احتمالاً فکر نمیکنید که کار زیادی با حس بویایی خود انجام میدهید، اما توانایی شما در تشخیص بوها و استفاده از اطلاعات در مورد آنچه بو میکنید بسیار قابل توجه است. حس بویایی شما اطلاعاتی در مورد غذایی که می خورید، محیطی که در آن هستید و حتی افرادی که با آنها ملاقات میکنید به شما میدهد. اگرچه شما میتوانید چیزهای مثبت و منفی را از حس بویایی خود تشخیص دهید، اما به سرعت با بوها در یک محیط سازگار میشوید. وقتی برای اولین بار وارد یک محیط میشوید بویی را متوجه خواهید شد اما پس از مدت کوتاهی دیگر متوجه آن نمیشوید. اینطور نیست که بو از بین رفته باشد. مغز شما فقط فکر نمیکند که اطلاعات جدیدی را حمل میکند، بنابراین شما از آن آگاه نیستید. این فرآیند، عادت کردن نامیده میشود. چیزی که ما در مورد توانایی درک چیزها میدانیم این است که اگر توجه شما به چیز دیگری متمرکز شود ممکن است اطلاعات مهمی را از دست بدهید.
این سوال در مقاله ای توسط سوفی فورستر و چارلز اسپنس در شماره اکتبر 2018 ژورنال Psychological Science بررسی شد. آنها از شرکت کنندگان خواستند در اتاقی که بوی قهوه میداد، یک کار آسان یا دشوار انجام دهند. همه شرکت کنندگان در پایان مطالعه توانستند بوی قهوه را در اتاق حس کنند، بنابراین بوی قهوه به وضوح قابل تشخیص بود. کار آسان شامل جستجوی یک حرف هدف در صفحه (یا X یا N) و شناسایی آن با فشار دادن دکمه ای بود که در آن هر چیز دیگری روی صفحه نمایشگر یک O کوچک بود. کار سخت شامل جستجوی حرف مورد نظر بود که در آن موارد دیگر روی صفحه حروف دیگری بودند که زوایای زیادی نیز دارند (مانند W، K، H و Z).
پس از انجام این کار برای چند دقیقه در اتاق با بوی قهوه، شرکت کنندگان به اتاق دیگری آورده شدند و از آنها خواسته شد تا اتاق را تا آنجا که میتوانند با استفاده از تمام حواس خود توصیف کنند. حدود 60 درصد از شرکت کنندگانی که کار آسان را انجام دادند، بوی قهوه را شناسایی کردند، در حالی که تنها 20 درصد از شرکت کنندگانی که کار سخت را انجام دادند، توانستند بوی قهوه را تشخیص دهند. این، درست بود حتی زمانی که از شرکت کنندگان به صراحت پرسیده شد که اتاق چه بویی میدهد.
در یک وضعیت دیگر به خصوص جالب از این مطالعه، شرکت کنندگان کار آسان یا سخت را انجام دادند و سپس اتاق را در حالی که هنوز در آن بودند توصیف کردند. بنابراین، آنها هنوز در حضور بوی قهوه بودند. از آنجایی که شرکتکنندگان در پایان مطالعه به بو عادت کردند، تنها 30 درصد از شرکتکنندگانی که کار سخت را انجام دادند، بوی قهوه را بیان کردند، در حالی که 60 درصد از شرکتکنندگانی که کار آسان را انجام دادند، بوی قهوه را ذکر کردند. پس از مطالعه، تمام شرکتکنندگان برای مدتی از اتاق خارج شدند و سپس دوباره به داخل آورده شدند و همه آنها متوجه شدند که بوی قهوه چقدر قوی است. نتایج این مطالعه نشان میدهد که حواسپرتی میتواند به اندازهای که مغزتان به آن عادت کند، از درک بوها جلوگیری کند و حتی زمانی که میتوانید به آن توجه کنید، نمیتوانید آن را متوجه شوید.
ممکن است عجیب به نظر برسد که حواس پرتی میتواند شما را از توجه به چیزی برجسته در محیط خود مانند بوها باز دارد. با این حال، شما در دنیایی زندگی میکنید که در آن هجوم مداومی از فعالیت وجود دارد. برای اینکه بتوانید اهداف خود را به انجام برسانید، مغز شما فعالیت حسی شما را برای تمرکز بر روی کاری که در حال حاضر روی آن کار میکنید، هماهنگ میکند. بنابراین اطلاعاتی که به آن کار مرتبط نیستند در پس زمینه محو میشوند. فلذا بدون این توانایی برای تمرکز حواس، به سختی میتوانید کارهای روزمره خود، را انجام دهید.
(منبع: کتاب زیست روانشناسی عطرها، انتشار ۱۴۰۲)
سپاس از همراهی بزرگواران...
اینترستینگ
سلام و عرض احترام جناب اسعدی بزرگوار
ممنون بابت مطلب مفیدی که گذاشتید
تقریبا این موضوع رو در زندگی روزمره متوجه شده بودیم که وقتی موضوع مهمی پیش میاد از بقیه مسائل غافل میشیم اما اینطور دقیق و اثبات شده در موردش نخونده بودم
و جالبه اینجانب شخصا هر چقدر هم در فضایی برایم حواس پرتی های گوناگون ایجاد بشه و هر چقدر هم فشار کار بالا باشه باز اولین چیزی که توجهم رو جلب میکنه بو هست و اگه بو بد یا خوب باشه روی عملکردم تاثیر میذاره طوریکه مدام محیط خونه و قبلا هم شرکت باید عطرآگین و به دور از بوهای بد و مزاحم باشه در غیر اینصورت از کار اصلی هم منحرف میشم و نمیتونم درست تمرکز و کار کنم اینو چطور تفسیر میکنید و این خصیصه از کودکی همراه من بوده
اینترستینگ
سپاس از همراهی شما دوست گرامی...
