عکس اول:
بله درسته. همه شنیدیم که خداوند احتکارکنندگان را دوست ندارد. ولی خب بعید میدونم جمعآوری باتلهای کلاسیک عطر در وضعیتی که حلقه ورود و فروش اجناس خارجی به کشور، هرروز درحال تنگتر شدن هست، مصداق احتکار باشه. چون احتکار با هدف فروش قیمت بالاتر در آینده هست، اما جمعآوری بیش از حد نیاز عطر، نه با هدف فروش! بلکه به واسطه «ترس» از نایابشدن یا عدم ورود کالای اصلی به کشورمون انجام میشه.
در یکی از سرفصلهایی که تدریس میکنم، حدود یکساعتی اشاره به مبحث Phobia (فوبیا) دارم که در همه انسانها کموبیش موجود هست. مثلا:
بسیاری افراد فوبیای پرواز دارن(حدود 18درصد)
بسیاری فوبیای آبهای عمیق(حدود 22درصد)
خیلیها فوبیای سخنرانی جلوی جمع دارن(بالای 41 درصد)
بسیاری فوبیای حشرات(24درصد یعنی یک چهارم مردم دنیا)
و خب خیلیها هم مثل خودم فوبیای ارتفاع(اینم 24درصد) و فوبیای دندونپزشکی(آمار ندارم) و ...
(آمارهای فوق مربوط به چندسال قبل بوده و از جامعه آماری در ایالات متحده گرفته شده و ممکنه در کشور ما اندکی متفاوت باشه)
ولی از شما چه پنهون، خجالت میکشم از اینکه سر کلاس مطرح کنم «فوبیای نایابشدن وانمنشو» که در هیچ مرجع علمی هم اسمش نیومده، یکی از بزرگترین فوبیاهای زندگیمه! :)))
در عکس اول، تعدادی از عطرهای کلاسیک رو گذاشتم که بعضی از اونها رو از ترس، نسخه دوم و سوم هم تهیه کردم و دنبال نسخ چهارم تا احتمالاً چهلمش هم هستم!
«وانمنشو» و «دریک» که معرف حضور همگان هست. ولی بازهم اگه بتونم تعداد بیشتری وانمنشو تهیه میکنم! سه شیشه کمه!! هرچند نمیدونم چرا جدیداً رایحهش اخموتر شده!
«بروت» رو به برادرم هدیه دادم که هنوز وقت نکرده بیاد ببره، چون با بوی مُشک و وانیلش(در نسخ جدید فابرژ) کمی مشکل دارم.
شیشهای که زیر «بروت» مشاهده میفرمایید عطر «مموریز فور من» از شرکت امپر امارات هست و تنها نسخه اماراتی اصلی هست که داخل منزل دارم و چندماه قبل به پیشنهاد استاد عزیزمون «خاطرات یک گورکن عزیز» سریعاً تهیهش کردم که بسیار خوشبو هست ولی ماندگاری کمی داره.
«لالیک پورهوم» یا همون لالیک شیر بعد از 5 سال سبکسنگین کردن این عطر، به عنوان عضو جدید «حرمسرای عطر بنده» اضافه شده. هرچند باید بازهم زمان بگذره تابتونم باهاش ارتباط عمیقتری بگیرم. اساساً ممکنه مرحله «نیّت تا عمل» برای اضافه کردن یک عطر جدید به حرمسرای عطرهام چندسال زمان ببره. هرچند فعلاً قصد ندارم دایره عطرهام رو بیشتر کنم.
افترشیو دنیم(سمت چپ) هم از دوران جوانی یار همیشگیم بوده هرچند اونی که در عکس موجوده نسخه اصل ایتالیا نیست و نمیتونه باشه. سفارش دادم اونور آب پیدا کردن برام بیارن.
«آرامیس دوین» هم به این علت که قراره در آینده از یکی از همسایگان کشور سازنده این عطر(سوئیس) یکی دو جعبهای به دستم برسه فعلاً نرفتم دنبال تهیهش. اگر هم نرسید مشکلی نیست. یک کلیّه اضافه دارم که میشه باهاش چند باتل اصلی «دوین» تهیه کرد. با عطر امضاء مطلقاً نمیشه شوخی کرد. کلّیه میخوام چیکار؟!
