دوستان عزیزم سلام
چند روز پیش که دوستمان جناب شوشتری در خطاب به بانوان همخانه و در خصوص معرفی ی بیشتر عطرهای زنانه درخواستی مطرح فرمودند به یاد آمد که حقیر حدود چهل کار از کارهای مطلوب زنانه در کیف دستریزها و تعدادی نیز در کلکسیون دارم .
در پاسخ مثبت به درخواست ایشان چند کار را که کمتر در عطرافشان ریویو شده طی روزهای متوالی و در خور زمان و حوصله تقدیم خواهم کرد ، امید که مفید باشد .

اتفاقا اولین شیشه ای که از کیف دستریزها خارج کردم همین عطر بود . خانم ام در حال دعا بود . برخی اوقات که فراموش میکند هنگام دعا معطر شود ، من برایش اسپری میکنم ، که کاملا معتقد ام هنگام صحبت با خدای بزرگمان میبایست حتما معطر بود که روایات بسیار از بزرگان منقول است که به این سبب ، فرشتگان حاضر خواهند شد .
این مطلب به این دلیل گفتم که بارها اینکار کرده بودم اما هرگز انفاق نیفتاده بود که پس از این کار ، او دعا را قطع و تعریف و تمجید از عطر یا مشخصات اش بپرسد !
با وجودیکه به مرور زمان بسیار از خود من مسلط تر شده است در شناخت روایح و طبقه بندی آنها ، بارها پرسید این کدام است ؟ مرا دگرگون کرد ! اینطور رایحه ای نبوییده بودم بین همه ی عطرهایت !!
آنقدر تعریف کرد که مشکوک شدم نکند شیشه ی اشتباه اسپری کرده ام ! عطرهای بسیار پر کیفیت تر از این بارها و بارها بوییده است ! برای خودم هم اسپری کردم و دیدم خوب است اما نه تا این حدود که دعایش قطع کند که بسیار بر این مقید است !
سپس به یاد مقاله ای افتادم که اساتید فن و پزشکان فوق تخصص رایحه و ژنتیک گفته بودند برخی روایح با شیمی ی بدن فرد یا افرادی بشدت سازگاری دارند . تا این حد که گویی آن شخص ، خود ، این رایحه ساخته است و پس از مواجهه با آن ، آن رایحه را نزدیکترین به سلیقه ی خود میبیند .
چنل ، تام فورد ، آمواژ ، ایوسن لورن ، ژان پل گوتیه ، آرمانی ، لانکوم ، دیور ، گوچی ، فردریک مال ، ۷۷۷ ، هررا ، هرمس ، باربری ، کیلیان ، جیونچی و بسیار دستریز دیگر را بارها بوییده و چنین نگفته بود !
از ایشان بعنوان تایید کننده در روایح زنانه کمک میگیرم .
خلاصه که برایم عجیب بود !
و اما :
از همان ابتدای عطر کهربا و وانیل حضور دارند .
ادویه جات معطر را که قید شده در پله ی اول احساس نکردم .
پله ی اول متشکل است از شکوفه ی پرتغال که در پس زمینه وانیل کمرنک و از آن کمرنگ تر کهربا احساس میشود
پس از مدتی وانیل پر رنگ تر میشود و حضور یک رز بسیار لطیف ، زیبا و محو هویدا میشود . این رز هرگز و هرگز آن رزی که از او به تعابیر حرمی یاد میشود نیست بلکه بسیار محو است و از دور سلام میگوید اما صدایش بسیار دلنشین و دلنواز است و ازین بابت بخوبی شنیده میشود !
سپس و در نت آخر :
اینبار کهربا نزدیک تر است و وانیل دورتر میشود . رز هنوز هست اما باید به دنبال اش گشت !
کمی هم یاس بنفش حس میشود که همراه لوبان ، هر چه به جلو میرویم قویتر میشوند و جذاب تر .
از طرفی هم پچولی از نوع لطیف و زنانه در آغوش صندل سفید مشغول رقص اند و با وجودیکه کهربا مدام میگوید : توجه ات به من و وانیل باشد ! لیک خواه ناخواه چشمان شما به سوی دیدن رقص پچولی نازک تن و صندل سفید پوش ، کشیده و منحرف میشود .

