نظرات | PerfumeAddicted
ترتیب نمایش
باسلام. این کار بنظر بنده بسیار شبیه به andy tauer 02 بوده ، نیمای عزیز بخوبی اونو توصیف کرده اگه شماره دو از اندی تاور رو تست داشتین متوجه شباهتشون میشین :تلخ دارویی کهربایی گرم چوبی . ....
1 تشکر شده توسط : M.A
با عرض معذرت، من یادم رفت بگم که این توصیف باغ پراز گل و درخت مربوط به کورسیکا بود تا این عطر فراپین، در کل پاغادی پغدو یا بهشت گمشده توی حدودا 45 دقیقه اولش یکمی شبیه به کورسیکا هست بعدش بوش تغییر میکنه و خیلی کم انیمالیک - صمغی - مشکی میشه در انتها و اونم بطرز ناامیدکننده ای . در حالیکه کورسیکا از ابتدا تا انتها اون حالت سرسبز و شاداب و پرنشاط رو حفظ می کنه و بهترین توصیف کورسیکا همون باغی از باغ های بهشت است ولی فراپین بقول دکتر ایکاروس بهتره بره ک.ن.یا.ک شو بسازه، چون قابل مقایسه با کورسیکا نیست فقط ابتداش یکمی تداعی کننده اونه بنظر بنده. یعنی اگه کورسیکارو تست کنی دیگه به عطر فراپین نگاهم نمیکنی. اشتباه بنده بخاطر نوشتن با گوشی موبایل بود پوزش می طلبم بایستی پاسخ بنده زیر نظر شما درج میشد نه اینکه جداگانه ثبت می کردم کاشکی مدیر سایت اجازه ویرایش به کاربرا می داد یا گاهی خودش این اشتباهاتو تصحیح می کرد .
3 تشکر شده توسط : شادمهر حاجیان ssh
سیاوش جان من این کارو شبیه "corsica furiosa از پاغفوم دامپیغ" می دونم، البته بهشتِ گمشده frapin ، کم جون تر ، کم دوام تر ، با پخش ضعیف تر ازونه، در کل اگه همزمان بتونی دوتا کارو که دست ریزشون هم موجود هست تست کنی ، قطعا کورسیکا رو انتخاب می کنی هردو مناسب هوای گرم خوزستان و صد البته کورسیکا ارزش خرید به مراتب بالاتری داره. انگار پا گذاشتی تو یه باغ پر از گل و درخت و سبزه، توی بهشت، من که ازش سیر نمی شم از بس خوشبوئه.... ولی بازم باید خودت تست کنی. موفق باشی
2 تشکر شده توسط : ssh Siavash Ahmadi
بعلت علاقه بنده به ریشه شناسی لغات (etymology اتیمولوژی) و وجه تسمیه (story behind the names) از کودکی تا کنون عادت دارم که از هرچی خوشم بیاد، باید برم معنی و ریشه لغت ش رو پیداکنم حالا از هر زبانی میخواد باشه. چون دکتر ایکاروس به این مطلب اشاره کردند که این اسم ، نام فیلم نامه ایست از ژان پل سارتر (از فلاسفه و ادیبان فاخر معاصر و بنیانگذار مکتب اگزیستانسیالیزم) واون رو بهترین کار ( jovoy ژووا ) دونستند ، بر آن شدم که حتما بیشتر دربارش تحقیق کنم لذا حاصل تحقیقم رو اینجا تقدیم می کنم :
Les jeux sont faits له ژو سون فِه ، عبارتی ست فرانسوی که همانطور که مطلعید و ایکاروس عزیز گفتند در فارسی ترجمه شده : " کار از کار گذشته است" و نام فیلمنامه ایست از سارتر به ترجمه حسین کسمایی ، ولی من توی فرهنگهای مختلف فرانسه به انگلیسی از جمله لاروس ، بررسی کردم ترجمه و برداشت های مختلفی ازش میشه کرد از جمله : " تاس ریخته شده (انداخته شده) " ، " بازی انجام شده " ، " سرنوشت تعیین شده ست (و یعنی کاری ش نمیشه کرد) "
