سلام
ارزونی بی حکمت نیست.
فکر کنم برای تشخیص روایح سنتتیک بهترین تست عطرهای فرانک اولیور هستند.
بعضی روایحشون واقعن سر درد میاره و بعضی روایح بوهای خوشایندی داره.
فرانک اولیور میدونه چی کار کنه ولی خط مشی داره هر کیفیتی بود استفاده کن میخرند.
نتیجه عطری عوام پسند.رایحه ای به قدمت سالهای ۲۰۰۰ تا ده سال بعدش.
و
شیشه ای بی کیفیت.
اصلن واقعن برای فرانسه هست.شک دارم.
واقعن چه اصراری برای وجود اسمهای اشخاص بر عطرها هست.
دیروز از فروشنده دوچرخه خرید میکردم.تا نزدیکم شد احساس بوی اسپایس و روایح دودی به مشامم رسید.
بیشتر جذب شدم و بهش گفتم چون عطر اسپایسی زدید خریدم رو از شما میکنم.به شوخی.
پرسیدم چه عطری زدید گفتن بلک افغان.
من از این عطر خوشم نمیاد اما در این سردرگمیه رایحه بوی اسپاس با کیفیت بود.پس من جذب فروشنده کرد تا دافعه داشته باشه.
عطرهای فرانک اولیور بیجان هستند.نقاشیهای قشنگی هستندکه با مداد رنگیهای بی کیفیت طراحی شدند.

شاید درست نباشه یک عطر زنانه رو نظر بدم ولی با اجازه بانوان انجام میدم.

در بازیهای کامپیوتری اول شخص فرست شوتر هست و ودر بعضی بازیها سوم شخص یا ثرد پرسن.
اینجا وقتی یک جنس مخالف مد نظر هست ،خودم رو در بازیه بزرگ زندگی به عنوان بوینده و سوم شخص میبینم.
حال،
در کنار این عطر بودن
مساوی با ارامش،بوی یاس ارامش میده،لیمو قوی نیست.

عطریست به نظر من کرمی و با کیفیت.طوری که درمقایسه با عطرهای زنانه مارلی کیفیت و لطافت رایحه مشخصه.
فیوره د اولیو یا گل زیتون شاهکاریست ارامش بخش و متین.برای خانمی مدیر و متشخص.
عطری دو وجهی که همیشه من رو به اشتباه میندازه.شیفت این عطر به دو رایحه باعث میشه همیشه ادب رو رعایت کنم...نکنه در سخنانم کلمه سخیفی بگم،نکنه در حرف زدن خرابکاری کنم.

ماندگاریه مناسبی داره،بدرد جوانها نمیخوره،مناسب بالای سی ساله.
شاید جمله درستی نباشه ولی از رایحه اش معلومه گرانقیمته متاسفانه.

باز خورد این عطر برای بار اول سادگی و لطافت معمولی رو میاره ولی اگر درست تست شه زیباییه خودش رو نشون میده،

نمیدونم چرا اینقدر تو ژرجفها مهجوره،وی کمیابه و بهش بی توجهی میشه.
رایحه اش اروتیک و اغواگر نیست،
عطری با بویی روان بدون هیچ شیب و تندی.....

هر چی بیشتر تستش میکنم بیشتر بهش نزدیک میشم.
تشکر

در این دنیای بی مغزی،
در این دنیای بی مهری،

دکتر گرامی.با نوشته هات دل ادم رو شاد میکنی.
از بحث خلق عزت نفس با عطر و انزجار تدوین شخصیتیش گفتید یاد نوشته ای در انترنت افتاذم فکر کنم به قلم خودتونه


كريستين شولتز در مقاله اى كه به تبيين ديدگاه و تفكر هايدگر بر خاطره شناسى جمعى و جهان شناسى ميپردازه، از قول هايدگر ميگه: زبان با ناميدن پديده ها براى اول بار از نو آنها را به ساحت واژه آورد و ظاهر كرد. بوردون (عطار فرنچ لاور) انسان بسيار متفكريه و تماماً تم كارهاش از نوع پديدار شنايى مرسوم در آثار هايدگر هست. او هم همانند هايدگر تنها چيزى رو تفكر ميدونه كه هستى رو بازتاب بده تا در خدمت پاسدارى از حقيقت اون چيز هدايتش كنه. شما وقتى اسم يك عطر رو ميگذاريد "عاشق فرانسوى" در واقع با اين نام گذارى منظورتون اين نخواهد بود كه يك عاشق فرانسوى اين بو رو ميده، در واقع داريد غيبت عاشق فرانسوى تا به امروز رو گوشزد ميكنيد. آنچه كه هايدگر در رساله ى "اومانيسم" انجام داد بوردون در فرنچ لاور انجام ميده، ارايه ى نگرشى متفاوت در رابطه با انسان و اين بار انسانى از نوع عاشق فرانسوى! مساحت يك انسان جسم او نيست بلكه انديشه هاى او هستن. هر چه قدر انديشه هاى يك انسان قطر بيشترى داشته باشد محيط اطراف او وسيع تر ميشه. بوردون در اين اثر به قطر، مساحت و محيط يك عاشق فرانسوى اشاره ميكنه و سعى ميكنه قطر بيكرانى رو براى او ايجاد كنه تا محيط وسيع ترى رو در بر بگيره. بوردون براى مرد فرانسوى خاطراتش رو يادآورى ميكنه خاطراتى از بخور در فلات قاره، كندر در خاورميانه و آنجليكا در آمريكاى جنوبى. بوردون عشق رو عصاره اى از جهان ميدونه و به او هديه اش ميكنه.