کارکتر :
عطر گرمی ست . پر پخش است . مناسب زنان جوان و میانسال است .
از آن دست زنانی که شمع محفل اند . شاداب اند . خندان اند . آنهایی که هرگز نمیتوانید از ایشان چشم بردارید !
زنانی زیبا و بی ریا . خوش صدا و خوش صحبت هایی که هنگام کلام لبخند میزنند و مهمتر ، آنهایی که چشمانشان نیز میخندد . آنهایی که بی ریا شما را به شرکت در محفل و بحث خویش میخوانند .
من که از دیدن لبها و چشمان خندانشان هرگز سیر نمیشوم
این عطری شیرین است برای زنان شیرین !
شیرین رو ، شیرین خو ، شیرین بیان و شیرین تنان .
و چون شیرینی اش درست در انتهای آن است دقیقا تشابه دارد با شیرینی ی آخرین هنگام که از دیدن ، شنیدن ، بوییدن و خندیدن ایشان مست میشوید و شهد ایشان میچشید و شاداب میشوید و هر چه پیش میروید فضا شیرین تر میشود !

پوشش :
مناسب پوشش رسمی نیست . مناسب رنگهای تیره نیست هر چند شاید بتوان اینکار کرد لیک با انجام اش عطر را کشته و خفه کرده اید و اجازه نشر و شادابی به آن نداده اید .
مناسب آرایش تند نیست . آرایشی ملیح میطلبد .
لباسهای کژوال و رنگ های شاد بسیار مناسب اند و هرچه شاد تر ، شاداب تر جلوه خواهد کرد .
و نتیجه اینکه این عطر برای زنان موصوف با پوشش فوق الذکر ساخته و پرداخته شده است .
خلاصه اینکه برخی زنان خواه یا ناخواه دیده میشوند و چنان که سخت است حجاب پلک بر ایشان پوشید و دیده منحرف و پلک پایین دوخت ! این عطر مناسب ایشان است .
از پخش ، سیاژ و ماندگاری ی مطلوب برخوردار است و بازخورد حتمی ست
شرکت هوگوی آلمان بارها عطرهای فاخر و نامی ساخته است در هر دو گروه زنان و مردان .
خبر از نسخ جدید ندارم که چه بلایی احیانا سرش آورده اند
نسخه ی من اولین است .

دوستان عزیزم امید که مقبول افتد
شاد و شادی آفرین باشید

سلام جناب رغبتی
متوجه نشدم که جنابعالی از کدام یک از مشابهین آونتوس استفاده کرده اید . ایضا متوجه منظور از نسخه ی ایرانی ی تقویت شده نشدم .
هر یک از برندها در تشابه سازی از آونتوس در بازآفرینی ی یک پله موفق تر بوده اند .
اولا طبق قانون کپی رایت هیچ شرکت اصیلی مجاز به بازآفرینی ی عینی از فرمول شرکت مادر نمیباشد . مجبورند با نت های دیگری آن رایحه را بازآفرینی کنند که هرگز عینا تقلید نخواهد شد .
شرکتهای ضعیف تر هم که توان پرفیومری و تهیه ی مواد مرغوب ندارند .
شرکتهای رده ی پایین هم که از طریق تهیه ی اسانس و رقیق کردن آن عطر میسازند که طبق قانونی که برندهای اصیل دارند هرگز اسانس اصلی ای که در عطرهای طراز اول استفاده میشود عرضه ی بازاری نخواهد شد .
بنابرین هر برند یکی از پله های عطر مادر را بازسازی ی نزدیک و دوی دیگر را از طریق دیگر نت مشابه سازی میکند .