حالا قصه چیه؟ بذارین باهم خلاصه داستان این فیلمنامه رو مرور کنیم: ( Eve ایو ) و (Piere پی یِر) دو شخصیت اصلی داستان، بعد از مرگ ، در جهان مردگان بهم دل می بندند در حالیکه اصلا همدیگه رو در دنیای قبل از مرگ ندیده و نمی شناختند. ایو که از طبقه متمول جامعه ست بدست همسرش "آندره" مسموم شده می میرد(آندره قصد داره با ازدواج با خواهر ایو، تمامی املاک خانوادشو تصاحب کنه). دقیقا همون روز هم مردی از گروه مقاومت یا شورش علیه دولت حاکم وقت (یعنی پی یِر)، بدست همرزم خائنش کشته میشه و این دو در دنیای مردگان همدیگه رو ملاقات کرده و عاشق همدیگه میشن.بخاطر عشق این دو بهم به اونا یه فرصتی داده میشه تا به دنیا برگردن و اگه بتونند توی 24 ساعت همچنان عاشق هم بمونند و شکی به دل خود راه ندن، اونوقت به دنیای مردگان بر نمی گردند و می تونند بار دیگه زندگی رو تجربه کنند. این دو پس از مردن و پی بردن به یه سری حقایق، ارزو می کنند که کاش زنده بودن و کارهای ناتمامشون رو انجام بدن ، پی یِر متوجه میشه که حکومت توی تمام این سالها از اعمال گروهش خبر داشته و با آمادگی نظامی کامل منتظرشورش اونا بوده تا به یکباره اونا رو دستگیر و سرکوب کنه. ایو هم متوجه خیانت های همسرش میشه. بازگشت به زندگی بنظر آسان و شیرین است ولی با مشکلات زیادی همراه است. حضورشان در دنیا اوضاع رو برای خود اونا تغییر میده عشق اونا در دنیای مردگان رنگ و بوی دیگه ای داشت ولی در این دنیا عناصری اهمیت می یابند که روابط اونا رو خدشه دار میکنه و نهایتا عدم تحقق ارزوهایشان و در پی شکست اونا ، مجدد به دنیای مردگان بر می گردن.
توصیفِ ایکاروس عزیز و دیگر دوستان عزیز از رایحه این عطر کامل بود منم بنوبه خودم برداشتمو مینویسم امیدوارم اشتباهات احتمالی رو دوستان گوشزد کنند: از نظر من این عطر ، (( بوی امبر سلطان سرژ لوتنز + روایح تند و گرم و ادویه ای )) داره. یعنی شیرینی امبرسلطان رو حذف کنید بجاش ادویه بخصوص زردچوبه و کمی فلفل و.. اضافه کنید میشه له ژوسون فه. البته نت امبر نداره ولی بگفته ایکاروس عزیز آکورد امبری ش ناشی از (لابدام+وانیل+صندل) بوده بهرحال فرقی نمیکنه من بوضوح بوی کهربایی اونو حس می کنم و این حالت ادویه ش هم بخاطر نت انجلیکا یا سنبل ختایی ( Angelica Archangelica ) هست.
اما حالا این رایحه چه ارتباطی میتونه با داستان سارتر داشته باشه که این اسمو روش گذاشتن؟ خدا می دونه و خود عطارِ عطر... کسی نظری داره؟ توی اینترنت خیلی گشتم نتونستم چیزی پیدا کنم لطفا دوستان اگه نظری دارن بگن.من که کلی فکر کردم توی اینترنت راجع به نمادشناسی المان های عطر و .. تحقیق کردم و چیزی که بنظرم رسید رو اینجا میگم دیگه قضاوتش با دوستان اینم بگم که اینا نظر شخصی خودمه ممکنه اشتباه باشه:
من المان های اصلی و پررنگ این عطرو (( امبر(کهربا) + انجلیکا(یعنی روایح ادویه ای) )) می دونم.
بقیه نت ها رو کم رنگ یا در حاشیه می بینم. کهربا (صمغ فسیل شده) رو من نمادِ سرنوشت و تقدیر می دونم چون اولین چیزی که باشنیدن اسمش تو ذهنم متداعی میشه اون حشره ی به دام افتاده شده و اسیر شده توی صمغِ خوش رنگه ، یعنی دست تقدیر و سرنوشت. روایح ادویه ای ناشی از انجلیکا رو من نماد و سمبل عشق می دونم، چرا؟ ببینید ما ادویه رو برای چی به غذا می زنیم برای طمع و بو و رنگ دادن به غذا چون غذا گاهی بدون ادویه بدلیل بدمزگی یا بی مزگی بسختی قابل خوردنه. عشق هم یه جورایی به زندگی خشک و ماشینی و حیوانی انسان یه حالت تقدس و غیر زمینی و متافیزیکی میده ریشه نام انجلیکا هم که با لغت انجل و فرشته مرتبط هست که خود میتونه دال بر غیر زمینی بودن این المان داشته باشه.
