STEPHANE HUMBERT LUCAS 777 - Mortal Skin

ستفان هامبرت لوکاس 777 مورتل سکین

مردانه - زنانه
کد کالا : ATR-37178
نوع عطر : نا معلوم
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی : شرقی چوبی
طبع : گرم
مشخصات تولید
کشور مبدأ : فرانسه
سال عرضه : 2015
کد کالا : ATR-37178
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 0
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
0 تومان
رای کاربران
  • عاشقشم
    2
  • نمی پسندم
    3
  • - 25 سال
    0
  • + 25 سال
    3
  • + 45 سال
    0
  • روزانه
    1
  • رسمی
    2
تعداد رای های ثبت شده : 17
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

STEPHANE HUMBERT LUCAS 777 Mortal Skin - ستفان هامبرت لوکاس 777 مورتل سکین

نخستین بار در سال 2015 روانه بازار شد به عنوان عطری مردانه - زنانه و بسیار جذاب و شیک معرفی شده است . از ویژگی های این عطر رایحه بسیار جذاب و طبع گرم آن می باشد و در دسته عطر های شرقی چوبی قرار می گیرد. از ترکیبات بکار برده شده در این عطر می توان به لابدانیوم، توت سیاه، روایح دودی، زنبق ، هل ، گیاه درمنه، صمغ درختچه مر، اوپوپوناکس ، مشک ، سدر ، چوب صندل سفید ، عنبر، چوب درخت قان ، بوته وحشی جاوی اشاره کرد.

برند استفان هامبرت لوکاس 777
عطار استفان هومبرت لوکاس
طبع گرم
سال عرضه 2015
گروه بویایی شرقی چوبی
کشور مبدأ فرانسه
مناسب برای آقایان و بانوان
اسانس اولیه لابدانیوم، توت سیاه، روایح دودی
اسانس میانی زنبق ، هل ، گیاه درمنه، صمغ درختچه مر، اوپوپوناکس
اسانس پایه مشک ، سدر ، چوب صندل سفید ، عنبر، چوب درخت قان ، بوته وحشی جاوی
نمره کاربران
Mortal Skin-ستفان هامبرت لوکاس 777 مورتل سکین
رایحه
10
2 رای
ماندگاری
10
2 رای
پخش بو
9.5
2 رای
طراحی شیشه
10
2 رای
این عطر برای من یاد آور ...
عطرگرام
نظرات کاربران (9 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.
مطلبی در مورد این عطر :

این عطر از کالکشن مار هست (snake collection)

عکس روی باتل در واقع سر یک مار هست و این عطر از تعقیب طعمه و شکار اون توسط مار الهام گرفته شده .

شکار در سه مرحله فضا سازی شده :

در مرحله اول ، مار با چشمان نافذ در حال هیپنوتیزم کردن شکار هست ،
روایح میوه ای و اینسنسی در ابتدای کار این حالت رو تداعی میکنند ،

در مرحله دوم ، مار ، شکار رو نیش میزنه و شکار مسموم میشه ،

روایح مر و اپوپوناکس این حالت رو که یک گرمای تپنده آمیخته با سرما رو داره تداعی میکنند ،

در آخر با بوی خاکستر که ناشی از چوب سدار و صمغ غان هست ، مردن شکار رو تداعی میکنه

[EDITED] 1402/01/17 18:30
16 فروردین 1402 پاسخ تشکر
22 تشکر شده توسط : zero matin mo