من خود هیچ عطری را در تشابه عینی با آونتوس ندیدم .
نت سوم آونتوس سخت ترین آنهاست و جالب اینجاست که حتی خود ِ آونتوس های اصیل نیز در نت سوم متفاوت اند و در هر تولید فرقهایی جزعی دارند . عده ای دلیل آن را دست ساز بودن آونتوس میدانند و نیز مواد خام مصرفی که هر بار کیفیت کل یا جزعی از آن متفاوت از پیش است .
هر کس یک پله از هر عطر را دوست تر دارد از دوی دیگر .
من خود پله ی سوم آونتوس را آنهم آونتوس تولیدات ابتدایی که دو شیشه تهیه و اکنون یکی در کلکسیون موجود هست دوست تر دارم که رایحه ای دودی ست .
به مرور در تولیدات آتی غلظت و کیفیت آن متفاوت و متغیر شد . کیفیت هر کدام از نت های استفاده شده در هر سری ی تولید ، تفاوت هایی محسوس ایجاد میکند . خصوص نت هایی مثل قان ، عنبر ، رز و یاس .
تفاوت پله ی سوم آونتوس با محصولات مشابه ، زیاد و خصوص محصولات ارزان قیمت که تفاوتهایی اساسی دارند و حتی همانطور که ذکر شد با سری های دیگر خود آونتوس نیز متفاوت است .
تنها عطربازانی میتوانند متوجه این تفاوت شوند که نسخ ابتدایی ی آونتوس را تست و یا داشته باشند .
موفق باشید انشاله

جنابان علی رشوند ، علیرضا رغبتی و دیگر همه ی دوستان عزیزم
سلام
مفتخرم بر لطف جنابان و خوشحال ام که این کوچکترین ، مفید به فایده بوده است در این جمع بزرگ و پر اندیشمند .
لفظ استاد بر من صادق نیست و نشاندهنده ی لطف بیکران دوستان ام است به مهر .
سپاسگذارم دوستان عزیزم .

با کسب اجازه از دوست بزرگوارمان جناب سپهر :
مطلب و پرسش دوست گرامی جناب علی یاسری را مطالعه کردم و بد ندیدم که تجربه ی خودم را خدمت ایشان و دیگر دوستان ام تقدیم کنم :
تکان دادن عطر به جهت ایجاد حباب و حصول اطمینان از اصالت عطر ، هیچگونه توجیه علمی ندارد و الکل در ادغام با آب پس از تکان دادن ایجاد حباب میکند و ربطی به پرفیوم و غلظت آن ندارد .
بنابرین این عمل نه تنها سود ندارد که میتواند در بلند مدت و تکرار ، مضر نیز باشد .
اما این عمل خصوص با یک بار انجام ، هرگز باعث محو شدن بوی عطر نمیشود که بوی عطر ارتباط مستقیم با میزان و غلظت و کیفیت اسانس دارد .
ضمنا عطرهای شرکتی مثل همین عطر ، عطرهای ساده و فاقد پیچیدگی ی عطرهای اصیل هستند و تنها از اسانس و رقیق کننده ها ( الکل و آب و ...) تشکیل شده اند بنابرین تکان دادن ایشان خطر جدی ای را مشمول نخواهد کرد .
البته دوست عزیزم جناب سپهر پاسخ کامل تر را فرمایش خواهند کرد .
با ارادت و احترام به همه ی دوستان ام

