواهای زلال و نابی رو داشته باشیم و قطعاً سایت عطرافشان هم با حضور بزرگانی همچون حضرتعالی، دارای چنین موقعیت خوبی در بین هم‌قطاران خود شده.

جسارتاً سوالی دارم که شاید بی‌ربط به موضوع باشه و طبیعتاً همونطور که مستحضر هستید چون شاخه کاری بنده در حوزه علوم انسانی(مدیریت و علوم رفتاری) هست طبیعتاً قادر به طرح اصل موضوع با واژه‌های تخصصی نبوده و فقط قادرم به زبان ساده از شما بپرسم:

در تعریف «هوش» بعد از کلّی دعوا و بحث و جدل طی سال‌ها بین دانشمندان (که از گویا الزامات علم هم هست) می‌بینیم که «هوش» در واقع اون چیزی نیست که در لفظ عامیانه شناخته شده. یعنی عاملی که مثلا والدین اون رو در فرزندشون با درجات مختلف تشخیص میدن و خوشحال هستن که نمره IQ بچه‌شون در مدرسه بالا هست!! و مکان‌های مختلفی ایجاد میشه که جیب ملّت رو خالی می‌کنن برای بالابردن هوش و خلاقیت! (مخصوصاً خلاقیت به عنوان تنها عاملی که هرگز در این دنیا ایجاد نمیشه و نوزاد در زمان ورود به این دنیا با بالاترین میزان خلاقیت متولد میشه و این، والدین و سیستم نظام آموزشی هستن که با چکش و پتک این خلاقیت رو به مرور نابود می‌کنن)

و اینکه اصلا تست IQ از اعتبار علمی ساقط شده و حتی در ایالات متحده چندسالی هست که گرفتن تست IQ جرم تلقی میشه(فکت علمی دقیق الان در دسترس ندارم. شما تمام اینها رو شنیده‌های بنده فرض بفرمایید)

و اینکه در نهایت واژه «هوش» رو «میزان تطبیق‌پذیری محیطی» عنوان می‌کنن و اون مثال معروف که مورچه‌ها از دایناسورها باهوش‌تر هستن، چون تونستن خودشون رو با تغییرات جهانی «تطبیق» بدن اما دایناسورها منقرض شدن!
می‌دونم مثال سطحی و شاید هم غیرعلمی بود و بنده هم تحت عنوان یک مثال عامیانه مطرح کردم برای درک بهتر ارتباط بین «هوش» و «تطبیق‌پذیری» برای دیگر عزیزان حاضر در جمع.