مورتال اسکین از نظر فضای عطر من رو یاد اوتامان زامان (شامان)، از لورنزو ویلورسی انداخت
عطر بدی نیست اما پرفورمنس جالبی نداره ی کم فضاش خفه س
15 فروردین 1402 پاسخ تشکر
8 تشکر شده توسط : zero nazanin
افشین جان احتملا یا شامه ات پر شده یا کم زدی چون پرفورمنس فوق العاده ای داره.از کارهای خوش ساخت هامبرت و یکی از بهترین های دنیای عطره.البته خاص پسنده .من دوستش دارم و در عین تاریک بودنش بسیار افکت جالبی داره و بینی رو کنجکاو میکنه.جوهر ژاپنی به زیبایی و با وسواس خاصی درین عطر بکار رفته .ازون کارهایی هست که تو این گرونی عطر ممکنه از عطرهای دیگه صرف نظر کنم ولی این ازون دسته است که فکر نداشتنش رو نمیتونم بکنم.
شبهای پبش روی همه ایرانیان شاد و پر از بوی هامبرت
15 فروردین 1402 پاسخ تشکر
25 تشکر شده توسط : zero Perfumex
عرض ادب
احساسم نسبت به این عطر طوریه که فضای دم کرده و گیاهی علوفه ای ش باعث میشه رایحه ش به اصطلاح زیاد پرواز نکنه وگرنه عرض کردم عطر بدی نیست و قطعا بقول فرمایش شما خاص پسنده
16 فروردین 1402 پاسخ تشکر
3 تشکر شده توسط : IRRO امیر علوانی

عطری اورینتال امبری . بشدت رزینی و بخوری با رگه هایی از هل که بینهایت معطر و زیباست ‌.
ذات بو و بطن رایحه گیاهیه و چرک .
بشدت ناب و خاص 👌
تو کل رایحه از شروع تا پایان ی حس سبز و گس مثل بوی برگ گوجه فرنگی یا گزنه هم هست .
ولی محوریت عطر روی آکورد رزینی و خاکی استواره که با بوی هل تزیین شده باشه .
تو این عطاری های قدیمی اگه رفته باشید ی سری صمغ های دارویی دارند که از ریشه ها و بوته های کوهستانی جمع میکنند ‌ . به این صمغ ها تکه های گیاهان خشکیده و خس و خاشاک و شن چسبیده .
این عطر دقیقا ی همچین حسی رو تداعی می‌کنه .
خیلی ناب و اعلاست .
و قسمت قشنگترش این رگه های سبز و معطر و از بوی هل هست .
.
25 آبان 1401 پاسخ تشکر
28 تشکر شده توسط : امیر علوانی zero

