رفیق قدیمی از دست رفته...

دیور او ساواج پارفوم ، رفیق فابریکم بود.

از این مرد کلاسیک و خوش پوش خوشم میومد و باهاش میونه ی خوبی داشتم و رایحش به دلم می نشست و دربِ مغناطیسی شیکی هم داشت. اونم با من میونه ی خوبی داشت و رو پوست تنم خیلی خوب مینشست.

تو این دو سال رفاقتمون بعضی شبا خیلی دلم میگرفت اما با رایحه ی خوشِش آرومم می کرد و بعضی وقتا تو شبای سرد پاییزی با هم میرفتیم پیاده روی و اون رایحه ی برگاموتی و صمغیش دیوونم میکرد و باهم خیلی خوش می گذروندیم.

خلاصه دیگه نگم ، رفیق خیلی خوبی بود و همیشه حالمو خوب میکرد.

. 

دیروز تو کانال تلگرامی فروش عطر، فروختمش. اونم به چه قیمت؟!یه پاپاسی.

درسته نامردی کردم، اما دیگه ازش خسته شده بودم. نمیخواستم ریختشو ببینم. میپرسی چرا ؟!! نمیدونم والا.

فقط همینو میدونم که دیگه باهاش حال نمیکردم ، احساس میکردم اونم باهام حال نمیکنه. شایدم قدرشو ندونستم و بعدا دلم واسش تنگ بشه. 

اما شما قدر رفیقای حال خوب کونو بدونین. مثل من نباشین.

. 

فردا پول فروشش رو نقد میکنم و دو سه دست لباس میگیرم و با دوستان جدیدم خوش میگذرونم.

.