دوست گرامی جناب علیرضا رغبتی
سلام . خداراشکر و متشکرم از لطف شما و به دیده ی منت .
حال که مشمول لطف شما شدم اجازه دهید ریویو متفاوتی ازین عطر خوب خدمتتان تقدیم کنم و از منظری دیگر این عطر را نظاره کنیم !
قبل اش یادآوری کنم که اولین عطرها ، عطرهای سیتروسی و بقولی مرکباتی بودند . به یاد دارم قبلا در خصوص برند ۴۷۱۱ ، پیدایش ، موسس و نامگذاری آن یک بار مطلبی قید کرده بودم . به تازگی مقاله ای خواندم که میگفت محققین کشف کرده اند دلیل مرگ ناپلئون استفاده ی زیاد از عطرهای مرکباتی بوده است ! ناپلئون رکورد دار استفاده از عطر خصوص عطر پرتغالی بوده است .
از یک مقطعی که زنان و مردان ، شیک پوش ، نظیف و آراسته شدند نیاز به تولید عطرهای فوژه و باربرشاپی محسوس شد .
مردان به سمت و سوی بهره گیری ازین نوع معطرات کشیده شدند و بزودی معطرات ، به ویژه عطرهای فوژه برای جنتلمنان جزعی لاینفک از شیکپوشی قرار گرفت .
مردان جنتلمن و شیکپوش به ویژه در مواجهه با بانوان نیاز به استفاده از معطرات را قطع به یقین دیدند و شیکپوشی و خوشبویی لازم و ملزوم یکدگر شدند و هر دو با هم از شروط لازم و با استفاده از آداب ، کافی بودند .
زنان نیز در این بکارگیری از طریق تمجید و الگو برداری و نیز تفکیک ایشان از دیگر مردان در مثالها ، نقشی مهم ایفا کردند و بزودی استفاده از عطر ، ملزوم و مرسوم شد . خصوص در فرانسه که کمتر به استحمام احتمام ورزیده میشد !
زنان به بوییدن عطرهای فوژه بر تن مردان علاقمند و گاها الزام داشتند ! این دست عطرها نشان دهنده ی مردان پاکیزه ، اصلاح کرده ، شیکپوش ، جنتلمن ، اندیشمند و جلوتر از زمان ِخود بود .
بزودی رقابت در خلق این دسته در بین تولید کنندگان شکل گرفت و از علوم روانشناسی و ژنتیک و دیگر اقسام علوم مرتبط علاوه بر علم رایحه بهره گیری شد و پس از آن نیاز به دخالت هنر نیز در این بین محسوس شد .
کافیست دقت کنید هنرپیشگانی که بیش از دیگران مورد توجه و اقبال بانوان اند از کدام اقسام عطر بهره میگیرند !
این توجه ، اندیشه ای ورای سلیقه است !
بدون شک این تجربه ای گرانسنگ است و شکی نیست که بانوان مخاطب ایشان در خصوص عطر مورد استفاده بارها مشورت کرده اند و همه نوع پیشنهاد بررسی و آزمایش شده است !
این یک ریزبینی ی اندیشمندانه است !
آقای جورج کلونی مشهورترین درین دسته است که بیش از سایرین مورد اقبال بانوان بوده است و اصرار ایشان در خصوص استفاده از عطر گرین آیریش برند کرید میتواند نکته ای کلیدی بر هوشیاران باشد !
استفاده از تجربه ی دیگران همیشه مفید واقع شده است .
مضاف بر اینکه اینجانب بارها این تجربه را آزموده ام و بر آن صحه مینهم :)
اگر به نت ها دقت کنید متوجه بکارگیری ی نت های بسیار لطیف و جذاب و گیرا که بانوان را مجذوب خود میکند خواهید شد و این وجه تمایز این عطر است که نشان میدهد در خلق آن بسیار فکورانه و هنرمندانه اندیشه شده است . نیز رد پای علوم روانشناختی در آن مشهود است !
و الحق محصولی موفق و مطمئن خلق شده است .
پیر نمیشود ! چون هنر و سلیقه هرگز پیر نخواهد شد .
گرین آیریش عطری مردانه اما لطیف است که بر تن مردان ِ مرد که هنر زن و زنانگی را بخوبی درک کرده اند بسیار زیباتر جلوه میکند .
از پیراهن صورتی برای پخش بسیار بهتر این عطر زیبا بهره ببرید . این تجربه مسبوق به سابقه است .
این عطر برخلاف ظاهر خشن و تیره اش ، قلبی رئوف و رحیم دارد . درست مثل مردان درشت اندام مقید به شیکپوشی که قلبی مهربان و طناز در سینه دارند !
مردانی که زن میشناسند و مقام زن نزد ایشان مقیود به قید احترام است .
این عطر در عین سادگی ، رازها در سینه دارد .
پوشیدن این عطر آداب مخصوص به خود میطلبد .
هر چند عده ای عطرها را اینگونه نمیپوشند اما این ، نافی ی فلسفه ی معطرات نزد اهل اش نمیباشد !
عطرها را آنگونه که خلق شده اند درک کنیم و آنگونه که لایق اند و لایقیم ، بپوشیم !
به عطرها و فلسفه ی آنها بیشتر فکر کنیم .
تا زیباتر شویم و زیبایی را زیباتر ببینیم !

