نظرات | سـهیـل متیـن‌راد
ترتیب نمایش
Telecaster عزیز و ارجمند

چون شخصاً برای من(و بی‌شک بسیاری از عطرافشانی‌ها) هم عزیز هستی و هم دارای احترام بالا جسارتاً چند جمله‌ای برات می‌نویسم:

در حوزه بحث با یک شخص، پارامترهای مختلفی رو باید درنظر گرفت که یکیش میزان و درجه «ادراک» یا همون perception طرف مقابل بحث هست. بطور مثال اگر پروفسوری در حوزه جراحی قلب، شبانه‌روز با بنده بحث کنه در مورد روش‌های نوین جراحی قلب و عروق، بنده نهایتا همانند بُز اخفش! نگاهش می‌کنم و هیچ سردرنخواهم آورد.

البته تقصیری هم ندارم. چون هیچ «ادراکی» از الفبای پزشکی و جراحی قلب و عروق در ذهنم وجود نداره. اما سعی می‌کنم اونقدر «ادب» داشته باشم که در زمان بحث، سکوت کرده یا اگر هم سکوت پیشه نکنم، حداقل با مطالب بی‌ربط، خانم شقایق رو به جناب گودرزی متصل نکنم!!!

در رابطه با کسی که ادراکی از مفاهیم عظیم و کمرشکنی مثل «معرفت» ، «مردانگی» ، «پاکی» ، «سادگی» ، «صداقت» و ... نداره و براش جزو مفاهیم تعریف‌نشده یا مفاهیم نخستین هست، شخصاً فکر می‌کنم بحث کردن با چنین شخصی، آب در هاون کوبیدن باشه.

یاد بنده خدایی افتادم که سال‌ها قبل اومده بود عکاسی برای بزرگ‌کردن عکس پرسنلی برادرش که سر قبر بذارن(اون زمان امکانات امروزی در زمینه عکس و این چیزها نبود) و مثل سیل اشک می‌ریخت. من هم برای یک سفارش رفته بودم عکاسی که اون بنده خدا رو دیدم. گریه شدیدش باعث شد مداخله کنم و از در هم‌دردی وارد بشم.

می‌گفت برادرم خلبان بود که قبل انقلاب در امریکا دوره دیده و دیگه هم برنگشت ایران و سیتیزن امریکا بود و اونجا هم زندگی بسیار خوبی داشت. اومده بود ایران به خانواده سربزنه و برگرده. موقع برگشتنش به امریکا مصادف با شروع جنگ بود(شهریور 59)
برگشت به امریکا رو کنسل کرد و خودش رو معرفی کرد به نیروی هوایی!

هرچقدر مادر و پدرم اصرار کردن که سریع برگرد امریکا و جون خودت رو نجات بده، قبول نکرد. کار به جایی رسید که پدرم باهاش دعوا و جروبحث کرد. ولی آخرین جمله برادر مرحومم خطاب به پدرم این بود که: [نقل به مضمون عرض می‌کنم]

«الان لشکر صدام وارد مرزهای کشور من شده. تو منطقه خوزستان به دختر هم‌وطن من تجاوز کردن، من اگه برگردم امریکا یک عمر تو آیینه باید تو صورت خودم تف کنم!»

آقای خلبان داستان ما، در لحظه تصمیم‌گیری، بجای برگشتن به امریکا یا رفتن به جنگ، مورد دوم رو انتخاب کرد و رفت نیروی هوایی خودش رو معرفی کرد (یادم نیست چقدر در جنگ بود) و سرانجام هواپیماش با ضدهوایی عراق سرنگون شد.

هرچند طبق گفته‌های برادرش اجکت کرد، اما بهرحال خود اجکت هم عوارض خودش رو داره. مثلا بلافاصله بعد از اجکت خلبان، استخوان‌های ترقوه می‌شکنه و بعد از فرود، بسته به محل فرود و جهت باد و چند پارامتر مختلف دیگه، شکستن بسیاری از استخوان‌های دیگر بدن هم همراهش خواهد بود و ده‌ها عارضه مختلف [احتمالاً برای همینه که خلبان جنگی، قدرت بدنیش باید با امثال افراد عادی متفاوت باشه]

این بنده خدا با اون عوارض، چندسال اسیر بود. عوارضی که یک هزارمش کافیه تا یک فرد عادی که معنای «مردانگی» و «غیرت» و «شهامت» و اینها رو درک نمی‌کنه، اگر یک روز درگیرش بشه شب تا صبح نعره می‌زنه از درد و گریه می‌کنه!

