تاثیر خاطره و تجربه بر رایحه

درود بر عطرافشانی های  بزرگوار

آیا خاطره یا تجربه گذشته در برداشت از یک رایحه خاص تاثیر گذار بوده؟

درود بر جناب وقوعی

راستش سوالتون علیرغم کوتاه بودن، برام کمی گنگ بود که البته مشکل از گیرنده هست :)

اما با IQ در جد جلبک خودم اینطور تصور میکنم که شاید منظورتون این بوده که :

آیا یک رایحه خاص، تجربه و گذشته‌ای رو براتون تداعی کرده؟

اگر سوال رو اینطور در نظر بگیریم قطعاً همینطوره. بویایی اگر نگیم مهمترین (اما یکی از مهمترین) تداعی‌کننده‌های گذشته است

شخصاً فکر میکنم حتی بالاتر از موسیقی یا دیدن منظره خاص (یعنی مهمترین تداعی‌کننده گذشته)

 

دوسال قبل مراجعی بهم معرفی شد که دخترخانم محترمی بودن که مورد سوءاستفاده دو کفتارصفت «مسن» قرار گرفته بودن. البته در فواصل زمانی مختلف. داستانش مفصله و خارج از حوصله اینجا

من در اون مقطع مشاوره قبول نمیکردم و شمال کشور هم زندگی میکردم. ابتدا قبول نکردم اما شخص معرفی کننده برام اونقدر عزیز بود که نتونستم نه بگم.

این دخترخانم چندروزی مهمان من و همسرم بود. با توجه به اینکه 2 سال نزد روانشناس رفته بود و نتیجه ای براش نداشت مجبور بودیم از روش کوچینگ استفاده کنیم. 

یادمه زمان شروع جلسه (عطر پوران هوم زده بودم) همینکه وارد اتاق شدم بلافاصله به گریه افتاد و حالش بد شد. چرا؟

چون یکی از اون کفتارصفت‌های «مسن» از این عطر استفاده میکرده. 

یعنی تداعی خاطرات روایح تا این حد میتونه وحشتناک باشه

خلاصه اینکه همسرم منو انداخت تو حموم و لباس عوض کردم و برگشتم :)

عطر پوران هوم رو هم دادم به یکی از دوستان

 

مشابه این موضوع رو (نه تا این حد فاجعه بار) در بین دانشجویان اکثراً دختر دیدم. اینکه عطر کلاسیکی زدم و بازخورد خوبی نگرفتم. 

بر همین اساسه که شخصاً فکر میکنم روایح کلاسیک علیرغم ارزشمندبودنشون، برای بعضی از مشاغل (مثل معلمین) باید با احتیاط بیشتری استفاده بشه

امیدوارم تونسته باشم سربسته موضوع رو برسونم

 

اگر دقت کرده باشین مدتی قبل، در مورد لایرکردن عطرها در بخش پرسش و پاسخ، پرسیده بودم. یکی از علتهاش همین بود که بهرحال هر رایحه‌ای ممکنه برای (حداقل یک نفر) تداعی وحشتناکی به همراه داشته باشه که با لایرکردن(همپوشانی) شاید بتونیم به یک امضاء منحصربفرد برسیم. شاید باورش سخت باشه، اما همین الان روی میز کارم بساط عطربازی و مخلوط کردنشون به راهه :))

 

مانا باشید و برقرار

سلام عرض ادب و احترام جناب وقوعی عزیز و نازنین

بله برای من خیلی این موضوع اتفاق افتاده مثلا زمانی که در سال های دور نزدیک به ده سال پیش شخصی تو زندگیم بود و من همیشه پیش ایشون که میرفتم ادکلن لالیک مشکی میزدم بخاطر خاطرات تلخی که اتفاق افتاد الان به هیچ عنوان نمیتونم سمت این کار برم حتی شنیدن این رایحه هم حس خفه گی بهم میده 

یا خود ایشون ورساچه صورتی میزد و من اصلا طی این همه سال نمی‌دونستم اسم ادکلن ایشون چی بود تا زمانی که اتفاقی بین موقع دریافت بیست عدد دکانتی که سفارش داده بودم این کار رو اسپری کردم و عین یک فیلم همه چیز از اول تا آخر مرور شد و همون لحظه مجبور شدم دکانت رو به سطل اشغال بندازم 

