Jean Paul GAULTIER - Scandal Pour Homme

ژان پل گوتیه اسکندل پور هوم

مردانه
کد کالا : ATR-44707
نوع عطر : نا معلوم
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی : شرقی چوبی
عطار :
طبع :
مشخصات تولید
نام برند : ژان پل گوتیه
کشور مبدأ : فرانسه
سال عرضه : 2021
کد کالا : ATR-44707
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 120
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
6,040,000 تومان
رای کاربران
  • عاشقشم
    4
  • نمی پسندم
    13
  • - 25 سال
    3
  • + 25 سال
    5
  • + 45 سال
    0
  • روزانه
    5
  • رسمی
    1
تعداد رای های ثبت شده : 37
ترکیبات اعلام شده
توضیحات


عطر جدید «اسکندل پور هوم» که توسط برند ژان پل گوتیه عرضه شده، با آن ظرافت‌های عضلانی و دستکش‌های بوکس که در تصاویر تبلیغاتی‌اش به چشم می‌خورد، ورودی دیدنی و عجیب را به جهان عطرها رقم می‌زند؛ یک عطر مردانه ادو تویلت که هوس‌انگیز، ‌انرژی‌بخش و شدیدا سرمست‌کننده است. 
این پادشاه رینگ بوکس که حواس شما را سرمست می‌کند و تاج پیروزی را بر سر شما می‌گذارد، هوادارانش را با ردی مردانه و اثرگذار وسوسه می‌کند؛ ردی که سرشتی غلیظ و چوبی‌ـ‌شرقی دارد و تضادی هنرمندانه را با طراحی بطری دوباره پُرشدنی‌اش می‌آفریند. در برابر «اسکندل پور هوم» باید مراقب باشید: جاذبه ورزشکارانه و سرشت خاص آن که دوستدار محیط زیست است، همه حریفانش را از پا درمی‌آورد. انگار تمام پاریس در برابرش به لرزه درمی‌آید و یکپارچه فریاد می‌زند که بگذارید این نمایش زودتر شروع شود!

برند ژان پل گوتیه
سال عرضه 2021
گروه بویایی شرقی چوبی
کشور مبدأ فرانسه
مناسب برای آقایان
اسانس اولیه نارنگی ماندارین، سالویا اسکلاریا
اسانس میانی کارامل
اسانس پایه دانه تونکا ، خس خس
نمره کاربران
Scandal Pour Homme-ژان پل گوتیه اسکندل پور هوم
رایحه
7
8 رای
ماندگاری
6.9
8 رای
پخش بو
6.6
8 رای
طراحی شیشه
7.3
8 رای
این عطر برای من یاد آور ...
محصولات دیگری از برند ژان پل گوتیه
عطرگرام
نظرات کاربران (11 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.
سلام دوستان
اگر کسی از این عطر تست داشته ممنون میشم بیشتر زنانه یا مردانه بودن این عطر و توضیح بده(هر چند ذکر شده این عطر مردانه هست اما نت ها چیز دیگه ای میگن!)
و اینکه یه توصیف کامل از عطر و ارائه بده.
26 آذر 1400 پاسخ تشکر
2 تشکر شده توسط : سپهر نوروزی amir
بنظرم بهترین فرد برای توصیف این عطر استاد سخی باشند چون فرمودند بوکسور هستند و با محمد علی کلی در ارتباط بودند چون تبلیغ این عطر هم یک مرد بوکسور هست بنظرم ایشون مناسب هستند
26 آذر 1400 پاسخ تشکر
2 تشکر شده توسط : سعید کامبیز سخی
دوست پر مهر ام جناب نیک سلام
متاسفانه هنوز موفق به تست این عطر جدید نشده ام
اتفاقا توضیحات مدیریت محترم ذیل عطر را که میخواندم توجه ام را زیاد جلب کرد ! که چطور این عطر خلوت تا این حد حجیم ظاهر شده که در خور تعاریفی اینچنین بوده ست . البته ژان پل گوتیه کارش درست است
اینشاله تست و ریویو میکنم تا اطاعت امر کرده باشم
و اما کاسیوس مارسلوس کلی یا محمد علی ی خودمان
سال ۷۱ که اوج ورزش من بود درب سالن مرکزی ی تیم استان باز شد و یک کوه وارد شد !
