درود بر همه دوستان عزیزم از جمله حسن جان کبیری، سام مهربان و..... خیلی ارادتمندم .بابت تاخیر در پاسخ گویی پوزش میطلبم. جناب کبیری sandalo کار خوبی هست. اگر چه به مانند شما پچولی و یربمیت همچنان انتخاب های اول و دوم من از این برند هستند ولی از کنار این کار نمیشه بی اعتنا گذشت. یک عطر چوبی بالزامیکی گرم و شرقی که به شیرینی تمایل داره ولیمو، پرتقال، نرولی و برگهای نارنج سعی دارند این شیرینی رو تعدیل کنند و به همین خاطر ته بوی منحصر بفرد عطرهای سیتروسی ویلورسی در اون حس میشن .خوشبختانه رایحه رز رو در سندلو متوجه نمیشم. کبیری جان شما کارهای چوبی زیادی تست داشتی. حقیقتا نمیتونم تشخیص بدم سندلو کجای سلیقه شما می ایسته اما چنانچه خودتون مایل باشید و قوانین سایت اجازه بدهد، شماره همراهتون رو اعلام بفرمایید من دست ریز سندلو و الموت رو از فروشنده گرفتم، با شما تماس میگیرم و از طریق پست سفارشی خدمتتون ارسال خواهم کرد. اگر چه خیلی پر و پیمون نیست اما میتونه یک متر و معیاری از این دو کار خدمتتون ارائه کنه. البته چنانچه تمایل نداشته باشید، موضوع برای من کامل قابل درک هست. به هر صورت کبیری جان "لطف آنچه تو اندیشی،حکم آنچه تو فرمایی". برقرار باشی یا حق.

درود بر همه دوستان عزیزم به ویژه حسن جان کبیری. جناب کبیری امروز به فروشگاه رفتم و تعدادی عطر تست کردم و تعدادی هم خریداری کردم که به مرور خدمتتان گزارش خواهم داد. نخست جوبیلیشن زنانه را تست کردم. دو پاف پر و پیمون، روی پوست و دو پاف هم روی بلاتر. کبیری جان این عطر اصلا نتونست نظر من رو جلب کنه. برای ما بوی خیلی آشنایی داره. یک عطر کاملا گلی، مشکی.تازگیها رو نمیدونم اما قدیمترها که از مشهد سوغاتی می آوردند معمولا چند تا از این عطرهای کوچولو که شیشه ای چها رگوش و کنگره کنگره داشت هم مابینشون بود . من گاهی اون ها رو باز می کردم و روی خودم خالی میکردم و بعدش دچار سردردهای بسیار وحشتناک میشدم. اگر چه از بوی این عطر خوشبختانه دچار سردرد شدید نشدم اما رایحه ش در راستای یکی از همون هاست. رایحه رز یا به عبارت بهتر رایحه گلاب در این کار به مانند رایحه گلاب در سری عودی میسون کورکجیان نیست. کبیری جان نمیدونم تا به حال شده مقداری گلاب خالص رو بدون میکس کردن با چیز دیگری نوش جان کنی یا حداقل مزه مزه کنی؟ طعم تلخ وش و بسیار قوی داره که باعث میشه لب و دهان کمی سر بشه. وقتی این عطر رو بو میکنم همون حس برام تداعی میشه. اگر طعم گلاب رو به شیوه ای که گفتم بچشید احتمالا تصور بهتری خواهید داشت. در کنار این رایحه بسیار غالب رایحه مشک هم برام قابل احساسه که در یک فضای تقریبا بخوری، حس و حال نوعی عطر مشهدی رو برام زنده میکنه. از دیدگاه من فضای کاملا عربی داره. با توجه به شناخت نسبی که از سلیقه شما دارم( که از من بسیار سخت پسند تر هستید )بعید میدونم این عطر بتونه نظر شما رو جلب کنه. جوبیلیشن مردونه به مراتب بهتره.sandalo از ویلورسی رو در کامنتی دیگر خدمتتان گزارش خواهم کرد. پیروز و پاینده باشی.

