نظرات | کامبیز سخی
ترتیب نمایش
دوستان عزیزم سلام
چمدانی دارم که هر گاه مینشینم باید کنارم باشد حدود بیست سی تا عطر درون اش هست که هر کدام یادآور قسمتی از زندگی ی من است . دو برادر ازین برند دارم در آن که هر دو شصت میلی اند و تولید اولین سال اند . کول واتر و زینو .
چمدان که می آید خانم ام میگوید دوباره عزم سفر داری مسافر ؟؟
میداند که در ذهن سفر میکنم به خاطرات !
شیر های پیر خفته در چمدان کوچک من !
چه گرد و خاک و هیاهویی کرد در سالهای ورود اش !
یک شیشه ی ۱۲۵ میل اش را یک شبه تمام کردم ! خاطره اش را در انتها برای دوستان خاطره باز ام تعریف خواهم کرد .
ابتدا خود عطر :
کول واتر فتح بابی بود در عطور . سرفصلی را باز کرد . پیشرو شد . معروفیتی سریع را حاصل کرد .
پیر بوردن را که میشناسید ، نو آور است ، متخصص است در خلق تازه ها خصوص تخصص در خنک ها دارد . الحق توانمند است .
با شروع اسپری متوجه فوران اسطوخدوس و روایح سبزینه دار و نعناع خواهید شد که لابلایش رزماری ی زیبا در این هیاهوی ترانه میرقصد . گشنیز چه بوی زیبایی دارد ! منحصر بفرد است این گشنیز . برندهای نامدار عاشق آن اند . ترکیبات کالون ! بوی کارتن را میشناسید ؟ من عاشقش هستم . کمی آب با دستتان بر کارتن بپاشید و بوی متصاعده را حس کنید . زیبا و عمیق و تاریک و مردانه است . مغرور است .
بهار نارنج و شمعدانی که هر دو دور از سن رقص ایستاده اند و دست میزنند ! اما صندل سفید روی و یاس مجلس را در دست دارند و همگی مشغول تماشای رقص غریب ایشان اند . عجب یاس زیبایی ! خوش تراش خوش خنده خوش رقص !
علت قدرت رایحه ی صابونی ی این عطر استفاده ی همزمان ، نزدیک ، پرمیزان و غلیظ لاوندر و صندل سفید است که در قلب عطر میطپند و در وسط سن دست در دست هم دارند .
چند سال پیش فیلمی سیاه و سفید و صامت ( ! ) ساختند که چندین اسکار برد . نام اش طبق معمول ِهمیشه یادم نیست . مرا یاد رقص دو نفره ی آنها می اندازد :)
بزرگان مجلس نیز که مشک و کهربا و خزه بلوط و تنباکو هستند که هر که حاضر است در مجلس تعظیمی از احترام به ایشان دارد !
آن سالها همه متعجب بودند از زیبایی ی این عطر . به همراهی ی زینو مفتخر به شهرت جهانگیر دیویدوف بودند .
نسخ قدیمی متفاوت بودند ! هر چند جدیدها هم حرفها دارند برای گفتن و اتفاقی نخواهد بود شهرت نیم قرنی ی هر عطری !

پی نوشت
و اما خاطره اش برای من :)
لطفا فقط دوستان خاطره باز بخوانند !
سال دوم خدمت وظیفه را کرمانشاه بودم . سال ۷۵ بود . با پدرم سالها بود که لابراتواری در زیرزمین ساخته بودیم و برای خودمان شربت میساختیم .
قبل اش بگویم که در کرمانشاه مجالس عروسی بسیار مهم اند . ما مجلس زن و مرد جدا نداریم . مردها حجاب پلک چشم دارند و اگر خدای ناکرده جوانی نصایح بزرگترها را درین خصوص ناشنیده بگیرد محترمانه او را به بیرون مجلس هدایت میکنند و چشمهایش را میبندند و باز میگردانند :)
اما همیشه دو منزل لازم است . یک نفر روان شناس از خانواده ی داماد در درب منزل اصلی در نقش خوشامدگو می ایستد و با اشاره ی چشم به مردانی که باید ، میفهماند که خانم و بچه ها را بگذار و برگرد !
