نظرات | حمید
ترتیب نمایش
بزرگوار ،این " هایپ بودن ها "رو از کجا میشه پیدا کرد؟
مثلا تو سایت فرگرنتیکا همین بخش یا دسته بندی وجود داره؟

تو همون زمستون هم ، باید بگردی یه شب خیلی سرد رو پیدا کردی و یه کت چرم البته تنت که بشه هردو رو همزمان پوشید و بویید و لدت برد، میگن به سلیقه هست و به ندای دل اما اینو تو گرمای تابستون بزنی هم به خودت اجحاف کردی و هم به خودش.شیراز که ما باشیم حداقل اینروزها شب خنکی نداره که بشه پوشیدش اما شاید شما تو یه بهشت دیگه ای از این سرزمین قید زیستن رو صرف کنی که کم از زمستان ما نداشته باشه.
8 تشکر شده توسط : سینا جباری ابوالحسن
نام پژمان جمشیدی رو هر جا بشنویم بدون لحظه ای درنگ یاد هنرمندی های طنازانه
. این بازیگر با استعداد سینما میفتیم ، بلاشک لبخندی هم برلبانمان جاری خواهد شد
شاید فراموش کنیم که روزی روزگاری سینما که نه ، چمن و توپ و تکل ،هنر پژمان بوده
برگردیم به بیست سال قبل در چنین روزهایی، استادیوم بن زاید ابوظبی، مقدماتی شوم جام جهانی 2002
،جدال ایران امارات، تکل خشن پژمان جشمیدی،کارت زرد دوم و اخراج.هیچ نشانی از لبخند و شور و شادی نیست.آه چقدر تلخ!!!
.
.
سده هفتم هجری قمری!!!!،ملک شیران،بازهم مثل چنین روزی!!!!،سرد و تاریک،آینده ای مبهم .تنها کور سویی از امید.
مُلکی از دست رفته،مام وطن زیر تاراج چکمه های بی رحم مغول،زجه های زنان و کودکان.
تنهاترین سردار ایران زمین،جلال الدین خوارزمشاه،در میانه نبرد ،هنگام گذر از رود سند،وقتی که همه چیز را از دست رفته دید،وقتی همه دعاهای زنان و مردان شد قوت پای اسبش و از رود خروشان میگذشت ، اخرین بار برگشت و سپاه چنگیزِ متوقف شده پشت آب را نظاره گر شد
تو گویی فقط دو کلمه عمق این حادثه را وصف میکند، جنگ و آتش(بس)،صلحی در کار نیست.،روانش آزرده و کامش قطعا تلخ بوده،تلخی اش آشناست،شاید به تلخی و گرمی نودی فلورم.
گویند در آن هنگام پیکی به خیمه ی چنگیز رسید، سیاه ای نوشته بر روی مُشکی ساخته شده از گل!!،شمیمش تمام سپاه مغول را فرا گرفته بود،چنگیز بعد از خواندنش سخت برآشفت
"در این دشت پراستوار که نامش هست ایران، از هر خون ریخته شده ، گلی روییده خواهد شد و از هر گلی ، ده گل دگر،موسم کوچ سرما و تاریکی نزدیکی ست،آری بهار همین حوالیست.در این کران بیکران بهار همیشه نزدیک هست..". آورده اند که نامه ممهور شده بود به مهری با رایحه ای خاص ،گویا همان نودی فلورم گولتیری بوده هست.
پر اخم و تلخ اما امید را در نهان خانه خودش جا داده است.گویند چنگیز تا واپسین لحظات عمرش این نامه در بر خود نگه داشت و میبویید.
.
.
هر وقت اسم برند ناسوماتو رو میشنوم بی اختیار یاد شرق میفتم،یاد ژاپن.چه عیبی دارد اگر من این برند را،شگفت انگیزی رایحه هایش را،معما بودنش را، پیش خود ژاپنی بپندارم؟
پوشیدن و بوییدن نودی فلورم برای من در این سرمای زمستان خصوصا شبهایش، همچون پوشیدن رداییست هر چند موقت که تلخیش در خود شیرینی گرما و امید دارد،سرما را قابل تحمل تر میکند.
همانطور که در آن قسمت تاریخ که سرمای تلخ زمستان گونه اش، همه خطوط و سطورش را خط خطی کرده بود،تنهاترین سردار ،ردایی بود از امید و گرمای رهایی بخش.
.
.
بعدتر ها که از پژمان پرسیده شد که چه شد که اخراج شدی،گفت: قبل از بازی برای بهتر جنگیدن ، اهنگی حماسی گوش کرده بودم که عجین شده بود با روح و تنم،حاضر بودم جانم هم بدهم.
کسی چه میداند شاید تصویر سازی آن آهنگ حماسی ، حماسه نبرد جلال الدین بوده است، تصویری سراسر شور و اشتیاق برای رهایی از بند حقارت و اسارت.
و چه اهنگی بهتر از سمفونی "حماسه خرمشهر" برای این تصویر.پژمان اما هیچوقت نگفت این حس چه بویی داشته،این پازل هنوز گمشده ای دارد.رایحه ای باید یافت در خور این تصویر و نوا
من این تکه گم شده پازل را با نودی فلورم پر میکنم ،انتخابی که از سر احساس بر آمده،وقتی که سرما را با تلخی بی پایانش برایت گرم و شیرین میکند،وقتی که ظلمت و بیم را با آتش و امید میرهاند.
"آری بهار همیشه نزدیک هست!".



28 تشکر شده توسط : مهدی تقیه ملورین
وقتی بو میکنم احساسم اینه که از یه نردبان میرم بالا،مقصد اما مشخص نیست،دستی انگار از بالا ،تو را در حالیکه در حالت خواب و بیدار هستی به بالا هدایت میکند وتو بی اختیار همراهش میشوی، هر پله اش انگار یک دنیا و یک رایحه دارد، نردبان اما پله هاش به ردیف نیست،پله ی بعدی که میروی احساس میکنی که به عقب برگشته ای....
رایحه اش واسه من فوق العاده عجیب و ناشناختهو البته دوست داشتنی با تم متفاوت بود، حتی بعضی شب ها موقع خواب ،این رایحه رو بو میکنم ولی نه با بینی ، بلکه با عضوی ناشناخته ای توی وجودم که انگار تلفیقی است از قلب و مغز و بینی.
احساس میکنم در حیات قبلی ام کاهن معبدی بوده ام مورد احترام در دشتی دلباز اما میانه ی دو کوه بلند که هنگامه سفر ابدی جسمم را با عودی عجیب شستشو داده اند.شایدم مهمانی از جهانی دگر این عود رو پیشکش کرده به معبد.
از اون رایحه هاست که واسه دل خودت بو میکنی ، اگر هم بپوشیش و بیرون بری شاید یه عده بهت بگن چرا گازوئیل و روغن سوخته ریخته روی خودت.....
اینکه یه خانم بخواد این رایحه رو بپوشه از نظر من حقیر البته خیلی عجیب بنظر میرسه.
13 تشکر شده توسط : علی رشوند Dapper
درود دوستان.ایا مشابه این رایحه پیشنهادی دارین؟

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan.ir