نمادشناسی کهربا اما، در فرهنگ های متفاوت دنیا، مختلف است که من کاری به اونا ندارم و چیزی که عرض کردم راجع به کهربا تنها نظر و برداشت شخصیم در ارتباط با کهربا و در ارتباط با این عطر گفته شده ، ولی جهت اطلاع دوستان عرض کنم که کهربا در فرهنگ یونانی ، نماد اشک خدایان و قهرمانان اسطوره ای است، در فرهنگ چینی ،باور بر این است که روح ببر در این سنگواره یا فسیل نزول کرده ، و آپولو یا خدای روشنایی با کهربا مرتبط دانسته شده است.
سارتر میگه انسان محکوم است به آزادی و انتخاب. یعنی چی؟ یعنی انسان از اونجاییکه در تولد و مرگ و برخی مسایل مثل نژاد و زبان و قومیت خود اختیاری نداره پس محکوم است به انها (determinism یا جبر آیینی یا تقدیر و سرنوشت). ولی حق انتخاب داره که خودش روش زندگی و آینده و اعمالش رو بسازه و انتخاب کنه (اختیار free will). کاری نداریم به فلسفه آتئیستی اگزیستانسیالیزم ِ سارتر ، چون جای بحثش اینجا نیست. ولی برای من دو المان مهم این عطر یعنی کهربا با تقدیر و سرنوشت و جبر در قصه ی سارتر (و بطور عام قصه زندگی بشر که Eve یا حوا هم میتونه اشاره ای به ادم و حوا داشته باشه) و المان انجلیکا یا روایح ادویه ای با عشق و آرزوها و آمال انسانی و تقدس بخشی ما به کلیه عناصر موجود در زندگی میتونه مرتبط باشه . خود این داستان میتونه استعاره ای باشه از هبوط انسان روی زمین و بازگشت مجددش به ........ سارتر ، بشر رو خالق سرنوشت و سازنده شخصیت خود می داند که آرزوها و اعمالش را بر می گزیند. از نظرسارتر ، سرنوشت در هر صورت برنده ست ، آزادی و اختیار، شاید توهمی بیش نباشد ولی ضروری ست و انتخاب های افراد نیز هم سو ست با آنچه باید اتفاق بیفتد..... بگذریم
من امبرسلطان سرژ لوتنز رو دوست دارم و به همین دلیل ازین عطر خوشم میاد که اون رایحه رو گرم تر و ادویه ای تر و پرشور تر و خاص ترکرده و شیرینی ش رو حذف کرده، در مورد کاراکتر این عطر اساتید سایت باید نظر بدن من که فعلا چیزی به ذهنم نمیاد چون همش درگیر اارتباط این عطر با این داستان بودم شاید بعدا چیزی دیگه به ذهنم برسه بنویسم ... منتظر نظر اساتید و بزرگواران سایت هستم با احترام برقرار باشید .
12 تشکر شده توسط : پارسی Hossein Mdz
به ایکاروس عزیز،
بزرگوار درود وسلام و پوزش از شما بخاطر اینکه من توی درخواست قبلیم اشتباها نکته ای رو از شما نقل کردم که شما تصحیح فرمودین مبنی بر اینکه : رفرنس رایحه گل مریم رو فرگرنتیکا کارنال فلاور از مال و آماریژ از ژیوانشی اعلام کرده بود و من به اشتباه این مطلب رو به جنابعالی منصوب کردم پوزش می طلبم .