همچنین به دلیل «حمایت از کالاهای ایرانی»! دو عدد بادیاسپلس از شرکت آلفا..مونته گذاشتم که هرچقدر از عطرهاش ناامیدم و فاجعهبار میدونمشون، اما بادیاسپلشهای خوبی تولید میکنه. دو نمونه موجود در عکس «ایوسن لورن وای» و «دیور ساواج الگزیر» هست که روایح قوی دارن اما شخصاً ازشون خوشم نیومد و همچنان ترجیح میدم از بادیاسپلش دستساز خودم استفاده کنم.
ضمناً با توجه به عادت همیشگیم که جعبه عطر رو قبل از شروع مصرف، بلافاصله «پاره میکنم» و دور میندازم، بنابراین جعبههای داخل عکس، حاوی عطر دستنخورده هستن(یعنی نسخه زاپاس!)
نکته بسیار مهم:
پیشنهاد میکنم جعبه عطر رو قبل از دورانداختن حتما پاره کنین. اگر قصد دورانداختن شیشه عطر رو دارین، حتماً قبلش بشکنین و با رعایت موازین احتیاطی که باعث جراحت دست رفتگر محترم نشه(مثلا داخل یک جعبه بدردنخور بذارین) دور بندازین. قوطی روغن موتور، روغن ترمز، روغن هیدرولیک، واسکازین و حتی جعبه قطعات خودرویی (البته اگر مثل بنده عاشق انجام کارهای فنی خودرو داخل منزل هستین) حتماً قبل از دورانداختن، اونها رو پاره کرده یا له کنین.
چرا؟
چون ما با این کار اجازه نمیدیم اون جعبه عطر، شیشه عطر، قوطی روغن موتور، جعبه قطعه حیاتی خودرو و ... دوباره با اجناس فیک و تقلبی بستهبندی بشه و برسه دست بنده خدایی که از همهجا بیخبره.
شاید عزیزانی که درجریان نباشن فکر کنن این کار چه تاثیری داره؟ باور کنین از چیزی که تصور میشه تاثیرش بیشتره. سالها قبل که مشاور یکی از کارخانجات بازیافت کاغذ بودم چیزهایی به چشم دیدم که اگر اونها رو نمیدیدم و کسی برام تعریف میکرد باورم نمیشد.
جمعکنندههای زباله بازیافتی(که همهجا میبینیمشون) کارتن خالی رو به یک قیمت میفروشن، پلاستیک کهنه رو به یک قیمت، پت نوشابه رو به قیمتی دیگر و ... اما وقتی که جعبه یا شیشه خالی عطر یا جعبه روانکارها و قطعات خودرویی رو بصورت سالم پیدا کنن اون روز براشون عروسیه! چون مراکزی هستن که اونها رو چندین برابر قیمت ازشون خریداری میکنن.
به نظرتون چرا؟!
بارها صحنهای دیدم که وانتی اومده و تمام قوطیهای خالی روغن موتور در تعویضروغنیها رو جمعآوری کرده (شغلش همینه) و اگر این موضوع رو بذاریم در کنار میلیونها لیتر روغن سوختهای که در تعویضروغنیها جمعآوری میشه به نتایج جالبی خواهیم رسید!
البته اینکه روغن سوخته باید دوباره بازیافت بشه و همهجای دنیا هم این کار انجام میشه مسئلهای جداست. ما هم مثل همهجای دنیا کارخانجاتی داریم که کارشون همینه و طبق استانداردهای بینالمللی فعالیت میکنن مثل شرکت زنیط در جاده فریمان که خبر ندارم هنوزم هست یا نه.
اما زمانی که روغن بازیافتی، نه در کارخونه، بلکه در کارگاههای اصطلاحاً زیرپلهای بدون رعایت هیچ استانداردی، در قوطیهای اصلی پُر شده و داخل موتور ماشین ریخته میشه نتیجه این میشه که:
موتور خودرویی که طوری طراحی شده که مثلا 20 سال بدون ایراد اساسی کار کنه، بعد از 3 سال کارش به تعمیر اساسی میکشه!!! چیزی که امروز به وفور شاهدش هستیم و هزینههای کمرشکنی روی دست مالک خودرو میذاره.
و دردناک اینکه اکثر تعمیرکاران در زمان تعمیر اساسی، با صحنه عجیبی مواجه میشن. اینکه داخل قطعات موتور پر از «چسب» هست! چرا که برای بازیافت روغن بصورت غیرعلمی و کارگاهی گویا از مقادیری چسب جهت چسبندگی و ویسکوزیته روغن استفاده میشه
(اطلاعات علمی در این مورد ندارم. ولی تا دلتون بخواد میتونم اسم برندهایی رو بگم که در تعویضروغنیها به وفور موجوده و فکر میکنیم خارجی هستن!! ولی خب اگه کوچکترین اشارهای به اسمشون بکنم احتمالا همون داستان همیشگی رد تایید و هدررفتن زحمات تایپ و ...!)