آیا این تعریف نهایی (رابطه هوش با تطبیق‌پذیری) از نظر حضرتعالی و جامعه علمی مورد قبول هست؟
پیشاپیش ممنون بابت پاسختون
26 مهر 1404 تشکر
3 تشکر شده توسط : اشکیانی TIMELESS
با احترام و عرض ادب
ضمن سپاس از همراهی و عنایت شما دوست فرهیخته، عارضم که می‌خوام از مثال نور و تاریکی استناد کنم:
شاید تنها وجه اشتراک نور و تاریکی در این است که ما نمی‌توانیم یکی را بدون دیگری داشته باشیم...
در مورد بهره ی هوشی یا IQ، ما نمی‌توانیم این IQ را بدون EQ داشته باشیم. بعبارتی اگر ما در منطقی از استدلال هوش قرار بگیریم، تنها در صورتی می‌توانیم تصمیم درست را داشته باشیم که EQ مناسبی هم پرورش داده باشیم. یعنی کسی که به نظر باهوش است، صرفاً بخاطر مدیریت مسئله در زمان کوتاه نیست که این باهوش بودن را به خود نسبت داده است، بلکه این فرد EQ (هوش هیجانی) مناسبی هم داشته است که توانسته است مدیریت یک مسئله را به سریعترین زمان و مناسب‌ترین مسیر، انجام دهد.
کسی که دارای IQ بالایی است یعنی راهبردها و منطق و تحلیل و بررسی و محاسبات را سریعتر می‌تواند انجام دهد، طبیعتاً دارای EQ بالایی نیز است، چراکه خود محاسبات درست در گرو خودآگاهی، خودمدیریتی، مهارت اجتماعی بالا و حتی انگیزه ی بالاست. فلذا، هر کسی که محاسبات ریاضی را در سریعترین زمان می‌تواند حل کند، صرفاً دارای IQ واقعاً بالاتری نیست. چراکه کسانی که می‌توانند مدیریت مسئله را به بهترین نحو ممکن انجام دهند دارای IQ فعال‌تری هستند و به همین ترتیب، این افراد دارای EQ فعال‌تری نیز هستند.
اما خود این IQ و EQ نیز در کنترل ژنتیک نیز است و حافظه‌ی ژنتیکی در میراث IQ و EQ نیز، مهمترین قطعه‌ی این مدل هوش است. اما فاکتورهای محیطی نیز می‌توانند بعنوان عوامل اپی ژنتیک در حافظه‌ی ژنتیکی میزان فعال بودن IQ و EQ، دخیل باشند که آخرین الگوی حافظه‌ی ژنتیکی، فعالیت IQ و EQ را برحسب همین شرایط اپی ژنتیک، کپی برداری می‌کند برای نسل بعد و نسل بعد هم به همین ترتیب برای تمامی نسل‌های آینده.
بنابراین، شخصاً خودم IQ را بعنوان ضریب بهره ی هوشی صرفاً بخاطر حل مسئله تلقی نمی‌کنم.
برای پاسخ به کاربری به نام sam: یادم نمیاد در هیچکدام از نظراتم از واژه های قطعا استناد کرده باشم. شما از منظر علوم شناختی بررسی می‌کنید که مستندات علمی واقعی نیستند چراکه بر پایه‌ی فقط نظرات تئوری هستند اما من از منظر ژنتیک بررسی می‌کنم که بصورت آزمایش بالینی قابل استناد واقعی هستند. به هر حال تمام شخصیت و تمام هر چیزی که در انسان و تمام موجودات است ابتدا در کنترل ژنتیک است و سپس فاکتورهای محیطی.
حتی علاقمندی به سبک موسیقی هم در کنترل ۱۲ ژن می‌باشد، یعنی ژن ها پر رنگ تر از فاکتورهای محیطی حتی برای علاقمندی و انتخاب موسیقی هستند.
سپاس از همراهی شما و تمامی بزرگواران...

[EDITED] 1404/07/27 14:01
26 مهر 1404 تشکر
7 تشکر شده توسط : نم و خاک سعید رضایی شوشتری
ممنون جناب دکتر

مطلب رو خیلی زیبا ربط دادید به مهارت حل مسئله(Problem Solving) که یکی از سرفصل‌های تدریس خودم برای دانشجویان ارشد رشته مدیریت هست.

البته شخصاً در اونجا پای IQ و EQ رو وسط نمی‌کشم. شاید به این دلیل که اساتید دیگری هستن که در حوزه EQ در کلاسهاشون، مطالبی از جنس کوچه بازاری مطرح می‌کنن که شخصاً بهشون معتقد نیستم و ترجیح میدم کدورتی بینمون ایجاد نشه.

خاطره‌ای عرض کنم، باورش شاید سخت باشه. بنده در زمان تدریس الگوریتم‌های هیوریستیک مغز، یکی از مثالهای معروفم، اشاره به چند چیستان‌ و معماهای نخ‌نماشده‌ای هست که سالهاست در محافل مختلف تحت عنوان «تست هوش»!!! مطرح میشه و بنده با عبارت «خزعبلات کهنه» ازشون یاد می‌کنم که هیچ ربطی به «هوش» نداشته و یادگار آزمایش معروف پروفسور شین فردریک (Shane Frederick) در دانشگاه استنفورد در راستای غلبه الگوریتم‌های هیوریستیک مغز بر سیستم تصمیم‌گیری بر اساس نئوکورتکس مغز بوده (اگر اشتباه نکنم سال 2005)
چند هفته قبل بطور اتفاقی چشمم به تعدادی کاغذ افتاد که همین معماهای کودکانه (و بقول خودم خزعبلات) روی اونها تایپ شده و در نسخ زیادی تکثیر شده بود. تا اومدم از مسئول آموزش بپرسم اینا چیه؟ ناگهان درِ یکی از کلاس‌ها باز شد و آقای دکتر.... به مسئول آموزش گفت:
«اون تست هوش ها آماده‌است؟!»
در یک لحظه دو عنصر «خشم» و «خجالت» رو با هم تجربه کردم!
و تازه فهمیدم که آقای دکتر .... چرا سالهاست که قصد مهاجرت داره، اما هیچ‌کجا راهش نمیدن!
بگذریم
داشتم عرض می‌کردم:
معمولاً مسیر آموزش مهارت حل مسئله و بار اصلی و سنگین مطالب رو میندازم روی دوش مرحوم «جوی پای گیلفورد» و دو نوع تفکر معروفش که از سال 1950 تا امروز همچنان بهش استناد میشه:

تفکر همگرا (Convergent thinking ) که میل طبیعی انسان به این نوع تفکر هست.
تفکر واگرا (Divergent thinking) که مرتبط با «خلاقیت» بوده و با ادبیات حضرتعالی احتمالا نقش IQ و EQ در اون بسیار پررنگ‌ هست.
چیزی که تا الان تصور نمی‌کردم علم ژنتیک می‌تونه تا این حد در اون نقش داشته باشه.
احتمالاً مجبورم بخشی از اسلایدهای درس رو تغییر بدم :)


پ.ن: ضمن سپاس مجدد، با توجه به اینکه در صفحه عطر خاصی(!) مشغول مباحثه هستیم، راستش دلم برای اون بنده‌خدایی می‌سوزه که عضو عطرافشان نیست و از همه‌جا بی‌خبر و با هزاران امید(!!) از طریق سرچ گوگل وارد صفحه «تام‌فورد وانیلا خاک‌برسری» میشه و این مطالب رو می‌بینه و معلوم نیست چه فکری با خودش می‌کنه :)))
بر همین اساس، اگر موافق باشید خاتمه بحث رو همین‌جا اعلام کنیم و صفحه رو بذاریم برای مباحث تخصصی در همین حوزه!
:)

بازهم یک دنیا سپاس
27 مهر 1404 تشکر
1 تشکر شده توسط : TIMELESS
پاسخ مدیر : سلام عرض ادب
نظرات غیر مرتبط با محصول برای سایر کاریران اذیت کننده می باشد ، طبق قوانین سایت و در چهارچوب موضوع سایت نظر ثبت شود .
درود و عرض ادب خدمت شما

فرمودین:
"کسی که دارای IQ بالایی است یعنی راهبردها و منطق و تحلیل و بررسی و محاسبات را سریعتر می‌تواند انجام دهد، طبیعتاً دارای EQ بالایی نیز است، چراکه خود محاسبات درست در گرو خودآگاهی، خودمدیریتی، مهارت اجتماعی بالا و حتی انگیزه ی بالاست".

با احترام این نظریه رو نقض می کنم چون جامعیت نداره، بخشی از تحقیقات بنده در مقطع دکتری در زمینه علوم شناختی و تعامل بین و کامپیوتر و انسان بود (Cognitive Science, HCI) که IQ و EQ رو هم شامل می شد.

با قاطعیت نمی توان گفت لزوما کسی که IQ بالایی داره، حتما EQ بالایی هم داره — این دو نوع هوش، از هم مستقل هستن و جنبه‌های متفاوتی از توانایی‌های انسان رو نشون می‌دن:

IQ هوش شناختی یا هوش منطقی
به توانایی‌های ذهنی مثل:

استدلال منطقی

حل مسئله

تحلیل داده‌ها

درک ریاضی و زبانی

حافظه و یادگیری
مربوط می‌شه.

EQ هوش هیجانی یا عاطفی

به مهارت‌های مربوط به:

شناخت و مدیریت احساسات خود

همدلی با دیگران

مهارت در روابط اجتماعی

کنترل خشم و استرس

انگیزه درونی
مربوطه.

مثال:
ممکنه یه دانشمند یا مهندس IQ خیلی بالایی داشته باشه، ولی در تعاملات اجتماعی، مدیریت هیجانات یا کار تیمی ضعیف عمل کنه یعنی EQ پایین‌تری داشته باشه
برعکس، یه فرد با IQ متوسط اما EQ بالا می‌تونه رهبر، مربی یا مذاکره‌کننده‌ی فوق‌العاده‌ای باشه.