جنگل ها و باغهای سبز ایرلند منظور چشمهای زیبای شما دوستان عزیزم

دوست عزیز سلام و احترام
بله . جناب علیرضا بجای حقیر قبول زحمت کردند و پاسخ دادند .
شرکت سلوز ترکیه شروع بدی داشت در کپی سازی از نوع تقلب ! محصولاتی زد که تنها کارشناسان آنهم از روی رایحه میتوانستند کپی را از اصل تمییز دهند ورنه از شیشه و جعبه و ضمائم قابل تمایز نبود !
در بین همه ی شرکت های کپی کار کارهای خوب هم تک و توک هست . انشاله به مرور که مسلط شدید بر این هنر و تجربه را چراغ راه کردید از مبحث اصل و شرکتی خارج میشوید و خود ِ عطرها را با ذره بین تجربه محک خواهید زد که البته زمانبر است و کار نیکو کردن از پر کردن است .
موفق باشید انشاله

ای خدا
چه ناراحت شدم از خواندن این مطلب
دوست عزیز و موءدب ما جوان رعنا علی رشوند سلام
چیه گویم جز اینکه منتظر نعمتی بزرگ باش که طبق قانون خدا هرآنکس که نعمتی بزرگ ازو دریغ شود نعمتی به مراتب بزرگتر بر او تعلق گیرد . خدا خود را بدهکار هیچ بنده نمیکند . درین شک نکن .
تا انتهای عمر نعمتی خواهی داشت که از دیگران دریغ است بواسطه ی پرداخت عظیمی که کرده ای .
و ضمنا راجع به روایح :
هر کس درین دنیا عذابی را باید تحمل کند . دنیا صبر میکند تا در جوانی بفهمد هر کس علاقمند به چه چیز است و سپس همان را دریغ میکنند تا عذاب او باشد .
یا از چه تنفر دارد تا نصیب کند !
چرا و چگونه اش بماند که طولانی ست ، به اندازه ی قسمتی از عمر من که صرف تحقیق بر آن شد .
خداراشکر که لذت از روایح به تمامی از تو دریغ نشده ست و حدودی را بر تو باقی گذاشته اند . خداراشکر .
خدا همیشه جای شکر را باقی میگذارد .
مگر نقاش نابینای ما نبود ؟
مگر آهنگساز ناشنوای ما نبود ؟
ازین دست در همه ی احساس بسیارند .
پرداخت ات را کرده ای ، منتظر پرداخت خدا باش .
روزی خواهی گفت : پرداخت من کجا و پرداخت خدایم کجا ؟!
ازین لحظه دوست تر ات دارم .

