نظرات | فریار
ترتیب نمایش
درود بر دوست فرزانه ام ایکاروس. از اظهار نظرتان راجع به برند اتلیه سپاسگزارم. اپوس 10 را چه زیبا به تصویر کشیدید. دیدگاه های زیبایی شناسانه شما راجع به روایح، باعث اصلاح نگرش و تغییر نگاه من نسبت این مقوله شده. به قول سهراب"چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید". ایکاروس عزیز راجع به راسل کاملا درست میفرمایید. برتراند راسل و لودویک ویتگنشتاین هردو تاثیر یافته از گوتلوب فرگه بودند و همواره خود را مرهون وی می دانستند و این هر سه را بنیانگذاران فلسفه تحلیلی می دانند. متاسفانه شناختی از ژیژک و لاکان نداشتم و از طریق شما با ایشان آشنا شدم. اگر مشغله های کاری مجالی گذارد پیرامون آرا و اندیشه های ایشان مطالعه خواهم کرد. با نیچه چندان غریبه نیستم. اولین بار نیچه را با کتاب "چنین گفت زرتشت" ترجمه ترجمان فرهیخته"داریوش آشوری" در دهه هفتاد شناختم. ادراک مفاهیم آن برایم بس سنگین می نمود. یادآوری شما تلنگری شد بر خاطرم جهت مطالعه دیگر باره آن. سپس "تبار شناسی اخلاق" و "غروب بت ها" از همین فیلسوف و با ترجمه همان شبه فیلسوف(داریوش آشوری) را مطالعه کردم که خوشبختانه فهم سخن نیچه در این دو کتاب آسانتر می نمود. ای کاش نیچه را با این دو آغازیده بودم. بعدها "دجال" با ترجمه" عبدالعلی دستغیب" را خواندم. سلاست ترجمه آشوری بیش از دستغیب است و واژگان بسیار نو و بدیعی که خود آفریده است لذت خوانش نیچه را دو چندان می سازد. بی تردید قرون نوزده و بیست میلادی تحت استیلای فلاسفه ژرمنیست. شوپنهاور، هگل، نیچه، مارکس، انگلس، فرگه، ویتگنشتاین ، هوسرل، هایدگر، همگی تاثیر عمیقی بر حوزه اندیشه و تعقل داشته اند. در خصوص راسل باید عرض کنم وی را که فیلسوفی " لا ادری گرا "بود، به واسطه نظریات بی پرده در موضوعات ماوراء الطبیعه، مذهب، سیاست و در مجموع نوع نگرشی که از جهان هستی ارائه میکند و صراحت لهجه ای که در بیان عقاید خود از هر تریبونی داشت و اکثرا مخالف تفسیر کلیسا از قضایا و باور توده ها بود ، مساعی وی جهت بسط صلح و نفی جنگ و پرهیز از خشونت و تلاشهایش به منظور ساده سازی فلسفه و آشنایی توده مردم با مقوله تفکر می ستایم. هر چند بزرگترین فیلسوفان نیست اما فیلسوف بزرگی است. پیروز و پاینده باشید.
1 تشکر شده توسط : پارسی
سام عزیز از نوشتار زیبایی شناسانه شما خطاب به دوست عزیز A&D لذت بردم. در خصوص برند اتلیه با شما موافقم. از دیدگاه من برخی عطرهای این برند با وجود رایحه خوش، شیشه زیبا و زرق و برق دلفریب فاقد ژرفا و عمق لازم هستند. به کیفیت عناصر سازنده عطر کاری ندارم. بلکه منظورم کارکتر عطره. ملاحظه بفرمایید این خانه عطر ظرف مدتی کوتاه چه تعداد عطر تولید کرده. به نظر می رسه اتلیه سعی داره به هر نحو ممکن مصرف کننده رو برای خرید مجاب کنه . جای تردید نیست با برخی از عطرهای این خانه میتوان بازخوردهای مثبت گرفت.سال گذشته که برای خرید عطر به فروشگاه رفته بودم فروشنده گفت میخوای بهترین و خوشبوترین عطر فروشگاه رو بهت معرفی کنم؟گفتم چی از این بهتر. دنبالش رفتم تا رسیدیم به قفسه برند اتلیه. گلد لدر رو روی بلاتر افشانه کرد و گفت این خوشبوترین عطر این فروشگاهه. و فی الواقع عطر خوشبوئی بود اما سوای رایحه خوش آیا این عطر تونسته ژرفای شخصیت یک عطر چرمی یا چرمی عودی رو به تصویر بکشه؟ آیا میشه این عطر رو با آکوا دی پارما لدر یا تاور3 که مورد علاقه دوست عزیزم حسن جان کبیری هست هم تراز دونست؟ مطمئن نیستم. به نظرم اوضاع در خصوص عود سفیر، توباکو نویت و برخی دیگر از عطرهای این خانه بر همین منواله. سام عزیز از دقت نظر شما ممنونم.از جناب کبیری هم بابت توضیح راجع به اگویست کمال تشکر رو دارم. پاینده باشید.