خانم ها هم که معمولا اینگونه اوقات سرشان به صحبت و شادی گرم است . سپس مرد را به منزل دیگری راهنمایی میکند که آنجا یک پیر با تجربه مسئول شیرین کردن لحظات است با تقسیم شربت به قسمی که خیلی هم لحظات شیرین نشود :)
از سویی در اطاق دیگر هم تلخ کامی ها در جریان است تا مردان فراموش نکنند این دنیا تلخی هم دارد :) اما چون تلخی ها معمولا معطریت بیشتری دارند و همه از آن نگران اند حضور عطری کارآمد واجب میشود :)
دور از جان همه ی شما در مراسم عزا نیز همین است با این تفاوت که آنجا دیگر از شیرینی ها خبری نیست و هرچه هست تجربه ی تلخ کامی هاست !
بگذریم .
یکی از نزدیکترین ِ دوستان آمد و گفت فلانی فلان روز مجلس عروسی ی من است ! یک خواهش بزرگ دارم ، تو را بخدا نه نگو میخواهم مجلس من به کل متفاوت باشد و سالها خاطره اش باقی بماند . با خبرم که اجازه نداده ای جرعه ای از شربت دست سازت از درب منزل خارج شود حتی شنیده ام دوستان به جهت معاوضه ی پایاپای بهترین شربت خارجی آورده اند لیک قبول نکرده ای اما من فرق دارم ! بیست لیتر میخواهم ! گفتم بیست لیتر ؟؟
میدانی پدرم چه خواهد گفت ؟ خواهد گفت : خب ! مبارک باد بر ما این شغل شریف !! و بلافاصله لابراتوار برچیده خواهد شد !
گفت به دستبوسی خواهم آمد و خود تمنا خواهم کرد . موافقت حاصل شد ! البته همه ی مواد لازم را خودش تهیه کرد .
روز تحویل ظهر که آمدم منزل دیدم پیکان جوانان سفید خوشگلی دم درب منزل پارک شده و یادداشتی در اطاق ام گذاشته بود که محموله را ببر به این آدرس و سپس خودت با ماشین بیا چون من بشدت درگیر امورات ام ، خودشان بعدا خواهند آورد . از خانواده هم دعوت کرده بود که نیامدند .
غروب شد . با کت و شلوار و کراوات و زلم و زیمبو سوار شدم و رفتم به آدرس . آن سالها این عملیات حکم مرگ و زندگی داشت :)
رسیدم درب آدرس . جلوی خانه زمین بسیار بزرگ خاکی ای بود و از هر طرف به کوچه ای منتهی میشد . از خاک بیزارم هرچند عاشق رایحه اش هستم . پیاده شدم . زنگ زدم و بلافاصله برگشتم و درب سمت شاگرد را باز کردم و بیست لیتری را در دست گرفتم و درب را بستم .
که نا گهان !!! شانس را ببینید و تقدیر و سرنوشت را !!!
همه جا تاریک بود . ناگهان دیدم از ابتدای هر کوچه و هر طرف چراغهای ماشینی روشن شد و یک نفر با بلندگو گفت : ایست ! تکان نخور !
بیست لیتری را بگذار زمین و روی شکم دراز بکش !
یک لحظه گفتم با کت و شلوار سفید دراز بکشم بر خاک ؟؟ من که نابود شدم ، پس هر چه بادا باد ! دیگر نشنیدم او چه میگوید ، هی داشت داد میزد . ماشین ها از هر طرف به سمتم حرکت کردند . وقت نبود درب را باز کنم . ظرف را پرت کردم در جلوی پای صندلی شاگرد و از پنجره که از قبل باز گذاشته بودم که اگر لازم شد ظرف را پرت کنم بیرون ، با سر وارد ماشین شدم . با این قد دو متری چطور رفتم پشت فرمان ، نمیدانم !