رایحه چیز عجیبی هستش هیچ چیز دیگری نمیتونه اینجوری خاطرات گذشته رو برای من مرور کنه ،نه موسیقی نه مکان خاصی نه کتاب به خصوصی فقط رایحه این کارو با انسان می‌کنه 

در پاسخ به سورنا مقدم :

سلام عرض ادب و احترام جناب وقوعی عزیز و نازنین

بله برای من خیلی این موضوع اتفاق افتاده مثلا زمانی که در سال های دور نزدیک به ده سال پیش شخصی تو زندگیم بود و من همیشه پیش ایشون که میرفتم ادکلن لالیک مشکی میزدم بخاطر خاطرات تلخی که اتفاق افتاد الان به هیچ عنوان نمیتونم سمت این کار برم حتی شنیدن این رایحه هم حس خفه گی بهم میده 

یا خود ایشون ورساچه صورتی میزد و من اصلا طی این همه سال نمی‌دونستم اسم ادکلن ایشون چی بود تا زمانی که اتفاقی بین موقع دریافت بیست عدد دکانتی که سفارش داده بودم این کار رو اسپری کردم و عین یک فیلم همه چیز از اول تا آخر مرور شد و همون لحظه مجبور شدم دکانت رو به سطل اشغال بندازم 

رایحه چیز عجیبی هستش هیچ چیز دیگری نمیتونه اینجوری خاطرات گذشته رو برای من مرور کنه ،نه موسیقی نه مکان خاصی نه کتاب به خصوصی فقط رایحه این کارو با انسان می‌کنه 

سلام سورنای عزیز

چقدر در مورد لالیک مشکی هم عقیده ایم 

الان اگه یکی بهم لالیک مشکی بده، جعبه رو وا نکرده پس ...(این که شد آهنگ ابی!!!) 

خلاصه جعبه رو باز نکرده یا تو سطل آشغاله یا میبخشم به یک نفر تا جلوی چشمم نباشه.

در پاسخ به سـهیـل متیـن‌راد :

درود بر جناب وقوعی

راستش سوالتون علیرغم کوتاه بودن، برام کمی گنگ بود که البته مشکل از گیرنده هست :)

اما با IQ در جد جلبک خودم اینطور تصور میکنم که شاید منظورتون این بوده که :

آیا یک رایحه خاص، تجربه و گذشته‌ای رو براتون تداعی کرده؟

اگر سوال رو اینطور در نظر بگیریم قطعاً همینطوره. بویایی اگر نگیم مهمترین (اما یکی از مهمترین) تداعی‌کننده‌های گذشته است

شخصاً فکر میکنم حتی بالاتر از موسیقی یا دیدن منظره خاص (یعنی مهمترین تداعی‌کننده گذشته)

 

دوسال قبل مراجعی بهم معرفی شد که دخترخانم محترمی بودن که مورد سوءاستفاده دو کفتارصفت «مسن» قرار گرفته بودن. البته در فواصل زمانی مختلف. داستانش مفصله و خارج از حوصله اینجا

من در اون مقطع مشاوره قبول نمیکردم و شمال کشور هم زندگی میکردم. ابتدا قبول نکردم اما شخص معرفی کننده برام اونقدر عزیز بود که نتونستم نه بگم.

این دخترخانم چندروزی مهمان من و همسرم بود. با توجه به اینکه 2 سال نزد روانشناس رفته بود و نتیجه ای براش نداشت مجبور بودیم از روش کوچینگ استفاده کنیم. 

یادمه زمان شروع جلسه (عطر پوران هوم زده بودم) همینکه وارد اتاق شدم بلافاصله به گریه افتاد و حالش بد شد. چرا؟

چون یکی از اون کفتارصفت‌های «مسن» از این عطر استفاده میکرده. 