دکتر من تمام رویو های شما توی عطرافشان رو آرشیو کردم و با جستجو توی اونها متوجه شدم که شما بجز موارد ذکرشده قبلی بجز گل مریم ، شما ده رفرنس (اگه اشتباه نکنم) برای نت های بویایی معرفی کردین که بدین قرار هستند :
البالو == le petit robe noir guerlain
وانیل == شالیمار گرلن اصلی
کهربا== امبرسلطان سرژلوتنز
برگاموت == برگاموتو دی کالابریا از اکوادی پارما
عود عربی == ال عود از ل آرتیزان
مشک گیاهی یا پنیرکی یا امبرته == ماسک کوبلای خان سرژلوتنز
مشک سنتتیک == سیلورماسک نازوماتو
امبرگریس == amouage Ubar
ریواس == Rhubarb Ecarlate Hermes
برگ انجیر == درخت دانش از jovoy (ل آغبغ دله کنسانس ژووآ)
لطفا در صورت اشتباه کردن بنده تصحیح بفرمایین ضمن اینکه خواهشمندیم در شناخت بیشتر این رفرنس ها بنده و دوستان رو مورد لطف خود قرار دهید (مثلا فرگرنتیکا رفرنس نت iso e super رو ملکول 01 اکسنتریک معرفی کردن و ... ایا مستند هست یا خیر )پیشاپیش از پاسخ تان سپاسگذارم

8 تشکر شده توسط : nazanin complihanicated
سپاسگذارم از شما
به ایکاروس عزیز،
بزرگوار درود و سلام خدمت شما ، من هم مثل تمامی دوستان عطرافشانی از بازگشت مجدد شما بسیار بسیار خرسند و خوشحال شدم. و اما دو تا سوال پرزحمت برای شما داشتم پیشاپیش ازینکه وقت میذارین و پاسخ میدین یه دنیا سپاسگذارم :
اول – آیا مجموعه ای از نت های بویایی پایه یا Fragrance Oils می شناسید که بتوان از داخل یا بیرون از ایران تهیه کرد که هم جامع و معتبر و قابل اعتماد باشه و هم تولید کننده اون مورد تایید شما باشه تا در تشخیص نت های بویایی اصلی بما کمک کنه؟
من داخل ایران فقط مجموعه 40تایی رو میشناسم مربوط به [...] که هرچند کامل نیست به این دلیل من دنبال یه مجموعه کامل تر می گردم . بیرون از ایران سایت هایی هستند که بصورت pack یا kit اینها رو می فروشند(مثل سایت های فرانسوی و اماراتی و چینی و انگلیسی ) . با کلی جستجو یه پکی پیدا کردم فرانسوی حدود 300 یورو با 140 آیتم که ظاهرا خوبه ولی نمیدونم با این قیمت ارزش خرید داره یا خیر؟ممنون میشم یه جای معتبر معرفی بفرمایین برای خرید.
دوم – از درس هایی که به ما آموختید یادمه برای هر نت بویایی یک رفرنس معرفی کردین :
مثلا برای وتیور== وتیور گرلن ، فیتال وتیور اتلیه و..
پچولی== پچولی لورنزو ویلورزی
چرم== اکوا دی پارما
Tuberoseگل مریم == کارنال فلاور ماله
هرچند براساس آموخته های شما می دونیم که هر نت ممکنه واریاسیون ها و انواع گوناگون داشته باشه که بمرور و با کسب تجربه باید اموخته بشه ولی آیا این امکان وجود داره که شما برای نت های زیر نیز یک رفرنس معرفی کنید که یا حداقل بوی غالب اون عطر ، این نت خاص رو داشته باشه که بشه بعنوان رفرنس اون نت در نظرش گرفت : ( آلدهید، چوب کشمیر، پاپیروس، سندل ، گایاک، سدار ، المی ، استیراکس، بنزوئین، Myrrh ، گالبانوم، امبروکسان ، قارچ tuber ، iso e super ، و ... یا بیشتر گل های پر کاربرد در عطر سازی که دیگه اسم نمیارم) شرمنده که زیاده ولی اگه امکان داره مثلا هفته ای چند تا معرفی کنید بسیار عالی میشه می دونم درخواست زیادیه که همه رو یه جا بگین ولی بمرور و دوره ای اگه لطف بفرمایین قدردان شما خواهیم بود.
من از فرگرنتیکا و دیگر سایت ها برای این کار استفاده کردم ولی یادمه شما فرگرنتیکا رو خیلی تایید نکردین. به این دلیل اگه سایتی مورد تایید شماست که در این باره هم مطلب داره بازم ممنون میشم. سپاسگذارم از شما. برقرار باشید
9 تشکر شده توسط : ‌آرش ssh
"فرانسیس اسکات فیتزجرالد " نویسنده ی یکی از بزرگ ترین رمانهای آمریکایی یعنی " گتسبی بزرگ" است که از روی اون فیلمی ساخته شده با بازی لئوناردو دی کاپریو.