بیا هومن جان
بیا
همدرد تو اینجا هست ، درین خانه هم هست
تو راست میگویی ، چه کنم که هر راستی را نمیتوان گفت !
این دنیا بیش اش سیاهی ست !
نقاط نورانی کم اند !
کار خداست ! میخواهد بگوید من کمیاب ام ، پس قدر ام بدان .
خبر داری خدا حسود ترین است !؟
خوبها را فقط برای خود میخواهد .
آنانکه غرق در سیاهچاله های تاریک اند
و چه کششی دارد این سیاه چال
حتی نور ، میبلعد
پس از هزاران سال یقین ، اینک نمایش مزدا بر اهورا !
بیا ، فقط بیا
اینجا هم همان است :)
فقط معطر است ! تفاوت اش همین است .
برای پروانگان نور هست ، برای شب پرگان تاریکی
قرار نیست کسی اذیت ات کند
قرار نیست با کلی سوال خسته ات کنند
قرار نیست مدام شیشه معرفی کنی
قرار نیست هر سوالی پاسخ گویی
عاقلان این خانه بسیارند
مدروک اند بر بر قلب ها و مسلط اند بر افکار
فرق دوغ و دوشاب دانند
نیز سره از ناسره میفهمند
اهل و نااهل میشناسند
درک احوال ات بر ایشان ناممکن نیست
فقط بیا و باش
بودن ات بر ما کفایت دارد . هیچ کس نمی پرسد
فقط بنویس
آنچه که در ذهن داری
آنچه که ازین دنیای تاریک آموختی
تاریکی چه عطری دارد ؟ سیاهی کدام ؟
فقط بیا و این بگو
هستند کسانی که به آخر دنیای معطرات رسیده اند !
هستند کسانی که دیگر روایح میبویند
عطر گیسوان عشق ، عطر حکمت ، عطر دانش ، عطر نور عطر تاریکی
عطر مردی ، مردانی که بر خاک افتادند ، عطر خاک
عطر لاشه ای که لاشه خواران بر او جمعند
عطر درختی که میمیرد
عطر گوزن پیری که شاخ بر درخت میکوبد
تا اسیر شود و بمیرد ، تا برود
عطر ریا عطر تزویر
عطر نان خشکیده ی سفره های خالی
عطر اشکی که پدر از نداری میریزد
عطر گرسنگی ی کودک
عطر تماشای بهترین های رنگارنگ از پشت شیشه
عطر تن مادری که خود میفروشد تا شیر دهد
عطر جدایی عطر فراق
عطر اشکی که اکنون از چشم من چکید
که دیگر هییییچ عطری مرا نیست
بوی عید و توپ و کاغذ رنگی ای که دیگر نیست
بوی کفش های نویی که در کودکی کنار رختخواب میگذاشتیم و میخوابیدیم
بوی آن سالهای نو و این سالهای نو
بوی بیماری بوی فراق
بویی که مادر از فرزند جدا میکند
عطر موی سپیدی که بر او فخر میفروشند !
عطر شادمانی ای که بر ما آرزو کردی و نیست .
عطر برفی که نعمت است و بر بیخانمان میبارد
عطر بارانی که آرزو کردیم و خانه برد
زیاده نگویم ، فقط بیا
بیا و باش
که برخی لبریز از درد اند لیک بر دیگران شادی می آفرینند
بیا و با ما باش
همکیش
نظری کن بر درویشان و با غیر ، مدارا
بیا و از طوفان گذشته را بگو ناخدا
مغروقین اعماق تاریک اقیانوس
عطر نیاز ببو درین غروب غمگین جمعه
بیا
درد ات به جان من

گلدان کوچکی داریم
سالیانی است دراز ، تخم گل کاشته اند دوستان قدیم
نازک شاخه ای ست اکنون
نونهال است هنوز
اما عاقبت ، افسانه گون دارد
چه باک از شب که فردا رنگ نور آید
صبح در راه است به خورشید عظیم
تندباد بی مهری ، میوزد هر گاه
لیک تکیه دارد به دست دوستانش ، که گرد آن جمعند
با لبخند
خورشید قبطه میخورد بر درخشندگی ی چشمان ایشان
باران رشک میورزد به بارش اشک هاشان به شوق
منتظر اند بر گلی خوشبوی
که معطر کند فضای منزلگاه
برایش شمع میگیرم
برایش شعر میخوانم
برایش آرزو دارم
میرود اما ، چون باد ، لحظه های عمر
شنیدم گفت : هشدار ! که زود دیر میشود هر بار
عداوت ، میرسد از راه
اگر غافل شویم از عشق منزلگاه
اگر عاری شویم از مهر بر گلها
پس ای اندیشه ی زیبا
ببار بر ما ببار بر ما
که تنها مهر میماند
از این دنیا