:)))
حتی شاید دقت نکرده باشین که در بین انبوه مکانیکهای درستکار و سالم، معدودی از تعمیرکاران ازخدابیخبر، زمانی که شما قطعهای رو از فروشگاه قطعات یدکی خودرو تهیه میکنین، اون قطعه رو نه از بالای جعبه (که باعث پاره شدن لیبل چندرنگ میشه) بلکه با دقت، پایین جعبه رو باز کرده و قطعه رو درمیارن و جعبه رو سالم میذارن کنار!!!!
فکر کنم نیاز به توضیح اضافه نباشه. به امید روزی که دیگه این چیزها رو در کشورمون نبینیم.
نکته مهم بعدی که امیدوارم باعث رد تایید این مطلب نشه، اما دونستنش برای عزیزان اهل دل!!!! بسیار مهم و ضروری هست اینکه بسیاری از افراد برای تفریح، عازم جزیره کیش میشن که عدهای از اونها (که به خودشون هم مربوطه و کسی حق دخالت در این موضوع شخصی نداره) به هر دلیلی علاقه به مصرف الکل داشته و به قول مرحوم پدربزرگم «زهرماری» مصرف میکنن!! :))))
طی یکی از سفرهام که مهمان یک «کیشوند» یعنی ساکن جزیره بودم، نکته جالبی گفت. سطل زباله اطراف هتلهای لوکس جزیره، معمولا پر از شیشههای خالی انواع ..... هست و یکی از «مشاغل بسیار پردرآمد» در این جزیره، جمعآوری این بطریها و تحویلشون به کارگاههایی هست که بصورت دستساز مشغول خدماترسانی صادقانه! بوده و .... (در مورد بقیه مطلب به ادراک خودتون تکیه کنین! آره. دقیقاً همونی که فکر میکنین درسته)
:)))
نتیجه اخلاقی:
1) تعویض روغن خودرو رو بسیار جدی بگیرین دوستان. همونطور که معدومکردن شیشه یا جعبه عطر رو.
2) فارغ از موارد شرعی، مصرف الکل برای بدن مضره و هیچ مرجع علمی در دنیا تاییدش نکرده. اما اگر تصور بر اینه که ممکنه در جزیره جنس اصل پیدا بشه و حالی بکنیم!!! واقعیت دردناک اینه که طبق گفته دوستم که بیش از 10 سال در اونجا زندگی میکرد و خودش دستی بر آتش داشت، حتی یک قطره اصلی هم در جزیره پیدا نمیشه! (البته راههای دیگری برای پیدا کردن جنس اصلی در اونجا هست که خب موضوع صحبت اینجا نیست!)
پرده دوم:
«من یک مسافرم!»
جمله معروفی که در مراکز ترک اعتیاد گفته میشه. بنده هم یک مسافر بودم. البته خداروشکر اهل مخدرجات نبوده و نیستم. اعتیاد «اسانسبازی» رو عرض میکنم که درحال ترک بوده و خوشبختانه جایگزین جدیدی برای این اعتیاد پیدا کردم.
عکس دوم، متعلق به بخشی از بساط مارگیری بنده هست و شیشههای اسانس دستسازی که قراره بجای عطر، در «جای اصلی» خودشون استفاده بشن. یعنی مکمل خوشبوکردن لباس در ماشین لباسشویی(مخصوصا با آبکشی آخر یا یکی مونده به آخر به همراه نرمکننده) ؛ یا خوشبوکردن داخل خودرو که قبلا زیر کفپوش خودرو میریختم، اما الان روشم تغییر کرده و میریزم لای درز صندلی عقب با مرز پشتی صندلی (جایی که کسی نمیشینه) این یکی، بهتر از زیر کفپوش خودرو جواب میده.
از این به بعد اسانسهایی که میگیرم فقط و فقط اسانس گل هست (مریم، نرگس، یاس، شمعدانی و ...) از بهترین واردکنندگان و صرفاً برای خوشبوکردن محیطی ازشون استفاده خواهم کرد. یعنی کاربرد اصلی خودشون.