یعنی تداعی خاطرات روایح تا این حد میتونه وحشتناک باشه

خلاصه اینکه همسرم منو انداخت تو حموم و لباس عوض کردم و برگشتم :)

عطر پوران هوم رو هم دادم به یکی از دوستان

 

مشابه این موضوع رو (نه تا این حد فاجعه بار) در بین دانشجویان اکثراً دختر دیدم. اینکه عطر کلاسیکی زدم و بازخورد خوبی نگرفتم. 

بر همین اساسه که شخصاً فکر میکنم روایح کلاسیک علیرغم ارزشمندبودنشون، برای بعضی از مشاغل (مثل معلمین) باید با احتیاط بیشتری استفاده بشه

امیدوارم تونسته باشم سربسته موضوع رو برسونم

 

اگر دقت کرده باشین مدتی قبل، در مورد لایرکردن عطرها در بخش پرسش و پاسخ، پرسیده بودم. یکی از علتهاش همین بود که بهرحال هر رایحه‌ای ممکنه برای (حداقل یک نفر) تداعی وحشتناکی به همراه داشته باشه که با لایرکردن(همپوشانی) شاید بتونیم به یک امضاء منحصربفرد برسیم. شاید باورش سخت باشه، اما همین الان روی میز کارم بساط عطربازی و مخلوط کردنشون به راهه :))

 

مانا باشید و برقرار

درود بر شما دوست گرامی

درابتدا از شما سپاسگزارم بابت پاسختان و البته بسیار هم اندوهگین شدم از خواندن این روایت

دوم پرسش اصلا مبهم نبوده و بدرستی منظور را رساندید زیرا کاملا پرسش را درک کردید.

در خصوص کفتارصفتانی که فرمودید بسیار ناراحت شدم که باعث تنفرتان از یک عطر شدند.این افراد حتی اگر گرانترین و باکیفیت ترین عطرها را استفاده کنند بدلیل داشتن ذات پلید بوی تعفن میدهند.امیدوارم برایتان خاطرات و تجربیات خوش یادآور روایح  شوند.باز هم از شما عزیزدل سپاسگزارم.

در پاسخ به سورنا مقدم :

سلام عرض ادب و احترام جناب وقوعی عزیز و نازنین

بله برای من خیلی این موضوع اتفاق افتاده مثلا زمانی که در سال های دور نزدیک به ده سال پیش شخصی تو زندگیم بود و من همیشه پیش ایشون که میرفتم ادکلن لالیک مشکی میزدم بخاطر خاطرات تلخی که اتفاق افتاد الان به هیچ عنوان نمیتونم سمت این کار برم حتی شنیدن این رایحه هم حس خفه گی بهم میده 

یا خود ایشون ورساچه صورتی میزد و من اصلا طی این همه سال نمی‌دونستم اسم ادکلن ایشون چی بود تا زمانی که اتفاقی بین موقع دریافت بیست عدد دکانتی که سفارش داده بودم این کار رو اسپری کردم و عین یک فیلم همه چیز از اول تا آخر مرور شد و همون لحظه مجبور شدم دکانت رو به سطل اشغال بندازم 

رایحه چیز عجیبی هستش هیچ چیز دیگری نمیتونه اینجوری خاطرات گذشته رو برای من مرور کنه ،نه موسیقی نه مکان خاصی نه کتاب به خصوصی فقط رایحه این کارو با انسان می‌کنه 

درود بر آقا سورنا گل

عجب اشتباهی کردم با این پرسش همه خاطرات بد مرور شد.مرا ببخشید بزرگوار.امیدوارم منبعد رقص روایح یاداور خاطرات و تجربیات خوش برایتان باشد.سپاس از شما مرد بزرگ

در پاسخ به سـهیـل متیـن‌راد :

سلام سورنای عزیز

چقدر در مورد لالیک مشکی هم عقیده ایم 

الان اگه یکی بهم لالیک مشکی بده، جعبه رو وا نکرده پس ...(این که شد آهنگ ابی!!!) 

خلاصه جعبه رو باز نکرده یا تو سطل آشغاله یا میبخشم به یک نفر تا جلوی چشمم نباشه.