دو متر قد شاید نزدیک به دویست کیلو وزن که زمان لاغری و اوج ورزش اش ۱۲۰ کیلو وزن داشت .
خندان ، خاکی ، متواضع ، کنجکاو ، افتاده و صبور !
رقص پای معروف و حرافی ی زبانزد اش را نمیتوانست اجرا کند که بیماری ی پارکینسون امان اش گرفته بود :(
اتفاقا آن سالها کامی کلی مینامیدند مرا چون قد و قواره و رقص پای ام شبیه او بود . تمام اطاق ام عکسهای او بود . تمام فیلمهایش را دیده بودم . پیگیرش بودم .
لاگرفیلد کلاسیک زده بود .
اسم عطرش را که گفتم خیلی تعجب کرد !
سالن خیلی شلوغ شد و تا پاسی از شب ماند . از صدا و سیما هم دو دوربین و چندین نفر آمدند نیز خبرنگاران مجلات و روزنامه ها . شلوغ ، شلوغ !
26 آذر 1400 پاسخ تشکر
21 تشکر شده توسط : عباس بهرامی nazanin
سال ۷۲ بود جناب سخی، کدوم استان ایشون رو دیدید؟
26 آذر 1400 پاسخ تشکر
3 تشکر شده توسط : رابرت دنیرو توی هیت محمد
چه جالب جناب سخی بزرگوار، در سالن شهید شیرودی بود و منم بین تماشاچیها در حال تشویق ایشون، هیچوقت مبارزه نمایشی ایشون با بوکسور عزیز کشورمان اصغر کاظمی فراموشم نمیشه،( کلا اکثر بوکسورها مانند جنابعالی، محمد علی کلی، جو فریزر و ... علیرغم اینکه اگر اراده کنند می‌توانند چندین آدم معمولی مثل بنده را با یه ضربه به دیار باقی بفرستند اما همگی انسانهای شریف و خوش قلبی هستند. انگار خداوند میداند که چه کسانی لیاقت بوکسور شدن دارن) اما نکته اینجاست که ایشان در سال ۷۲ که به ایران آمدن هنوز به بیماری پارکینسون مبتلا نشده بودند و در مبارزه نمایشی با اصغر کاظمی آن رقص پای معروف را هم انجام میدادند، به نظرم شما دچار اشتباه شدید و احتمالا در المپیک لندن ایشان را ملاقات کردید و درباره عطر لاگرفلد کلاسیک با ایشان خوش و بش کردید.
27 آذر 1400 پاسخ تشکر
6 تشکر شده توسط : saeed bazmi complihanicated
بله سرکار خانم آلالیتای نازنین
دقیق یادم نیست که سال ۷۱ بود یا ۷۲ .
شهر کرمانشاه .
دیدنش هم خوشحال کننده بود هم ناراحت کننده !
دستهاش میلرزید . اما مثلا اگر میخواست یک لیوان آب برداره یا با کسی دست بده ، لرزش اش متوقف میشد ولی بجای چند ثانیه ، یک دقیقه طول میکشید تا دستش برسه به لیوان آب !
صورت خیلی خوشگلی داشت . و قهوه ای ، نه سیاه .
دستهاش دو برابر دست من بود ! وقتی باهاش دست دادم دستم توی دستش گم شد !
27 آذر 1400 پاسخ تشکر
10 تشکر شده توسط : مهریار عباس بهرامی
جناب سعید عزیز سلام
آقا من کجا ، محمد علی کلی و فریزر کجا !!