الحق ماشین سرحال ترین بود . سه چهار دور ، دور خودم با بگسوات چرخ عقب در خاکی چرخیدم که چنان خاکی بلند شد که هیچ چیز نمیدیدم . فقط رفتم به سمتی که چراغ ماشینی نبود . خدا یک کوچه را برایم خالی گذاشته بود یا ماشین آن کوچه جابجا شده بود . سرعت ؟
صد کیلومتر در کوچه و پس کوچه ها .
هیچ چیز به یادم نیست جز اینکه رسیدم به خیابان و آرام کردم سرعت را و فرار کردم . یک جا توقف کردم و تلفن زدم به دوستم که وقت توضیح نیست درب پارکینگ را باز بگذار ، رسیدم ! شما نگو آن خانه تحت نظر بوده و مرا با کس دیگری اشتباه گرفته بودند . محل ساخت و توزیع بوده . گفتم خدا خیرت دهد ، باید مرا بفرستی آنجا ؟ دلیل اش چه بود ؟ گفت بنا بود او بیاورد که تو به زحمت نیفتی ! گفتم الحق که چنین شد ! و اما در خانه ی شیرینی ها و تلخی های روزگار هر کس این عطر را بویید بر تن من گفت تو را بخدا ازین برایم بزن تا بوی تلخی ی روزگار بر من مستولی نشود ! یک شیشه ی ۱۲۵ میلی اش ظرف سه ساعت تمام شد :) عطر دیگری نیز در کیف داشتم .
تمام مجلس آن شب بوی عطر من پیچیده بود و میشنیدم که همگی از زن و مرد عاشق اش شده بودند . عجب شب زیبایی شد اما :)
یاد باد شادیها و لذائذ بندگان خدا که بابت اش خدا نیز لبخند میزند :)
شاد و ملذوذ باشید هماره انشاله
61 تشکر شده توسط : Erfan عباس بهرامی
دوستان عزیزم سلام
دیشب یکی از دوستان عطرافشانی مان پیام دادند که فلانی میدانم این عطر قابلی نیست اما میشود آن را برای من در عطرافشان شرح دهید ؟
گفتم البته که میشود . با کمال میل . ضمنا مهم نیست عطری قابل است یا خیر . چون دوستان جوان ام ، قابل اند اگر فرمایش کنند ارزان ترین عطرها را هم به کامل ترین توانی که دارم توصیف خواهم کرد هر چند که از نظر من اگر آب هم بوی خوش دهد بر من عزیز است و از آن عزیزتر ، دوستان ام .

ادوتویلت کوبا اورجینال واینر از پرفیومز دس چامپز ساخت بلژیک .
اولا این عطر ، کوبا پاریس نیست . کوبا پاریس برندی فرانسوی ست و شیشه های آن همچون پنج سیگار برگ به هم چسبیده است .
کیفیت کوبا پاریس ها به مراتب بالاتر است از کوبا اورجینال .
نت های این عطر دقیقا همانهاست که در صفحه مقیود است .
ترنج ، لاوندر و آب که بسیار شاداب اند . پر پخش ترین قسمت عطر مربوط به این پله است . ترنج و لاوندر . عمر پله کوتاه است و تقریبا بیش از ربع ساعت دوام ندارد .
سپس یاس و برگبو می آیند در حالیکه از پخش کاسته شده ست اما هنوز نمره ی پخش متوسط را داراست . یاس زودتر می آید و زودتر هم میرود . عجله اش درین عطر عجیب است :)
عمر پله ی دوم نیز کوتاه است حتی کوتاه تر از پله ی اول و بلافاصله عطر وارد درای داون میشود .
یعنی میشود گفت این عطر دو پله دارد .
در پله ی سوم اول پچولی می آید و یاس را فراری میدهد ! سپس صندل سفید پچولی را میترساند و رنگ از رخسار اش میپراند و در انتهای کار هم کهربای خسته لنگان لنگان می آید و مینشیند در بالای مجلس در کنار صندل سفید روی و این در حالیست که پچولی دم درب ایستاده است که خداحافظی کند و این دو را تنها بگذارد :)
بر پوشاک عمرش بیشتر است خصوص عمر پچولی در درای داون و بر لباس طولانی تر است .