چندروزی هست که مشغول رایزنی و ایضاً راهزنی! یا یکی از پرفیومرهای عزیزی هستم که بعد از سالها عطرسازی در یکی از خانههای عطر اونور آب، به تازگی برگشتن ایران (از همکاران اسبق آقای کاظیمان هم بودن) ضمن اینکه بیش از 20 مورد عطر خودشون رو در یکی از کشورهای اروپایی ثبت کردن که همین موضوع باعث شده شرکتی مثل ژیوادان، اسانس سوپر و اصلی خودش رو (همون مادهای که فقط به برندهای بزرگ عطرسازی و خانههای عطر مورد تایید خودش میده) طبق چارت سازمانی بسیار سختگیرانه خود، در اختیار اونها بذاره برای ساخت عطر، نه فروش اسانس!!!
بعد از کلی صحبت، متوجه شدم که داستان اسانس اصلا اون چیزی نیست که فکر میکردم. نسخه خوب و بد و تاپ و های و السیوی و اچسیوی و ... توهّمی بیش نبوده. اصلاً شرکت لوزی اجازه ورود یک قطره اسانس گرید تاپ رو به ایران نمیده! و کلّی اطلاعات مفید دیگه ازش گرفتم که خلاصه اونها در اینه که اسانسبازی هم کار نادرست و مضرّی بود! چه برسه به استفاده از اسانس که وحشتناکه.
اگه زنده بودم در یک پست جداگانه و مفصّل در بخش پرسش و پاسخ، مراسم خداحافظی از اسانسبازی رو همراه با مراسم جشن و پایکوبی.....(اوه ببخشید! منظورم برنامههای شاد و آموزنده بود!) خدمتتون عرض خواهم کرد. علت این تاخیر هم کاملتر شدن اطلاعاتم هست که بادست پُرتر بیام خدمتتون. به این امید که دیگه درعطرافشان بساط اسانس و صحبت درمورد اون برای همیشه جمع بشه.
پرده سوم:
«گویند که شیخ ما ....»
عنوان فوق در عطرگرام بنده حدود یکماه قبل درج شده که اگر بهش رجوع بشه درموردش توضیح دادم.
این بخش برای عزیزانی هست که علاقمند به رایحه افسانهای «شیخ شیک نو شماره 70» بوده. اثری ارزشمند که هرگز برادر بزرگترش (شیخ 77) نتونست به چنین محبوبیتی برسه.
البته بنده از ابتدا هم چندان به این رایحه علاقمند نبودم. اما طی این مدت، کمکم یک وابستگی عاطفی(از جنس عشق پاک!) بینمون برقرار شد. اما هرچقدر هم این عشق، خالص و ناب و پاک باشه، ولی ناموس اصلی بنده در حرمسرای عطرهام همچنان آرامیس دوین بوده، هست و خواهد بود :)
علاقمندان به شیخ 70 در جریان هستن که این عطر، توقف تولید شده. در عطرافشان موجود نیست که اگر بود احتمالاً در عرض یک روز تموم میشد و معدود سایتهایی که موجود دارن قیمتی میدن معادل یکی از اعضای حیاتی بدن انسان! هرچند همون هم نسخه اصلی نیست و نسخه «امرالد» هست که ریفرموله شده.
ابتدا قصد داشتم به یکی از اسانسسازهایی که سایت و دکوراسیون شیک دارن و اسم خودشون رو «خانه عطر»!!!!!! گذاشتن پیشنهاد ساخت بدم. اما در بخش نظرات عطرافشان در صفحه شیخ 70 به مورد جالبی برخوردم:
شباهت بسیار زیاد «سلطانالرحاب» امارات به شیخ شیک 70 (یا همون شیخ چیک نامبر 70)
و چنین شد که خودم دست به کار شدم و فنّ اسانسسازی به کمک بنده اومد و چیزی ساختم مشابه شیخ 70 بدون استفاده از یک قطره اسانس!
مراحل اولیه رو در پست یکماه قبل توضیح دادم. امروز بعد از مرحله کهنهشدن عطر با رایحهای روبرو هستم که در منزل ازش با عنوان «بوی بهشت» یاد میشه و تنها عطری هست که بجای کمد، در گاوصندوق مخصوص اینجانب در بانک سوئیس نگهداری میشه!! (کمرم رگ به رگ شد. چند لحظه صبر کنین حالم بهتر بشه!)
عکس سوم، شیشههای شیخ 70 هست که دادم بیرون تا داخل شیشه 100 میل برام کریمپ کنن تا شیطان رجیم گولم نزنه و دست به ترکیباتش بزنم. این دو شیشه جزو «عطرها»ی بنده هستن. به عبارت دیگه در بین دهها مدل معجونی خوشبویی که بر اساس اسانسها درست کرده بودم و هیچکدوم نقش عطر رو برای بنده ایفا نکرده و نمیکنن، فقط شیخ 70 هست که ازش به عنوان عطر استفاده میکنم. ترکیبی بدون یک قطره اسانس.
