عجیباً غریبا

دو سه سالی هست که به صورت جدی وارد دنیای عطر شدم. رسید و رسید تا کمتر از دو ماه بعد از تولد ۲۷ سالگیم پدرم به همراه خواهرم به علت تصادف رانندگی فوت کردن. هدیه تولدم چی بود؟ یک شیشه عطر. توی اون تصادف که مادرم هم به شدت مجروح شدن، بعد از دوره ریکاوری متوجه شدیم که کاملا آنوسمیک شدن و مطلقا هیچ بویی رو استشمام نمیکنن. با تمام این توصیفات و این که از خیلی علایقم دست کشیدم ولی همچنان به دنیای عطر علاقه مندم. و این برام خیلی عجیبه. حتی نزدیک ترین فرد در زندگیم، نمیتونه عطری که زدم رو استشمام کنه. 

به نظرم اگر مسیر طبیعی طی میشد، باید کاملا از دنیای عطر و روایح دست می‌کشیدم. با مورد خیلی ابزورد و سورئالی طرف هستم.

شهرزاد شهرزاد
1402/07/15

تا حالا در زندگیم با چنین متنی مواجه نشده بودم. هیچ جمله ای جمله ی قبلی اش رو توضیح نمیده. هر جمله ای رو که آدم میخونه امیدوار میشه که شاید چیزی دستگیرش بشه ولی باز ناامید‌ میشه. 

مهدی جان امیدوارم سلامت باشی و دیگه غمگین نشی هیچوقت .

اتفاقا دنیای عطر میتونه پناهگاهی باشه واسه بیاد آوردن ها یا حتی فراموش کردن ها ، یا بهتر بگم فرار کردن ها . حداقل واسه شخص خودت .

امیدوارم از اینجا به بعد بهتر جلو بره دفتر زندگیتون . در پناه خدا باشی دوست من .

در پاسخ به علی افتخاریان :

مهدی جان امیدوارم سلامت باشی و دیگه غمگین نشی هیچوقت .

اتفاقا دنیای عطر میتونه پناهگاهی باشه واسه بیاد آوردن ها یا حتی فراموش کردن ها ، یا بهتر بگم فرار کردن ها . حداقل واسه شخص خودت .

امیدوارم از اینجا به بعد بهتر جلو بره دفتر زندگیتون . در پناه خدا باشی دوست من .

سلام علی آقا. مخلصتونم.

به گمونم همینطور باشه.

حرفاتون واقعا مایه قوت قلب و دلگرمی بنده حقیره.

بهترینا رو براتون خواستارم.

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