در کل ماندگاری اش ضعیف است لیک با خبر ام که مدلهای دیگرش که طبعی گرم دارند قویتر اند و ماندگارتر .
تشابه با آونتوس ؟
با اغماض دارد ، در صورتیکه پر توقع نباشید !
میدانید چه کار کرده است ؟
نت های قوی ی آونتوسی را به کار گرفته است بدون اجرای نت هایی که به آونتوس ظرافت داده اند .
یعنی سیب سبز ، انگور سیاه ، آناناس ، رز ، چوب قان ( که مهم است ) ، مشک ، وانیل و خزه ی بلوط ندارد و اتفاقا اینها هستند که آونتوس را آونتوس کرده اند !
بجای عنبر نیز کهربا به کار گرفته که این دو تفاوت های عمیق دارند خصوص اگر کهربا با کیفیت نباشد .
مثل خیلی دیگر از مشابهات آونتوسی ، سخت افزار را اجرا و از نرم افزار صرفنظر کرده ست .
ضمنا اجرای این عطر بر پوست و پوشاک متفاوت است . بر پوست اسپری نکنید .
یک تجربه برای دوستان جوان ام :
هر زمان دیدید عطری در اجرای نت ها ، بر پوست و پوشاک تفاوت دارد ( نه میزان پخش و ماندگاری بلکه ترتیب اجرا و ماهیت نت ها ) به کیفیت عطر مشکوک شوید از حیث بکارگیری ی مواد سنتتیک از جنس کم کیفیت و ضعیف .

پی نوشت :
فروش این برند اعجاب بر انگیز است !
یک ماه پیش در انتهای شب سری به دوست عطرفروشی زدم که آنطرف شهر است و با من در فاصله دورترین است . او نمایندگی ی سن سیرو ترکیه را داشت و رفتم به همین جهت که دیدم چندین کارتن عطر برایش رسیده و مشغول چیدن است . ششصد شیشه از انواع صد میل همین برند کوبا اورجینال آورده بود .
از من خواهش کرد که بمان و هر یک را تست کن و ببین شبیه کدام عطر است تا من در دفترچه بنویسم بجهت توضیح به مشتری .
گفتم امشب نمیتوانم چون تنها نیستم و خانم ام در ماشین است و بسیار عجله دارم . قول میدهم در هفته ی آتی بیایم . هنگام خروج همین عطر واینر را داد و گفت این را ببر .
هفته ی بعد اتفاقا متن معین ( آرشیتکت ) عزیز را خواندم در پاسخ به دوستی در خصوص همین برند .
ده روز بعدش رفتم و در کمال تعجب دیدم حتی یک شیشه هم نمانده از آن همه !! گفتم من مدل بلک اش را میخواهم ، یک شیشه هم نداری ؟؟
دوستم حتی از خودم متعجب تر بود ! گفت درخواست داده ام لیک گفته اند نیست مگر چند نمونه آنهم به تعداد کم !
گفت کیفیت مطلوب همراه قیمت کم باعث شد .

این برند خوب است . به نسبت دیگر مشابهین شرکتی ، هم تنوع بیشتری دارد هم کیفیت بهتری که ساخت بلژیک است و هم قیمت مناسب تری دارد ( ارزان ترین است فعلا ) و با توجه به شرایط امروز مردم که از طرفی به عطور علاقمندتر شده اند و از طرفی مشکلات مالی دارند ، فروش آن را موجه کرده ست .
جوانان میتوانند با خرید انواع ۳۵ میل آنها که ۷۵ تومن است با اغلب روایح روز دنیا آشنا شوند لیک نباید فراموش کنند که مشابهین ، حدود اند و نه کل . هرچند من در دنیای روایح مشابهینی دیده ام که پا را از اصل فراتر گذاشته اند در ماندگاری و پخش لیک نه در کیفیت و دیگر ضمائم پرفورمنس .
