Mutis Nueva Granada - Delta

آفرینشی از تاریکی شیطان در مایعی نخستین.... که پیکوذراتی تلخ را آبستن است.....
لشکری متلاطم از حمله ی ژنتیکی در میزبانی بی دفاع.... که فرجامی از اجتماع رشک انگیز را آفرینش است.....
..........................
رایحه‌ای از زیست باور آفرینش در اعماق تاریکی که هیچ چیز بر هیچ چیز ادغام نشده است.... رایحه‌ای از مرثیه ی بدرود بر گونه‌های میرا که مدعیست؛ تو خواهی مرد و من همچنان در گوشه‌ای تاریک مدفون زیر خاک‌های خشک، زیستمند خواهم بود... رایحه‌ای از یگانگی منفرد در دو انتخاب: بردگی در بهشت یا پادشاهی در دوزخ.........
شروعی تلخ از معصیت پوست ترنجی که نیمی از آن در خاک والهالا (بوی خاکی متفاوت تر از خاک آشنا) مدفون شده که بعد از حدود دو دقیقه رایحه‌ای از سدر و کهربا در احترام خس خس تداعی میشه که بسیار بسیار خوشبو بوده و مطلقا سزاوار ستایش است.... عطری از رویای زندگی در تنهایی کمال که سعادت درک آفرینش تنهایی را تداعی می‌کند....
کیفیتی بسیار بسیار مرغوب در رایحه ی ادویه‌ای که ۷۰ درصد در تلخی و ۳۰ درصد در شیرینی بسیار ملایم هست، مناسب تن‌پوش آقایان در روزهای پاییزی و زمستان و اوایل بهار با ماندگاری سه بار طلوع طلایی تا طلوع تاریکی در لباس و ۱۰ ساعت روی پوست با پراکنش بسیار شارپ در دو ساعت اولیه ی تن‌پوش.
من فکر می‌کنم برخی از عطرها بخصوص عطرهای تلخ ادویه‌ای در طبع گرم که رایحه ی آنها تلخی ملایم و بی آزاری دارد، می‌توانند در ماهیت ایجاد سریعتر امواج مغزی در حین خواب نقش داشته باشند. بعبارتی من فکر می‌کنم ما با تن‌پوش برخی عطرها بخصوص اگر بر پوست گردن قبل از خواب باشد، می‌توانند در سرعت سیگنالینگ بیوالکتریکی سلول‌های عصبی موثر باشند و در تسریع ایجاد میزان بسامدهای امواجی مانند دلتا، تتا، آلفا و بتا ایفای نقش کنند. برای مثال موج دلتا در حالت طبیعی دارای بسامدی از ۰٫۵ تا ۲ هرتز است که برای ایجاد خواب بدون رویا در بسامد ۰٫۵ هرتز تا رویا یا تلقین در خواب در بسامد ۲ هرتز ایفای نقش می‌کند. بنابراین به نظر من برخی عطرها واقعا می‌توانند در نوع رویا یا کابوس‌های تداعی شده در خواب عمیق، نقش داشته باشند. اینکه رایحه ی یه عطر چقدر در حافظه ی بویایی و حافظه ی اتوبیوگرافیک مغز در حال تجربه ی خواب، پایدار هست هنوز مشخص نیست چراکه آزمون‌های خاصی برای این منظور هنوز طراحی نشده است. اما با استناد به تجربیات تن‌پوش برخی عطرها که سازگاری بسیار نزدیکی با حافظه ی ژنتیکی و شخصیت و سجایای اخلاقی فرد تن‌پوش کننده دارد، می‌توان در حداقل ممکن این فرضیه را فعلاً بصورت زیست باور در نظر داشت که ماهیت همان عطرهای سازگار می‌توانند در تداعی شدن ماهیت رویا و کابوس زمان خواب انسان نقش داشته باشند. کماکان که حتی غذاها و یا حجم وعده‌های غذایی در شبانه روز علاوه بر میزان استرس‌ها و تنش‌های محیطی، هم می‌توانند در همین ماهیت تداعی شدن رویاها و کابوس‌های خواب انسان نقش داشته باشند.
سپاس از همراهی بزرگواران......