و خیر . ایشان بدلیل ابتلا به پارکینسون از بوکس کناره گرفتند . خیلی سالها پیشتر از آمدنشان به کرمانشاه .
حتی راه رفتنشان به آرامی بود و به دقت !
چندین نفر مراقب ایشان بودند و به تجویز پزشک مسافرت میکردند .
و در سالن مرکزی که در خیابان گمرک بود .
از آمدنشان پیشاپیش مطلع بودیم و همه ی اعضای تیم حاضر بودند .
مسابقه ی نمایشی را من ندیدم فقط چند عکس گرفتند با رئیس فدراسیون آنهم بصورت ایستاده و مثلا در حال مشت خوردن از ایشان و با کت و شلوار !
و المپیک لندن :)
موفق باشید انشاله و خوشحالم که یکی از منتقدین خاطرات به جمع خاطره گویی از عطر پیوست .
27 آذر 1400 پاسخ تشکر
10 تشکر شده توسط : مهریار عباس بهرامی
به قول اون خواننده ای که ای کاش خودش رو ضایع نمی کرد: خاطره خود کلانتر جان است، بر سرت بشکند هوار شود.
27 آذر 1400 پاسخ تشکر
6 تشکر شده توسط : ارژنگ بوترابی رابرت دنیرو توی هیت
سلام. وقت همگی بخیر. من سالهاست که خواننده خاموشم و هرگاه عطری بخوام از اینجا بخرم زحمتش رو برادرم میکشن که هم عطرباز هستند و هم اهل خرید از این سایت. اما چیزی که بخاطرش عضو شدم اینه که هرچند از تفکرات جناب سخی راجع به هیتلر خوشم نمیاد (حتی اگر یک سگ را هم بخاطر سگ بودنش آزار دادی منفوری، چه برسد به آزار حتی یک انسان بخاطر عقیده ش) اما دلم نیومد از ایشان دفاع نکنم. جناب محمد علی کلی سال 72 برای بار دوم به ایران آمدند و به کرمانشاه هم رفته اند. و در مصاحبه ای، یکی از دلایل سفرشان را گرفتن شفا بابت بیماری از امام رضا بیان کرده اند. اگر نیاز به منبع هم دارید با کمال میل منبع معرفی خواهم کرد. راستش خیلی مظلومانه جناب سخی بزرگوار زیر سوال رفتند کما اینکه خاطره شون کامل و دقیق بود.
27 آذر 1400 پاسخ تشکر
15 تشکر شده توسط : مهریار محمدرضاسپهی
سرکار خانم فریده، بنده اصلا این قصد را نداشتم، برداشت شما از کامنت بنده کاملا اشتباه است!
27 آذر 1400 پاسخ تشکر
4 تشکر شده توسط : فریده.م کامبیز سخی
پس اگر بنده اشتباه برداشت کردم عذرخواهی میکنم. شاد و سلامت باشید.
27 آذر 1400 پاسخ تشکر
5 تشکر شده توسط : علی پيمان
سرکار خانم فریده م
عرض سلام و احترام
متشکرم بابت این فرمایش .
و مهم نیست سرکار خانم ! جناب سعید جوان اند ، شوخی میکنند با حقیر ، اشکال ندارد .
من فقط تعجب کردم از دو چیز :
اینکه با وجودیکه حدس میزنم ( از انشاء ایشان ) که جوانی رعنایند چطور آنسال فرمودند که حاضر بوده اند . من خود آنسال هجده نوزده ساله بودم و ایشان نیز حداقل باید همسن من باشند .
دوم محمد علی کلی حتی نمیتوانست درست راه برود .
نمیتوانست دست دراز کند مثل ما و با کسی دست بدهد سرعت حرکات اش بسیار کند بود و سالهای سال بود که دیگر مشت زنی نمیکرد . من کودک بوده ام زمانی که او بیمار و بازنشسته شد .
بنابرین متوجه شدم آقا سعید با من شوخی میکنند !