برای شما مهم این است که روایح روز دنیا را بشناسید و تجربه کنید هر چند که در کیفیت با اصیل ها متفاوت باشند .
ابتدا همه را تجربه کنید و روایح همسلیقه با خود را بیابید سپس به سمت اصیل های آنها بروید .
در دنیای عطور به دنبال میانبر نگردید که اجحاف کرده اید به تجربه ، ذخیره بویایی و تربیت شامه ی خود . از مقصد دور نترسید ، بجای آن از زیبایی های مسیر لذت ببرید و تا به خود بیایید خود را در مقصد یافته اید آنهم با حصول همزمان مقصود !
معطر و موفق باشید در مسیر و مقصد انشاله
27 تشکر شده توسط : مهدی کنعانی عباس بهرامی
Interlude for Men
لینک به نظر 19 شهریور 1401 تشکر پاسخ به مسیح
بر من روشن شد که راز مگو فاش نشد :))
پوشیده ماند !
ادله ی نزدیکی ی دلها بود .
شاید هر کس در اندیشه ی خود برداشتی کرده باشد فقط امیدوارم برداشتها زیبا باشد که چیزی که در ذهن من بود زیبا بود که نزدیکی ی دلها زیباست و آن را بُعد مکان نیست !
اعداد اول را همیشه دوست ترین داشتم و دوستداشتنی ترین برای من سیزده است !
بحثی نامرتبط بود . عذرخواهم .
شاد باد محفل دوستان
21 تشکر شده توسط : عباس بهرامی nazanin
Interlude for Men
لینک به نظر 18 شهریور 1401 تشکر پاسخ به علیرضا
جناب علیرضا ی عزیز سلام
عرض ارادت
بله . متوجه فرمایش صحیح شما بودم و ادله ام جمله ی " به مقصد رسیدید " بود .
و اما بحثی که در خود دانش ، مهر و لبخند نهفته دارد ستودنی ست و مقصود مجلس همین است
و اما
حضرت مسیح میگوید آنچه از خارج بر بدن است نجس نیست بلکه آنچه صادر میشود !
عده ای بر نجوسات صادره ی بدن ( و رایحه ی آن ) ، دلالت و گروهی بر اعمال ادله میکنند که دومی در مقام صحت است نزد خردمندان .
قدما میگفتند انسان را حرمت است و این حرمت لایق پوشش است بدستور خدا .
امروزه جسم و روح انسان را از بُعد فیزیک و متافیزیک میسنجند که هر دو را نشانه هایی هست .
جسم انسان دیده میشود ، شنیده میشود ، بوییده میشود ، لمس میشود و چشیده میشود .
وارد مبحث متافیزیک و دیگر حس نمیشوم که خارج از بحث است .
حرمت انسان بر پوشیدن است از هر حیث .
قدیم ، از دیدن ، بوییدن و شنیدن ، یک شخص را قضاوت میکردند . از طبقه ی اجتماعی گرفته تا شغل و سطح دانش . امروزه هم تقریبا همان است لیک چون دستخوش دخل و تصرف شده نیاز بر دقتی از جنس حکیمانه و آزمایش است !
حکما دستور به مستوری داده اند بر هر سه !
بدن را بپوشان ، بوی تن را بپوشان و ایضا زبان !
اما :
فعل مایعی که در شیشه به عنوان عطر میشناسیم پاشیدن یا افشاندن است که منجر به پوشش میشود .
اگر بخواهیم طبق دستور زبان عمل کنیم باید بگوییم عطر افشاندم یا عطر پاشیدم !
عطر پوشیدم در بین ما مفهومی دیگر دارد که قبلا معروض شد .
ما در زبان خودمان بر هر فعل کلمات بسیار داریم که هر کدام در عین تشابه از بُن با هم مختلف اند و معنی ی خاص خود دارند که استفاده از ایشان بسته به شرایط است !
میتوانم به کرات از امثال و حکم بزرگان به جهت اثبات مدد جویم در خصوص عرایض فوق لیک صرفنظر میکنم که از حوصله خارج نشود .
لازم است تکرار کنم که شما خود مسلط اید .