دوستان عزیزم سلام
ریویو دوست عزیزم جناب شوشتری باعث شد دوباره برم سراغ باقیمانده ی دستریز !
عادت دارم حین مطالعه ی عطری ، مشغول بوییدنش نیز باشم . اینطور ریویو در ذهن ام ترجمه میشود .
مدتی پیش چند میل دستریز از دوستی گرفتم و آمدم منزل . خانمم هدفون به گوش داشت و مشغول اینستا بود .
به محض تست برق رفت ! تاریکی ی مطلق !
چه تصادف دلنشینی ! خانمم چند بار گفته بود پاشو و مهتابی باطری دار را روشن کن و من نشنیده بودم ! بعد گفت فهمیدم توی این دنیا نیستی ، عجیب شده بودی ! ترسیدم چون عین مجسمه شدی در فکری عمیق و یکهو پریدی و دوباره خشک ات زد :)
راست میگوید ! من از عشاق مستندهای راز بقا هستم . رفتم در جلد موشی که شکار مار شد ، مدتها چشم در چشم مار داشتم در ذهن و سپس !
دیدم که چطور مسموم شدم ، بلعیده شدم و چطور از تونل شکم مار به سیاهچاله مرکز کهکشان و سپس همان تونل معروف و نورانی ی فضا زمان داستانهای متافیزیک کشیده شدم :)
قبل گرفتن دستریز تحقیقی در مورد اش کرده بودم . جالب است ، مدتی بعد ذیل عکس ارژنگ عزیز از همین عطر ، ایرج نازنین عینا به زیبایی نوشته بود . فقط مرحله ی دوم عطر که همان کشف و شهود ماورایی در جوهره ی سیاه فضا زمان است را من اضافه کنم .
غلاف مهلک از کالکشن مار !
عکس سر افعی را روی بطری میبینید ؟
و چشمانی که این نوع خاص از افعی بوسیله ی هیپنوتیزم شکار اش را قفل میکند !
روایح اینسنسی ی عطر همراه شهد توت سیاه و لابدانیوم این حس را تداعی میکنند !
چه میگذرد در لحظات چشم در چشم شکار و شکارچی ؟ مار با چشم چه میگوید به او که او تقبل میکند رفتن به این مسیر پر از شک و پرسش را ؟
مرحله ی دوم . تقبل ِخروج و سپس انفجار مسمومیت نشئگی ! با صمغ مر و اپوپوناکس و شیرینی ی تجربه ی زیبایی ی آرامش با هل در آن !
از مرحله ی نشئگی که چون تب داغ است به سمت خروج میرویم که دیدن ِ برافتادن ِ پرده عرقی سرد به تن مینشاند !
مرحله ی بعد مرحله ی ورود است به تونلی گرم ، خیس و تاریک از جنس فرو سرخ ( بلع ) با رایحه ی خاکسترگون سدر و صمغ قان .
و سپس بُعد تغییر میکند !
از این تونل که جسمانی ست به سمت تونل روحانی میرویم . ورود به سیاهچاله ی مرکز کهکشان با کششی عمیق و قوی با تلاءلوی رنگارنگ نورها در تونلی تاریک° جوهرین و تجربه ی سرمای روح با وتیور ، کندر و نعناع هندی که نورهای رنگارنگی از جنس هل آن را روشن کرده اند و عمقی از جنس عنبر دارد !
دوستانی که چشم سوم دارند و حس ششم ، آنها که روز هشتم را دیده اند و زبان سرزمین ادیب لند را آموخته اند تجربه ی کشف و شهود و مسافرت با این عطر را از دست ندهند !
از عطرهائیست که یک بار تجربه اش هرگز کافی نیست مثل فیلمهایی که باید حداقل سه بار دید تا به تمامی ی زوایا مسلط شد !
موفق باشید انشاله
23 شهریور 1401 پاسخ تشکر
30 تشکر شده توسط : عباس بهرامی عرفان يعقوب زاده
سلام و احترام. زیبا بود.
24 شهریور 1401 پاسخ تشکر
3 تشکر شده توسط : 🄼🄾🄽🄰 Melody
با سلام و احترام 🙏
ممنون میشم بگید که دکانتش رو از کجا تهیه کردید
23 آبان 1402 پاسخ تشکر
2 تشکر شده توسط : سالمی کامبیز سخی

سلام و روز خوش به دوستان گرام و خوش عطر:
Mortal Skin
جوهره تلخ و ملس و سرد و بی روح در آغاز، که با ادغام نتی بسیار شفاف از دوات یا همون مرکب خودمون( جوهر خودنویس) و اینسنس و گزشی تلخ و گس از لابدانیوم و بلک بری بوجود آمده است.
رایحه ایی خاص و کم نظیر در بین حجم زیاد عطر های تولید شده که در عین خاص بودن خیلی سخت پوش و عجیب هست.
بلافاصه با ایجاد فضایی پودری و رزینی - بالزامی و با حضور شفاف و قوی زنبق و هل کار کمی ملموس تر و متعادل میشه و از اون حجم سنگین تاریکی و ناشناختگی اولیه کمی کاسته خواهد شد.
سبک طراحی به مانند اغلب کارهای استفان هامبرت از الگویی کاملا اورینتال و اسپایسی و معطر پیروی میکنه اما در اینجا با تراکنش نت جوهر و بلکبری فضای اولیه بسیار جالب و مخوف و تازه ایی طراحی شده که این کار هامبرت رو کاملا یونیک کرده. Mortal Skin یک عطر با رایحه ایی مدرن برای پوشیدن در مکان و موقعیت خاص هست و هر جایی نمیشه به راحتی مورد استفاده قرار بگیره.
رایحه مرموز و دارکی که داره باعث میشه برای پوشیده شدن در قرار های دوستانه، محل کار ، قرار های دو نفره و حتی خرید و گردش اصلا کاربردی نباشه.
این کار استفان هامبرت ماندگاری بالا و پراکندگی و خط بویی خوبی رو داره و حضور خودش رو بلافاصله پس از اسپری شدن به شامه مخاطب ارجاع خواهد کرد.
توصیفات جذاب هنری و نگارش و فضا سازی های زیبای ایکاروس گرامی و مسیح عزیز برای این کار هر مخاطبی رو به وجد میاره و من هم سعی کردم تفسیری کوتاه و کاربردی درباره این کار براتون به یادگار بزارم .