این نویسنده رمان بسیار معروف دیگری داره که رتبه 28 ام از لیست 100 کتاب برتر انگلیسی زبان قرن بیستم رو بخود اختصاص داده بنام " لطیف است شب" یا " tender is night " یا بفرانسه " tendre est la nuit " (تلفظ کنید "تاندغ اِلانوئی" با علامت سکون بر روی ن د غ و نه " تندره الانویت") که در واقع نوعی اوتوبیوگرافی است از زندگی خود نویسنده رمان یعنی فیتزجرالد.
حتما فیلم دوستان، فیلمِ " گتسبی بزرگ " رو دیدند و نیازی به توضیح نیست ، داستانِ گتسبی ، روایتِ تقابل و تضادِ طبقه ثروتمند تازه بدوران رسیده در برابر طبقه اشرافیت کهن آمریکاست یا تفاوتِ بارزِ سهمِ زاغه نشینان با خوش نشینان و استثمارگران از رویای آمریکایی است.
و اما داستان "لطیف است شب" ، روایت روانپزشک موفقی است از طبقه پایین جامعه که با یکی از بیمارانش بنام نیکول ، پس از علاقه مند شدن بهم طی پروسه درمان نیکول، با هم ازدواج کرده و نیکول که از افراد متمول جامعه است از بیماری اسکیزوفرنی رنج می برد و در مقطعی از زندگی مشترک ، حملات بیماری مجددا به سراغش امده و باعث مشکلات عدیده ای در زندگی این دو میشه، زندگی که از دید دیگران ظاهرا بسیار موفق بوده هرچند از درون بهم ریخته است ضمن اینکه شخصیت جذاب روانپزشک نیز با جلو رفتن داستان و بعلت بیماری همسرش دچار تزلزل میشه و نقطه عطف این تزلزل ورود دختری هنرپیشه بنام رزماری و دل دادگی این دو بهم و با شروع حملات روان پریشانه ی همسرش نیکول آغاز میشود. تضاد و پارادوکسی که در نهایت به اعتیاد و الکلی شدن و نابودی روانپزشک و ازدواج مجدد نیکول می گردد.
البته در زندگی واقعی فیتزجرالد ، وی اواخر عمرش را جدا از همسرش گذرانده و قبل از همسرش در گذشت و زلدا همسر وی نیز که سالها در اسایشگاه روانی بستری بود ، هفت سال بعد از وی در آتش سوزی اسایشگاه روانی اش ، می میرد.
کلا این دو رمان بنوعی پیچیدگی و رمزآلودگی و پارادوکس خاصی از زندگی رو به نمایش می ذارن . . . پیچیدگی عشق و روابط زناشویی و انسانی ، تضاد بین طبقات اجتماعی و زندگی امروزی و . . .
نام رمان یعنی" لطیف است شب" بر گرفته از قسمتی از یک قصیده ست نوشته ی john keats که بخشی از آن اینگونه است : " درکنار تو چه لطیف است شب / ماه ملکه چه کامیاب نشسته بر تخت / و پریان ستاره گرد و پر طرب / ولی اینجا چه تاریک است شب "
این عطر، ادای احترامِ "دلفین تیری" به "زِلدا فیتزجرالد" همسرِ " فرانسیس اسکات فیتزجرالد" است. بنظر من ، عطر پیچیدگی ها و تضاد ها و پارادوکس های زندگی ست : لطافت در برابر شب که خود به معنی تاریکی است دلالت دارد بر پارادوکس از نظر من.
لطافت و ظرافت ِ عشق ، همچون آرامش نهفته در شبِ پرستاره و آرام و زیبا ست.
از طرفی شب با همه ی زیبایی و لطافت ش و با همه تاریکی و پیچیدگی و وهم آلوده بودنش می تواند مبهم و ترسناک نیز باشد. این یعنی تضاد، همانطور که عشق ممکنه به دلایلی به تنفر و ددمنشی و خشونت تبدیل بشه یعنی اون روی سکه و نهایتا روی حیوانیت انسان رو هویدا کنه.