آخرش هم نماد «مردانگی» و «شجاعت» و «معرفت» و «وطن‌دوستی» رو زیر شکنجه کُشتن و استخون‌هاش بعد از چندسال برگشت به ایران.

کسی که در صحبت‌هاش مفاهیم ارزشمند و عظیم اشاره شده در بالا رو همچون دستمال کهنه و بی‌ارزشی به تمسخر می‌گیره شاید بهتر باشه باهاش ادامه بحث نداده و حداقل حرمت خودمون رو حفظ کنیم.

از مدیران محترم عطرافشان هم بسیار ممنونیم که با ایجاد یک آیینه، راه رو برای چنین افرادی که با 2 اکانت مختلف، خودشون با خودشون سوال و جواب راه میندازن، باز کرده تا حداقل سوپاپی بشه برای کنترل عقده‌های فروخفته و حتی خشم‌های نهان درونی که بیرون از اینجا سر باز نکنه. چرا که اگر همین آیینه (در عطرافشان) نباشه چه بسا مواردی که عرض کردم در جامعه و کف خیابون یا حتی در محیط خانواده و دوستان و اطرافیان، ناهنجاری‌های بدی ایجاد خواهد کرد.

مراقب خودت باش Telecaster عزیز
موفق باشی
6 تشکر شده توسط : Kambiz یاس
سلام

صرفاً جهت اطلاع باید یادآوری کنم که سوگیری لنگر یا اثر لنگر (Anchoring Effect) یکی از رایج‌ترین اشتباهات پزشکان ما هست که در کنار تفکر همگرا(Convergent thinking) دست به دست هم میدن برای تشخیص اشتباه! چیزی که به وفور در حوزه سیستم درمان شاهدش هستیم.

مثلاً متخصصین رادیولوژی و سونوگرافی، بعد از تشخیص گرید کبد چرب، معمولاً بلافاصله میگن مشر.وب کمتر بخور! چیزی بارها و بارها شنیدم و جالب اینکه برای خودم هم پیش اومده و زمانی که در پاسخ بهش گفتم من مشرو.ب نمی‌خورم جوابی که داد جالب بود:
«می‌دونم.... ولی .... کمتر بخور!!!!»
وقتی از تخت اومدم پایین خیلی شمرده شمرده گفتم:
«جناب دکتر. بنده هیچ نوع الکل با هیچ اسمی مطلقاً مصرف نمی‌کنم»
پاسخ نهاییش باعث شد ساچمه‌های بدنم یکی‌یکی بریزه:
«بله بله درست می‌فرمایید.... ولی خب .... بازم کمتر بخورین بهتره!!!»
دیدم نه. این طفلک گویا خییییییییییلی نمی‌فهمه! بی‌خیالش شدم ولی موقع برگشت، ذهنم درگیر این بود که دو پارامتری که در بالا بهش اشاره کردم چقدر در ذهن و مغز دکتر داستان ما ریشه کرده.

ممکنه موضوع فرزند شما یک لارنژیت ساده باشه که چندروز بعد خوب بشه. اما «بوی عطر» شما در اثر لنگر روی تشخیص دکتر بی‌اثر نبوده و قطعاً اگر قبلش سیگار کشیده بودین احتمالا اولین سوال دکتر این بود که سیگار کشیدین؟!
ضمن اینکه اگر نه بوی سیگار می‌دادین و نه بوی عطر، احتمال زیاد تشخیص دکتر می‌رفت سراغ موارد ساده‌تر مثل لارنژیت یا حتی آسم کودکان که معمولا بدون مداخله خاصی درمان میشه، نه اینکه سریع و در جلسه اول بره سراغ یکی از پیچیده‌ترین موارد تشخیص(حساسیت)