1 تشکر شده توسط : complihanicated
سام عزیزم درود بر شما. در نوشتارت آرامش موج می زنه. گذشته از فحوای کلام شما که پر از ظرائف نغز و بدیع است سبک نوشتاری شما به گونه ایست که به من آرامش می بخشه. احساس من نسبت به شما انسانی متفکر، مبادی آداب، خونسرد و در عین حال عاطفی و تا حدودی درونگراست و البته بزرگی این انسان تا بدان جایگاهست که حتی میتواند در خلوت خود، خویشتن خویش را به داوری و نقد بکشد. سام عزیز از مطالعه کامنت های شما نهایت بهره رو میبرم. پاینده و پیروز باشی. یا حق.
2 تشکر شده توسط : پارسی ‌آرش
حسن جان درود بر شما. اتفاقا دنبال 1740 هستم. اغلب کارهای این برند موجوده اما این یکی فعلا کمیابه. دو هفته پیش چند تا فروشگاه رفتم نداشتن. پریروز هم سر زدم یکیشون گفت احتمال زیاد تا پونزدهم همین ماه میاد. فروشنده ها اذعان دارن بهترین کار هیستوریز همینه. Amber114 رو تست کردم از اسمش هم معلومه بر پایه کهرباست.عطر یست ملایم و خوشبو اما معمولی. در قبال دو عطر کهربایی، له ژوسون فه و سایکدلیک توان عرض اندام نداره. از نویر پچولی خیلی خوشم اومد. تلفیق پچولی و چرم. به دوستداران پچولی و جیونشی جنتلمن توصیه میکنم حتما تستش کنند. 1889(مولن رژ) که از اسم کاباره ای در پاریس الهام گرفته شده فروشنده برام تست کرد. بعد از تست متوجه شدم خانمانه س. رایحه پودری غالبه. بوی لوازم آرایش قدیمی رو میده. من رو یاد لوازم آرایش مادرم در دهه شصت خورشیدی انداخت. خیلی لذت بردم. کاملا مناسب دوستداران زنبق و روایح پودریست. 1899(همینگوی) رو با وجودی که روی بلاتر تست کرد،حقیقتا درست متوجه رایحه ش نشدم باید دوباره تست کنم. عطر دیگه ای که خیلی ازش لذت بردم 1969 بود. یک عطر خیلی خوشمزه و خوردنی قهوه ای، شکلاتی که با پچولی پشتیبانی میشه. وقتی در نت سرچ کردم متوجه شدم خانمانه س. اما اگه ولنتینو اومو، دیور هوم و هوم اینتنس رو مردونه قلمداد کنیم این عطر در مردونگی اصلا کم نمیاره. ضمنا حسن جان کامنت های شما رو که مرور میکردم دیدم سمپل "اگویست پلاتینوم "رو هم تهیه کردی اگه تست کردی لطفا نظرت رو بیان کن. پاینده باشی. یاحق.

درود حسن جان کبیری. خوشا به سعادت برادر و برادر زادگان شما. گذشته از شوخی بلو شنل پرفیوم رو دارم و احساس میکنم برای سن بالای سی مناسبتره. وتیور گرانیوم کار خیلی خوشبو و با کیفیتیه که مخاطب رو جذب شفافیت رایحه ش میکنه. فعلا رویال سانتال و امپریال میلسیم رو از کرید دارم. بیش از همه مشتاق گرین آیریش و سپس رویال عود هستم. گرین آیریش یک عطر عالی دهه هشتادیست که اثر ویرانگری برمن داره. حسن جان رویال عود هم معرکه س. یک آزمایشی بکن. شاید نظرت رو راجع به عود تغییر بده. یک جا خوندم عطار در خلق این اثر از شکوه و جلال دربار سلسله هخامنشی و سرزمین پرشیا الهام گرفته. فارغ از این موضوعات عطر بسیار با وقار و مردانه ایست به خصوص که آکوا دی پارما عود رو میپسندی. شخصا رویال عود رو به مواردی همچون عود کورکجیان ترجیح میدم. وتیور فاتال عطر خیلی دوست داشتنی و پر بازخوردیه و بسیار مناسب برای فصل تابستان. از رایحه ش واقعا لذت بردم. پاینده باشی. سپاس.