23 شهریور 1401 پاسخ تشکر
41 تشکر شده توسط : عرفان يعقوب زاده امیر علوانی
نبردی مخوف بین خوبی و بدی بین اساطیر و شیاطین در مخوف‌ترین اعماق برزخ تاریکی زمانی که حضور شیطان آن سردی خاص با احساس شر ابدی در همه میپراکند
23 شهریور 1401 پاسخ تشکر
17 تشکر شده توسط : آرمان حکایت دوست
سلام خدمت جناب دکتر ارژنگ عزیز:
ارژنگ خان غیبتتون کلی محسوس شده بود و من رو نگران کرده بود، خوشحالم که دوباره برگشتید .
27 شهریور 1401 پاسخ تشکر
14 تشکر شده توسط : Rezvani احسان شکیب نژاد
خدمت سعید خان گل من خدمت شما و همه عزیزان گروه ارادت دارم .یه مقدار گرفتاری خیر داشتم.شکر خدا مرتفع شد.در خدمت شما و عزیران هستم.ممنونم از احوالپرسی.
27 شهریور 1401 پاسخ تشکر
18 تشکر شده توسط : حکایت دوست مسیح بسته شده
ارژنگ خان زنده باشید و حضورتون همیشه سبز باشه.
27 شهریور 1401 پاسخ تشکر
9 تشکر شده توسط : آرمان Rezvani

پیش می‌آید گاهی، که ازبرای جستجوهای فراوان در سرزمین هنر و مکث های بی‌شمار برروی مفاهیم در پیچاپیچِ وجود آدمیزاد حفره‌هایی عجیب و ناشناخته‌ ایجاد شود. قعری موحِش و خوفناک که شناسایی ژرفایش خطرناک‌ترین ارتکابِ دوران است و چنان رُبایشِ ویرانگری دارد که با اولین حواس‌پرتی برای همیشه شما را به درون منجلاب خود می‌کشد. دامگاهی آغشته به تاریکی‌های نفرین شده که بیرون آمدن از آن تقریبا نشدنی است. مغاکی هار و مصروع که در کسری از ثانیه تمامِ معلومات آدمی را می‌بلعد و ازآن پس او تبدیل به جانداری صرفا مجهول خواهد شد. حل نشدنی. معماگون. بدون حد. بدون ریشه‌ی دوم. دیفرانسیل جنون، لگاریتم سودا و احتمالاتِ جبری! میخانه‌ی دیوانگی‌های دائم. این جریان تا جایی پیش خواهد رفت که شخصِ غرق شده دیگر حتی میلِ خروج از گودال را نیز در خود گم می‌کند و کمی بعدتر به‌طورکلی از یاد می‌برد که از کجا آمده. چه زیبا که این‌چنین است!! هجرتی همیشگی از سطوحِ نمورِ خجستگی به اعماق باشکوهِ دره‌های دریافت. بلیطی یک طرفه به سرزمین ممنوعه‌ها.
مورتل اسکین استفان هامبرت کوچ کردن به اعماق ناشناخته است. رایحه‌ی ژرفای همان گودال‌ها. دیوارهای این اثر پوشیده از اجساد و خاطرات شوم است. بوی فلسفه‌های ناجور و پا گذاشتن به خرابه‌های جن زده. جایی که زیر عمودِ سیاهی ناگهان چشمانت درشت می‌شوند. برخوردی است از نوعِ آخر که سایه‌ای عجیب و شمایلی ددصفت را در پیشگاه روانت مُیسر می‌سازد. شیطانی ملعون که به تو لبخند می‌زند و تو می‌فهمی کار تمام است! عطر خالی شدنِ مخزن ترس و خشک شدن حدقه‌ی چشم از اشک است. مخلوقی گرم دودی امبری'رزینی چوبی با گاه و بی‌گاه پودری که غباری خاکی اطرافش قدم می‌زند و برای من به شکلی عجیب در قلب اثر رخساری چرم گون پدیدار می‌شود و یک حسِ حیوانی که شبیه به بیگانه‌ای نامرئی برخورد می‌کند و زیر خُنکایِ سیالِ بخور تمام این‌ها برروی باورهای میوه‌ایِ توت سیاه میچکند و این رخدادِ تلخ و سوزان را به سوی غائله‌ای کمی شیرین‌ سوق می‌دهند. آمیخته‌ای از حرارتِ نفس بُر و انجمادی استخوان سوز. هیپنوتیزم شدن توسط آونگِ مرگ وَ کششی مسموم وُ اعتیادآور به سمتِ حادثه‌ی تا همیشه نبودن!