بله هدیه رو وا نکرده پس فرستاد 😂😂

پس شما هم از لالیک خاطره ی بد دارید 

در پاسخ به آرش وقوعی :

درود بر آقا سورنا گل

عجب اشتباهی کردم با این پرسش همه خاطرات بد مرور شد.مرا ببخشید بزرگوار.امیدوارم منبعد رقص روایح یاداور خاطرات و تجربیات خوش برایتان باشد.سپاس از شما مرد بزرگ

اختیار دارید جناب وقوعی 

ممنونم از آرزوی قشنگتون بزرگوار 🌱

marrry marrry
1404/05/23

سلام

به خاطر همین تاثیر رایحه توی خاطرات 

من هر وقت به سفر میرم سعی میکنم تو کل اون سفر یه عطر خاص استفاده کنم .بعدها وقتی دوباره اون عطر رو میزنم خاطرات سفر برام زنده میشه 

مثلا اولین بار بیست سال پیش که جنیفر استیل گرفته بودم بعدش رفتم شیراز و اونجا این عطرو زدم ، الان هم هر وقت این عطرو استفاده میکنم برام شیراززززه

در پاسخ به marrry :

سلام

به خاطر همین تاثیر رایحه توی خاطرات 

من هر وقت به سفر میرم سعی میکنم تو کل اون سفر یه عطر خاص استفاده کنم .بعدها وقتی دوباره اون عطر رو میزنم خاطرات سفر برام زنده میشه 

مثلا اولین بار بیست سال پیش که جنیفر استیل گرفته بودم بعدش رفتم شیراز و اونجا این عطرو زدم ، الان هم هر وقت این عطرو استفاده میکنم برام شیراززززه

درود بر شما بانو

از شما سپاسگزارم و چقدر لذتبخشه نحوه ارتباط روایح با خاطرات و تجربیات شما.امیدوارم بهترین روایح هستی یادآور زیباترین خاطرات در سفرهاتون باشه.شاد باشید و همیشه معطر .

درود مجدد جناب وقوعی عزیز

درحال ولگردی در عطرافشان، سری به ابن صفحه زدم تا نظرات جدید رو ببینم که با دیدن کامنت بانو marrry تازه متوجه شدم چقدر هنرمندانه و عالی، خاطرات خوب سفرها رو برای خودشون زنده نگه میدارن. احسنت بر این بانوی بزرگوار و صد افسوس بر امثال ما که هرگز چنین سیاستی به ذهنمون نرسیده بود (چیزی که دیده میشه اینه که اکثریت مردم سعی میکنن به زور عکس و فیلم خاطرات رو زنده نگه دارن)

البته از طرفی هم خودم شخصاً با واژه «گذشته» چندان میانه خوبی ندارم. مثلا زیاد اهل گرفتن عکس نیستم (باور میکنین با دوربین گوشیم هنوزم بلد نیستم کار کنم؟!!) طوریکه صفت «آقای فراری از دوربین» در دوران کار اجرایی، همیشه توسط همکاران به بنده نسبت داده میشد.

مدتی قبل قصد داشتم بخش کوتاهی از یک سخنرانی که سالها قبل برای بزرگان صنعت کشورمون رو داشتم، تقطیع کرده و برای دانشجویان پخش کنم. پیداش نکردم و بدتر اینکه تازه متوجه شدم که نه تنها اون فیلم که تمامی فیلمها و عکسهای بنده بطور کامل از بین رفته! هارد خراب رو بردم برای تعمیر. بنده خدا گفت تعمیر نمیشه. تشکر کردم و اومدم بیرون و انداختمش داخل سطل زباله یا بهتر بگم بیش از 95درصد «تمام گذشته‌های خودم« رو انداختم دور! به همین راحتی. 

بهرحال «گذشته‌ها گذشته» برای اکثریت، در حکم یک شعار هست و برای عده قلیلی یک «واقعیت در زندگی» که همیشه سعی کردم جزو گروه دوم باشم یا حداقل اداشون رو دربیارم.

 

برگردیم به موضوع اصلی:

برای کسانی که خاطرات و گذشته‌ها براشون اهمیت داره، ابتکارعمل خانم marrry در نگه داشتن خاطرات خوب، چیزی نیست که از بین بره. یعنی دقیقاً موضوع و ماهیت سوال شما بر اهمیت تداعی خاطرات با روایح.