جسارتاً پیشنهاد می‌کنم خودتون رو محکوم نکنین و اگر موضوع ادامه‌دار شد پزشک رو عوض کرده و بدون بوی عطر بهش مراجعه کنین. به احتمال زیاد با «تشخیص متفاوتی» روبرو خواهید شد :)

امیدوارم بهتر بشه و خدا درنهایت سلامتی حفظش کنه براتون
9 تشکر شده توسط : هامون مرجان نعمتی
Argentium Halo de Lune
لینک به نظر 4 آبان 1404 تشکر پاسخ به خانزاده
جناب [مثلاً] خانزاده عزیز!

شهریورماه امسال که اکانت درست کردی و همون روزِ درست کردن اکانت، در صفحه تام‌فورد لاست‌چری اومدی بهم حمله کردی و وقت بنده و دیگر عزیزان رو گرفتی (صحبت‌هامون اونجا هست) به این دقت نکردی که:

1) فقط عطر نیست که می‌تونه امضا داشته باشه. بلکه «نوع نگارش» هرکسی هم دارای امضاست که تشخیصش کار سختی نیست. شباهت عجیب امضای نوشتاری‌ات با «خان 2» رو متاسفانه در دیالوگ اولمون متوجه نشدم، چون عجله داشتم برم سر کار.
اما در دیالوگ دوم از نحوه نگارشت متوجه این موضوع شدم و به دلایلی ترجیح دادم نادیده بگیرم. شاید به این دلیل که موضوع مهمی نبود و ایضاً خودت هم چندان مهم نبودی!

2) اگر در هر جایی قصد داری با دو اکانت وارد بشی و بحث کنی، قویاً پیشنهاد می‌کنم روی «امضای نوشتاری» خودت کار کنی. حتی (دور از جونت) کلاهبرداری که با دو هویت مختلف، یک امضا داشته باشه، سریع‌تر از اونی که فکر کنه لو میره!
نمی‌دونم چرا رفتارهات منو یاد اون جوک معروف میندازه که یکی رو انداختن زندان. زندانی‌های قبلی ازش پرسیدن جرمت چی بود؟
گفت جعل اسکناس.
پرسیدن یعنی کیفیت چاپ پایین بود یا نخ وسط اسکناس نداشت یا ...؟
گفت نه همه چی درست بود. هم نخ وسط داشت، هم کیفیت چاپ و کاغذش با اصلی مو نمی‌زد و ... پرسیدن پس چرا دستگیر شدی؟
گفت نمی‌دونم چرا. اسکناس 5250 تومنی که جعل کردم هیچیش مشکل نداشت!!!!! :)

حداقل اونقدر ساده‌لوح نباش که هردو اکانتت با عبارت «خان» شروع بشه! خب بزرگوار یکیش رو از «خان» شروع کن، دومیش رو نوکری، کنیزی، خدمتکاری، گماشته‌ای چیزی بذار! تا شک‌برانگیز نباشه.

3) نمی‌دونم کجا و چه زمانی بهت الهام شده که برای عطرافشانی‌ها بزرگتری کرده و راه جهنم و بهشت رو با استراتژی «تخریب» پیش بگیری. ولی این کار هرچی که اسمش رو بذاریم نه الهام هست و نه وحی مُنزَل! متاسفانه حال روحیت داره روزبروز بدتر میشه. از نوشته‌هات کاملاً مشهوده.

4) جناب خان2 عزیز! چندماه قبل در پرسش و پاسخ‌ها تلویحا اشاره کردم که به کمک نیاز داری و هرزمان تونستی به درک این موضوع برسی که به جای «بوی پول» بری دنبال «بوی ثروت» بنده حاضر به کمک هستم. اما اینجا حرفم رو پس می‌گیرم. کاری ازم برنمیاد.
اونقدر شعور بچه‌های اینجا رو دست‌کم گرفتی که میای به اسم «خانزاد» با اکانت «خان2» سوال جواب راه میندازی!!!!!
یعنی خودت با خودت!!!
با خودت چندچندی دوست عزیز؟!!!!!
جلوی آیینه چه صحبت‌هایی با خودت می‌کنی؟!!!
شرمنده که نه تنها از دست من که از دست اساتیدم هم کاری برنمیاد.
فقط می‌تونم برات دعا کنم.
امیدوارم حالت بهتر بشه.
7 تشکر شده توسط : Kambiz یاس
Vanilla Se.x
لینک به نظر 27 مهر 1404 تشکر پاسخ به TIMELESS
ممنون جناب دکتر