و در انتها :
بیش از اهمیت هر نوع گویش که بر استفاده از روایح خوش و مقصود آن میکنیم ، این لذت بردن از عطور است که بر ما اولویت دارد :)
معطر به اقسام عطر باشیم انشاله
19 تشکر شده توسط : عباس بهرامی ژیوان
Interlude for Men
لینک به نظر 18 شهریور 1401 تشکر پاسخ به علیرضا
جناب علیرضای عزیز
سلام ها :)
به جای ایرج عزیزمان من پاسخ گویم با مهر :)
البته شما به درستی از جاده ی زبان انگلیسی به مقصد رسیدید .
اجازه دهید این حقیر هم از بزرگراه زبان مادری مان به مقصود رسم هرچند مایل به ورود به این مباحثه نبودم :)
اتقاقا آنها از ما آموختند که عطر بپوشند اما شاید شنیده اند و معنی نیاموخته باشند :)
ما میگوییم " عطر پوشیدیم " !
یعنی :
عطر تن مان را پوشاندیم !
یعنی بوی عرق تنمان را پوشاندیم به تعویض بوی خوش .
معنی ی پوشیدن عطر در کُنه زبان ما اینگونه است که بارها در کتب مختلف حکما و شعرا آن را دیده ام و در پیام قبلی هم اشاراتی به ایهام مذکور شد .
هر چند به کفایت میدانم سرکار مسلط اید به دانش و زنده باد .
با ارادت
23 تشکر شده توسط : عباس بهرامی nazanin
Manifesto l'Elixir
لینک به نظر 17 شهریور 1401 تشکر پاسخ به فاطمه فیضی
کاملا موافق ام . الحق که چنین است .
یک جا با لبخند اما با اعتقاد کامل نوشتم که سرکار خانم ماری تیمسار ارتشپد اند در این خانه و در خصوص عطرها خصوص زنانه ها :)
از آن مهمتر ایضا همان اند در مهرورزیدن به همه ی دیگر ساکنین .
همچون خواهری بزرگ تر ، داناتر لیک مهربان تر

احترام این سرباز سردوشی گرفته تقدیم به سرکار :)
سایه تان مستدام ، معطریت تان جاودان باد
19 تشکر شده توسط : عباس بهرامی نازی جاوید
Interlude for Men
لینک به نظر 17 شهریور 1401 تشکر پاسخ به علیرضا
دوستان عزیزم سلام
من چند جمله عرض کنم و این ماجرا را ختم به خیر کنم انشاله !
زبان ما قدیمی ترین است . ما هفت هزار سال است که تمدن داریم ، زبانمان که بماند .
زبان ما مادر است و زبان های دیگر مشتق .
این را من نمیگویم !
دوستی از اساتید زبان بین الملل که انگلیسی زبان است میگفت .
میگفت وقتی به عقبه ی هر زبانی برگردیم به سه زبان میرسیم که بزرگترین و مهمترین اش زبان مملکت شماست . البته نه فارسی ی امروز که این خود مشتق همان است .
میگفت ما بسیار اصطلاح و کلمات را از شما یاد گرفته ایم .
میگفت برخی کلمات را ما عینا از شما تقلید کرده ایم . میگفت زبان شما در زبان ما زنده است !
خدا نسازد برای برخی !
اگر ما را به عقب نمیراندند امروز بجای اینکه ما ادای اروپایی ها را در بیاوریم به نادرستی ، به درستی آنها تقلید زبان ما میکردند !
یادم افتاد که میگفتند در فرودگاه کشورهای اروپایی یواشکی ایرانی ها را نگاه میکردند تا ببینند این ایرانی ها چطور مردمی اند که این همه از ایشان تعریف میشود !
اکنون اما ... !

یاد یک فیلم افتادم . اسم اش یادم نیست . فکر کنم ملاقات با والدین رابرت دنیرو بود که سه قسمت است .