سام گرامی خیلی زیبا نوشتار ناقص من رو تکمیل کردی. بهتر از این ممکن نبود. سپاس برادر.

سام عزیزم درود بر شما. متقابلا از داشتن رفیق باشخصیت و فرهیخته ای چون شما بسیار خوشحالم. از نوشته های شما و قلم روانتون لذت بسیار می برم و برای شخصیت والای شما احترام ویژه ای قائلم. من رو بابت تاخیر در پاسخگویی ببخشایید. پاینده و پیروز باشی.

سام عزیزم درود بر شما. متقابلا از داشتن رفیق باشخصیت و فرهیخته ای چون شما بسیار خوشحالم. از نوشته های شما و قلم روانتون لذت بسیار می برم و برای شخصیت والای شما احترام ویژه ای قائلم. من رو بابت تاخیر در پاسخگویی ببخشایید. پاینده و پیروز باشی.

سام عزیزم درود بر شما. آنچه امروز از خواندن کامنت شما بر من گذشت بماند. دو سه بار شرح کشافی از احساساتی که در طی ساعات امروز بر من غالب شد نوشتم و نوشتم و دوباره پاک کردم. همین اندازه بگم که بغض گریبانم رو رها نمیکرد و بی اختیار و بی آن که بدانم چرا قطرات اشکی از دیدگانم فرو افتاد. شاید علت این بود که من رو در محاق خاطرات بیست، بیست و اندی سال قبل و باز هم قبل تر از اون برای ساعاتی میخکوب و معلق نگاه داشتی. عشق های بی آلایش و پاکی که گریبان گیر پسران و دختران دبیرستانی میشد( و میشود)، پانکهای دهه شصت، رپ های دهه هفتاد که در دوره خودشون برو بیایی داشتند و ما به تقلید اون دوره موهامون رو مدل رپ(گوجه ای) اصلاح میکردیم. مطالعه رمانهای ممنوعه عشقی قبل از انقلاب مثل عاشقانه های ر. اعتمادی، کتابهای عشقی پلیسی پرویز قاضی سعید، کتاب" امشب دختری میمیرد" که من ظرف چند ساعت بلعیدمش ، مجموعه شعر "شکست سکوت" اثر "کارو". به اضافه نفس کشیدن در زیر سقف یک شهر، تجربه حضور مشترک در نقطه یا نقاطی از شهر" در اندر دشت" تهران مثل خیابون عباس آباد با یک Eleman شهری مثل سینما آزادی و نزدیک به اون پارک ساعی. پیتزا فروشی روبروی سینما آزادی موسوم به پیتزا ساعتی که میگفتن ظرف نیم ساعت یا سه ربع میتونی هر چقدر دلت خواست پیتزا بخوری و من همیشه نصف پیتزای خودم هم باقی میموند. عطرفروشی های خیا بون وزرا،چنارهای سترگ و سر به فلک کشیده خیابون پهلوی(ولی عصر)، شهر بازی فانفار در میدون ونک که با وجود تعطیلی تا همین هفت هشت سال پیش هم چرخ فلکش بر جای مونده بود (و چقدر از هیجان سوار شدن بر اون و خوردن پشمک و پاپ کرن در چرخ فلک لذت میبردم و یک بار بابت "نووچ" کردن شلوار پدرم یک پس گردنی آبدار نوش جان کردم) و البته چراغ بدون لامپ ورودی فانفار که تا اواخر دهه هشتاد همچنان پابرجا بود و الان نمیدونم برداشته شده یا همچنان برقراره.عطر فروشی های خیابون وزرا، رستوران معروف چهار فصل یوسف آباد در دهه شصت و همینطور حاتم در خیابون پهلوی، فال گردو و بلال فروش های روبروی پارک ملت. باغ وحش قدیمی تهران در خیابون اگه اشتباه نکنم چهرازی(مابین پهلوی، جردن)خلاصه لمس کلمه به کلمه داستان اولین عشق تو در زیر پوست اون روز شهر تهران من رو سخت منقلب کرد.سام عزیز من در اون سالها در کلاسهای انگلیسی کانون زبان ایران واقع در تخت طاووس خیابون جم شرکت میکردم و موقع برگشت به منزل به واسطه یک طرفه بودن تخت طاووس می بایست وارد عباس آباد میشدم. در سال 76 هنگام بازگشت دیدم سینما آزادی(شهر فرنگ سابق) به تلی از خاکستر مبدل شده. بله سینما آزادی در آتش جهل ظلوم و جهول سوخته بود. خوشبختانه هشت نه سال پیش از نو ساخته شد و من معمولا برای دیدن فیلم به همین سینما می رم. بحث راجع به اپیوم که خوشبختانه در دهه هفتاد هم تویلت و هم پرفیومش رو تجربه کردم بماند برای بعد ولی در راستای خاطره و خاطره بازی حدودا سه ماه پیش نسخه تویلتش رو از یک عطر فروشی آشنا در خیابون وزرا خریدم. متاسفانه پرفیوم رو موجود نداشت. و البته با شما کاملا موافقم که پرفیوم این عطر از هر نظر بر تویلت برتری داره. با تلنگر شما گذاشتمش در لیست خرید ماههای آینده. از اشتیاق یادآوری خاطرات اون دوران به پریشان گویی افتادم. حافظ آن ساعت که این نظم پریشان می نوشت/ طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود. پاینده باشی. مهر افزون.