در واقع تحقیقات نشون داده که:

در موفقیت شغلی و روابط انسانی، EQ معمولاً نقش پررنگ‌تری از IQ داره.

ترکیب متعادل از هر دو نوع هوش، بهترین عملکرد رو در زندگی واقعی رقم می‌زنه.

اول از همه، ریشه‌ی تفاوت IQ و EQ

به طور ساده، IQ میزان ظرفیت شناختی مغز برای پردازش اطلاعاته — یعنی اینکه چقدر سریع و دقیق می‌تونی الگوها رو ببینی، منطق پشت پدیده‌ها رو درک کنی، یا مسائل پیچیده رو حل کنی.
IQ نواحی تحلیلی مغز مرتبطه . آزمون IQ توانایی عددی رو می‌سنجن.


EQ (Emotional Quotient)

در مقابل، EQ یا هوش هیجانی به توانایی درک، تنظیم و به‌کارگیری احساسات خود و دیگران مربوطه.
یعنی نه فقط اینکه بفهمی چه احساسی داری، بلکه بتونی اون رو مدیریت کنی و در تعامل با دیگران هم ازش استفاده‌ی سازنده کنی.
EQ در ارتباطه.

چرا ممکنه یکی بالا باشه و دیگری پایین؟

چون این دو مهارت از شبکه‌های مغزی متفاوتی استفاده می‌کنن و در طول زندگی هم به شکل متفاوتی رشد می‌کنن .

IQ پایداره . معمولاً بعد از نوجوانی زیاد تغییر نمی‌کنه.

بنابراین کسی ممکنه ذاتاً هوش شناختی بالایی داشته باشه، اما به خاطر تربیت، محیط یا تجربه‌ی زندگی، در کنترل احساسات یا درک دیگران مهارت کمی داشته باشه.

در زندگی واقعی چه اتفاقی می‌افته؟

افراد با IQ بالا ولی EQ پایین معمولاً در کارهای تحلیلی یا فنی موفق‌ترن، اما ممکنه در تیم‌سازی، رهبری، یا روابط اجتماعی دچار چالش بشن.

مشاوره و کارهای گروهی درخشان‌تر عمل می‌کنن.

نشون می‌دن که در موفقیت شغلی، حدود ۸۰٪ نقش از آن EQ است و فقط ۲۰٪ از IQ .

نیکولا تسلا ، توماس ادیسون، ایزاک نیوتون نمونه های بارز افراد دارای IQ بالا ولی EQ پایین یا متوسط می باشند.
ایلان ماسک، بیل گیتس و مارک زاکربرگ هم از این دست افراد بودند ولی از دوره جوانی به بعد بر روی مهارت های پرورش رشد هیجانی کار کردند و تبدیل به افراد موفقی در زمینه مدیریتی شدند.