روی تخته سیاه برای نوه اش کلمه ی true را میخواست تدریس کند تا راست گوید ! به ترتیب عقبه نوشته بود . به ترتیب قدمت . بالای تخته و در اولین سطر " حقیقت " مثبوت بود !
خود ببینید :)
این کار او نیست ، کار کارشناس مشاور فیلم است . این را شخصا از او پرسیدم . گفت کارشناس طراز اول جهان روی کاغذ نوشت به ترتیب و ما عینا بر تخته تقلید کردیم .
وقتی در فیلم این صحنه را دیدم تحمل نداشتم تا پاسخ گوید :)
اشک چشمانم را خیس کرده بود و نمیتوانستم پیام دهم و بپرسم ! سالها پیش بود .
خلاصه که آنها میگویند " پوشیدن "
اما معنی اش را ما میدانیم از کُنه تا بُن ، از درون تا برون :)
معطر به مهر و دانش انشاله
29 تشکر شده توسط : عباس بهرامی nazanin
Interlude for Men
لینک به نظر 16 شهریور 1401 تشکر پاسخ به مسیح
یک حکایت مگو هم درب گوش ات بگویم :
من به برخی اعداد توجه ِخاص میکنم !
تصادفی میشود لیک پس از سالها تحقیق درین خصوص معلوم ام شد که تصادفی نیست !
اعداد رازها برای تو مکاشفه میکنند !
به اجزاء بنگر و نه کل !
خیلی از رازها را در این قسمت میجویم :)
از همان ابتدای حضور ام !
اعداد ! و زبان گویاشان !
محاوره و آنچه میگویند را فراموش کن .
اشاره ی مستقیم نکردم !
خودت بیاب که میدانم میتوانی .
ایضا دیگر دوستان هوشیار ام :)
18 تشکر شده توسط : عباس بهرامی Eli aa
Interlude for Men
لینک به نظر 16 شهریور 1401 تشکر پاسخ به مسیح
چه لذتها بردم ازین مقاله ی سراسر تخصص !
از غلیان کیف و کیفوری ، میخندیدم :))
زنده باد !
چون همیشه مسیح عزیزم !
عطر را بر خود رها کردم !!
این زیباترین جمله است که تا کنون در این وادی شنیده ام ! الحق درست ترین است از چندین بُعد ! چندین بُعد ! خود مکاشفه کنید :)
آری ، باید شکست !
برخی میشکنند لیک دیگر دیر است :)
زندان خالی ست از زندانی !!
الان کسی در گوشم گفت : آری ! همه ی زندان ها " تهی " میشوند روزی ! حتی زندان تن !
آفرین مسیح ! این دم ، مسیحا بود !
برای امروز من این بس بود . میل به مطالعه ی دیگر ندارم ! سلام !
ایرج عزیزم سلام .
اتفاقا آن آیتم آخرین که فرمودی ، وارد است بر عطر !
یعنی نواختن آلات موسیقی !
من که عطر میزنم و سپس میخوانم !
چه ترانه ای میشود !
من میخوانم ، نت ها برایم میرقصند :)
به به !
دیگر چه میخواهیم ؟؟
35 تشکر شده توسط : عباس بهرامی Eli aa
مبارک باد بر شما سرکار خانم فیضی ی نازنین
سلام بر شما
حال کجایش را دیده اید :)
این خانه ی عطر مفتخر است از عضو گیری ی خوش سلیقگان و هوشیاران معطری همچون شما که لایق پوشیدن بهترین ها ئید .
بی شک به راحتی دست ازین روایح نخواهید کشید :)
برندهای انگلیسی در قله ی علاقمندی ی عطر دوستان کهنه کار قرار دارند .
این به تجربه معروض شد و نه سلیقه ی شخصی !
امید که تهیه ی این عطر فتح بابی باشد برای ورود لایق سرکار به زیباترین ِ دنیاها و مسبب خلق شادیهای فنا ناپذیر باشد بر شمای ریزبین و تیزبین انشاله .
احترام این حقیر تقدیم به شما و دیگر همه ی دوستان ارزشمند ام .
24 تشکر شده توسط : مهدی عباس بهرامی

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan.ir