1 تشکر شده توسط : پارسی
جناب کبیری دو کار از کرید رو خیلی دوست دارم به مجموعم اضافه کنم یکی گرین آیریش و دیگری رویال عود. به نظرم عطرهای مردونه و بسیار جذابی هستند. چند تا از کارهای لیست شما رو تست کردم. وازامبا رو بسیار بسیار پسندیدم . تاور3 رو مجددا آزمودم . این عطر بی نظیره. به نظرم از آکوا دی پارما لدر، توسکان لدر،کویر اتومن و گلد لدر به مراتب سرتره. امبر روسی عطر خیلی خوشبوئیه. یک عطر بر پایه کهربا ولی به نظر چندان مردونه نیست. سایکدلیک رو که تلفیق کهربا و پچولیست بهش ترجیح میدم ولی با تمام این اوصاف باید یک بار دیگه تستش کنم. تیمبوکتو عطر دوست داشتنی هست.شباهتهایی به تق هرمس داره.برای همین از تاپ تنم بیرون گذاشتم. عود کورکجیان رو اصلا نپسندیدم برام تداعی گر شربت گلاب بود. له ژو سون فه و L 'Arbre از جووی خوبن اما در برابر پرایوت لیبل و سایکدلیک از همین برند حرفی برای گفتن ندارن. هنوز نتونستم ...L'Art رو تست کنم. Fiero از زرجوف خیلی خوبه ولی ترجیح میدم پولش رو صرف اولویتهای مهمتر کنم. مشک تونکین از امپایر رو نپسندیدم. برام قابل تحمل نبود. از برند لورنزو ویلورسی الموت اصلا مورد پسندم واقع نشد و آکوا د کولونیا از همین خانه رو هم عطری معمولی دیدم. حسن جان راجع به امبر روسی اگر نظری داری لطفا اعلام کن ممنون میشم.
درود بر حسن جان کبیری ، سام عزیزم و عرض امتنان بابت حسن نظرتان نسبت به اینجانب و سپاس از ایکاروس فرزانه بابت تحلیل زیبا راجع به....Fille .رویوهای بسیار زیبایی در خصوص ...Fille از جانب دوستانم جناب کبیری،سام،معین، bob و ... ذیل پیج های اپیک، وان میلیون و وود راکی مانتین نگاشته شده که از مطالعه تک تک نوشته ها لذت بسیار بردم. واقعا دست مریزاد. اکنون نیزدر حال مرور تمامی نوشته های شما بزرگواران و ssh گرانمایه و البته ایکاروس فرزانه ذیل پیج های مختلف هستم. از شما عزیزان بابت تاخیر در عرض ارادت به واسطه مشغله کاری پوزش می طلبم. برقرار و پاینده باشید. یا حق.
هر یک از روایتهای دوستانم از....Fille برای من به مثابه اپیزود های یک نمایش می مانست که هر راوی تفسیر و نوع نگرش خاص خویش از ....Fille را در اپیزود مختص خود برای مخاطب روایت میکرد. متاسفانه هنوز توفیق آزمودن این عطر به محک تجربه رو پیدا نکردم اما با مطالعه رویوهای بسیار زیبای دوستان خاصه رفیق عزیزم سام که به نیکویی حس و حال سال نو مسیحی رو تجسم نمودند میتونم چشم بسته تفسیر خودم از این عطر رو در قالب اپیزودی از نمایش پیش گفته ارائه کنم. رایحه این عطر روایتگر داستان زندگی دخترک فقیری است که در بحبوحه سال نو میلادی ، در یک روز سرد برفی برای فروش کبریت هاش در کوچه پس کوچه های شهر پرسه می زنه. رهگذران خوشحال که در تدارک سور و سات شب عید هستند بی اعتنا به التماس های دختر که " آقا، خانم، فقط یک بسته کبریت، فقط یک بسته بخرین" از کنار او رد می شن،بدون اون که کوچکترین درکی از آمال و آلام(آرزوها و رنج های) دخترک داشته باشند. دخترک داستان همینجور که در پیاده رو قدم می زنه بچه های هم سن و سال خودش رو می بینه که لباس های گرم و تر و تمیزی پوشیدن و طرف محبت مادر و پدرشون هستن و با کلی هدیه زیر بغل میرن که سال نو رو جشن بگیرن.