بوی چرم حیوانی تلطیف شده موجود در این عطر میتونه وجه حیوانی انسان رو نشون بده در کنار اون حس خوشمزه کاراملی(ناشی از ایمورتل) که نماد لذت و هوس و خوشی و لطافت است. همراه با تندی فلفل گونه این عطر که نماد شور و شعف و اشتیاق انسان و تلاش وی برای ترقی و کمال و رسیدن و داشتن بهترین ها.....
زندگی معجونی ست از همه این تضاد ها ، حتما براتون پیش اومده که گاهی از زندگی بیزار میشیم و گاهی برعکس عاشق زندگی میشیم درست مث این عطر، نه میتونم بگم دوسش ندارم و نه میتونم بگم خیلی دوسش دارم، هم دارم و هم ندارم.... ولی بی اغراق باید گفت که این عطر خود زندگیه ، نه میتونی دوسش نداشته باشی و نه میتونی بهش وابسته بمونی و عاشقش بمونی . . . ببخشید طولانی شد تحت تاثیر عطر جو گیر شدم بزرگواران ببخشید . یادم رفت بگم خیلی انتظار بازخورد مثبت ازین کار رو نداشته باشید چون کار کمپلکس و پیچیده و خاصیه ، بوی کاراملی اون خیلی خیلی ملایمه همراه با بخور و انیمالیک بودن چرم اون هم اصلا زننده نیست و برعکس بسیار خوشایند و س ... ی است و خیلی خوب بالانس شده. پخش و ماندگاری هم متوسط به بالا. برقرار باشید
29 تشکر شده توسط : مهدی پالیزدار رضا یگانه
من عاشق این برند "پاغفوم دامپیغ" و کارای ماندگارشم.واقعا اکثر کاراشو تست کردم و تقریبا از اکثرشون شدیدا خوشم میاد این کار با بوی عجیب و متفاوت و دودی بخوری که داره ترکیبی ار روایح ادویه ای پچولی و بخور نمیدونم چرا منو یاد سارتوریال از پنهالیگون میندازه! عجیبه! البته من یاد هندی ها و پاکستانی ها و بوی عطرای اونا هم میفتم درکل ماندگاری و پخش و رایحه از نظر من عالی
6 تشکر شده توسط : مروت محمدمهدی فیاضی
این عطرو دکتر ایکاروس عزیز توی صفحه مربوط به lavs معرفی کرده ، درینجا منم برداشت شخصی خودمو جسارتا و با اجازه اساتید می نویسم امیدوارم دوستان عزیزی که اینکارو تست داشتن هم نظرشون رو بنویسن
نمایش opus1144 برای من چهار پرده داره :
1 - پرده اول : حدود یه ساعت اول بوی تند و مرکباتی بخصوص بوی ملایم نارنج ولی مخلوط با یه چیزی که واقعا نمیدونم چیه ولی آکوردی خاکی و نمکی و ملایم و کمی متالیک بوجود آورده که تا انتها وجود داره ولی حضورش توی پرده های بعدی کمرنگ میشه ولی حذف نمیشه و توی بک گراند میمونه. اون اکورد خاکی و نمکی احتمالا ناشی از نت چوب کشمیر باشه هرچند من این نت رو بصورت مجزا جایی ندیدم و رفرنسی هم براش سراغ ندارم ولی از تعاریفی که از تعریف این نت برمیاد ظاهرا مربوط به این نت میشه
2 – پرده دوم : وانیل میاد وسط ولی در ترکیب با روایح مرکباتی اکوردی بوجود میاره که شیرینی ش خیلی زننده نیست حداقل برای منی که از بوهای شیرین و خامه ای بدم میاد
3 – پرده سوم : تو این مرحله بوی مرکباتی کمرنگ تر از قبل میشه ولی از بین نمیره، تو این مرحله من یکمی بوی چرم رو حس میکنم البته خیلی کم ولی حالتی تاریک داره و طول عمر کوتاهی هم داره
4 – پرده چهارم: مجددا وانیل میاد وسط و از اینجا به بعد تا انتهای عمر عطر همین بوی متفاوت ولی خاص و جذاب وانیلی باقی میمونه تا اخر.
ماندگاری عالی، پخش و رد بوی این کار خوب و متوسط به بالا.
9 تشکر شده توسط : فربد فریدی aub رضا

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan.ir