مطلب رو خیلی زیبا ربط دادید به مهارت حل مسئله(Problem Solving) که یکی از سرفصل‌های تدریس خودم برای دانشجویان ارشد رشته مدیریت هست.

البته شخصاً در اونجا پای IQ و EQ رو وسط نمی‌کشم. شاید به این دلیل که اساتید دیگری هستن که در حوزه EQ در کلاسهاشون، مطالبی از جنس کوچه بازاری مطرح می‌کنن که شخصاً بهشون معتقد نیستم و ترجیح میدم کدورتی بینمون ایجاد نشه.

خاطره‌ای عرض کنم، باورش شاید سخت باشه. بنده در زمان تدریس الگوریتم‌های هیوریستیک مغز، یکی از مثالهای معروفم، اشاره به چند چیستان‌ و معماهای نخ‌نماشده‌ای هست که سالهاست در محافل مختلف تحت عنوان «تست هوش»!!! مطرح میشه و بنده با عبارت «خزعبلات کهنه» ازشون یاد می‌کنم که هیچ ربطی به «هوش» نداشته و یادگار آزمایش معروف پروفسور شین فردریک (Shane Frederick) در دانشگاه استنفورد در راستای غلبه الگوریتم‌های هیوریستیک مغز بر سیستم تصمیم‌گیری بر اساس نئوکورتکس مغز بوده (اگر اشتباه نکنم سال 2005)
چند هفته قبل بطور اتفاقی چشمم به تعدادی کاغذ افتاد که همین معماهای کودکانه (و بقول خودم خزعبلات) روی اونها تایپ شده و در نسخ زیادی تکثیر شده بود. تا اومدم از مسئول آموزش بپرسم اینا چیه؟ ناگهان درِ یکی از کلاس‌ها باز شد و آقای دکتر.... به مسئول آموزش گفت:
«اون تست هوش ها آماده‌است؟!»
در یک لحظه دو عنصر «خشم» و «خجالت» رو با هم تجربه کردم!
و تازه فهمیدم که آقای دکتر .... چرا سالهاست که قصد مهاجرت داره، اما هیچ‌کجا راهش نمیدن!
بگذریم
داشتم عرض می‌کردم:
معمولاً مسیر آموزش مهارت حل مسئله و بار اصلی و سنگین مطالب رو میندازم روی دوش مرحوم «جوی پای گیلفورد» و دو نوع تفکر معروفش که از سال 1950 تا امروز همچنان بهش استناد میشه:

تفکر همگرا (Convergent thinking ) که میل طبیعی انسان به این نوع تفکر هست.
تفکر واگرا (Divergent thinking) که مرتبط با «خلاقیت» بوده و با ادبیات حضرتعالی احتمالا نقش IQ و EQ در اون بسیار پررنگ‌ هست.
چیزی که تا الان تصور نمی‌کردم علم ژنتیک می‌تونه تا این حد در اون نقش داشته باشه.
احتمالاً مجبورم بخشی از اسلایدهای درس رو تغییر بدم :)


پ.ن: ضمن سپاس مجدد، با توجه به اینکه در صفحه عطر خاصی(!) مشغول مباحثه هستیم، راستش دلم برای اون بنده‌خدایی می‌سوزه که عضو عطرافشان نیست و از همه‌جا بی‌خبر و با هزاران امید(!!) از طریق سرچ گوگل وارد صفحه «تام‌فورد وانیلا خاک‌برسری» میشه و این مطالب رو می‌بینه و معلوم نیست چه فکری با خودش می‌کنه :)))
بر همین اساس، اگر موافق باشید خاتمه بحث رو همین‌جا اعلام کنیم و صفحه رو بذاریم برای مباحث تخصصی در همین حوزه!
:)