پدر لا ابالی و دائم الخمرش، دخترک رو تهدید کرده تا زمانی که آخرین قوطی کبریت رو نفروخته به خونه برنگرده. شب فرا رسیده و طفل معصوم فقط انگشت شماری کبریت فروخته و جرئت برگشت به خونه رو نداره. سرمای استخوان سوز شهر" کپنهاگ " تا مغز استخوون دخترک نفوذ کرده. از شدت سرما گوشه ای کز میکنه و در خودش فرو می ره. با دستهای کوچیک یخ زدش کبریتی روشن میکنه تا کمی خودش رو گرم کنه. نگاهش برای لحظاتی به نور کبریت خیره می مونه. براش باور کردنی نیست .داره در کور سوی نور کبریت آرزوهاش را خیلی واضح می بینه. بارقه امیدی وجودش رو فرا میگیره. کبریت دیگه و دیگه ای روشن می کنه.....چه خونه گرمی چه پدر مهربونی. هیچ برداشتی از مادر نداره. مادرش هنگام دنیا اومدن دخترک پر کشیده رفته دور دستها. تو رویاهاش پیچش دود متصاعد از دودکش اجاق خونه که خبر از طبخ یک غذای لذیذ و خوشمزه در حال تدارک رو میده ،میبینه. دخترک به کاج کریسمس که با انواع تزئینات پر زرق و برق، آذین بندی شده خیره میشه و در لابلای اونها ، هدایای سال نوش رو جستجو میکنه.عروسک زیبای کوچیک هدیه پدرش رو میبینه که از لابلای برگهای کاج به اون چشمک میزنه. لبخند بی روحی کنار لب دخترک میشینه. روی پنجه های پاش بلند میشه و دست نحیفش رو دراز میکنه تا عروسک رو برداره. برگ های سوزنی کاج سرانگشت های زیباش رو نیش می زنه. از برداشتن هدیه منصرف میشه. یاد بابا نوئل میفته. پیش خودش فکر میکنه یعنی صبح که از خواب بلند میشم بابا نوئل چی واسم در لنگه های جوراب و کفشم مخفی کرده. یه چوب کبریت دیگه تا نزدیک به انتهاش میسوزه.چند تا دونه کبریت بیشتر واسه دخترک باقی نمونده. میخواد یه کبریت دیگه آتیش کنه که یه نور ممتد رو تو آسمون میبینه. یاد مادربزرگش میفته. مادر بزرگ به دخترک گفته بود این روشنایی نور شهابه. هر وقت یکی میخواد بمیره یه شهاب از آسمون رد میشه. مادر بزرگ چقدر مهربون بود.اگه مادر بزرگ در زندگیم نبود هیچ وقت نمیفهمیدم محبت یعنی چی. حیف که زود رفت پیش خدا. نور شهاب در دل شب گم میشه. دخترک در قوطی کبریت رو باز میکنه. فقط یکی چوب دیگه باقی مونده. چوب کبریت رو آتش میکنه.چقدر این کبریت آخری گرما و نور داره. تو روشنایی کبریت قامت مادر بزرگ رو می بینه که داره قدم به قدم بهش نزدیک میشه. هر چی مادر بزرگ نزدیکتر میاد بدن دخترک گرم و گرمتر میشه. مادر بزرگ به آرومی دخترک رو در آغوشش میگیره و آهسته آهسته موهای دختر رو نوازش می کنه. دخترک خوابش میاد. خوابیدن در آغوش مادر بزرگ چقدر لذت بخشه. مادر بزرگ لبخندی به دخترک میزنه ، گونه یخ زدش رو میبوسه و سال نو رو بهش تبریک میگه. دختر کوچولو از فرط خواب و خستگی نمیتونه هیچ پاسخی بده. زل میزنه تو چشمای مادر بزرگ و با ته مونده جونی که در بدن نحیفش باقی مونده از اعماق وجود به مادر بزرگ لبخند میزنه و در آغوشش به خواب میره. فردا صبح در گوشه پیاده رو رهگذران دخترکی رو میبینند که اطرافش پره از چوب کبریت های سوخته و در حالی که لپ هاش از زور سرما گل انداخته و لبخند ملیحی گوشه لبهای سرخش نشسته به خواب ابدی فرو رفته. پایان.این داستان نوشته "هانس کریستین آندرسن" نویسنده دانمارکی قرن نوزدهم میلادیست و به نظر می رسه عطار با خلق این عطر در نظر داشته حال و هوای دخترک مغموم و بیچاره داستان رو در یک شب برفی سال نو مسیحی به مخاطب یادآوری کنه. این داستان رو سالها پیش مطالعه کردم. بنابراین آنچه حضورتان ارائه شد ممکنه به صورت کاملا دقیق منطبق با اصل کتاب نباشه. من سعی کردم مفهوم کلی کتاب رو با" لسان قصیر و قاصر "خودم در قالب داستان فوق باز نویسی کنم. پاینده باشید. یا حق.
