نظرات | فریار
ترتیب نمایش
سام عزیز اون کیوسک روزنامه فراموشی فکر میکنم همچنان برقراره. همینطور فروشگاهی که در خیابان ولی عصر، نزدیک به تقاطع تخت طاووس (ضلع شمال غربی رستوران هانی) کاست ها و CD های موسیقی می فروخت . سعی میکنم در گذر دوباره از اون حوالی موضوع رو دوباره بررسی کنم. اتفاقا یکی از اقوام در خیابون شانزدهم امیر آباد( شهید فرشی مقدم) سکونت داشتند و من افتخار حضور در چند چهارشنبه سوری خوفناک خیابون هفدهم و همینطور گردهمایی جوونها در روز هشتم آذر 76(پیروزی تیم ملی فوتبال ایران بر استرالیا) در اون محله رو داشتم. نمیدونم یادت هست یا نه یک سوپر مارکت کوچولو در خیابان هفدهم بود به اسم" سوپر محله" یک سال چهارشنبه سوری بر اثر شدت انفجار شیشه هاش فرو ریخت. سام عزیز مغازه پاپیون دقیقا کجا واقع بود؟ اسمش آشناست اما هر چی فکر میکنم یادم نمیاد. اگه تونستی راهنماییم کن. پاینده باشی .یا حق.
2 تشکر شده توسط : رابین هود ssh
Dead head عزیز درود بر شما M7 وینتیج رو به چه قیمتی تهیه کردید؟سپاسگزارم.
شرلوک عزیز عود ابسولو مبارکت باشه. عطر دوست داشتنی هست. M7 نسخه وینتیج رو درتهران یک الی یک و دویست قیمت میدهند. تسترش رو هم در یکی از سایتها دیدم هفتصد، هفتصد و پنجاه قیمت گذاشته بود که اصالتش مورد تردیده. از اظهار لطفت نسبت به خودم ذیل پیج یکی از عطرهاسپاسگزارم.امیدوارم تاخیر در پاسخ گویی را بر من ببخشایی. اگر اکواپارما لدر رو تهیه کردی یک گزارش ازش ارائه کن و نظرت رو راست و حسینی راجع بهش بیان کن.بهروز باشی. یا حق.
کبیری جان بسیار ممنونم بابت وقتی که جهت پاسخ صرف کردی.کاملا درست میفرمایید حضور ایکاروس عزیز همواره گرم شدن محفل عطرافشان رو موجب شده. برایش بهروزی و کامرانی آرزومندم . بابت خرید fille و وندرعود تبریک من رو پذرا باش. کبیری جان fille رو به چه قیمتی خریدی چون در تهران نایابه. فروشنده گفت اگه خواستی سفارش بده از خارج کشور تهیه ش کنیم ولی قیمتش بالاتر از سایر لوتنس هاست.شرگی تهران 290 تا 310 هست. یک فروشگاه معتبر در وزرا همین چند وقت پیش 255 در off قیمت گذاشته بود. عطرهام رو از این به بعد از همین فروشگاه میخرم. به من یک فروشنده از خدا بی خبر که خیلی هم ازش خرید میکردم 350 انداخت . کبیری جان وندر عود بهتره یا وندر وود و بفرمایید شما به چه قیمتی خریداری کردید؟به شخصه به کارهای عودی(که با رز یا زعفران ترکیب نشده باشه) علاقه مندم. مارلی برند خوبی باشه یا بد من از شاگیا لذت میبرم همینطور از M7 oud absolou. فارنهایت ابسولو هم بد نیست. اما نمیدونم چرا رایحه عودش چندان نمیتونه من رو تحت تاثیر قرار بده. متاسفانه با کارهای عودی کورکجیان که سمپلشون رو دارم نمیتونم ارتباط برقرار کنم. خیلی شیرین هستند.فقط کمی عود کشمیر رو می پسندم .اگر کار عودی خوب سراغ داری لطفا بهم معرفی کن. سپاسگزارم.زیاده زحمت نباشد. یا حق.
