سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
«فرنچ لاور» را میتوان جلوهای از مردانگی ناب و بینقص خواند. این عطر مخصوص مردانی است که همیشه عطر استفاده نمیکنند، جذابیت ذاتی باور دارند و نیروی ساده اما اغواگر نهفته در ظاهر زمخت و مردانه خودشان را جدی میگیرند.
طراوت ادویهای فلفل قرمز شیرین، سنبل ختایی و گلهای سرو کوهی در این عطر با دریایی از نتهای چوبی سدر، نعناع هندی و خسخس آمیخته شدهاند. صمغ گالبانیوم و صمغ کندر نیز جاذبههای طبیعی مردانه شما را بهطرز اسرارآمیزی قویتر میکنند.
«فرنچ لاور» همچون سازهای مغناطیسی اما در سکوت دیگران را بهسوی شما میکشاند.
برند | فردریک مال |
عطار | پیر بوردن |
طبع | معتدل |
سال عرضه | 2007 |
گروه بویایی | چوبی معطر |
کشور مبدأ | فرانسه |
مناسب برای | آقایان |
اسانس اولیه | صمغ گالبانیوم، ادویه جات معطر |
اسانس میانی | سدر ، روایح دودی، سنبل ختایی |
اسانس پایه | مشک ، خزه درخت بلوط ، خس خس |
مقاله ای برای یک کارگاه با موضوعیت "فلسفه در عطر" نوشته بودم که قبلا قسمتیش رو با سام در عطرافشان به اشتراک گذاشتم. بد نیست برای نمایش ابعادی که یک عطر میتونه داشته باشه بخشیش رو اینجا قرار بدم. .
کریستین شولتز در مقاله ای که به تبیین دیدگاه و تفکرهایدگر بر خاطره شناسی جمعی و جهان شناسی میپردازه از قول هایدگرمیگه:
- زبان با نامیدن پدیده ها برای اول بار، از نو آنها را به ساحت واژه آورد و ظاهر کرد.
بوردون (عطار فرنچ لاور) انسان بسیار متفکریه و تماما تم کارهاش از نوع پدیدار شناسی مرسوم در اثار هایدگر هست. او هم همانند هایدگر تنها چیزی رو تفکر میدونه که هستی رو بازتاب بده تا در خدمت پاسداری از حقیقتِ اون چیز هدایتش کنه. شما وقتی اسم یک عطر رو میگذارید " عاشق فرانسوی" در واقع با این نامگذاری منظورتون این نخواهد بود که یک عاشق فرانسوی این بو رو میده. (این مضحک ترین شیوه نامگذاری برای این سطح از عطرسازی هست).فی الواقع دارید غیبت عاشق فرانسوی تا به امروز رو گوشزد میکنید. (برگردیم به جمله شولتز. ما با نام گذاری یک چیز گاه به غیبت اون چیز اشاره میکنیم و یا از نو میخوایم تعریفش کنیم) میدونید که هایدگر بیشتر از اینکه به فلسفه المانتاثیر خودش رو تزریق کنه به فلسفه فرانسوی نفوذ داشت. آنچه که هایدگر در رساله "اومانیسم" انجام داد بوردون در فرنچ لاور انجام میده. ارایه نگرشی متفاوت در رابطه با انسان. اینبار انسانی از نوع عاشق فرانسوی! مساحت یک انسان جسم او نیست بلکه اندیشه های او هستن. هر چقدر اندیشه های یک انسان قطر بیشتری داشته باشه محیط اطراف او وسیع تر میشه. بوردون در این اثر به قطر و مساحت و محیط یک عاشق فرانسوی اشاره میکنه و سعی میکنه قطر بیکرانی رو برای او ایجاد کنه تا محیط وسیع تری رو در بر بگیره. واضحا برای اینکار سراغ اینسنس میره که خاص فلات قاره هست و به فرانسه ارتباطی نداره. و سراغ کندری که خاص مناطقی نظیر عمان و عربستان هست. و سراغ آنجلیکا که در آمریکای جنوبی هست. چرا بوردون بایستی همچین کاری بکنه؟ پس اون پاسداری از حقیقتی که اول صحبت هام عرض کردم کجا رخ میده؟ آیا همگی اونها اشاره به این نمیکنه که بوردون از قضا کاملا یقین داره چیزی به اسم عاشق فرانسوی تاکنون وجود نداشته و این عطر صرفا در رد اون هست؟ آیا این خودش نقدی بر تفکر رومانسی که فرانسوی ها در ادبیات شون بازتاب میدن نیست؟ بوردون برای مرد فرانسوی خاطراتش رو یادآوری میکنه.خاطراتی از بخور در فلات قاره و کندر در خاورمیانه و انجلیکا در امریکای جنوبی.او عشق رو عصاره ای از جهان میدونه و به او هدیه ش میکنه.
.
.
این دلیلی هست که ما ایکاروس رو دوست داریم. یک انسانی فرهیخته با تسلط و نگاه و بینش عمیق که عطر رو با جان و عقلش درک کرده و دوست داره و دو سال تمام دشمنی و کینه ورزی دید.