3 تشکر شده توسط : complihanicated m sheykhzade
رامتین جان ممنون که من رو به یاد این عطر و لاجرم کلی خاطره پیرامون آن در هفده هژده سال پیش انداختی . عطر مردونه و در عین حال خوشبویی بود. اگه گیر بیاد حتما میخرمش. دائیم این عطر رو داشت و بیست وپنج سی میل آخر اون نصیب من شد. الان دل و دماغ نوشتن ندارم.اگر عمری باقی بود راجع بهش خواهم نوشت.
درود بر دوستان عطرافشانی. تالار گفتمان عطرافشان با وجود شما دوستان روز به روز پربارتر میشه. برای من آنچه بیشتر از استعمال عطر اهمیت و لذت داره حالات و عواطف برگرفته از عطره. در نوشته هام بیشتر سعی داشتم احساسات منبعث از یک عطر رو بیان کنم تا غلظت و پخش و ماندگاری اون رو. عموم افراد در میان حواس پنج گانه کمترین توجه رو به بویایی دارند. این در حالی است که این حس، لطیف ترین احساسات است. با هیچ حسی به اندازه بویایی نمیشه در زمان و مکان سیر کرد و کسب لذت نمود. گاهی شما رو با خودش میکشونه به دوران کودکی یا میبره به ایام خوش شباب. شما رو به مجلس شاد عروسی ، جمع دوستان دورهمی ، میهمانی رسمی ،جنگل پوشیده از درخت، کنار یک مرداب ، باغی پر از گل و ریحان یا مرکبات، سواحل مدیترانه یا صحرای مراکش رهنمون میکنه. بعض از روایح که ما ایرانیها چندان دلخوشی از اون نداریم ما رو همراه خودش به بهشت زهرا و زیارت اهل قبور میبره. با این وجود گاهی حتی عطرهای موسوم به مشهدی میتونن در قهقرای زمانه ، ذهن ما رو به سجاده نماز مادر بزرگ با یک جیب کوچک درون آن که تسبیح و مهر تربت کربلا و یک شیشه کوچک عطر یادگار سفر به مشهد محتوای اون رو شکل می داد پرواز بدهند و یاد و خاطره اون عزیز رو با نقش گلهای درشت و ریز چادر نمازش در وجودمون زنده کنند . ملاحظه میشود که گاهی حتی عطرهای نه چندان دوست داشتنی میتوانند چه خاطرات دوست داشتنی رو در ذهن تداعی کنند. خوشحالم که این مفاهیم رو در جمع دوستانی عرض میکنم که دلباخته عطر هستند و البته رقت قلب و ظرافت احساس از خصوصیات ذاتی ایشان محسوب میشود و خرسندترم از این روی که یاران فرهیخته عطرافشانی، بیان و تشریح حالات و عواطف برگرفته از یک عطر رو مرجح به مسائلی همچون پخش و ماندگاری دانسته اند و به تطبیق آن با شخصیت های فیلم، کتاب، موسیقی و البته فلسفه احتمالی عطار از خلق عطر اقبال نشان داده اند که این امر علاوه بر آن که بسیار لذت آفرین است ، هیجان و حظ استعمال عطر را دو چندان می سازد و درک مفهوم عطر را نیز تعالی می بخشد.چه بخواهیم یا نه عطر هنری است است که با سایر هنرها و علوم ازجمله موسیقی،سینما،معماری،فلسفه، تاریخ ، ادبیات و پزشکی و تجارت پیوند خورده است و رمز گشایی از این پیوندها بسیار زیباست حتی شاید زیباتر از رایحه خود عطر. از دوستان عزیزم ssh،حسن کبیری، سام، معین و بالاخص ایکاروس فرزانه که پیش آهنگان این نهضت فرهنگی هستند کمال امتنان را دارم.
1 تشکر شده توسط : ‌آرش

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan.ir