دوستان عزیزم سلام
عاقبت هر شر خیر شود اگر خدا خواهد !
دیشب چنان شد که خانه نشین شدم به اجبار و تمامی ی قرارها و کارهایم لغو شد !
صفحه ی من در اینستاگرام که در هفته یک بار هم به آن سر نمیزنم دیشب چنان شلوغ شد که بالاجبار گوشی را مستقیم به شارژر متصل کردم .
بسیار بیش از لیاقت ام مورد لطف و مهربانی دوستان واقع شدم . دوستانی که تا کنون هیچ نام یا نشانی از ایشان در عطرافشان یا اینستاگرام سراغ نداشتم .
بجز انگشت شمار دوستان پرمهر عطرافشانی ام که افتخار دوستی ی ایشان را دارا هستم تعدادی دیگر از خوانندگان پرمهر عطرافشانی را که تا کنون افتخار آشنایی با ایشان نداشته ام بیشمار این حقیر را مورد لطف قرار دادند .
عده ای معتقد بودند هر آنکسان که ادعای دوستی ی عطرافشان دارند هرگز کوچکترین اقدامی که سبب تشنج یا دلگیری ی خانه یا اعضاء آن باشد انجام نمیدهند مگر بدخواهان .
عده ای پیشنهاد دادند گروه ، پیج یا صفحه ای در اینستا یا تلگرام برقرار کنیم تا به دور از حاشیه و با فراخ بال اقدام به تبادل نظر کنیم که البته حقیر با این موضوع به این دلیل مخالف ام که عطرافشان حقی بزرگ و مادرگون بر ما دارد خصوص اینکه آشنایی ی همه ی اعضاء با هم به این واسطه بوده است و اینجانب تنها در صورتی این خانه را ترک خواهم کرد که صاحب خانه این را بخواهد لیک از مدیریت دلسوز و زحمت کش آن دلخورم ازین بابت که چرا یک بار و برای همیشه عنوان نمیکنند که هیچ کس حق ندارد به هر زبان یا هر صورت در کار دیگران دخالت کند و هر یک از اعضاء را به توهین یا زخم زبان بیازارد . هر کس مسئول نظر خویش است و اگر کسی بیش از دیگران میفهمد و توانایی دارد ، انجام دهد و به جای توهین به دیگران یا عیب جویی از دیگران به کار خویش بپردازد و خود را از عیب بری کند . بدون شک بقیه ی اعضاء بزودی متوجه توانایی و منظور های هر شخص خواهند شد و این صاحب خانه است که حق ارشاد دارد نه دیگران که همه میهمانیم . به شهادت همه ، هر کس عیب دیگران بجوید خود عیبی بزرگ دارد که همانا نظر به کار دیگران و نیز خودبزرگ بینی است . هر کس باید بداند که تنها یکی از هزار است و تنها همین مقدار جلوه و حق دارد .
فلانی بد مینویسد ؟ بد خواه است ؟ کج خلق است ؟
بزودی همه مطلع و واقف میشوند و اصلا نیاز نیست کسی به زبان بیاورد ! خود بخود و به مرور الک خواهد شد .
معکوس اش نیز صادق است . بزودی ساکنین متوجه همه چیز خواهند شد . هیچ کس به تنهایی کامل و کافی نیست که همه چیز را همگان دانند . تنها کسی ازین قانون نگران است که احساس ضعف دارد .
ضمنا کسانی عیب جویی میکنند که حضور در این خانه را به مسابح مسابقه و مصاف میدانند و نه همفکری و تبادل نظر و رفاقت و دوستی و یا کمک به دیگرانی که تجربه ی کمتر دارند .
ضمنا هر کس دنیا ( عطر ) را از دید خود و نگرش خاص خود میبیند که اگر تنها و تنها مشابه دید یک نفر دیگر باشد پس حضورش در این خانه مغتنم است .
همه ی حاضرین یک به یک همسلیقه ی خود میجویند و می یابند و از دید ایشان این دنیا را مینگرند بنابرین حضور همه نوع سلیقه درین خانه واجب است حتی کسی که یک کلام مینویسد : این عطر خوب یا بد است .
و برخی میگفتند عجیب است که برخی بجای تبلیغ زبان اصیل فارسی از آن حرده میگیرند !
این هم از عجائب برخی از ماست که از خود و زبان خود بیزاریم !
برخی پرسیدند چرا حضور حقیر و جناب مسیح کمرنگ شده است که عرض شد راجع به خودم با وجودیکه کمتر مزاحم میشوم بیشتر مورد لطف دوستان قرار گرفته ام :)
وای بروزی که پر رنگ نیز باشم !
عده ای فرمودند پس از حضور حقیر ، عطرافشان شادابی بیشتری پیدا کرده است و ایشان به این واسطه علاقه ای مضاعف به حضور روزافزون و نیز صرف زمان بیشتر بر این گردهمایی میکنند که جای بسی افتخار و امتنان است بر این حقیر و فرمودند محبوبیت ، هم پر ثمر و هم پر هزینه است !
عده ای فرمودند چون حقیر مورد توجه عده ای از دوستان ام قرار دارم ایجاد حساسیت طبیعی ست که ضمن این افتخار باید عرض کنم این اتفاق تنها بدلیل مهر دوستان است و من تنها در صورتی معنی میگیرم که در این جمع بزرگ و پرمهر باشم ورنه به تنهایی هیچ مفهوم یا ارزشی خاص ندارم .
مطالبی دیگر نیز فرمایش شد که بابت اش بینهایت متشکرم و ریزبینی ی دوستان می رساند .
متفق گله مند و امر به حضور فرمودند که عرض شد هرگز قرار نبوده ترک مطلق گویم مگر مرخصی که آنهم موافقت نشد !!
از همگی ی دوستان اهل دل ام که اینجا یا در اینستا ابراز لطف کردند سپاسگذارم و میدانم که حقیر هیییچ نیستم و حضور یا عدم ام توفیری ویژه ندارد مگر به مهر که بهترین های عطور است .
این صفحه انتخاب شد چون دیشب غرق در این رایحه بودم مضاف بر رایحه ی مهربانی ی دوستان ام .
هر کس این خانه را دوست دارد پس اعضایش را هم باید دوست داشته باشد . کسی که خانواده ی خود را نمیپسندد یا قبول ندارد یا دوست ندارد محکوم به خروج میشود توسط خودش و نه خانواده .
زندگی را بر خود سخت نگیرید اگر خواندن یک " نظر" تا این حد سخت جلوه کند بر کسی پس با این هیاهوی دنیا و مافیها چه باید کرد که سکته آور میشود .