دکتر ایکاروس عزیز
میدونم که وقتتون رو میگیره.
در مورد این عطر نظرتون رو میتونم بدونم.
خصوصیت شما بدون تعریف جوریه که وقتی یک عطر رو تعریف میکنید مقدار زیادی از بوی اصلیه عطر رو متوجه میشم.
لطف میکنید....شاید چندین عطر متنوع رو با پیکره ذهنیت شما بلایند بای کردم.

از اساتید نیستم.برادرانه نظر میدم.
کلن شخص درونگرا هر چی بیشتر درون چاله کهکشانیه درونش زندگی کنه دورتر از عطر و رایحه میشه.

به نظر من دو مدل درونگرایی رو شاهد هستیم .کسانی که تو خودشون هستند و بقول خودمون با دیگران نیستند. دوم گروهی که با خودشون اصطلاحن حال میکنن


گروه اول خجالتی گریزان از عطر هستند.ایشان دنبال جلب توجه نیستند.
عطر مثل مغز میمونه و رایحه منتشر شده مثل تفکر.
تفکر در مغز مثل میمونه شیطونی میمونه که از این شاخه به ان شاخه درختان میجهد.
رایحه هم در فضا بدنبال پرواز و واگرایی هست.
همچون نور که در تاریکی پیمایش می کند.


اونوم لاو به شخصه عطریست هنری و برونگرا.
تابلو و اثری هنریست برای نمایش.
برای دیده شدن.
مثل نگار یک ماشین رولزرویس.

انکرنویر حتی نمیتونه از نظر کیفیت نزدیک این عطر بشه.چه برسه به نوع رایحه و رنگ و بوش.
با احترام به شخص شما.
این عطر رو موقعی میشه استفاده کرد که دهها عطر بهتر و خوش بو تر از این رو که در بازار موجودهست استفاده کنید و دوباره تشریف بیارید کنار این عطر .نظرتون شاید عوض شه.

اتفاقن تعریف زیاد از این عطر نمیخوام باعث به لوس شدنش بشه و از دیدگان بندازتش.
اونوم برای سر قرار و خاستگاری و جلسه امتحان خوب نیست.
اونوم برای نفس کشیدنه.
اونوم برای تفکر عشقه.نه برای در بغل بودنش.
اونم تصوریس از داشتن نداشته های واقعی.

عطر دوستیست بیریا.
لاوز عطریست سرد و رک گو.
درون اون سردی با بوی گلهاش سردی رو بپس میزنه.

به نظر چقدر به توسکان لدر نزدیکه و چقدر دوره....
وقتی یک عطر انسنس در مبالغه بره یا بو کلیسای سنگین می ده یا کوکاکولا و یا بگذریم.

عطرهای وتیوری داره ازارم میده.هرچقدر وتیور ییشتر میشه دور زدن دوباره روی خط دایره تکرار میشه.
هر چه هوا مرطوبتر بوی وتیور در گرما بیمحتواتر.

از بیعطری و فرار از تکرار پناه می برم به طبیعت.بوییدن پوست گردوی تازه خیس شده....وای دیوانه کننده بود....با خودم فکر میکنم این پوست گردو اگر با روایح دیگر ترکیب میشد......وای و شکوه از این و ان....صدبار قبلن بوی پوست گردو رو بویید بودم...ولی اب زده و شسته و نار رو نبوییده بودم...،


دکتر ایکاروس اگر این پیج رو دیدید نظری در مورد این عطر عنایت بفرمایید.

بنتلی قابل احترامه
در ابتدای انتشار بویی بسیار مطبوع و کول به مشام میرسد.
شیرینی عطر بسیار کم است و بسیار عطر سعی کرده خودش رو انرژیک نشون بده.
اگر بنتلی اینتنس سیاهیه سمبلیک باشه راش روشنایه کاره.