بازهم یک دنیا سپاس
پاسخ مدیر : سلام عرض ادب
نظرات غیر مرتبط با محصول برای سایر کاریران اذیت کننده می باشد ، طبق قوانین سایت و در چهارچوب موضوع سایت نظر ثبت شود .
5 تشکر شده توسط : یاس Telecaster
Vanilla Se.x
لینک به نظر 26 مهر 1404 تشکر پاسخ به TIMELESS
سپاس از شما جناب دکتر که هر مطلبتون کلاس درسی از جنس محتوای زلال هست و بنده و دیگر عزیزان افتخار داریم در دنیای سرشار از «فاضلاب محتوا» دسترسی به چنین محتواهای زلال و نابی رو داشته باشیم و قطعاً سایت عطرافشان هم با حضور بزرگانی همچون حضرتعالی، دارای چنین موقعیت خوبی در بین هم‌قطاران خود شده.

جسارتاً سوالی دارم که شاید بی‌ربط به موضوع باشه و طبیعتاً همونطور که مستحضر هستید چون شاخه کاری بنده در حوزه علوم انسانی(مدیریت و علوم رفتاری) هست طبیعتاً قادر به طرح اصل موضوع با واژه‌های تخصصی نبوده و فقط قادرم به زبان ساده از شما بپرسم:

در تعریف «هوش» بعد از کلّی دعوا و بحث و جدل طی سال‌ها بین دانشمندان (که از گویا الزامات علم هم هست) می‌بینیم که «هوش» در واقع اون چیزی نیست که در لفظ عامیانه شناخته شده. یعنی عاملی که مثلا والدین اون رو در فرزندشون با درجات مختلف تشخیص میدن و خوشحال هستن که نمره IQ بچه‌شون در مدرسه بالا هست!! و مکان‌های مختلفی ایجاد میشه که جیب ملّت رو خالی می‌کنن برای بالابردن هوش و خلاقیت! (مخصوصاً خلاقیت به عنوان تنها عاملی که هرگز در این دنیا ایجاد نمیشه و نوزاد در زمان ورود به این دنیا با بالاترین میزان خلاقیت متولد میشه و این، والدین و سیستم نظام آموزشی هستن که با چکش و پتک این خلاقیت رو به مرور نابود می‌کنن)

و اینکه اصلا تست IQ از اعتبار علمی ساقط شده و حتی در ایالات متحده چندسالی هست که گرفتن تست IQ جرم تلقی میشه(فکت علمی دقیق الان در دسترس ندارم. شما تمام اینها رو شنیده‌های بنده فرض بفرمایید)

و اینکه در نهایت واژه «هوش» رو «میزان تطبیق‌پذیری محیطی» عنوان می‌کنن و اون مثال معروف که مورچه‌ها از دایناسورها باهوش‌تر هستن، چون تونستن خودشون رو با تغییرات جهانی «تطبیق» بدن اما دایناسورها منقرض شدن!
می‌دونم مثال سطحی و شاید هم غیرعلمی بود و بنده هم تحت عنوان یک مثال عامیانه مطرح کردم برای درک بهتر ارتباط بین «هوش» و «تطبیق‌پذیری» برای دیگر عزیزان حاضر در جمع.

آیا این تعریف نهایی (رابطه هوش با تطبیق‌پذیری) از نظر حضرتعالی و جامعه علمی مورد قبول هست؟
پیشاپیش ممنون بابت پاسختون
5 تشکر شده توسط : Telecaster 𝒜𝓎𝓁𝒾
Vanilla Se.x
لینک به نظر 25 مهر 1404 تشکر پاسخ به ahadi
ممنون از نظر ارزشمندتون. در راستای تایید فرمایش شما کمی صحبتم رو کامل‌تر می‌کنم:

همونطور که در سطر آخر به درستی حدس زدین، منظور از «آگاهی» به معنای عامیانه اون، یعنی باخبر شدن نبود. وگرنه هرکسی با دیدن اخبار یا رسانه، به آگاهی دست پیدا می‌کنه که در اینصورت 99درصد مردم آگاه بوده و نیازی نیست در دل روز با چراغ روشن به دنبالش بگردیم! :)