به نقاشی lucifer اثرِ franz stuck رجوع کنید. مورتل اسکین اگر شمایل بصری می‌داشت قطعا یکی از آن‌ها شخصیتِ به دام افتاده در همان نقاشی می‌توانست باشد. اهریمنی سردمزاج که از داخل بوم با خونسردی تمام به چشمان شما زُل می‌زند!

باری. مورتل اسکین کمی و فقط کمی شبیه به همان است که ادگار آلن پو نوشت : حسی وحشی وَ غیرقابل شرح که به هیچ چیز نمی‌ماند مگر خودآگاهیِ گناه!
16 اردیبهشت 1401 پاسخ تشکر
39 تشکر شده توسط : محسن جمالیان nazanin
مسیح عزیز
بقول خودت که زیر عکسش نوشته بودی این عطر هرچی هیولای آندرگراونده تو خودش جمع کرده.خوش آمدی خوش آمدی خوش آمدی.دلمون رو روشن کردی.ازت ممنونم
17 اردیبهشت 1401 پاسخ تشکر
19 تشکر شده توسط : nazanin محسن
سلام مسیح عزیزم :
خوش برگشتی برادر و چه زیبا و خاص مثل همیشه توصیف کردی.
نگارش ها و توصیفات دارک تو رو خیلی دوست دارم و کلی لذت می برم از خواندنشون. پیروز و پر حضور باشی مسیح جان
17 اردیبهشت 1401 پاسخ تشکر
25 تشکر شده توسط : nazanin محسن
به به، حظ بردم.
17 اردیبهشت 1401 پاسخ تشکر
5 تشکر شده توسط : nazanin فریده.م
سلام و درود مسيح عزيز خوش برگشتى

مثل هميشه دلنواز مينويسى دوست عزيز

موفق باشى

ياحق
17 اردیبهشت 1401 پاسخ تشکر
14 تشکر شده توسط : nazanin 𝐴𝑟𝑑𝑒𝑠𝒉𝑖𝑟.𝑆
عزیزانم؛ سخی، بوترابی، شوشتری، حکایت دوست، لُرد ویدر، افتخاریان و ابوالحسن. از شما و باقی اعضای محترم بی‌نهایت سپاسگزارم که نام کوچک مرا از یاد نبردید. دوره‌ی غریب و بُهت‌زده‌ای است. آدمی در این عصرِ یخ‌زده‌ی ناجور که در زرادخانه‌ی هسته‌ای زندگی قلب‌ش همچون اتم‌ دائماً شکافته می‌شود ناگهان خودرا می‌یابد و می‌فهمد که دلتنگِ مجازی‌ترین صفحه از کتابِ زندگی خود شده! گویا گریزی نیست و همچنان گرانشِ دوستی‌ پیروز بر تمام کشش‌های غیرازآن است وَ مَجاز و غیرآن نمی‌شناسد.