اما
این عطر ایراد داره
دقیقن من رو یاد عطر گالوی مارلی میندازه.اون رایحه الرژیک که باعث سردرد میشه.
من حقیقتش از ترکیب رایحه خوشم میاد ولی بیس کار اینفینیت راش باعث سر دردم میشه.
مثل این میمونه روی یک شیرینیه خوشمزه و شیرین اشتباهی نمک هم ریخته باشید.
تجربه ندارم ایراد یا از مشکه یا از کهربا....یعنی یک رایحه دست سازه اشتباه و متهوع.
نمیدونم چقدر یک کار مثل کرید مانتین کول رو میشه با این و گالوی نزدیک دونست.
در کل اینکار رو نپسندیدم بخاطر خطای بزرگش.

Boss
برندی المانی.
تا اونجایی که من المانها رو شناختم از ایتالیایها و فرانسویها درونگرا تر و عملگراتر هستند.چرا این عرایض رو میکنم چون با برندی طرف هستیم که ساخته انهاست و سازنده همه جور پوشیدنی هستند.
هوگو و باس یا هوگو باس به همراه باس اورنج اسمهایی نام اشنا از سالیان سال بوده و هستند.
برند اصلی باس سازنده پیراهنها و شلوار و عینک و کفشهای بسیار مرغوب میباشد.
نمیخوام تبلیغ بشه ولی لباسهاش واقعن با کیفیت هستن.
باس جزو برندهای لاکچری صددرصد به حساب نمیاد ولی به شخصه من جزو لاکچری ها میدونمش چون همه اجناسش با کیفیته و بیرودربایستی در مقایسه با برندهای البسه موجود در کشور خودمون رو دستش ندیدم.
بیراهه نرم ،عارضم هر زیبایی و کمیتی وابسته به کیفیته.و باس کم نمیگذاره.
متاسفانه البسه های فیک باس در ایران این برند رو به شوخی تبدیل کرده.
حتی خود عطرهای باس هم دورافتاده و مهجور شدن.
د سنت عطریست که استفادش دقیقن حس پوشیدنه لاباسهاش و پوشیدنیهای دیگر رو داره.

د سنت عطریست راستگو و نسبتن گرم.از این بابت راستگو که به اسم خودش رایحه ای دقیق و عالی را برای من به همراه داشته.کاری به ژیونشی و دیگر مشابهان ندارم و مخالف شباهتها هستم.

دسنت برای یک جنتلمنه جوان ساخته شده که میخواد بر میز بزرگان بشیند.میخواهد خودش را مسن نشان دهد ولی بوی ادویه با چرم جوری استادانه ترکیب شده که شادی و جوانی در این توازن حفظ شده.
با خواندن نظرات دوستان خارجی متوجه شدم خانمها خوشحال بودن از خریدش برای همسرانشان.

گفته شده عطری اغواگر و ... هست که به نظر من نیست.ولی عطریست که از بوییدنش خسته نمیشید.
بر عکط لباسها و کفش و پوشدنیهای دیگرش قیمت منصفانش در ایران پایینه.

یک عطر ارزان قیمت و زودگذر.
از نظر کیفیت شاید در حد تشخیص سنتتیک بودنش نباشم ولی معلومه که قدرت طراوت نوتها نشان از ارزان بودن کیفیتش میدهند.
برای یک میانسال بوبیی ملایم و نسبتن خنک همراه با ماندگاری خوب دارد.
جوری که ارزشش رو از عطرهای هم قیمتش بشتر نشون میدهد.
اولین ایراد به درب ضعیف و پلاستیکیش وارده .
برای هدیه خوبه چون اکثرن خوششون میاد.

خوشحال شدم
بنده کم سر میزنم و هر وقت پستهای شما رو میخونم باز عطشم نسبت به نوع موسیقیه بویایی بیشتر میشود.

تا تجربه نظرات شما نباشه امثال من میتونیم انتخابهای اشتباهی داشته باشیم.الان که صحبت گرین تی به میون اومده یادم اومد چند وقته پیش برای رایحه چای برای خانم کل یک فروشگاه معروف رو تست زدیم...بالغ بر بیست عطر رو تست کردیم و خانمم تاکیدش بر رایحه غالب چای بود.اونم نه با لطافت فرانسوی.فروشنده که خسته شده بود از پرسنل با تجربه ترش کمک گرفت و از انبوه عطرها دو عطر رو بعد از یک ساعت پیشنهاد داد.خلاصه که انتخاب خانم مرچنت اف ونیز یا همون تاجر ونیزی با عنوان la fenice pour femme شد.
برام جالب بود تجربم در تشخیص بوی چای اصلن جالب نبود و تاکید فروشنده بر بوی چای بود.عدم وجود چای در اعلان هم مزید بر علت بود.
انصافن بوش برای من برازنده استفاده یک خانم بود....

انشالاه از تجربیات شما بیشتر بهره ببریم دکتر خوش بو.