روش تهیه:
نمک و فلفل و زردچوبه به میزان لازم.....(از اتاق فرمان اشاره میکنن این مال استودیوی کناری بود. ببخشید!)
1) خلوص نیّت که مهمترین بخش کار هست
2) پیدا کردن مکانی که جنس اصلی امارات رو بهتون بده.
3) تعدادی عطر استوانه رولی 6 میل روغنی اصلی «سلطانالرحاب» رو باز کرده و بریزین داخل شیشه اصلی
4) بجای فیکساتور هم نمونه 35 میل اصلی اون رو به شیشه اضافه بفرمایید(زیر شیشه باید حک شده باشه)
5) دوست داشتین درصد خیلی کمی آب مقطر تزریق و اندکی فیکساتور هم اضافه بفرمایید (چندان مهم نیست)
6) شیشه رو بذارین جای تاریک تا کهنه بشه.
تمام
نتیجه کار، عطری هست که چون در اون از اسانسهای بازاری استفاده نشده براحتی میتونین مثل عطر به پوست یا قسمت بالای لباس بزنین و لذتش رو ببرین. با کمترین هزینه و سالمترین حالت ممکن.
اگر خوشتون اومد ما رو از دعای خیر محروم نفرمایید.
اگر هم بدتون اومد که خب ... شرمنده مرامتون :)
فقط تاکید مجدد میکنم حتما از جای معتبر تهیه بشه.
حتما هم نمونه «سلطانالرحاب» نه هیچ الرحاب دیگری (مثل سیلور و زیدان و سوپر و کلاسیک و ....)
و نه هیچ اسم سلطان دیگری.
فقط و فقط «سلطانالرحاب» بدون پیشوند و پسوند که عکسهاش در عطرگرام قبلی بنده موجود هست.
پ.ن: جالب اینکه بنده نسخه اصلی شیخ 70 رو هیچوقت تست نکردم! برام هم مهم نیست تست کنم. مهم اینه که با توجه به گفتههای عزیزان در بخش نظرات شیخ 70 ، به رایحهای دست پیدا کردم که گویا شباهت بالایی به شیخ 70 داره و همونطور که گفتم داخل منزل ازش به عنوان رایحه بهشتی یاد میشه. ضمن اینکه قدرت بویایی ضعیف و عدم توانایی تفکیک نتها در بنده هرگز بهم اجازه نداده، نمیده و نخواهد داد که پا در کفش بزرگان کرده و خدای نکرده در مورد این رایحه توضیح دقیق و تفکیکی بدم. بنابراین مثل همیشه با نگاه کلینگر فقط میتونم عرض کنم:
بوی بسیار خوشایند، کمی شیرین، چوبی، شفاف، معطّر و کمی تند
موفق باشید
درود برشما جناب متین راد...
چه کردی با ما؟؟...وان من شو..دریک..لالیک..بروت و آرامیس...
اگر درست متوجه شده باشم با ریاضیات ضعیف این حقیر...شما یک باتل خالی+یک نسخه جدید برای استفاده+یک نسخه پلمپ هم برای روز مبادا از وان من شو در اختیار دارید...
وان من شو را جهت مصرف روزانه انتخاب کردم...چراکه برای نوجوانی همچون بنده پوشیدن عطرهای شیپغ و فوژه کلاسیک شاید کمی احساس سنگینی و به اصطلاح تشویش بهمراه داشته باشه...لذا پدر که در سنین میانسالی به سر میبرن استایل و رفتارشون بهتر با این عطرهای به اصطلاح اولداسکول و قدیمی ست میشه...(هرچند که گاهی خود هوس استفاده از این جواهرات معطر به سرم میزنه)...با این حال وان من شو بهترین عطر شیپغ-کلاسیکی بود که پوشیدنش ریسک بالایی برای بنده نداشت...بدین جهت این عطر را برای استفاده خود مناسب تر دونستم...
بنده هم همین فوبیا رو دررابطه با دیویدف زینو دارم...اگر توقف تولید هم که نشه..از ریفرموله در امان نخواهد ماند...اما نقدینگی ام تا چندماهی اجازه تهیه نسخه (زاپاس زینو) را بهم نمیدهد!!...
کلکسیونی از روایح بکر و ناب رو در اختیار دارید...
موفق باشید..🌹🌹🌹