دوست عزیزم معین سرافرازی مهربان
بله . آن کتب و تعدادی کتب ارزشمند دیگر خوانده و موجود دارم و این بحث طولانیست و به مکان و زمان دیگر موکول میکنم همینقدر بگویم که محمدرضا در عین خدمات بیشمار اشتباهاتی مرتکب شد که نتیجه اش این شد . با وجودیکه خود نیز باخبر بود از پیوند سرخ و سیاه . بگذریم

از همه ی دوستان ام عذر خواهم و تقاضای مهر و شادی دارم که این دنیا زمانی که اینهمه بیماری و گرفتاری نداشت ، امید فردا نداشت چه رسد به الان !
پر کن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم بر آرم یا نه !

بر زن و مردان مرد ، روز مردی مبارک

دوستان عزیزم
اینقدر خود را آزار ندهید
قبلا نیز عرض کرده ام ، اگر تنها یک نفر بگوید ننویس یا نباش ، من این درخواست بر چشم مینهم و رفع زحمت میکنم .
هر آمدنی را رفتنی ست و امروز نوبت بر من رسیده است
و این حرفها هم که میگویند ، بهانه است و موضوع چیزی دیگر است که در این خانه کسی جای کسی تنگ نکرده است
تا بوده همین بوده !
آرزو میکنم که من آخرین نفر باشم و اگر با نبودن من شادی ی این خانه مضاعف میشود ، به دیده ی منت که خواست حقیر فقط شادی و سرگرمی حضار است در کنار معطریت .
این آخرین زحمت حقیر است و مباد که نام یا نشانی از من باعث نگرانی یا آزردگی ی کسی باشد .
انشاله شاد باشید و معطر در کنار یکدیگر .
دوست دار همگی ی شما عزیزان