ورنه اگر به اثبات باشد هم عکس دونفره دارم با ایشان و هم جمعی . و اصلا این چه اهمیت دارد که کسی بابت اش خدای ناکرده گنه کار شود به کذب !
من از جوانان خرده نمیگیرم خواهر ارجمندم مگر دوستان بزرگ !
و اما خواهر ارجمندم
در ارتباط با هیتلر باید با ماشین زمان سفر کرد به آن تاریخ
زمانی که همه ی نژادها و ممالک مدعی ی برتری ی ژنتیک و نژاد بودند . یک چیزی شبیه بر داستان ژن ِخوب امروزه :)
مسابقه بود . ضمنا هیتلر مردی سنگدل نبود مگر در برابر دشمنان و جنایات به او منسوب است لیک مورچه از شخص او آزار ندید ! تمامی ی پادشاهان اینچنین اند . همه جا .
بقول مایکل کورلئونه خطاب به همسرش :
افرادی که مسئول سایرین اند !
بخدا بارها تا پای تصادف رفته ام ، زمانی که دیده ام مورچه ای بزرگ در حال عبور است یا گربه ای میخواهد از خیابان عبور کند . راه که میروم چشمم به زمین است مباد پای بر مورچه ای نهم .
با یزید در راه سفر حج بود . روز سوم ، غروب به کاروانسرایی رسید . هنگام شام سفره باز کرد نان خشکی با آب خورد ، خوابید . صبح راه افتاد . شام به کاروانسرای بعدی رسید . سفره باز کرد که نان خورد ، دید ای داد !
مورچه ای در سفره است . گفت ای داد !
همرهان گفتند چه شده ؟ گفت دیشب این مورچه از کاروانسرای قبل به سفره ام آمده ! گفتند چه عیب . بگذارش اینجا . گفت نه . شما بروید من برمیگردم تا این مورچه به خانه و خانواده رسانم گرنه تاب عقوبت نفی بلد و نفی خانواده ی این مور نتوانم . و برگشت !
در آخر مجدد سپاس بسیار بابت این لطف به حقیر
ارادت های زیاد
28 آذر 1400 پاسخ تشکر
16 تشکر شده توسط : SALMAN عباس بهرامی
دوستان عزیزم
فریده خانم میم ، خواهر ارجمندم مرا سر ذوق آورد تا دو حکایت کوتاه اما پرحکمت که شخصا از رادیو شنیدم که اشخاص معتبر نقل کرده اند عرض کنم .
شرمسار و عذرخواهم بابت غیر مرتبط بودن اما اجازه دهید معروض شود که عطر خداست و عطر خدا بوئیدنی ترین هاست . مجمل معروض میشود :
یک افغانستانی اکنون بزرگترین تاجر فرش اروپاست . با او شخصا در رادیو مصاحبه شد و من میشنیدم و خدا میداند گریه افتادم همچون الان که میگریم و مینویسم :
البته من بیش از خنده ، میگریم . هر جا قصه ی مهر خدا باشد من تشنه ی شنیدن ام .
گفت آمدم ایران . هیچ کس نداشتم . هیچ کار نداشتم . دوستم در یک ساختمان نیمه ساز یواشکی جای داد . یک شب زمستان که برف میبارید سگی ناله میکرد . هر چه داد زدند سنگ انداختند نرفت . همسایه ها آمدند با چوب بزنند . دویدم ببینم چیست . دیدم سگی در زمانی که قیر نرم و داغ بوده نشسته تا گرم شود . قیر خشک شده و گیر کرده است . التماس کردم که به من بسپارید شما بروید تورا بخدا نزنیدش . هر چه سعی کردم نشد جدا و رهایش کنم . زوزه میکشید . دویدم نفت و گازوییل پیدا کردم . شروع کردم به نفت زدن . به پایین تنه اش رسیدم و تازه فهمیدم چرا زوزه میکشد که چنان ادرارش به محض شسته و رها شدن نیم تنه اش ، پاشید که هر دو چشمم و کل صورت و دهان و سرم پر از ادرار شد .