سام مهربان و دوست داشتنی درود بر شما.zino مبارکت باشه برادر عزیزم.خاطرات سالهای دور رو با شما و سایر یاران قدیمی مرور میکنم و در میان لبخند و اشک سرگردانم. ابتدا از شلوار زیکو بگم. هنوز عکسی از خاطرات دوران دبستانم دارم که در اون شلوار زیکو به پا دارم. همین الان رفتم آلبوم خاطراتم رو ورق زدم و چشمم به عکس جشن تولدی افتاد که مربوط به سی و اندی سال پیش هست.نمیدونم کلاس دوم، سوم یا چهارم دبستان بودم. اون زمان منزل ما میدان گلها خیابان تیرگر کوچه هیراد بود(الان نام کوچه تغییر کرده). به مدرسه ای میرفتم که یک کوچه پایین تر از منزل ما بود به نام فرهنگ و هنر. در حیاط مدرسه علاوه بر فوتبال یک بازی گروهی انجام میدادیم به نام " گانیه" که من عاشق این بازی بودم.دوستی داشتم به نام بهروز نوعی پور که تازه از شیراز به تهران نقل مکان کرده بودند و در یک برج، دو تا کوچه بالاتر از ما(نبش بزرگراه شهید گمنام) منزل داشتند. عکسی که راجع بهش گفتم مربوط به جشن تولد بهروزه. در اون عکس بهروز نوعی پور، مانی کسراییان(که در همون سن نقاش بسیار چیره دستی بود و بعدها هنرپیشه شد و الان در آمریکا اقامت داره) برادر دوقلویش مزدا کسراییان و دو سه تا دوست دیگه و من (در حالی که شلوار زیکو به پا دارم)،فارغ از سایه سنگین جنگ و وحشتی که در اون دوران حاکم بود(حتی جشن تولد کودکان نوعی تابو محسوب میشد) به حرکات موزون مشغولیم.در همون دوران مثل سایر برو بچه های هم سنم یک کتونی نایک داشتم که به قول بچه های اون دوره زمونه" چسبی "بود و تازه مد شده بود( بند نداشت و زبانه های کفش بر روی -چیزی-واژه بهتری پیدا نکردم:) - چسب مانند چفت و محکم میشد و بعدها نیم بوتش هم اومد. یادش بخیر دوچرخه سواری و مسابقه در کوچه پس کوچه های محله، برف بازی در روزهای برفی به خصوص اگه مدرسه ها تعطیل اعلام میشد، بازی ای به نام هفت سنگ که ما در کوچه عریض بالای خونمون سنگها رو روی هم میچیدیم و با توپ بازی تنیس که بهش میگفتیم" ماوتی"(بعدها فهمیدم چون روش مینوشتند "Mutti" چنین لقبی پیدا کرده) به سنگها میزدیم و بازی رو شروع میکردیم، و البته دو سه بار با بر و بچه های کوچه بالاییمون سر این موضوع دست به یقه شدیم و کتک کاری کردیم. بعضی شبها(و البته روزها) هم آژیر مشمئز کننده زرد و سپس قرمز بمباران هوایی، نفس رو تو سینه ها حبس میکرد. ما به زیر زمین پناه میبردیم و اغلب در زیر نور ماه یا مهتاب صدای پدافند هوایی و بعدش گله به گله روشن شدن آسمان( ناشی از آتش گلوله های توپ های ضد هوایی) رو تماشا میکردیم و آنگاه صدای زشت انفجار. بگذریم. برسیم به چهار شنبه سوری های قشنگ و بیاد موندنی که ما یک ماه زودتر به استقبالش میرفتیم و در یک دوره تنها سلاح ما برای بازی چند تا ترقه بی بخار و "دارت" بود. یادش بخیر باد.سام عزیزخاطره من از cool water مربوط میشه به بهار یا تابستون 1378 که با دوستان به نمک آبرود رفته بودم. دو دوست بسیار عزیز به نام شهرام و شهروز داشتم که خواهرشون این عطر رو از آمریکا براشون سوغات آورده بود و در اون دوره این عطر برای خودش به اصطلاح بچه های امروز ،شاخی بود. استفاده از cool water متعلق به رفقا درهوای شرجی و مرطوب شمال بسیار برام لذت بخش بود و لحظات زیبایی رو در ذهنم حک کرد. دفعه قبل که به فروشگاه رفتم یک شیشه دویست میلش رو به یاد اون روزها خریدم و پوشیدنش برام عجیب خاطره انگیزه . مجبورم کردی دوباره سری به آلبوم خاطراتم بزنم و عکس های بهار و تابستون 78 رو یک بار دیگر مرور کنم. سام مهربان، همشهری قدیمی من خیلی خاطرت برام عزیزه. استوارباشی. یا حق.