اما مورتل اسکین؛ تیرخلاص و خلاصی از تیرهای غیب! این عطر به یک میزبانِ متکلمِ واقف [به خویش وُ پیرامون] نیاز دارد که در عین حال سکوت را به تکلم ترجیح می‌دهد. عطرِ فعال شدنِ سیستم بینایی، بویایی و شنوایی. سفری جدی و ماجراجویانه به درونگراییِ مطلق. چیزی شبیه به مهروموم کردن درون. هامبرت می‌نویسد : برای فرار دیر است! سمِ بدیُمنی که شکار را تا به مرز فلج شدن می‌برد وُ زندگیِ طعمه را برای همیشه می‌رُباید! ای ربوده دلم به رعنایی؛ این چه لطف است و آن چه زیبایی؟ بیم آن است کَز غم عشقت؛ سر برآرد دلم به شیدایی...! ما که ربوده شده‌ بودیم، هستیم وُ خواهیم بود وَ میلی هم به فرار نیست. بگذارید استفان بقایای خاکسترگون ما را به دستان بی‌منت باد بسپارد. بگذارید این تجزیه و ازهم پاشیدگیِ غیرانتخابی کمی و فقط کمی لذت‌بخش شود!

برای تک‌تک شما آرزوی آزادی و عدالت دارم. چه باران محزونی است که می‌شوید این شهر خاکستری را. باشد دل‌های ما نیز شسته شود و سبک‌تر از سابق باشیم.
17 اردیبهشت 1401 پاسخ تشکر
35 تشکر شده توسط : محمد جواد رضوانی Hani
سلام مسیح جان.
هرچند فهم یادداشت های شما یه مقدار وقت گیر هست برای من( خخخ) ولی خیلی خوشحالم که بعد از مدتها دوباره اینجا میبینمتون
17 اردیبهشت 1401 پاسخ تشکر
7 تشکر شده توسط : nazanin فریده.م
دیشب که اسمت رو دیدم ذوق کردم.بخاطر دوستانت هم که شده دیگه از دست نوشته های قشنگت مارو بی نصیب نگذار برادر.بگذار دل من پیرمرد به خوندن نوشته های قشنگت خوش باشه.امیدوارم جمع همه عطرافشانی ها جمع باشه .اگر هم گاهی اسباب کدورتی پیش میاد به‌قول قدیمی ها زیر سبیلی ردش کنیم و قدر این دور هم بودن رو بدونیم.در هر صورت من پیرمرد رو خیلی خوشحال کردی.چه خودم را هم مقصر میدونستم تا حدودی در غیبتت.به هر حال باش که بودنت مغتنمه.به عبارتی تو وقتی اینجا اومدی دیگه مال خودت نیستی مال علاقه‌مندان به نوشته هات درین جا هستی.پس لطفا دیگه اینجوری نزار و برو .رعایت من پیرمرد رو بکن
17 اردیبهشت 1401 پاسخ تشکر
22 تشکر شده توسط : nazanin محسن
درود مسیح جان ، خوش اومدی دادا 🌹🙏
جای خالی قلمت محسوس بود .
18 اردیبهشت 1401 پاسخ تشکر
20 تشکر شده توسط : nazanin 𝐴𝑟𝑑𝑒𝑠𝒉𝑖𝑟.𝑆
یعنی من انقدر زیاد نوشته ها و تفکرات و سلیقه ی شما رو دوست میدارم که خدا میدونه (امیدوارم نظرم بخاطر کاربرد فعل دوست داشتن رد نشه) . حالا شما مدام یاداوری نفرمایید که پیرمرد هستید هم طوری نمیشه. من که هیییچ اثری از پیری نمی بینم، نه در شما نه در جناب سخی که ایشون هم مدام اینو یاداوری میفرمایند. بخاطر دوستانتون هم که شده نگید اینو. من هم احتمالن همسن شما هستم، انقد سن و سالمو بهم یاداوری نکنید :)
18 اردیبهشت 1401 پاسخ تشکر
19 تشکر شده توسط : محمدرضاسپهی nazanin
درود بر شما بانوی گرامی .ممنون از توصیه شما.بروی چشم
19 اردیبهشت 1401 پاسخ تشکر
6 تشکر شده توسط : 𝐴𝑟𝑑𝑒𝑠𝒉𝑖𝑟.𝑆 ابراهيم عباسی راکی