سلام و عرض احترام جناب اسعدی بزرگوار
ممنون بابت مطلب مفیدی که گذاشتید
تقریبا این موضوع رو در زندگی روزمره متوجه شده بودیم که وقتی موضوع مهمی پیش میاد از بقیه مسائل غافل میشیم اما اینطور دقیق و اثبات شده در موردش نخونده بودم
و جالبه اینجانب شخصا هر چقدر هم در فضایی برایم حواس پرتی های گوناگون ایجاد بشه و هر چقدر هم فشار کار بالا باشه باز اولین چیزی که توجهم رو جلب میکنه بو هست و اگه بو بد یا خوب باشه روی عملکردم تاثیر میذاره طوریکه مدام محیط خونه و قبلا هم شرکت باید عطرآگین و به دور از بوهای بد و مزاحم باشه در غیر اینصورت از کار اصلی هم منحرف میشم و نمیتونم درست تمرکز و کار کنم اینو چطور تفسیر میکنید و این خصیصه از کودکی همراه من بوده
با احترام و عرض ادب
ضمن سپاس از همراهی و عنایت شما بانوی فرهیخته، عارضم که تمام هر آنچه در شخصیت ما نهفته است اعم از فیلیاها (گرایشها) و فوبیاها (هراسها)، همه و همه نهفته در حافظهی ژنتیکی ما هستند که در اصل یقین ما این حافظهی ژنتیکی را از نیاکان خودمان به ارث بریدم. حتی الگوهای رویاها و کابوسهای خواب شبانه هم از حافظهی ژنتیکی تبعیت میکند که البته فاکتورهای محیطی اعم از استرسها یا تنشها، رژیم غذایی، سبک زندگی، اکوسیستم زندگی، و فرهنگ جامعه ی زندگی در این الگوهای رویاها یا کابوسهای خواب، دخیل هستند. اما این فاکتورهای محیطی بیشتر به عنوان کاتالیزور عمل میکنند تا خود عاملیت مستقیم، چراکه ابتدا در حافظهی ژنتیکی بایستی میراثی از زندگی نیاکان از نزدیکترین تا دورترین به سلولهای عصبی مسئول ثبت خاطرات زندگی نفوذ کرده باشند تا این فاکتورهای محیطی بتوانند در یک شب از خواب، خودشان را بصورت رویا یا کابوس نمایان کنند. میدونم که مبحثی بسیار پیچیده هست و اگر وارد تمام جزئیات بشیم بایستی چندین صفحه در عطرافشان را به این موضوع اختصاص بدیم.
فلذا اینکه شما با حس بویایی تمرکز بیشتر یا بهتری نسبت به انجام امور کارها دارین، نشان از فیلیای شما برای روایح در ایجاد تمرکز مناسب برای انجام کارهاست که همین مورد نیز بصورت حافظهی ژنتیکی به شما ارث رسیده است اما الزاماً این توارث نبایستی دقیقاً برای روایح دلنشین آن هم بصورت عطر یا عود باشه، بلکه در نیاکان گذشته ی شما، یک مرد یا یک زن بوده است که مثل شما تمرکز کارها را در روایحی مثل روایح طبیعت وحش یافته است یا در حین انجام کارهای روزمره ی زندگی آن دوران، بصورت اتفاقی رایحهای از یک گل یا صمغ درخت یا نسیم لابلای برگهای یک درخت را بونوازی کرده است و این فاکتور را بعنوان الگوی بهینهسازی در انجام بهتر کارها با تمرکز بیشتر برای دقت، انتخاب کرده است که این الگو را در سیستم حافظهی عصبی و عاطفی خودش ثبت نموده و طی نسلهای آمیزش جنسی، به یکی مثل شما انتقال داده است. یعنی شما کدهای ژنتیکی (ژنوتایپ) یک گرایش (فیلیا) را بصورت صفت بارز ثانویه (فنوتایپ) بر مبنای تداوم عملکرد ژنوتایپ، به ارث بردین که این صفت در قرارگیری فاکتورهای محیطی با انتخاب محیطی باعث الگوی رفتاری شما نسبت به روایح در انجام کارهای روزمره شده است.
بعبارتی اگر آلل یا کد ژنوتایپ گرایش به رایحه ی یک گل مثل گل رز را AA یا aa در نظر بگیریم که از یک نیاکان نزدیک یا دور شما به شما ارث رسیده است، این آلل با شرط قرار گرفتن در فاکتورهای محیطی امروز شما بصورت Aa یا aA یا aa و یا AA تبدیل شده است که شما به یکی از روایح یک گل خاص، گرایش بیشتری دارید اما اصل اینکه، شما به روایح گرایش دارید برای تمرکز به انجام کارها، در واقع یکی از آلل های A یا a میباشد و مابقی ترتیب آلل های بعدی، نوع علاقمندی شما به یک رایحه از گل خاص را آشکار میکند.
سپاس از همراهی شما بانوی محترم....
سلام و عرض احترام خدمت شما جناب اسعدی بزرگوار
ممنون بابت توضیحات بی نقص و کاملتون
خداروشکر که امثال شما رو در کنار خودمون داریم و از علمتون بهره مند میشیم
سلام و عرض احترام خدمت شما جناب اسعدی بزرگوار
ممنون بابت توضیحات بی نقص و کاملتون
خداروشکر که امثال شما رو در کنار خودمون داریم و از علمتون بهره مند میشیم
سپاس از همراهی و همدلی شما بانوی فرهیخته و بهترین های زندگی برای شما...