سام مهربان و دوست داشتنی درود بر شما.zino مبارکت باشه برادر عزیزم.خاطرات سالهای دور رو با شما و سایر یاران قدیمی مرور میکنم و در میان لبخند و اشک سرگردانم. ابتدا از شلوار زیکو بگم. هنوز عکسی از خاطرات دوران دبستانم دارم که در اون شلوار زیکو به پا دارم. همین الان رفتم آلبوم خاطراتم رو ورق زدم و چشمم به عکس جشن تولدی افتاد که مربوط به سی و اندی سال پیش هست.نمیدونم کلاس دوم، سوم یا چهارم دبستان بودم. اون زمان منزل ما میدان گلها خیابان تیرگر کوچه هیراد بود(الان نام کوچه تغییر کرده). به مدرسه ای میرفتم که یک کوچه پایین تر از منزل ما بود به نام فرهنگ و هنر. در حیاط مدرسه علاوه بر فوتبال یک بازی گروهی انجام میدادیم به نام " گانیه" که من عاشق این بازی بودم.دوستی داشتم به نام بهروز نوعی پور که تازه از شیراز به تهران نقل مکان کرده بودند و در یک برج، دو تا کوچه بالاتر از ما(نبش بزرگراه شهید گمنام) منزل داشتند. عکسی که راجع بهش گفتم مربوط به جشن تولد بهروزه. در اون عکس بهروز نوعی پور، مانی کسراییان(که در همون سن نقاش بسیار چیره دستی بود و بعدها هنرپیشه شد و الان در آمریکا اقامت داره) برادر دوقلویش مزدا کسراییان و دو سه تا دوست دیگه و من (در حالی که شلوار زیکو به پا دارم)،فارغ از سایه سنگین جنگ و وحشتی که در اون دوران حاکم بود(حتی جشن تولد کودکان نوعی تابو محسوب میشد) به حرکات موزون مشغولیم.در همون دوران مثل سایر برو بچه های هم سنم یک کتونی نایک داشتم که به قول بچه های اون دوره زمونه" چسبی "بود و تازه مد شده بود( بند نداشت و زبانه های کفش بر روی -چیزی-واژه بهتری پیدا نکردم:) - چسب مانند چفت و محکم میشد و بعدها نیم بوتش هم اومد. یادش بخیر دوچرخه سواری و مسابقه در کوچه پس کوچه های محله، برف بازی در روزهای برفی به خصوص اگه مدرسه ها تعطیل اعلام میشد، بازی ای به نام هفت سنگ که ما در کوچه عریض بالای خونمون سنگها رو روی هم میچیدیم و با توپ بازی تنیس که بهش میگفتیم" ماوتی"(بعدها فهمیدم چون روش مینوشتند "Mutti" چنین لقبی پیدا کرده) به سنگها میزدیم و بازی رو شروع میکردیم، و البته دو سه بار با بر و بچه های کوچه بالاییمون سر این موضوع دست به یقه شدیم و کتک کاری کردیم. بعضی شبها(و البته روزها) هم آژیر مشمئز کننده زرد و سپس قرمز بمباران هوایی، نفس رو تو سینه ها حبس میکرد. ما به زیر زمین پناه میبردیم و اغلب در زیر نور ماه یا مهتاب صدای پدافند هوایی و بعدش گله به گله روشن شدن آسمان( ناشی از آتش گلوله های توپ های ضد هوایی) رو تماشا میکردیم و آنگاه صدای زشت انفجار. بگذریم. برسیم به چهار شنبه سوری های قشنگ و بیاد موندنی که ما یک ماه زودتر به استقبالش میرفتیم و در یک دوره تنها سلاح ما برای بازی چند تا ترقه بی بخار و "دارت" بود. یادش بخیر باد.