در جمع بندی می توان گفت هیچ‌کدوم به تنهایی موفقیت نمی‌سازن؛ بلکه موفقیت در ایجاد تعادل بین این دو است.
27 مهر 1404 تشکر
3 تشکر شده توسط : اشکیانی علی
نظرات محدود شده است
همونطور که سایر دوستان گفتند اوپنینگ خیلی بدبویی داره. یک بوی صمغ و چسب طور شبیه بوی سریش و چسبی که کتابهای قدیمی رو باهاش میچسبوندند به همراه بوی ادویه تی طور مثل مارلی کالان یا باکارات رژ. بعد از حدود نیم ساعت خوشبو میشه و میشه یک عطر با بوی شیرینی فروشی. کیفیت رایحه کاملا قابل قبوله، اما هیچ حرف جدیدی برتی گفتن نداره و یک عطر وانیلی نه تنها خیلی معمولی بلکه زیر معمولی هست و کلی عطر وانیلی هیجان انگیز تر وجود دارند و اگر اسم تام فورد رو یدک نمیکشید احتمالا توجه چندانی نمیگرفت. منم با دوستان دیگه ای که نوشتند اسمش اصلا بهش نمیاد موافقم. فریبندگی خاصی نداره. موقعیت پوشیدنش میتونه در یک جنگل برفی یا دست کم مه آلود و سرد باشه.
01 مهر 1404 پاسخ تشکر
12 تشکر شده توسط : هاشم پور کامیار فخر
با درود فراوان خانم الالیتا خواهر گرامی.اوپنینگ خیلی بدبو!!!!دیگه خیلی بد بو میشه بوی حشره کش و حالا نمیخوام اسمشو ببرم اونوقت شما این برچسبو میزنی به یکی از عطرهای که ترند سال هست من خودم تست نکردم ولی خداییش چند کار از تام فورد تست داشتم خداییش همشون شاهکار بودن گری وتیور،بلک اورکید،توسکان لدر، عوود وود به جرات میگم جزو پنج شرکت برتر عطر سازی هست.
موقعیت پوشیدنش کجاست؟؟؟یا حضرت آمیتا پایان جنگل برفی یا دست کم مه الود؟؟؟؟!!!!
01 مهر 1404 پاسخ تشکر
5 تشکر شده توسط : 𝒜𝓎𝓁𝒾 آلالیتا
من این عطر رو تست نکردم اما ازاونجایی‌که سال قبل به‌قول شما ترند شد، درموردش جستجویی کردم توی اینترنت. شما اگر فرگرنتیکا رو یه نگاهی بندازید، می‌بینید که خیلی از کسانی که این عطر رو تست کردن همین بوی زننده و ناخوشایند رو احساس کردن و به چیزهای خیلی زننده‌تری از حشره‌کش تشبیهش کردن!

ضمنا این که بگیم چون تام فورد (یا هر برند دیگه‌ای) چندتا شاهکار داره پس قرار نیست کار بدی تولید کنه واقعا قیاس عجیبیه! بزرگترین شرکت‌ها و عطرسازها هم کار خوب دارن و هم ضعیف و هر کارشون باید جداگانه بررسی بشه.

[EDITED] 1404/07/02 15:09
02 مهر 1404 پاسخ تشکر
10 تشکر شده توسط : حسن شجاعی هاشم پور
با درود متقابل به شما برادر گرامی! خب ارجاعتون میدم به اصول تفاوت سلیقه و آزادی بیان! و جدا امیدوارم که موقعیت تستش هر چه زودتر براتون پیش بیاد.😊. در ضمن من با اعتقاد به همین اصول و همچنین اعتقاد به نظرات شخصی به جای ترندها خیلی از عطرهای معروف رو در همین عطر افشان همینگونه نقد کردم😁. ضمن احترام به سلیقه ها و نظرهای متفاوت.
02 مهر 1404 پاسخ تشکر
4 تشکر شده توسط : یاس هاشم پور
درود بر شما چقدر خوشحالم که تا حالا سمتش نرفتم واسه تست😃وبا شما بسیار همنظر هستم در خصوص عطرهایی که وانیل به طرز بسیار شایسته ای همچون یک بالرین مشغول رقص باله میباشد.یکیش اسپیریتواز دابل وانیل از برند گرلن هستش دوستداران روایح وانیل اگه تست کنند به نظرم خیلی براشون لذتبخش خواهد بود.من که یه دوره باهاش خیلی حال کردم.شاد و تندرست و معطر به بهترین روایح باشید.
03 مهر 1404 پاسخ تشکر
5 تشکر شده توسط : Telecaster آلالیتا

10
رایحه
10
ماندگاری
9
پخش بو
8
طراحی شیشه
این جز عطرایی که بابد بزاری بمونه خودشو نشون بده ولی بر خلاف نظر بقیه بوی بادومی جذاب و خوردنی داره. ولی روزمره پیشنهادش نمیدم چون ممکنه دلتون بزنه و روزای مهم استفاده کنید
10 شهریور 1404 پاسخ تشکر
1 تشکر شده توسط : سورنا مقدم

