گوشه ی دنج حیاط، کنار تک درخت بید مجنونی که در باد پاییزی می رقصد، میز چوبی کوچکی در زیر آن درخت و منی که بروی صندلی نشته ام، با فنجان چای در دست، زرد شدن پرتقال های پاییزی را در حیاط همسایه نظاره گر می شوم و چه خوشحالم که پاییز را با کالان آغاز خواهم نمود...
چه پاییز عاشقانه ای ...
حالا می فهمم که چرا جای عطار کالان خالی است...
چون کالان عطار ندارد، شاعر دارد

سلام.
تاکنون در هیچ یک از نظرات سلام نکرده بودم.
اما این بار سلام می کنم.
سلام به گرمی و ظرافت این عطر ...
سلام به حس خوبی که در نت های این عطر، درهم تنیده است.
با شروع نت ها وارد فضایی همچون آزارو پور هوم می شویم اما هر چه می گذرد، عطر پخته تر می شود...
تا حدی که در نت های میانی، دیگر از شدت کلاسیک گونه ی عطر خبری نیست و کمی رام شده است. درست در این لحظه مردی باوقار و ثابت قدم، پا به عرصه می گذارد.

همون لحظه هایی که پز محله ی جدید و قشنگتون رو می دید، تو دلتون میگید چقدر دلم برای کوچه ی قدیمی که تو بچگی با بچه ها توش فوتبال بازی می کردیم تنگ شده، اون حس ناب و خالص رو تو هیچ محله ی جدیدی نمیشه پیدا کرد...
عطرهای مثل لالیک حتی اگه گوشه ی کمدم بیفته بازم دلت میخواد بری ببینی حالش چطوره...
ساکت و آروم. موقرو متین. نافذ و مغرور در عین حال کم ادعا و اهل عمل...

اگه شامه ای آماتور این عطر رو بو کنه، بی درنگ ازتون می پرسه که کاپتان بلک زدی؟
و این برای چنین اثر ظریفی فاجعه است. بدین ترتیب اگه به دنبال جلب نظر اطرافیانید، اکیدا توصیه میشه سراغ این عطر مرموز نرید چون بشدت سرخورده می شوید...

سلام.
اون رایحه ی اغواگری که نصف شب بلند میشید دنبالش می گردید ترکیبی از گلابی و نعناع هندی است... چه رقص عاشقانه ای.

اگر ابهام واژه ای قابل ترسیم باشد، این عطر ترسیم و تعبیر ابهام است.
سراسر وهم و خیال، تاریکی و ترس، تردید و تأمل، با این اوصاف، قدرت و نیروی تاریکی که بر این عطر مستولی گشته است، به پوشاننده، شجاعت پیش رفتن تا انتهای تاریکی این جنگل وهم آلود را می دهد.
این عطر یک تابلوی هنری مرموز است که هر بار، زوایایی از رمز و راز آن روشن می شود.
بله درست است، امضای شخصی ...

این عطر بعد از سه روز بدستم رسید.
اگه بخوام این عطر رو تو سه کلمه خلاصه کنم، باید بگم؛ اصالت، وقار و جا افتادگی.
به نظرم مناسب زیر سی سال نیست.
اگه شخصیت شیطون و پر هیاهویی دارید، به سراغ این عطر نرید، چون این عطر برای تجلی وقار و اصالت ساخته شده.
به دوستانی که از رایحه زنبق خوششون نمیاد، توصیه نمیشه.
ممنون از سایت خوب عطرافشان و همچنین ایکاروس که تایید ایشون، فرصتِ خوبِ بلایند بای کردن این عطر رو به من ارزانی داشت.

کسی که از بچگی به کمک مادر بزرگش گل های یاسمن رو میچیده و برای فروش به بازار می برده، عجیب نیست که اینچنین در نهایت عشق و اصالت، رایحه ی یاسمن رو به رخ بکشه و هنرمندانه اون رو به رقص با رطوبت نعناع و طراوت کامکوات ببره.
بدون شک این توصیف، حقِ مطلبِ عطر موسیو لی رو ادا نمی کنه. هنوزم که هنوزه وقتی از هیاهوی زندگی و روزمرگی های بی پایان خسته میشم، شیشه ی خالی این عطر رو بو میکشم و آروم میشم.
حیفه که این عطر با سرمای زمستون کنار نمیاد.
نمودم چرا اما انگار ژان کلود النا هم مثل من تو این عطر دنبال گمشدش بوده...
هر چند از خالق عطرِ تق، خلقِ این شاهکار بعید نبود