سام عزیزخاطره من از cool water مربوط میشه به بهار یا تابستون 1378 که با دوستان به نمک آبرود رفته بودم. دو دوست بسیار عزیز به نام شهرام و شهروز داشتم که خواهرشون این عطر رو از آمریکا براشون سوغات آورده بود و در اون دوره این عطر برای خودش به اصطلاح بچه های امروز ،شاخی بود. استفاده از cool water متعلق به رفقا درهوای شرجی و مرطوب شمال بسیار برام لذت بخش بود و لحظات زیبایی رو در ذهنم حک کرد. دفعه قبل که به فروشگاه رفتم یک شیشه دویست میلش رو به یاد اون روزها خریدم و پوشیدنش برام عجیب خاطره انگیزه . مجبورم کردی دوباره سری به آلبوم خاطراتم بزنم و عکس های بهار و تابستون 78 رو یک بار دیگر مرور کنم. سام مهربان، همشهری قدیمی من خیلی خاطرت برام عزیزه. استوارباشی. یا حق.
1 تشکر شده توسط : ssh
حسن جان کبیری درود بر شما برادر بزرگوارم. کبیری جان دو سه ماه پیش چهار کار از این برند رو تست کردم. Never more رو به خاطر رز و زعفرون اصلا نپسندیدم. فروشنده سعی داشت با لطایف الحیل بهم غالبش کنه که زیر بار نرفتم. در Passion boisse اگر چه رایحه چوب قابل استشمام بود اما بیش از اون رایحه رام به مشام می رسید. در speak easy هم رایحه رام برام غالب بود. من در ابتدا فکر میکردم رایحه رز گلاب مانندهست اما وقتی در نت جستجو کردم متوجه شدم اصلا رز نداره و اون رایحه شیرین که کمی به گلاب میزنه احتمالا از رام هست. به هر صورت دو تا کار اخیر الذکر هم نتونستند نظرم رو جلب کنند. در میان چهار تا کاری که تست کردم بهترینش به نظرم terre de sarment بود که شیرین نبود و به نظرم از بقیه خوشایند تر بود ولی در حد لایک و نه لاو. 1270 رو تست نکردم. طبق پیشنهاد شما مشتاقم که تست کنم. کبیری جان اگر ممکنه میخواستم به ترتیب اولویت دیدگاهتون رو راجع به بهترین های این خانه بدونم. اگر L'Humaniste Frapin رو هم آزموده اید اعلام نظر بفرمایید. سپاسگزارم .پاینده باشید.
برادر خیلی مخلصم. اگه تهران پیدا بشه حتما تستش میکنم و گزارش کار رو خدمت شما اعلام خواهم کرد. امروز بعد از ظهر با شما تماس خواهم گرفت و شماره م رو خدمتون اعلام میکنم. خیلی خوشحالم که رفاقتمون در عالم مجازی داره به رفاقت در عالم واقع تبدیل میشه. خیلی برام عزیزی. یا حق.
درود ssh جان. Online هستم برادر جان. بفرمایید.

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan.ir