حسن جان کبیری درود برشما. بابت اظهار نظر راجع به آمواژها بسیار سپاسگزارم. کبیری جان شرمنده شما هستم. این روزها مشغله کاری بسیاری دارم و این موضوع باعث شده عهد شکن جلوه کنم.ان شااله تا 31 مرداد از خجالت شما در خواهم آمد. از بابت معرفی ostara از برند پنهالیگونز شاکرم. حتما تستش خواهم کرد و در روز واقعه به همسرم هدیه خواهم داد.سپاس و باز هم سپاس. دلشاد باشی.

نوید ابوطالبی عزیزم خوش آمدی. برادر جان کجا بودی. نمیگی دوستان دل نگرانت میشن.از ملاقات دوباره شما بسیار خوشوقتم.بهروز باشی.

abi عزیز سلام. این به سلیقه شما بر میگرده. رایحه آرمانی کد رو تا حدود زیادی (و نه کاملا) میشه در کد التیمیت احساس کرد. همونطور که قبلا گفتم شاید بشه گفت کد التیمیت نسخه به روز شده و مدرن تر آرمانی کد هست. پخش و ماندگاری بهتری هم پیدا کرده. اگر به روایح شیرین علاقمند هستید کد التیمیت انتخاب بهتری برای شماست. رایحه پایه التیمیت به واسطه حضور وانیل و دانه تونکا شیرینه . البته با وجودی که کد التیمیت رو خیلی دوست دارم اما به واسطه همین شیرینی نت پایانیش چندان مورد پسند من نیست، درست به مانند فرگامو بلک که حضور تونکا در رایحه پایه، عطر رو از سکه انداخته. مثل کارگردانی که داستان فیلم رو خوب و مهیج پیش برده و همه منتظرند ببینند پایان این همه هیجان به کجا ختم میشه اما ایشون نتونسته پایان درست و درمونی برای فیلمش رقم بزنه و با انتقادهای تند و لیچار گویی منتقدینش مواجه شده. abi عزیز التیمیت عطر خیلی خوبیه به خصوص برای سلیقه شما . به شخصه بهش علاقه دارم و انتقاد وارده هم صرفا یک نظر شخصیست. پیروز باشی.

محمد جان درود بر شما. سایر بزرگوارنی که نام بردید مسلما بهتر میتونن شما رو راهنمایی کنند. با تعاریفی که از دوستتون و نوع سلیقه ش ارائه کردید عطر وود راکی مانتین به ذهن متبادر میشه(از برند دسکوارد) که در همین حال و هواس و میشه زیر دویست تهیه ش کرد. من خیلی دوسش دارم. دوستان بسیاری ذیل صفحه عطر مذکور نقطه نظراتشان را ارائه فرموده اند که می تواند راهگشا باشد.فقط از این عطر نمی بایست پخش و ماندگاری زیاد توقع داشت. پاینده باشی.