اتفاقاً یکی از خصلت‌های انسان آگاه(یا همان هشیار) در دنیای امروز، بستن کامل گوش خود بر روی هرنوع خبر هست (اخبار اینوری و اونوری هم تفاوت نمی‌کنه)

درواقع آگاهی یک واژه یا «مفهوم ذهنی» هست و می‌تونه مصداق‌های مختلفی رو دربر بگیره.
از نظر خودم انسان آگاه کسی است که حداقل‌های «تفکر نقاد» و «تفکر سیستمی» و «تفکر استراتژیک» رو بدونه. از خطاهای مغزی و الگوریتم‌های هیوریستیک مغز خودش تا حدی آگاه باشه که بتونه تصمیم‌گیری عاقلانه‌تری انجام بده و ...
وقتی شخص، واجد شرایط فوق بود، اونجاست که تازه «درد آگاهی» میاد سراغش که بسیار جان‌سوز و استخوان‌شکن هست. مخصوصاً در دنیای امروز که اکثریت مردم حسّ شامه خودشون رو بجای بوی «آگاهی» روی بوی «پول»!!!! سوق داده‌اند! :)
به عبارت ساده‌تر، جمله‌ای که همیشه خودم به کار می‌برم:
«آگاهی، درد دارد»

بازهم ممنون از نظر ارزشمندتون

پ.ن: الحمدلله هیچ‌یک از صفاتی که دراین متن در راستای انسان آگاه یا هشیار بهش اشاره شد شامل حال بنده حقیر نمی‌شود.
9 تشکر شده توسط : Telecaster اشکیانی
فکر می‌کنم وضعیت اقتصادی داره به جایی می‌رسه که در آینده نزدیک در همین عطرافشان، بجای مقایسه نسخه‌های اصلی، مقایسه 25 میل‌های شرکتی تبدیل به بحث اصلی خواهد شد!!! (البته امیدوارم وضعیت به اونجا نرسه)

در نسخ مینیاتوری 25 میل، برندهای مختلف، خروجی‌های متفاوتی دارند.

مثلا شرکت «وکینگ» چین که به وفور هم در بازار ایران موجود هست نسخه الکساندریا 2 اون خیلی خوب بود، باکارات سفیدش قابل قبول بود، اما چند نسخه دیگه‌اش هیچ شباهتی به بوی اصلی نداشت. تراژدی لردجورجش 3 ثانیه موندگاری داشت و کلایوکریستین ایکس فور من هم بوی هر چیزی میداد بجز عطر! (گزا شان اگه بفهمه خودش رو حلق‌آویز می‌کنه!)

یا شرکت «مارکویی کالکشن» عطر 25 میل باکارات رژ قرمز رو طوری تولید کرده که خیلی از مردم بیخیال خرید نسخه اصلی شدن! بسیار عالی ولی در مورد بقیه محصولاتش تستی نداشتم.

همچنین ارباپورا شرکت «برند کالکشن» با کد 402 و نام کارلوتا کیفیت خوبی داشت و بهتر از نسخه مشابه شرکت وکینگ چین بود
و ...
به عبارت دیگه بین 25 میل های مینیاتوری هم نمیشه به راحتی گفت کدومشون بهتره و باید حتما تست انجام بشه. هرچند شخصاً بین اینها برند «مارکویی کالکشن» رو بر اساس نظرات مثبت مردم بهتر دیدم
6 تشکر شده توسط : سعید بجنوردی صدرایی
تابحال این کار رو تست نکردم و هیچ ذهنیتی نسبت بهش ندارم. اما اونقدر در موردش تعریف شنیدم که قصد خرید دارم.
بنابراین سوال شما سوال بنده هم هست.
اما متاسفانه به نظر میرسه مدتهاست از حضور بزرگانی مثل استاد سخی محروم شدیم.
امیدوارم دیگر عزیزان مطلع، بتونن بهمون کمک کنن.
با سپاس
4 تشکر شده توسط : یاس کیومرث
واقعاً ممنون از نظرات ارزشمندت.
دکانت تاکسیدویی که از اخوی گرامی کش رفته بودم! تموم شده بود و عزا گرفته بودم برای جایگزینی اون که این صفحه رو اتفاقی دیدم. بهرحال ما هم مثل اکثریت مردم، جزو اقشاری هستیم که به راحتی نمی‌تونیم به خرید نسخه اصلی فکر کنیم.
خدا خیرت بده
4 تشکر شده توسط : یاس 𝒜𝓎𝓁𝒾
Aventus
لینک به نظر 25 مهر 1404 تشکر پاسخ به ioi ehsan ioi
نه خاص‌پسندم و نه دایره علاقه‌ام عجیب و غریبه. بلکه خودم عجیب و غریبم :)

