اوپوس ۱۱۴۴ سبک گوتیک و پدیدهای بسیار بغرنج و متنوع را تقدیس میکند که به تمام ابعاد آثار هنری مرتبط است.
سبک گوتیک بطور رسمی در سال ۱۱۴۴ در فرانسه متولد شد و سپس به سراسر اروپا گسترش پیدا کرد و متناسب با سنن و آیینهای مختلف تنوع یافت و با آنها تطبیق پیدا کرد. این واژه را اولین بار جورجیو واساری برای اشاره به عناصر شمالی، وحشی و دمدمیمزاج سبک گوتیک به کار برد.
اونوم میخواهد سبک گوتیک را همانند رنسانس تقدیس کند، و مفاهیم و نمادهایی را به این طیف رایحهها بیفزاید و از اوپوس ۱۱۴۴ عطری بینظیر و تکرارنشدنی بسازد.
در ترکیب پایهاش، بوی مشک سفید و کهربای خاکستری احساس میشود، عنصری درخشان، سرزنده و گرم و سرشار از فرومون. این عنصر از اقیانوس هند سرچشمه میگیرد. گونه بسیار نادری از کهربا است که میتواند سایر عناصر بویایی را تثبیت کند. رنگ خاکستریاش به رنگ آسمان سربیرنگ نرماندی، محل تولد سبک گوتیک، باز میگردد.
نُتهای پایهاش شامل نُت چرم، وانیل، چوب صندل و درخت هندی است که باعثهارمونی روح و تسهیل رشد معنوی میشود. رایحهٔ درختان هندی ما را به سوی رایحه گیاه لوبان سوماترا (شبهجزیره هندوچین) سوق میدهد که صمغ غلیظ و سفیدرنگش همانند گل بلسان شیرین و مدهوشکننده استفاده میشود.
نُتهای اصلی اوپوس ۱۱۴۴ گویای فضای گوتیک چوب کشمیر و ماهیت درخشان و یکنواختش است که با سمفونی مالتها، گل زنبق و ارکید توأم شده است.
در ترکیب اصلیاش رایحهٔ درخت لامی را مییابید که با گل یاس همنشین شده است تا زداینده ترس باشد. حتی اگر در سطوح بالاتر از سمفونی معنوی اوپوس ۱۱۴۴، میتوان رایحهٔ ترنج و نارنگی را احساس کرد که به کل این ترکیب معنوی نوعیهارمونی بخشیده است. رنگ خاکستری خوشبویش قابللمس است، و میتوان صدای سنگ و موسیقی قدرتمند اما ظریفش را شنید.
این جادوی مغشوشکننده گوتیک است.
برند | فیلیپو سورچینلی |
طبع | گرم |
سال عرضه | 2015 |
گروه بویایی | شرقی ادویه ای |
کشور مبدأ | ایتالیا |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | ترنج ، نارنگی ماندارین، یاس، لامی |
اسانس میانی | زنبق ، چوب کشمیر ، ارکیده |
اسانس پایه | لوبان ، مشک ، وانیل ، چوب صندل سفید ، چرم ، عنبر |
شبی سرد و برفی ، پیرمرد در کنار پنجره ایستاده بود . دستانش میلرزید و دلش برای فرزندانش تنگ شده بود . پک های عمیق سیگارش به دودهای غمگین و سرد اجازه رقاصی میداد . هم اتاقی اش که سالها با او زندگی میکرد از چشمان خیس پیرمرد فهمید که چه باید انجام دهد . ویالونش را اورد و شروع به نواختن کرد . غمگین ترین سکوت در سینه پیرمرد ، فریادزنان به رگ هایش رقص خون را اجازه میداد . غم طولانی صدای ویالون او را به رقصیدن دعوت کرد . سیگار در دهانش ، دستان خیالی عشقش را در هوا گرفته بود . درحالیکه که ناله غمگین ویالون به گوشش میرسید آرام با او میرقصید . میرقصید و عمیقتر و عمیقتر به سیگارش پک میزد و دودش را در نیمه روشنایی اتاق میرقصاند . هم اتاقی اش در حالیکه ویالون را میزد و پیرمرد را نگاه میکرد ، اشک از چشمانش میریخت . هر دو میدانستند این رقص به چه معناست . هم اتاقی اش ویالون را کنار گذاشت . دستان پیرمرد را گرفت و سرش را به علامت تایید و رضایت تکان داد . چهارپایه ای از جنس نفرت ، طنابی آویزان به پهنای تلخی زندگی پیرمرد و پاهایی لرزان به سمت خودکشی . هم اتاقی دستش را گرفت و به او کمک کرد تا طناب را دور گردنش محکم کند . نشست و برایش باز هم ویالون زد . سیگاری برایش دود کرد و عزای پیرمرد را زودتر از مرگش برایش مینواخت . دلش برای همه ادم های زندگی اش تنگ شده بود اما کاری نمیتوانست بکند . خودش را راحت کرد و پیرمرد از دنیا رفت . وارد اتاقش که شدند نه خبری از ویالون بود نه خبری از هم اتاقی . او سالها تنها در یک اسایشگاه روانی بستری شده بود . هم اتاقی ای وجود نداشت . آن پیرمرد سالها به چیزی که وجود نداشت اعتقاد داشت .
====تلخ است اما حقیقت دارد ====.
در زندگی خیلی از چیزها وجود ندارند اما ما به آنها اعتقاد داریم و با ان زندگی میکنیم و حتی میمیریم . درست ترین کار ممکن شاید همین است . شاید درک این جمله برایت مقداری سخت باشد اما حقیقت همین است . حقیقتی که نمیتوان ان را انکار کرد . هرچند تلخ باشد و از نظر کل جهان غیر واقعی باشد . به تو زندگی میدهد و تو را میکشد و تا بعد از مرگت نخواهی فهمید که آن چیست ...
اوپوس 1144 حقیقتی تلخ است که من در دنیای روایح هیچ موقع نتوانستم ان را انکار کنم . نوایی غمگین با هم قدمی ویالونی دردناک که در مسیر درست خودش قدم برمیدارد . اخ که چقدر این مسیر را دوست دارم و آه از آنهمه درد و عذابی که در این مسیر میکشم . بوییدن مداوم آن لذتی وصف نشدنی دارد به دو علت ، اول انکه میدانی در مسیر درست هستی و دوم اینکه میدانی حقیقت واقعی چیست .اولی شیرین است و دومی تلخ و این تعادل و خاکستری بودن ، حقیقتی ترین وجه زندگی است . از هر دو لذت میبری . از تلخی هم لذت میبری اما خودت نمیدانی .
این عطر رو چند سال پیش ریویو و بررسی کردم اما همچنان بعد از تست چند صد عطر نیش و ایندی نیش هنوز هم بشدت اولیه به این عطر علاقه مندم و هیچ موقع نمیتوانم آن را انکار کنم . درب خاکستری و سنگی آن بسیار دوست داشتنی است . جای آن بود تا تجدید خاطره ای از این عطر داشته باشیم .