به عبارت دیگه به نظر میرسه تداعی گذشته با روایح، چیزی از جنس تداعی گذشته توسط عکس و فیلم نیست و بسیار قوی‌تر و محکم‌‌تر عمل میکنه

 

حالا که تا اینجا اومدیم یکی دو خاطره مرتبط بگم برای تلطیف فضا:

1) برادر کوچکم (یه جورایی خودم بزرگش کردم) که برخلاف بنده بسیار اهل گرفتن عکس و فیلمه، روزی در عالم برادری و شوخی ـ جدی بهم گفت: داداش. حداقل یه عکس خوب از خودت داشته باش که اگه روزی مُردی عکسی داشته باشیم بذاریم سر قبرت!! :))))

 

2) تجربه مشابه ولی ناخواستۀ بانوی محترم فوق‌الذکر رو در یکی از سفرهام به یکی از کشورهای دوست و برادر در آسیای میانه داشتم. معمولا در سفرهام عطر به همراه نمیبرم. اما اسپری بدن و این چیزها طبیعتاً از الزاماته. یادمه پرواز دیر شده بود و چمدونم رو با عجله بسته بودم و در هتل کشور مقصد وقتی بازش کردم دیدم اسپری خوشبوکننده سرویس بهداشتی رو بجای اسپری بدن برداشتم!(هردوشون رو روز قبل از سفر از فروشگاه خریده بودیم و هنوز داخل مشما بودن و بنده هم موقع بستن چمدون دقت نکرده بودم) اولش خواستم برم از فروشگاه بخرم. ولی هنوزم نفهمیدم چرا فرصت نشد! شاید چون کارهای مهمتر از خرید داشتیم :)

نتیجه اخلاقی: بعد از بازگشت به ایران، تا مدتها هرزمان میرفتم سرویس بهداشتی، خاطرات خوب کشور دوست و برادر در ذهنم طوری زنده میشد که هیچ عکس و فیلمی قادر به تداعی این خاطرات خوب نبود :)))))

 

3) در یکی دیگر از سفرهام به یک کشور دوست و برادر (ببخشید این یکی رو بهتره بگیم دوست و خواهر!!!) در آسیای جنوب‌شرق، رایحه‌ای به مشامم خورد که هنوز هم عنوان تهوع‌آورترین و فجیع‌ترین رایحه رو برام داره. بوی نوعی سُس مخصوص غذا که نمیدونم چرا اینقدر اصرار داشتن تو همه غذاهاشون استفاده کنن(من بهش میگفتم بوی موش مُرده!) میدونین که در فرهنگ کشورهای آسیای جنوبشرق، دکه های غذاخوری به وفور در گوشه و کنار همه خیابونها هست و اینکه چه مکافاتی بابت این موضوع کشیدم و چقدر عرض خیابونها رو مجبور شدم طی کنم (اونهم در کشور راست فرمان برای خودروها) بماند. سرانجام هم بطور سرجمع با رعایت تمام نکات ایمنی، دو سه باری (گلاب به روی همه) بالا آوردم.

یکی دوسال بعد و در دفعه دومی که مجبور شدم به این کشور معطّر برم (مجبور که میگم چون برای بنده حکم ماموریت رو داشت وگرنه خداوکیلی تایلند چه جاذبه‌ای داره برای رفتن؟!!!) بعد از خروج از فرودگاه، بوی خوشایند و بهشتی این ماده عطرآگین(!) به مشامم خورد و مجبور شدم از راننده بخوام خودرو رو نگه داره و برم کنار خیابون و داخل جوی آب بالا بیارم! اون زمان هنوز کرونا نیومده بود، اما در اکثر مواقع توی خیابون به اجبار با ماسک تردد میکردم!

خلاصه اینکه سوالتون باعث شد بیشتر فکر کنم و به این نتیجه برسم که دنیای روایح (خوب یا بد) چه تداعی‌کننده عمیق و چه بسا وحشتناکی از گذشته‌هاست.

ببخشید سرتون رو هم درد آوردم

مانا باشید و برقرار

اولین
Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