روایت شده خداوند وقتی انسان را آفرید گفت تبارک‌الله احسن‌الخالقین. ولی بعد از آفریدن من، احتمالاً فرموده اووووووه! این چی بود من آفریدم؟!!!

لرد جرج هم اونقدرا مورد علاقه‌ام نیست. مثل ده‌ها عطر جدیدی که تست کردم امسال. کارهای ارزشمندی بودن، اما «عطر من» نبودن. اگه بخوام بگم دایره علاقه‌ام چیه، راستش اصلا دایره‌ای در کار نیست! و فقط و فقط یک نقطه هست به نام آرامیس دوین و بس!
یعنی اینقدررررررررررر داغونم :)

چون مشکل بویایی دارم و نمی‌تونم نت‌ها رو تفکیک کنم، روال معمولم اینه که وقتی عطر جدیدی می‌زنم از اطرافیان خانم (شامه خانم‌ها بسیار قوی‌تره) می‌پرسم چطوره؟
بعد از پاسخ خوب و بد اونها، سوال دومم اینه که برای شخصی به سن و سال من با کت و شلوار جور درمیاد یا نه؟ (لباس چرم نمی‌پوشم و استایل غالبم بر اساس شغلم، رسمی هست)
پاسخ نهایی اونها برام تعیین می‌کنه که این عطر رو استفاده کنم یا نه. ولی فقط استفاده، نه اینکه عطر امضای من باشه.
جالب اینجاست که همه اطرافیان بالاتفاق، رایحه دیورهوم رو بسیار پسندیدن و اون رو متناسب با پوشش رسمی بنده تشخیص دادن. ولی خودم چیزی که ازش حس می‌کنم بوی پلاستیک کهنه هست! :)))
یا این روزها که عطر شنل اگوئیست پلاتینیوم رو زیاد می‌زنم و بازخوردهای خوبی از اطرافیان می‌گیرم، چیزی که خودم حس می‌کنم نهایتاً چیزی مشابه بوی نفت هست و لاغیر!! :)))
همگی هم از نسخه اصلی بوده
دیگه داغون بودن خودم و سیستم ترجمه ژنتیک کدهای بویایی منو خودت ببین چقدر فاجعه‌باره.

اما جالب اینکه اگه قرار باشه بین دیورهوم و لردجورج، یکی رو انتخاب کنم، انتخاب خودم لرد جورجه. اما از نظر اطرافیان خانم، رایحه دیورهوم بسیار بسیار بهتر از لرد جورج تشخیص داده شده.

بر همین اساس، باهات موافقم و همچنان سعی میکنم ازش خوشم بیاد :)
ضمن اینکه زمستون امسال رو (اگر زنده باشم) قصد دارم با دیورهوم جلو برم. بهت قول میدم تا اون موقع ازش خوشم بیاد :)

این توباکو عود رو هم بُردی روی مخم! راستش چون همیشه با عود مشکل داشتم، با دیدن واژه عود در عطرها بدون تست، ازشون دوری می‌کردم. برم تو کارش ببینم اینی که می‌پرستی چیه.
یعنی ببین آخر عمری ما رو به کارایی وادار می‌کنی! :)

مراقب سلامتی و مخصوصاً بویاییت باش دوست خوب من
6 تشکر شده توسط : منفرد محجوب یاس

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2025 Atrafshan