یه‌جوریه که انگار تازه از یه بوسه‌ی طولانی اومدی… گرم، عاشقانه، با رد بوی کسی که نمی‌خوای ولم کنه. شیرینی‌ش اصلاً دل‌زن نیست، برعکس… هی می‌خوای بیشتر بو بکشی، بیشتر نزدیک شی. یه عطریه که آدمو یاد پوستِ تازه‌حموم‌کرده می‌ندازه، ولی با یه حس ش..انی… نه شلوغ، نه تند.آروم، ولی تو دل برو!
21 تیر 1404 پاسخ تشکر
8 تشکر شده توسط : ‌‌‌‌‌ 𝐋𝐚𝐧𝐢𝐭𝐚 پارسا خاقانی

کلا برند تام فورد فوق العادست
تنها برندی هست که بالای ۷۰ درصد کارهاش عالیه
البته خط تفکری خود اقای تام فورد رو دوست ندارم با توجه به خوندن کتابش اما نمیتونم از خوب بودن تو حرفه ش نادیده بگیرمش
کلا به گفته خودش سکسی فشن دیزاینر و شما میتونید تو کارهاش این ادعا رو ببینید
شاید بالای ۱۰ تا کار واقعا ناب داره که هنوز هم تو دنیای عطر میتازه چه قدیم چه جدید
وانیلا سکس هم در اصل برای زمان خاصی طراحی شده
و واقعا نمونه نداره
بازم تاکید میکنم این عطر برای تایم خصوصی ۲ نفره هست و ترکیب این عطر با …. عالیه
برای امروز کافیه
نمره من ۱۰ از ۱۰
16 تیر 1404 پاسخ تشکر
4 تشکر شده توسط : Telecaster میلاد صادقی

8
رایحه
8
ماندگاری
8
پخش بو
10
طراحی شیشه
با عرض سلام و ادب
به‌نظر بنده عطر وانیلا سکـ×س از اون «آثاری» هست که باید بهش فرصت بدی تا عمق و درون خودش رو به نمایش بذاره.
بدون شک وانیلا، عطر عامه‌پسندی نیست و علاقه‌مندان خودش رو می‌طلبه... اما این لزوماً به معنای بد بودنش هم نیست چون از جهتی خودم رایحه‌ش رو پسندیدم و بیشتر به عنوان مصداق «هنر عطرسازی» بهش نگاه می‌کنم.

از طرفی بصورت یک کلیشه بین مردم جا افتاده که «بوی طویله می‌ده» اما چون حق می‌دم بعضی‌ها هنر موجود در این عطر رو به هر دلیلی درک نکرده و به «بوی طویله» تشبیه می‌کنن، از این نقد می‌تونم بگذرم. و خلاصه که اگه دوست دارید برای استفادهء شخصی تهیه کنید، مانعی نیست... ولی ممکنه بازخورد خوبی ازش نگیرید.(البته در ابتدا عرض کردم که اگر به عطر فرصت بدید، با توجه به روایح پایه و میانه، احتمال دریافت «بازخورد خوب» رو افزایش می‌ده)
20 اردیبهشت 1404 پاسخ تشکر
5 تشکر شده توسط : هاشم پور لیلا

1
رایحه
8
ماندگاری
8
پخش بو
7
طراحی شیشه
اصلا دوستش نداشتم زیادی سنگین و سردرد اور و تلخه منو یاد مقوا یا دستمال خیس میندازه
18 اردیبهشت 1404 پاسخ تشکر
5 تشکر شده توسط : آلالیتا یاس
این جز عطرایی که بابد بزاری بمونه خودشو نشون بده ولی بر خلاف نظر بقیه بوی بادومی جذاب و خوردنی داره.
10 شهریور 1404 پاسخ تشکر

3
رایحه
8
ماندگاری
8
پخش بو
9
طراحی شیشه
بر خلاف نظرم که فکر میکردم بوش خیلی وانیلی و جذاب باشه بوی وانیل تلخ (برای وجود بادام تلخ و چوب صندل)و خیلی مصنوعی طوری میداد و جز اون عطرایی بود که بگیری همه جا نمیتونی استفاده کنی یا نخوای استفاده کنی🥲😅
پخش و ماندگاریش ۸/۱۰ خیلی خوب بود
ولی نمیدونم چرا رایحش مورد پسند من نبود و به نظرم خیلی جالب نبود
01 اردیبهشت 1404 پاسخ تشکر
10 تشکر شده توسط : هاشم پور سورنا مقدم

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