ادامه دادم هم آب نبود بشورم ، هم دست هایم نفتی بود .
اشک میریختم و ادامه دادم . در دل میگفتم خدایا کمک کن . به محض خروج ادرار ساکت شد . ادامه دادم تا رها شد و رفت . از سرما میلرزیدم چشمانم میسوخت و به زور میدیدم اما دیدم برگشت نگاهی کرد و رفت .
با آب سرد به سختی دوش گرفتم . صبح پرسان پرسان در یک فرش فروشی شاگرد پادو شدم . مدتی گذشت . و اما !
چند ماه بعد یک روز یک زن وسط ظهر آمد درب مغازه .
گفت یک قالیچه ی پاره دارم . بخر !
گفتم اوستا نیست . رفته نهار و استراحت . من حق خرید ندارم . ببر همسایه ها میخرند .
گفت نه . گران نیست برای تو . بخر !
من به تو میفروشم و نه به هیچکس دیگر ضمنا مسافرم و بسیار عجله دارم .
خریدم . ارزان . گفت خدا خیرت دهد . مشکلم حل کردی . حلال ات باشد . خدا کمکت کند . و رفت .
اوستای من آدم مومن و حلال خواری بود .
آمد . داستان گفتم . گفت الله و اکبر ! پسر میدانی این فرش چیست ؟؟ میلیارد می ارزد !
مسافر ؟؟ مسافر فرش اش کجا بود ؟ دزد بوده ! تو را تنها گیر آورده . گفتم ارزان فروخت گفت هرچه داری بده !
ترسیدم بگویم زمانی که نگاه بر آن زن میکردم قلبم آرام میگرفت ! باخود گفتم مباد فکر اشتباه کنند . تنها چیزی که به او نمی آمد دزدی بود .
گفتم حال چه کنیم ؟ گفت ظرف یک هفته معلوم میشود .
با خود گفتم چه غلطی کردم ها . نکند زندان بروم . آن زن از کجا بیابم ؟ شب با ناراحتی خوابیدم . داستان سگ که به کل فراموشم شده بود مدتها . خوابیدم . خواب آن زن را همراه همان سگ دیدم که زن میگفت خوش و حلال ات باشد . از خواب پریدم . اذان میگفتند . اینقدر گریه کردم . صبر نداشتم تا صبح شود و اوستا بیاید . داستان گفتم . گفت محتمل است لیک باید صبر کنیم . پیگیر هم شدیم خبری نبود . هنوز هم خبری نیست ! فروختم خود در بازار هجره زدم . اگر همکاران هزار کار میکردند من ده هزار ! بیسواد بودم الان آلمانم و بزرگترین ام در بازار فرش !
و مثل روز برایم روشن است که مهر خدا بواسطه ی آن سگ به من تعلق گرفت .
دوستان عزیزم رایحه ی ادرار آن سگ برای من بهترین است چون مهر خدای ام را در پی دارد .
طولانی شد بر خلاف خواست .
از حکایت دوم صرفنظر میکنم . رحمت خدا بر همه ی ما انشاله و با بندگان بی زبان خدا مهربان باشیم .
28 آذر 1400 پاسخ تشکر
24 تشکر شده توسط : مهریار عباس بهرامی
فکر کنم شما اشتباه گرفتید وگرنه در اون زمان پارکینسون نداشتن .
09 مهر 1401 پاسخ تشکر
2 تشکر شده توسط : سالمی کامبیز سخی
درود بر شما آقا سعید
محمد علی کلی از سال 1982 علائمش شروع میشه و سال 1984 پارکینسون تشخیص داده میشه و تا زمان مرگش بیشتر از 30 سال با این بیماری درگیر بود
02 تیر 1402 پاسخ تشکر
3 تشکر شده توسط : SALMAN مهریار

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