درود بر جناب ایکاروس عزیز.
در پاسخ و سپاس از راهنمایی های شما چند جمله ای در قسمت مربوط به آمواژ جوبیلیشن نوشته ام . شم محققی بنده رد پای قلم شما را در این صفحه دید و خواستم خواهش کنم که در صورت امکان مطالعه بفرمایید.
24 آذر 1396 پاسخ تشکر

درود بر جناب ایکاروس عزیز.
در پاسخ و سپاس از راهنمایی های شما چند جمله ای در قسمت مربوط به آمواژ جوبیلیشن نوشته ام . شم محققی بنده رد پای قلم شما را در این صفحه دید و خواستم خواهش کنم که در صورت امکان مطالعه بفرمایید.
24 آذر 1396 پاسخ تشکر

سلام ایکاروس عزیز
بازگشتت مبارک باشه دوست خوبم که اینجا بی تو صفا و رونقی نداره.
خواستم ببینم این کار استفان هامبرت چقدر ممکنه پسند من باشه.
میدونی که من بیشترین علاقه رو به روایح بخوری-کلیسایی دارم و Bois d'Ascese از برند Naomi Goodsir که پارسال گفتم خوشم نمیاد بوی منقل کباب میده ،دوباره اخیرأ بعد از یکسال و نیم دوباره تست کردم و عاشقش شدم.واقعاً چقدر نادان بودم و بی سلیقه پارسال.
یک کار بخوری-چوبی-بالسامیک همراه با رایحه ی و ی س کی که هوش از سرم برد.
پیشاپیش بینهایت سپاسگزار پاسخت ام.
14 آذر 1396 پاسخ تشکر
2 تشکر شده توسط : میلاد ssh
سلام ایکاروس عزیز
در همین صفحه سوالی در مورد این عطر ازت پرسیدم.خیلی ممنون میشم ملاحظه کنی و جواب بدی.
قربانت و یا حق
23 آذر 1396 پاسخ تشکر
1 تشکر شده توسط : ssh
جناب کبیری سلام
مورتال اسکین فقط و فقط به کسی که اون رو میپوشه وابسته ست . ابتدائا بگم که این عطر ارتباطی با اسمش نداره که کاش میداشت. پوشیدنش توسط یک جوان 20، ساله ورزشکار با پوشش کزوال و اسپرت یعنی دور ریختن کل مبلغ و بازخوردهای یکی بدتر از قبلی. منتها همین رایحه بر تن یک ژورنالیست که ستون فلسفه و ادبیات رو دستش داره یعنی یک هارمونی درست. چه بسیار دوست میداشتم این عطر رو بر تن کاوه گلستان، ابراهیم توفیق ، محمد صنعتی و یا سارا شریعتی میبوییدم. یک تاملی بر تفکر و یک توقفی مجادله ساز بر سر آنچه که میبینیم.
مورتال اسکین به بازسازی جوهر کو ژاکو پرداخته به نظرم.هر چند استفان آمبر خودش چیزی نگفته. جوهری ژاپنی که به محض گشودن دربش تمام خاطرات ترک شده از وحشت و سکوت قتل های زنجیره ای دهه شصت رو یادآور میشه. یا حسی نظیر شبنامه نویسی. یک رمزنگاری و خفقانی در این جوهر هست که ادم رو به بستر حدپرکات آنارشی اجتماعی میبره. این رایحه از جوهر واضحا توسط وتیور بوربن، هل، کندر و پچولی ساخته شده. یک روح سرد از جوهر سیاه که با تونالیته ی ارامی از بخور سرد همراهی شده. این مابین یک الارم گرم از ترکیب اپوپوناکس، مر ، بالزام، غان ، بنزوئین که به اکوردی امبری-رزینی-خاکی رسیده در کنار شهد نابی از توت سیاه کل فضای عطر رو به پستویی کهنه ، قدیمی، گرم و خودمانی نزدیک میکنه.
فقط برای کاراکتری که گفتم بایستی باز تعریف بشه و عموم نمیتونن خیلی راحت سراغش برن.
24 آذر 1396 پاسخ تشکر
18 تشکر شده توسط : علیرضا zero

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